gayboys ارسال شده در 27 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت گی × داستان سکسی × داستان گی × سکس گی × آبتین، از ترس تا لذت سلام به همه دوستان کونبازی، نمیدونم چرا قسمت اول خاطراتم منتشر نشد این ادمه خاطرات منه. از اون روز دیگه برادرم آرش هر وقت که تنها بودیم بدون مقدمه (و به قول خودش جریمه) از پشت منو میگرفت و من کاملا به تسخیرش در میومدم. خودشو میچسبوند به من و من مثل یک عروسک تحت کنترلش بودم کیرشو لای کونم میذاشت و در آخر هم آبشو لای کونم میریخت اینکه چند بار این اتفاق افتاد رو نمیدونم بارها اگه بپرسین که خوشم میومد باید بگم نمیدونم قسمت قشنگش برای منی که شدیدا کمبود محبت و توجه داشتم این بود که یک نفر داشت منو بغل میکرد احساس دوست داشته شدن میکردم یک نفر دوست داشت با من باشه و اینو دوست داشتم هرچی بزرگتر میشدم اندام دخترانه تر میشد به پوست خیلی سفیدم (که بابام همیشه بهم بی رنگ و رو میگفت) و باسن گنده و رونای تپلم، سینه هر چند کوچیک هم اضافه شده بود که باعث میشد سرکوفتهای بابام هم بیشر بشه. از داشتن همچین پسری با این ظاهر خجالت میکشید. طوری اعتماد به نفسم از بین رفته بود که تو مدرسه هم دوستی نداشتم دیگه انگشت کردن و دستمالی شدن و متلک شنیدن ها توی مدرسه هم جزو روتین روزم بود از تنهایی به کتاب و کتابخانه پناه برده بودم یک روز وقتی که ۱۴ سالم بود داشتم با اتوبوس به سمت کتابخونه میرفتم اتوبوس خیلی خلوت بود روی یک صندلی خالی دونفره کنار پنجره نشستم داشتم به خیابون نگاه میکردم که متوجه شدم یک نفر کنارم نشست با اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده بود بازم اعتماد به نفس اینو نداشتم سرمو برگردونم ببینم کیه با سر پایین خیلی آروم سرمو یکم چرخوندم فقط تونستم ببینم که یک بارانی بلند پوشیده بود و یک کیف سامسونت هم داشت که گذاشته بود سمت دیگه کنارش روی صندلی بعد از یک یا دو دقیقه احساس کردم داره دستشو خیلی آروم به رون پام میزنه هیچ عکس العملی نداشتم و فقط داشتم از پنجره بیرونو نگاه میکردم بعد از چند ثانیه دیگه دستش روی رونم بود وقتی مطمئن شد که هیچ اعتراضی نمی کنم شروع به مالوندن رونام کرد دستشو از روی رونام تا آلتم که خیلی کوچیک مونده بود میکشید و لای رونام میبرد شاید یک یا دو دقیقه اینکارو کرد دستمو گرفت برد زیر بارونیش با دست دیگش کیرشو در آورده بود دستمو گذاشت روی کیرش شوکه شده بودم نمیدونم ترس بود یا هیجان هرچی بود از درون می لرزوند دستمو مثل دست یک عروسک بی جون روی کیرش میکشید دستمو روی کیرش گذاشت و آروم گفت بگیرش گرفتمش خیلی حس عجیب و جدیدی بود دستمو تکون داد و گفت این کارو بکن منم دستمو بالا پائین میکردم مثل یک تسخیر شده بدون هیچ مقاومتی چند لحظه بعد به ایستگاه مقصد رسیدیم دستمو کشیدم و نیم خیز شدم گفت پیاده میشی؟ فقط سرمو به نشانه تایید تکون دادم گفت منم پیاده میشم پیاده شدم بعد از دو یا سه قدم با کلی ترس برگشتم دیدم وایساده تا دید برگشتم لبخند زد و اشاره کرد بیا رفتم چرا؟ نمیدونم واقعا خوشم اومده بود یا کنجکاو بودم؟ نمیدونم فقط دنبالش رفتم با چند قدم فاصله دنبالش میرفتم بعد از چند دقیقه رسیدیم به یک آپارتمان قدیمی درو باز کرد خونش یک واحد کوچیک بود که سه چهار تا پله پایین میرفت با وسایل خیلی کم خودشو معرفی کرد: من امینم ۲۱ سالمه دانشجوی برق اینجا خونه دانشجوییمه یه همخونه هم دارم که رفته شهرستان اسم تو چیه؟ با صدای لرزون و سر پایین گفتم آبتین چند سالته؟ ۱۴ بغلم کرد دستشو برد سمت کونم و با دوتا دستش گرفتشون گفت چه کونی داری آبتین چقدر خوش فرم و گندس هم خجالت میکشیدم هم خوشم میومد که ازم تعریف میکرد گفت برو دستشویی و بیا که کارت دارم دستشویی؟ نمیدونستم چرا باید برم دستشویی فهمید که متوجه نشدم و بلد نیستم گفت برو دستشویی بعد کونتو با آب گرم بشور و با فشار آب گرم توی کونتم بشور تا تمیز بشی رفتم و همون کارو کردم اومدم بیرون دیدم روی تختش دراز کشیده و فقط شرت پاشه تا منو دید بلند شد بغلم کرد و لباسامو درآورد لخت لختم کرد یک قدم رفت عقب که بدنمو نگاه کنه داشتم از خجالت آب میشدم دورم چرخید و گفت واااای آبتین چه بدنی داری، دوجنسه ایی؟ دوجنسه؟ نمیدونستم دوجنسه یعنی چی هیچ جوابی ندادم سرم پایین بود شرتشو درآورد و دوباره بغلم کرد گرمای بدنش و داغی کیرش که روی شکمم بود حس عجیبی بهم میداد گفت بشین لبه تخت نشستم دستامو گرفت گذاشت رو کیرش گفت بگیرش با دستش چونمو گرفت و سرمو بالا آورد اولین باری بود صورتشو درست میدیدم لاغر اندام بود و معمولی با دست سرمو به سمت کیرش فشار داد کیرش در حالی که تو دستم بود به صورتم میخورد نمیدونستم چیکار باید بکنم گفت بوسش کن بوس کردم گفت سرشو بوس کن نمیتونستم، آخه سر کیرش یک قطره آب بود با دست دیگش کیرشو گرفت و به لبام مالید وسعی میکرد دهنمو باز کنه لبام از پیش آبش خیس و لیز شده بود گفت اذیت نکن دهنتو باز کن عزیزم خیلی آروم دهنمو باز کردم کیرش کرد تو دهنم بوی خاصی داشت خوشبو نبود ولی قابل تحمل بود خیلی آروم کیرشو عقب و جلو میکرد و گفت با لبات بگیرش مخلوط پیش آبش و آب دهنم خیلی غلیظ شده بود و حالمو بد میکرد بعد از چند دقیقه گفت دراز بکش یه بالشت بزرگ گذاشت زیر شکمم طوری که کونم بالا اومد پاهامو از هم باز کرد و بین پاهام نشست شروع به مالیدن کونم کرد کونمو میلرزوند و میگفت جون یک چیزی مثل کرم یا وازلین به سوراخم مالید با انگشتش شروع به مالیدن سوراخم کرد خیلی حس عجیبی بود بعد از دو سه دقیقه مالیدن سوراخم انگشتشو فشار داد تو آخ گفتنم باعث شد بیشتر خوشش بیاد گفت جون درد همراه با سوزش داشتم ولی قابل تحمل بود انگشتشو کع دیگه تا ته توی سوراخم بود و دورانی میچرخوند بعد از چند دقیقه انگشتشو درآورد و بین پاهام زانو زد کیرش که باریکتر از کیر آرش بود و گذاشت رو سوراخم آروم فشار داد چنان دردی داشتم که سریع خودمو جلو کشیدم دردش ساکت نمیشد با دستم شروع به مالیدن سوراخم کردم که دردش آروم بشه امین دستمو پس زد و خودش شروع به مالیدن کرد وقتی آروم شدم دوباره انگشتشو کرد تو و دورانی چرخوند بعد از چند بار چرخاندن یک انگشت دیگشو هم فشار داد تو دوباره خیلی درد داشتم ولی کمتر از قبل نذاشت خودمو جلو بکشم و بچرخم گفت آررووووم، آروم، آروم باش الان تموم میشه تحمل کن با دهن بسته و دندونای فشرده یه صدایی مثل ناله و جیغه خفه میدادم بعد از چند ثانیه احساس کردم دردش کمتر شد درد داشتم ولی نه اونقدر که ناله کنم وقتی متوجه شد دردم کمتر شده شروع به چرخوندن انگشتاش کرد اول خیلی آروم میچرخوند و دستشو عقب و جلو میکرد بعد دوباره دورانی چرخوند که باعث شد دوباره دردم بگیره بعد از دو یا سه دقیقه انگشتشو درآورد و دوباره بین پاهام زانو زد کیرشو گذاشت جلوی سوراخم و آروم فشار داد سر کیرش رفت تو دوباره دردم گرفت یک جیغ کوچیک زدم ایندفعه دیگه صبر نکرد خودشو انداخت روی من نمیتونستم تکون بخورم نمیخواستم بلند جیغ بزنم دندونامو به هم فشار میدادم و اشک میریختم بعد از چند ثانیه احساس کردم دردم کمتر شده که کیرشو بیشتر فشار داد درد زیادی داشتم ولی رفته رفته قابل تحمل میشد بعد از یکی دو دقیقه دردم خیلی کمتر شد ولی سوزش داشتم احساس میکردم سوراخم زخم شده وقتی دید آروم شدم خیلی آروم شروع به عقب جلو کردن کرد سرش کنار گوشم بود و نفس زدنش توی گوشم قلقلکم میداد بعد از چند دقیقه روی دستاش بلند شد و شروع به تلمبه زدن کرد اینقدر محکم میزد که دو بار دردم میگرفت سنگینی وزنش روم و تلمبه زدنش باعث میشد نفس کشیدنم صداش بلندتر باشه و باریتم تلمبه زدنش نفس بکشم کاملا نا خود آگاه بود ولی امین با این صدا بیشتر حشری شد قربون صدقم میرفت و محکم تر تلمبه میزد بعد از چند دقیقه به نفس نفس افتاد دوباره خودشو انداخت روم بدنش گرمتر شده بود عرق کرده بود شروع به لرزیدن کرد تکونهای خیلی ریز مثل نبض کیرشو توی کونم حس میکردم آبش اومد صدای نفس زدنش کنار گوشم بلندتر شد گفت: جون، بهترین سکس عمرم بود از پشت گردنمو بوس کرد احساس خیلی عجیبی داشتم نمیدونم خوب یا بد هیجان، رضایت و خجالت همه احساسات و عواطفم با هم کلنجار میرفتن خیلی آروم از روم بلند شد و دوباره کونمو با دوتا دستش گرفت و تکون داد هوای خنک داخل سوراخ کونم میرفت که حس خیلی خوبی داشت احساس کردم آبش یکم اومد بیرون آبش از سوراخم تا کنار رونام و روی بیضه هام میرفت و قلقلکم میداد گفت برو خودتو بشور توی دستشویی نمیتونستم تو آینه نگاه کنم هم خجالت میکشیدم هم خوشم اومده بود سریع لباسامو پوشیدم سرم همچنان پایین بود بغلم کرد و ازم تشکر کرد نگاهش نکردم سریع از خونش زدم بیرون کونم میسوخت به هیچکس نگاه نمیکردم احساس میکردم همه میدونن که چیکار کردم از همه خجالت میکشیدم رفتم خونه دوش گرفتم و رفتم تو تختم زیر پتو خودمو قایم کردم مامانم گفت چته؟ باز مریض شدی؟ سرما خوردی؟ اون روز و روزهای بعدش تمام فکرم اون اتفاق بود ادامه دارد… نوشته: آبتین لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده