arshad ارسال شده در 23 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت مادرزن × داستان سکسی × داستان مادرزن × سکس مادرزن × میلف × سکس میلف × داستان میلف × سکس با مادر زن × مادرزن مقتدر و جذاب سلام به همه داستان من داستانی واقعی در مورد مادرزنمه، و امیدوارم بتونم داستان همونجوری که اتفاق افتاد مادرزن من زنی است زیبا قدبلند و جذاب در عین حال مقتدر.اسم مستعار مادرزن شهین مدتی پیش شهین به درد کلیه مبتلا شد و بعد از مراجعه به مطب پزشک و آزمایشات متوجه سنگ کلیه شد،از اونجایی که یه دونه پسر داره و بقیه دخترهاش توی شهر دیگه ای زندگی میکنند ومتاسفانه پدر زنم هم بسیار بی خیال و تنبل،من تنها کسی بودم که دائما باهاش بودم و میبردمش دکتر.تااینکه یه روز خانومم گفت که شهین کلیه هاش درد میکنه باید ببریمش دکتر من و به همراه خانمم رفتیم دنبال شهین و بردیمش بیمارستان.بیچاره درد میکشید.وقتی در بیمارستان رسیدیم خانومم برای گرفتن نوبت پیاده شد رفت این بگم که من بعضی اوقات که شهین با لباسی کمی لختی می دیدم نظرم جلب میشد و خیالاتی پیش خودم میکردم و این باعث شده بود که به ســکــس باهاش هم فکر کنم.ناخودآگاه گفتم بزار جای دردش ماساژ بدم و اونم با حالت درد کشیده اجازه داد ومن شروع کردم به دست کشیدن اطراف کلیه سمت چپش که بعد از چند دقیقه دیدم آروم شد و گفت دردم کمتر شده بهرحال دستهام معجزه کردند و کمی از دردش کم کردن پیش دکتر رفت و رفتیم منزل شهین.ساعت 4 بعدازظهر بود شهین رفت تو اتاق خوابید و خانومم گفت که من میرم کمی خرید کنم میوه و بخرم زود میام.من هم روی مبل نشستم.وباخودم فکرهایی میکردم کمی هم تحریک شده بودم اما سعی میکردم بهش فکرنکنم اما نمیشد.رفتم تو اتاق وحال شهین پرسیدم گفتم میخوای مالشت بدم بهتربشی اونم قبول کردکمی روغن زیتون اوردم وهمون ناحیه کلیه اش کشیدم ناخوداگاه دستم از محدوده بیشتر میبردم روبه شکم خوابید من پیراهنش زدم بالا ودستم بردم سمت سوتین چند باری دستم گیر کرد بهش چیزی نگفت آب دهنم قورت دادم کــیــرم راست شده بودباخودم کلنجارمیرفتم دستام بردم سمت شونه هاش اینبار با جرأت بیشتر دستم به سوتینش میخوردجوری هم ماساژ میدادم که تحریک بشه یه دفعه خودش گفت بزار سوتین دربیارمو من خودم بازش کردم وفقط گفتم دردش نرفت گفت چرا کمتر شده ممنون گفتم روبغل بخواب وخوابید همینطور که مالشت میدادم آروم دستم بردم ببغل سینه اش کمی لمس کردم یه تکون خورد ولی هیچی نگفت.ودوباره اومدم روی شونه وکمرشدل به دریا زدم وگفتم اینبار به سمت پایین رفتم ودستم از کنار کلیه هاش به سمت کــصش اروم رفتم تانزدیکیش و برگشتم چندبار این کار کردم و هر بار بیشتر پایین میرفتم تا یدفعه اروم دستم بردم گذاشتم روی کــصش دستم گرفت گفت نه اینجا نه رامین درست نیست لطفا گفتم شهین من کاری نمیکنم فقط هرکاری میکنم تو اروم بشی و اینکه میخوام یه کار برات بکنم که یکی از عوامل سنگ کلیه اینه دستش که دستم گرفته بود وروی کــصش بود بوسیدم وگفتم این کارباعث افتادن سنگت میشه دستش برداشت من با انگشتم باکــصش بازی کردم بالشت گذاشت رو چشماش و گفت زودتر الان نرگس میاد گفتم میتونم شلوارت دربیارم گفت هرکاری میکنی زودتر بدبخت باکــصش که بازی میکردم به خودش میپیچید زده بود سیم آخر شنیده بودم از خانومم که شهین مدتهاست ارگــاسم نمیشه چون شوهرش حوصله نداره که اون ارضا کنه میزنه و تمام.شلوارش و شورت دراوردم وای چی دیدم انگار رویا باور کنید خودمم فکرمیکردم خوابم شروع کردم به خوردن کــصش چنان میخوردمش که دستاش محکم از موهام گرفته بود فشار میداد ارگــاسم می شد نفهمیدم چند بار شد اما صدای نفسهای تندش و صداهای عجیبش میدونستم که چه بلایی سرش اوردم بعدش بلند شد و بغلم کرد و این حرف زد که یادم نمیره بزرگترین گناه زندگیم کردم اما خوشحالم که باتوبود و تو شوهر دخترمی پس میمونه پیشت و قسم بخور دیگه فراموش کنی منم بوسیدمش گفتم خیالت راحت.قسم میخورم بهم گفت حالا میزارم ارضــا بشی غیرتی شدم وگفتم من این کاربخاطر توکردم اولشم گفتم فقط خواستم تو دردت کم بشه گفت نه اذیت میشیگفتم امشب تلافیش درمیارم خندید گفت واقعا ارگــاسم تاثیرداره گفتم نظریه دکترهاس اره شهین گفت اخرین بارش یادم نمیاد وسری تکون دادبلند شد ورفت دستشویی منم افسوس خوردم چرا نکردمش تا الان که چندماه میگذره هرگز بروی هم نیاوردیم دارو خورد سنگشم افتاده منتظرم دوباره سنگ کلیه بگیره اینبار غیرتی نمیشم. نوشته: داود لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده