رفتن به مطلب

داستان گی سرباز کیر کلفت


mame85

ارسال‌های توصیه شده

     سربازی × گی × داستان سکسی × داستان گی × سکس گی ×

کیر کلفت جعفر جانم

سلام خدمت دوستان گرامی و سکسی
سینام هستم ۱۸ساله سفید عسلی خوردنی …حالم گرفته بود باید برگه پر میکردم برا خدمت …برگ مو پست کردم تو جواب آمد که دوره آموزشی باید برم اصفهان همه بهم میگفتن بدترین و سخت ترین دوران خدمت دوره آموزشیه موهامو زدم رفتم اولین روز پدر مارو در آوردن همون روز اول هم دوره ایام رو من راست کرده بودن قیافم خیلی بچه گونه نیست چند روزی گذشت ی چند نفری فقط دور من میچرخیدن یکی بچه خوداصفهان بود یکی بچه کرمانی بود یکی کرد بود یکی لر بود تقریبا داشتیم باهم دوست می شدیم باهم غذا میخوردیم با هم میرفتیم میومدیم بچه گفتن غروب بریم حموم میریم سینا منم گفتم بریم آقا نگو اونا از خدا میخواستن لخت منو ببینن رفتیم حموم اینا بکوب منو نگاه میکردن خودم خندم گرفته بود منم‌ اهل دل بودم ولی نمیتونستم به همه بدم که ضایع بود از فرداش شوخی دستیا شروع شد من از همه بیشتر با اصفهانیه جعفر و کرمانیه رضا جور تر بودم جعفر همیشه حواسشون بهم بود نمیذاشت کسای دیگه منو اذیت کنن ی ماهی اقامت زده بودیم ی تعطیلاتی ۲روزه خورده بود دو روزم اونا بهمون دادن کلان شده بود ۴ روز همه رفتن سمت خونه …من نمیدونستم برم نرم …جعفر بهم گفت سینا نمیخوای بری رشت گفتم بابا دوره من ی روز تو راهم ی روزم برگشت کجا برم میمونم پایان دوره میرم گفت خب بیا بریم خونه ما کل اصفهانم بهت نشون میدم من اول فکردم داره تعارف میزنه قبول نکردم با اصرار اون گفتم باشه موتور نشستیم رفتم چندتا جاهای اصفهان گشتیم خداییم خیلی قشنگه اصفهان دم دمای غروب رفتیم خونشون…خونش ی آپارتمانشون دوطبقه بود که پایین مادرش اینا زندگی میکردن و بالا خالی …دمشون گرم مادرش غذا درست کرد …غدا خوردیم گفت سینا بریم بالا تو اینجا موذب نباشی رفتیم بالا حوله آورد گفت برو دوش بگیر من برم لباستو بیارم رفتم حموم چند دقیقه بعد درو حمومو زد درو باز کردم جوری که منو لخت لخت ببینه منم میدونستم از خداشه منو لخت لخت ببینه ژیلت آورد که بیا خوب تمیزش کن ی خنده ریزی کرد رفت منم کامل کامل خودمو سفید کردم میدونستم امشب جعفر کونمو میکنه خشک کردم امد بیرون لباسمو پوشیدم رفتیم جلو تلوزیون میوه خوردیمو ی کم حرف زدیم ساعت حدودا ۱۱شب بود تشک آورد بخوابیم برق خاموش کرد رفتیم زیر پتو دراز کشیدم تو دل خودم گفت نمیخواد کاری کنه دیگه کی !برگشت اونور کونمو کردم سمتش چشامو بستم فکر کردم نمیخواد سکس کنیم بیخیال شده …یک ساعت بعد که داشت خوابم میگرفت دستشو گذاشت رو کونم عکس العملی نشون ندادم رو شلوار یکم مالید منو بعد دستشو کرد تو شلوارم آروم سوراخمو نوازش میکرد من داشتم دیونه میشدم خیلی داشت حال بهم میداد دستشو آورد بیرون خیس کرد دوباره کرد تو شلوارم کامل سوراخمو خیس و لیز کرده بود انگشتش درشت بود آروم فشار داد تو من ی کم خودمو جمع کردم به بهانه این که دردم گرفته ولی اون شهوت تمام وجودشو گرفته بود دستشو بیرون نیاورد از تو سوراخم شلوارمو آورد پایین کیرشو چسبوند به سواخم اووووف من تا حالا اونجور کیر به سوراخم نچسبیده بود کیرش خیلی گنده بود ی کم خیلی تف زد بکنه تو …تو نمیرفت برگشتم سمتش کیرشو گرفتم ی کم نوازشش کردم خیلی بزرگ بود رفتم زیر پتو شروع کردم به خوردن کیرش خیلی داشت حال میداد بهم پتو زد کنار دستاشو گذاشت رو سرم خودش بالا پایین میکرد سرمو من نمیتونستم بزارم اون بکن تو میدونستم حتما منو میترکونه آروم سرشو کردم تو آروم آروم تا ته نشست تو کونم چند ثانیه ثابت روش نشستم جا باز شد شروع کردم بالا پایین کردن میدونستم سوراخم دیگه آمادس کیرشو در آوردم دراز کشیدم پاهامو انداختم دور گردنش جوری تلمبه میزد نفسم در نمیومد کیر من کاملا خوابیده بود لذتی شهوت تمام وجودمو گرفته بود بعد چند دقیقه آبشو کاملا خالی کرد تو کونم افتاد تو بغلم بوس کرد گفت سینا بهترینی تا حالا اینطوری کسیو نکرده بودم …پسر عجب کونی هستی میدونستم شیطونی اهل دلی نه تا اینقد…بچها بدونن تو پادگان پارت میکنن …منم فقط البخند میزدم …ی کم لبو همو خوردیم اون خوابید من که آبم نیومده بود فقط داشتم به کیرش فکر میکردم تا دم دمای صبح خوابم نبرد به سوراخم دست میزدم خیسی آبش منو دیونه تر میکرد تو کلم افتاد باید آبشو بخورم از زیر پتو دستمو بردم سمت کیرش …ی کم نوازشش کردم شروع کردم به خوردن کیرش خواب خواب بود به خودم گفتم من آبشو میارم بعد چند ثانیه خوردن کیرش کم کم داشت جون میگرفت اون شهوت هوش از سرم برده بود بیدار شد گفت سینا سیرت نکردم گفتم جعفر عاشق کیر کلفتتم مال منه گفت پس خوب بخورش با تمام عشقم داشتم کیرشو میخوردم اونم با دو انگشتش داشتم سوراخمو جر میداد چند دقیقه بعد آبش پاشید تو دهنم تا قطره آخر آبشو خوردم ی کم تا جق زدم آب منم امد ریختم رو سینش دو تایی ۵ صبح دوباره رفتیم حموم تا روز آخر مرخصیم هزار دیگه سکس کردیم ولی این خاطره خیلی برام قشنگ و بیاد ماندنی بود …

نوشته: سینا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.