dozens ارسال شده در 11 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد خواهرزن × داستان سکسی × داستان خواهرزن × سکس خواهرزن × سکس با خواهر زن × سکس با خواهرزن کوچیکم سحر باسلام من کامران هسنم۳۰سال سن دارم این داستان مال پارسال هست.من همسرم دخترعموم هست خانه عموم یه شهردیگه ای هستندمن به خاطردانشگاه همسرم رفتم اونجاخونه اجاره کردم تادرس همسرم تموم که شدبرگردم شهرخودمون یه خواهرزن دارم اسمش سحرهست ازمن۱۱سال کوچیکتره پوست سبزه ای داره ویه اندام تقریبالاغرولی خیلی جدابه من خیلی دوستش داشتم وباهاش جوربودم وخیلی باهاش شوخی میکردم اونم خیلی منودوست داشت وبامن خیلی راحت بودچون خیلی دوستش داشتم بغلش میکردم ولوپاشوگازمیگرفتم خلاصه باهم خیلی جوربودیم چون من کارم بیشتربیرون ازشهرستان بودسحراومده خونه ماوباما زندگی میکردکه همسرم تنهانباشه من یه مدتی سرکاربودم وبرگشتم برای مرخصی خونه طبق معمول باسحرشوخی میکردم یه روزمن داخل اتاق داشتم فیلم سکسی روگوشیم میدیدم همسرم هم داخل پذیرایی پای تلوزیون بودبعدش سحراومدتواتاق نشست پیشم گفت حوصلم سررفته گوشیتوبده چندتاآهنگ وکلیپ ببینم گوشی رودادمش فایل فیلمهاروبازکردم بهش گفتم اینافیلم ایرانیه اینام خارجین گفت باشه منم رفتم بیرون پیش همسرم یه یه ساعتی گذشت رفتم تواتاق دیدم داره فیلم سکسیارومیبینه نشستم پیشش بعدش باخنده گفت ایناچین توگوشیت میزاری یه وقت خواهرم میبینه گفتم نه نمیبینه پرسیدم چطوربودن باخنده گفت چمیدونم جالب بودورفت بیرون فرداش همسرم رفت حموم سحرم تواتاق درازکشیده بودیه پتوانداخته بودروخودش منم رفتم زیرپتودرازکشیدم پیشش ودست انداختم دورگردنش وهی نوازشش میکردم دستم رو گذاشتم روشکمش زیرلباسش وشکمش رومیمالیدم تحریک شده بودم دستم روبردم بالاترگذاشتم روسینه هاش ویواش شروع کردم به مالیدن ساکت بودومنم شهوتی شده بودم یه چنددقیقه ای سینه هاشومالیدم صورتم روبردم طرف سینه هاش ویواش نوک سینش روکردم داخل دهنم وشروع کردم به مکیدن ولیس زدن یه کم نفسهاش تندترشده بوددستم روگذاشتم روشکمش ویواش بامالیدن دستم روبردم زیرشلوارکش ونوک انگشتم رومالیدم به چوچولش ساکت بودمنم شروع کردم به مالیدن چوچولش وازبالاهم نوک سینه هاشومیخوردم یه کم که گذشت نفسهاش خیلی تندترمیشدویواش آه میگفت کیرم شق شده بودوشهوتی شده بودم یواش یه کم شلوارکش رودادم پایین وشلوارک خودم روهم کشیدم پایین وکیرم روکه شق شده بودچسبوندم بهش وبازم شروع کردم بادست کسش رومالیدن گذاشتم خوب شهوتی شدبعدکیرم روخوب باتف خیس کردم وبرگشتم خوابیدم روش وکیرم روگذاشتم وسط پاهاش شروع کردم به تلمبه زدن یه کم پاشو باز کردم وکیر میمالیدم رو چوچولش خیس عرق شده بودم سرم رو بردم طرف صورتش ولب هاشوکردم تودهنم و شروع کردم به خوردن دیگه خیلی شهوتی شده بود بدنش میلرزید و صدای آه و نالش بلند شده بود سفت بغلش کردم وهی تلمبه میردم لای پاش روکوسش که یه دفعه صداش رفت بالاوحال اومد منم یه کم دیگه تلمبه زدم که آبم اومدخالیش کردم روکوسش وبیحال درازکشیدم روش به کم بعدش اروم بلند شدم شلوارکم رو کشیدم بالا اونم با کمی خجالت شلوار کش روبالاکشید خودش رو جمع کرد بازم دراز کشید از اون روز باهم جورشدیم خودش میومد پیشم که باهاش حال کنم الان یک سال گذشته دیگه ازعقب راحت حال میده وقتی هم میره خونه پدرش بازم چند روز بعدش برمیگرده پیشمون میمونه خیلی باهم جور هستیم واقعا همدیگرو دوست داریم و به هم علاقه شدیدی پیدا کردیم فعلا که باهم هستیم ورابطمون هم شدید ادامه داره.امیدوارم خوشتون اومده باشه نوشته: کامران لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده