kale kiri ارسال شده در 4 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 4 خرداد مغازه × مامان × بیغیرتی × داستان سکسی × داستان مامان × سکس مامان × داستان بیغیرتی × سکس بیغیرتی × دید زدن مامانم توسط فروشنده سلام دوستان، من فربد ۱۸ سالمه و هیکل معمولی و نسبتا خوبی دارم مامانم فاطمه ۴۷ ساله هیکل خوب و سینه های بزرگ و باسن خوش فرم و سفید. وقتی ۱۶ سالم بود یادمه یه روز با مامانم رفتیم یه مغازه که لباس زنونه میفروخت ، مامانم همیشه از اونجا خرید میکرد و مخصوصا لباس زیر زیاد می گرفت ، خلاصه روزی که رفت اونجا خرید کنه منم با خودش برد رفتیم داخل مغازه یارو با یه پیرهن چهارخونه سفید خاکستری نشسته بود سر میزش از قیافش مشخص بود خیلی آدم کسکشیه ، اسمشم سیاوش بود. تا رفتیم داخل سیاوش اسم مامانمو میدونست گفت سلام خانم فاطمه خوش اومدی خیلی وقت بود نیومده بودی مامانم شروع کرد باهاش حرف زدن مامان من عادت داره یه شلوار جذب بپوشه که کونش مشخص باشه و همه چیش معلوم باشه ولی چون مانتو میپوشه معلوم نمیشه . مامانم داشت لباسارو نگاه میکرد به من گفت فربد خیلی گرمه بی زحمت لباس منو نگهدار مانتوشو در اورد داد به من یه بلوز مشکی پوشیده بود ، دقت کردم دیدم برای اولین بار سوتین نپوشیده و نوک ممه هاش یکم مشخص بود ، مامانم که داشت لباسم رو نگاه میکرد سیاوشم هی میومد پیش مامانم باهاش حرف میزد و قشنگ مشخص بود که میخواد سعی کنه باهاش لاس بزنه منم یه مشکلی داشتم اونم این بود که تازه با بی غیرتی آشنا شده بودم و خوشم اومده بود از اینکار ولی هیچ وقت انجامش نداده بودم من خودمو میزدم به اون راه که مثلا دارم مغازه رو نگاه میکنم حواسم به اونا نیست ، ولی هر وقت نگاه میکردم بهشون میدیدم سیاوش بدجوری محو بدن مامانم شده چون هر حرفی میزد همش به بدن مامانم نگاه میکرد مامانم یه تیشرت انتخاب کرده بود برای خریدن و رفت که بپوشه ببینه چجوریه سیاوشم راهنماییش کرد به قسمت پروو مغازه وقتی مامانم رفت اونجا دیدم سیاوش دم در بود و حواسش به من بود که ببینه دارم چیکار میکنم منم قلقلکم اومده بود که سیاوش بخواد مامانمو دید بزنه خودمو میزدم به اون راه که سیاوش بخواد کارشو انجام بده تا خودمو زدم به اون راه سیاوشو دیدم که خیالش راحت شده بود از من و داشت از سوراخ رو در اتاق نگاش میکرد از دور کامل فهمیدم که شق کرده بود مامانم اومد بیرون با تیشرت داشت به من نشون میداد میگفت خوشگله تو تنم ؟ من اصلا حواسم به مامانم نبود کل حواسم به سیاوش بود که همش داشت کون مامانمو دید میزد گفتم آره خیلی قشنگه تا اینو گفتم سیاوش اومد گفت من که هرچی نگاه میکنم جز قشنگی چیزی نمیبینم کل نگاهش روی ممه های مامانم بود ! مامانم یه شلوارم میخواست بخره یه شلوار راحت و سفید رنگ ورداشت که حس کردم وقتی قراره بپوشتش همه جاش معلوم میشه رفت که اونم بپوشه سیاوش درو باز کرد یوهویی و مامانم گفت عه اقا سیاوش چیکار میکنی نمیبینی من اینجام؟ سیاوش گفت نگران نباش خانم فاطمه میخوام فقط ببینم چجوری میشه تو تنت مامانم شلوارم رو پوشیده بود پشمام ریخته بود از چیزی که دیدم و سیاوشم داشت میدید ! انقدر شلواره همه چی از توش مشخص بود که نه تنها رنگ شورت مامانمو دیدم که صورتی بود بلکه چاک کون و کصشم دیدم از یه طرف خیلی داشتم حال میکردم که سیاوش اونجوری داره نگاش میکنه بدجوری کیرم سیخ شده بود از دیدن این چیزا مامانم لباسارو خرید و ما برگشتیم خونه اون روز شروع بیغیرتیه من راجب مامانم بود و خیلی جقا زدم باهاش نوشته: فربد لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده