رفتن به مطلب

داستان سکسی پسر بیغیرت و مامان خوش هیکل


behrooz

ارسال‌های توصیه شده

 هیزی × مامان × داستان سکسی × داستان مامان × سکس مامان × سکس با مامان ×

میخوام صحنه های سکسی از مامان دیدم تعریف کنم

دوستان عرض ادب
من تا به این ساعت نه با مادرم سکس داشتم نه دستمالیش کردم ولی یکی از آرزوهامه که با مامانم بخوابم‌ سکس کنم باهاش دوستان مادر من خیلی حشریه همیشه خودشو واسه بابام اماده میکرد دامن میپوشید تاپ میپوشید ارایش میکرد از اینجور حرفها که همتون میدونید اینا به خیال خودشون من نمی دونستم یا حالیم نبود ولی کل حواسم من سراغ مادر پدرم بود شبا که میشد میرفتن تو اتاق خواب بابام تو گوشیش نوحه یا ترانه پخش میکرد که صدای مامانم نیاد ولی مادرم انقدر هات بود صداش میومد به زبون ترکی به بابام میگفت پاره شدم تو رو خدا اسم بابام صدا میکرد اینجوری سکشون چندباری دیدم صدای سکشونو که تا دلت بخواد شنیدم.
یبار خونه خالم بودم تا دیر وقت نشسته بودیم یهو چشم به ساعت افتاد دیدم دوازده رو رد شده سریع بلند شدم راه افتادم طرف خونه نزدیک بودم دیدم چراغا روشنن گفتم یه خبری هست از علمک گاز آویزان شدم دیدم مادرم لخت مادرزاد داره ظرف میشوره بابام از پشت داره دستمالیش میکنه همونجوری موندم تا شستن ظرف ها تموم شد اومدن تو حال بغل بخاری بابام دراز کشید مامانم لای پای بابام معظم له بابا رو به دهن گرفت انقدر حشری شدم دیگه نگاه نکردم پریدم پایین رفت یه کوچه پایین تر یه خرابه بود یه جق حرفه ای زدم وایسادم کار مامان بابام تموم بشه بعد نیم ساعت رفتم جلوی در خونه دیدم اب حموم داره میاد تو کوچه زنگ زدم در باز شد بابام بود گفت کجای تا دیر وقت گفتن خونه خاله بودم گفتم مامان کو گفت حمومه الان میاد.
یبار دیگه با رفیقام رفته بودم بیرون جمعه بعد از ظهر بود نمی دونم چه اتفاقی افتاد یا چیزی رو فراموش کرده بودم برگشتم خونه طبق معمول کلید انداختم درو باز کردم رفتم تو دیدم هیچکس نیست ولی از اتاق صدای آب حموم میومد یواشکی رفتم از زیر در حموم همچی قشنگ معلوم بود خدا شاهده دیدم مادرم کف حموم خوابیده با یک کس یک کیلویی به قران بابام داشت پشماشو میزد من کس مامانمو دیدم طاقت نیاوردم همون لحظه خودمو خراب کردم چند دقیقه نگاه کردم شیو کرد براش بعد شروع کرد به گاییدنش من سریع زدم بیرون از خونه بعد یک دوساعت برگشتم دیدم دوتاشون شنگول سرحالن
یبارم خوابیده بود دامن پاش بود دم صبح بیدار شدم آب بخورم دیدم پتو از روش افتاده دامنش رفته بود بالا شورتش قشنگ معلوم بود نزدیک نیم ساعت داشتم نگاش میکردم شورتم از این شورتا بود


الانم که شیش ساله عروسی کردم یه دختر سه ساله دارم ولی هنوزم چشم دنبالشه میخوام بکنمش با چندتا دعانویس صحبت کردم ببینم میشه کاری کرد به نظرم کیر بابام دیگه راست نمیشه اخه چند وقت پیش بهم گفت منو زورکی برد سوله بابام یه کارخونه تولید قطعات ماشین داره گفت منو زورکی برد سوله اگر خودش میخواسته بکنه خوب خونه میکرده دیگه ولی قضیه نفر سوم به نظرم وسطه

نوشته: محسن

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.