arshad ارسال شده در 13 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد خاطرات نوجوانی × پسر عمو × گی × داستان سکسی × داستان گی × سکس گی × شروع واقعە، شروع مسیری جدید سلام از همین اول بگم این خاطره رو یه آدم درونگرا تعریف میکنه و احتمالا براتون حوصله سربر باشه. من اسمم امیر ۱۹ سالمه و این خاطره م برمیگرده به سه سال پیش وقتی ۱۶ سالم بود. از همون بچگی که نسبت به الان کوچیک تر بودم دوست زیادی نداشتم و همیشه یه گوشه واسه خودم تو خونه یا هر جای دیگه ای که کسی نباشه خلوت می کردم . اون موقع اگه چیزی بود خودم رو باهاش سرگرم میکردم اگه هم چیزی نبود تو فکر و خیال غرق میشدم. تنها مشکلی خونه ما داشت این بود که سه طبقه بود و شراکتی بابام و عمه م و عموم با هم ساخته بودنش و هر کدوم تو طبقه ای از خونه نشسته بودن واسه همین همیشه دورمو شلوغ بود منم طبق معمول بیزار از سر شلوغی. یه پسر عمو داشتم یه سالی ازم کوچیکتر بود و برعکس من هیچوقت نمی تونست یه جا بشینه همش به فکر این بود چیکار کنه و چه بهونه ای بیاره که خونه نباشه و پیش دوستاش باشه. تنها شباهتی که باهم داشتیم این بود که هردومون برخلاف خونواده همون زیاد مذهبی نبودیم. اون موقع ها زیاد تو سایت های پورن میچرخیدم زیاد جق نمیزدم ولی به دیدن پورن زیاد علاقه داشتم. راستیتش اون موقع زیاد به گی و رابطه با جنس موافق فکر نمی کردم. یه روز خونه عموم دعوت بودیم فاصلمون از همم که یه در بود. من بعد از بابا و مامانم رفتم چون نمیخواستم زود با اونا برم و زمان بیشتر مجبور به تحمل اون مهمونی باشم. وقتی رفتم صدای گله کردن عموم میومد و دیدم خیلی عصبانیه وقتی پرسیدم چی شده مامانم زیر گوشی بهم گفت که پسر عموت سیگار کشیده و عموت هم فهمیده. رفتم سمت اتاق پسر عموم که باهاش حرف بزنم بیاد غذاش رو بخوره ولی در رو قفل کرده بود و مثلا قهر بود انگار باباش سیگار کشیده و اونه که عصبانیه. با بی حوصله ای تمام چند بار در زدم و صداش زدم خواستم برم در رو باز کرد و رفتم تو. هنوز لباساش رو تنش نکرده بود و فقط یه شورت تنگ باش بود که کیرش ازش زده بود بیرون و توجهم رو به خودش جلب کرد.گفتم چرا لباسات رو نمیپوشی بیای غذات رو بخوری سریع شلوارت رو بپوش اگه یکی بیاد تو با این وضع ببینتت زشت میشه ها… بهم گفت اصلا کی گفته تو بهش نگاه کنی نکنه دوس داری … با این حرفش یکم جا خوردم و تو فکر رفتم ولی بهش گفتم که خر نشو مثل آدم بپوش و بیا غذات رو بخور. با کلی ناز و ادا مجبورش کردم بیاد. سر سفره همش فکرم به کیر و حرفی که زد گرم بود.اولش از اون حرفش بدم اومد ولی بعدا از خودم پرسیدم اصلا چرا توجهم بهش جلب شد میشه مگه یه پسر یه پسر رو دوست داشته باشه.همین باعث شد که به فکر این بیفتم که سایت ها رو بگردم ببینم چیزی در این مورد هست یا نه نتونستم خودم رو زیاد کنترل کنم و بعد اولین چایی که خوردم به بهونه سردرد با همه خدافظی کردم و وقتی اومدم برم پسر عموم گفت اگه اشکال نداره منم باهات بیام یکم خوابم میاد اینجا خوابم نمیبره با هم رفتیم پایین و بهش گفتم بره تو اتاقم بخوابه و منم تو پذیرایی میشینم مزاحمت نمیشم. پسر عموم رفت بخوابه و منم سریع رفتم پی سایت گردی . اون موقع یادم میاد که چیزی به ذهنم نمیرسید و نمیدونستم چیو سرچ کنم واسه همین نوشتم رابطه دو تا پسر باهم. سایت های زیادی رو آورد بالا انقدر گشتم تا اینکه چشمم به سایت کونباز افتاد که زیرش نوشته بود داستان گی با پسر عمو. رفتم تو سایت و با اینکه اولین بارم بود داستان سکسی میخوندم ولی کاملا غرق داستان شده بودم و تا به خودم اومدم و داستان تموم شد دیدم کیرم کامل شق شده و دارم از شق درد میمیرم.خواستم برم دستشویی جق بزنم که تو راه پسر عموم صدام زد اهه امیر این چیه داشتی سوپر میدیدی؟ کیرم رو دید که زیر شلوار شق شده بود واسه همین اصرار داشت که پورن دیدی و باید به منم نشون بدی من که فقط گوشی رو خاموش کرده بودم و از سایت نیومده بودم بیرون با اضطراب قفل گوشی رو براش باز کردم و همین که موضوع رو دید خشکش زد و بعد یه مکث طولانی با خنده گفت این چیه نکنی مارو امیررر گوشی رو ازش گرفتم و با عصبانیت بهش گفتم کی تو رو میخواد بکنه اخه که فورا جواب داد نه په من تو رو بکنم اینو که گفت رفتم تو فکر و نتونستم جوابی بدم.یه کم بهش نگاه کردم و دیدم اونم چیزی نمیگه برگشتم که برم سمت دستشویی که دستم رو گرفت و گفت من مشکلی ندارم اگه دوست داشته باشی من هستم. با این حرفش جا خوردم دودل بودم از یه ور میخواستم این رابطه رو تجربه کنم از یه ورم میترسیدم برا خاطره تلخی بشه چیزی نگفتم تا اینکه بازم حرف زد و گفت نمیزارم بهت اسیب برسه یا دردت بیاد تازه از تو کوچیکترم هستم و کیرمم خیلی بزرگ نیست با یکم مکث قبول کردم و رفتیم تو اتاق . هیچکدوممون بلد نبودیم باید چیکار کنیم واسه همین داستان اومد جلو چشمم و یه چیزایی ازش یادم مونده بود بهش گفتم شلوار و شورتش رو در بیاره.وقتی در آورد کیر نه چندان بزرگش شق شده زد بیرون آروم با دستام گرفتمش و شروع کردم به ساک زدن براش با اینکه همش دندونم به کیرش میخورد ولی قشنگ حالش رو جا آورده بود من به مرور سعی میکردم که کمتر دندونم به کیرش بخوره خودمم نمیدونستم دارم چیکار میکنم نمیدونم اشتباهه یا میتونه درست باشه. از ساک زدن دست کشیدم و یه کم شلوارم رو دادم پایین و رفتم رو تخت روبه پسر عموم کونم رو قلمبه کردم باورش نمیشد و همش می پرسید واقعا این کارو بکنم من بهش گفتم الان است که بیان پایین زیاد وقت نداریم بیا ببینیم تا کجا میتونیم پیش بریم اومد کیر خشکش رو بکنه توم که اینقدر دردم گرفت داد زدم و بهش گفت بره از رو کمد وازلین رو بیاره کیر خودش و کون منو چرب کنه اینکارو که کرد با اولین تکون کیرش تا ته رفت تو کونم از دردش که نگم ولی به زیادییه بار اول که میخواست با خشکی بکنه درد نداشت یکم کیرش رو تو کونم نگه داشت حسش یه جوری بود میخواستم همینجوری بمونه و تکون نخوره تا اینکه شروع کرد به عقب و جلو کردن یه حس درد همراه با لذت کل وجودم رو گرفته بود ولی هرچی وازلین جذب کون و پوستم پیشد دردمم بیشتر میشد یه جوری داشتم حال میکردم که دوست نداشتم اون شب تموم بشه میخواستم تا خود صبح چند بار دیگه این کار رو امتحان کنم ولی متاسفانه صدای در اومد و مامان بابام برگشتن خونه و تو اوج لذت مجبور شدیم که رابطه رو ول کنیم لباسامون رو با عجله بپوشیم این خاطره ادامه هم داره بستگی به این داره که چقدر مورد پسند شما بوده باشه امیدوارم مثل من لذت برده باشین نوشته: Amir59 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده