رفتن به مطلب

داستان سکسی خیانت به پارتنر


arshad

ارسال‌های توصیه شده

 

دیگه خجالت نکشیدم

چند وقتی بود با علی آشنا شده بودم و مرتب با هم بودیم. تازگیا شروع کرده بود از اینکه کس من مو داره و موهاش رو با تیغ می زنم گله گذاری میکرد. میگفت که زبر میشه و لطافت لازم رو نداره. اصرار میکرد که برم لیزر کنم. منم بهش می گفتم‌که این کارها مداخله روی بدن هست و صلاح نیست. حتی جاهای مختلف رو معرفی می کرد و‌من قبول نمی کردم . می‌گفتم تو این جاها سلامت آدم‌ به خطر می افتد. همیشه با کرم موبر و چرب کردن سعی میکردم شرایط خوبی براش فراهم کنم، خودم هم لذت می بردم. ولی بعد از مدتی با در اومدن موها کار سخت می‌شد. یه بار که قبل سکس کیرش رو‌حسابی روی کسم مالیده بود دیدم واقعا پوست اش ملتهب و سوزناک شده. قبول کردم اگر جای مطمئنی سراغ داشت که به این کار به صورت درمانی می پرداخت براش انجام بدم.
یه روز اومد و گفت به صورت اتفاقی یکی از دوستانش که پزشک هست رو دیده که کلینیک زیبایی داره. با هزار قسم و آیه گفت که جای خوبیه و برو‌ انجام بده. من هم گفتم از کلینیک شون تحقیق می کنم و بعد اگر مناسب بود انجام میدم.
رفتم کلینیک رو دیدم. دوست علی آقای دکتری بود و چند تا خانم براش کار می کردند. حساسیت هام رو به آقای دکتر گفتم و اون گفت که اگر بخوای دست تکنسین ها نباشی، خودم برات انجام میدم. گفتم بزارید با علی مشورت کنم و خبر میدم.
علی راضی بود ولی من برام‌کمی سخت بود. علی گفت تو‌که بابا کادر درمانی، می دونی زن و مرد نداره. برو انجام بده . من هم قبول کردم و قرار شد طی ۳ الی ۴ جلسه انجام بشه. برای من آخر وقت وقت داده بود که سر خودش خلوت تر باشه.
جلسه ی اول با کمی استرس و معذب بودن رفتم. کلینیک خلوت بود و من راهنمایی شدم توی یک اتاق . بعد از چند دقیقه دکتر اومد و احوال پرسی کرد و گفت اگر مایلید شروع کنیم. من هم گفتم آماده ام. با کمک یک خانم مانتو و شلوارم رو در آوردم و شورتم‌ رو با کمی تردید در آوردم. از استرس الکی خنده ام‌ گرفته بود. یاد معاینه ی دکتر زنان افتادم. که البته همیشه خانم بود. به خودم گفتم حالا دکتر مرد هست. هست که هست . نفس عمیق کشیدم و روی تخت دراز کشیدم و پاهام روی دسته های تخت گذاشتم. دکتر اومد و دسته ها رو باز کرد زیر چشمی نگاه کردم دیدم خیلی جدی داره برنامه ریزی برای انجام میکنه. دست کش رو پوشید و شروع کرد به کار. صدای دستگاه و درد اون نگرانی های اولیه رو از بین برد و منتظر بودم که کار تموم بشه. فکر کنم یک‌نیم ساعتی کار انجام شد و دکتر گفت برای امروز بسه.
بلند شدم و لباس پوشیدم و با تشکر رفتم. قرارها سه روز به سه روز بود. شب علی اومد‌‌ و براش تعریف کردم. کسم رو‌که نگاه کرد آنقدر خوشش اومد و بوسش کرد که گفت کاش زودتر انجام داده بودی. با وجودی که دکتر گفته بود خیلی به پوست فشار نیارم ولی علی آقا حسابی چلوند و خورد و راستش سکس خیلی خوبی رو اونشب داشتیم. منم تشویق شدم که زودتر کار رو ادامه بدیم و تموم کنیم.
سه روز بعد برای جلسه ی دوم از سرکار مستقیم به کلینیک رفتم. از حس خوبم برای دکتر تعریف کردم اون هم بعد از معاینه با لبخند گفت : علی جان زیاده روی هم کرده و دو تایی خندیدیم. کارش رو مثل دفعه ی قبل شروع کرد ولی پروسه کند تر از دفعه ی قبل بود. یکی دو بار از بین پاهام برام چیزهایی رو توضیح میداد که باید رعایت می کردم. بعد از مدتی اومد بالای سرم و همون ها رو تکرار کرد. کمی برام عجیب شد که چقدر حرف میزنه. موقع برگشتن به محل کارش دستش رو روی شانه ی من گذاشت و با رفتن اش به بدنم کشیده شد. قشنگ حس کردم که عامدانه دستش رو به سینه ام تماس داد. تعجب کردم و گفتم شاید اشتباهی شده. شروع به کار کرد. متوجه شدم که دستکش دستش نیست. و حین کار مرتب شصت اش لبهای کس ام رو فشار میدن . با خودم گفتم حتما به اون ناحیه رسیده. کار ادامه داشت ولی با سرعت کم. بعد از مدتی دیدم دستگاه روشنه ولی با من تماسی پیدا نمی کنه و برعکس شصت اش بین لبها گیر کرده و تکون میخوره. احساس خیسی کردم و سرم رو آوردم بالا. دیدم دکتر زبونش رو بیرون آورده و نوک اش رو گذاشته بین لبهای کس من. به طوری که سر زبونش معلوم نبود. سریع تکون خوردم و خودم‌ رو جمع کردم و بلند شدم نشستم. و سرم رو بین دو تا دستام گرفتم. هول شد و شروع کرد به معذرت خواهی و گفتن اینکه دست خودش نبوده و از این حرف‌ها . گفتم نمیخوام چیزی بشنوم و فقط می خوام برم. لباسم رو پوشیدم و سریع زدم بیرون. منتظر بودم که اگر مقاومتی کرد با مشت بکوبم بهش که خوشبختانه کاری نکرد . این هم بگم که بعد از شروع شدن‌کار نیروهای کلینیک یکی یکی از بیرون خداحافظی میکردن و میرفت.
هم خیلی عصبانی بودم و هم ترسیده بودم. از بابت اینکه نذاشته بودم اتفاق بیشتری بیافته خوشحالم هم بودم. خلاصه چند حس متفاوت.
شب علی متوجه خلق من شد و از کلینیک جویا شد. من هم دلیل نداشت خودم رو سانسور کنم داستان رو براش گفتم و خیلی عصبانی شد. شروع کرد به دوست اش بد و بیراه‌ گفتن . بعد یهو شیفت‌کرد روی من که اصلا تقصیر توئه که خودت رو برای مرد غریبه آیینه کردی و میری که بمالوننت و از این حرف‌ها … منم دنیا روی سرم خراب شود و هر چی توی دهنم می اومد بهش گفتم و گفتم دیگه نمی خوام ببینم ات. بیرونش کردم و دعوای حسابی . واقعا کات کردیم . اون دو سه روز چی گذشت رو‌نمیگم ولی آنقدر که از علی ناراحت بودم یک صدم از دکتر ناراحت نبودم. اگر اون به جسم ام دست درازی کرده بود علی با حرف‌هایی که بهم زده بود روح و روانم رو نابود کرده بود. روز سوم تصمیم گرفتم بازنده ی این میدون نباشم. صبح قبل از رفتن سرکار هر چی علی توی خونه ی من داشت رو با تاکسی فرستادم خونه اش. و بهش پیغام دادم که دیگه اسم‌من رو نیاره .
تا عصر با خودم کلنجار رفتم و مصمم شدم که مرحله ی دوم کارم رو هم انجام بدم.
رفتم کلینیک.
خیلی جدی گفتم وقت دارم و مثل دف‌های قبل آماده شدم. دکتر که انتظار دیدن من رو نداشت خشکش اش زد و کارش رو حرفه ای شروع کرد. بدون زدن یک حرف اضافی. موقعی که داشت کار میکرد من هم شروع کردم به حس کردن دست اش و مرتب نگاهش میکردم و از اینکه یک مرد داره بهم نگاه میکنه لذت می بردم. احساس کردم شروع به ترشح هم کردم . دکتر رو صدا کردم که براش مطلبی رو توضیح بدم. گفت درد داری؟ گفتم نه میشه بیایید. اومد بالای سرم. بهش گفتم که چقدر طول میکشه و اون هم شروع کرد به توضیح دادن. داشت توضیح میداد که با دستم از روی شلوار کیرش رو گرفتم. جا خورد و ساکت شد. ولی جم نخورد. من هم همانطور که نگاهم به نگاهش بود کیرش رو‌مالییدم. تکون نمی خورد . زیپش رو پایین کشیدم و از روی شورت کیرش رو مالیدم دیگه داشت سفت می‌شد. با تردید کمرش رو باز کرد . منم دست کردم توی شورت اش ‌ کیرش رو‌مالیدم. احساس میکردم هم ترسیده و هم راضیه . با شک دستش رو به سینه هام گذاشت. منم با یک دستم پیرهن رو زدم بالا و سینه ام رو درآوردم و دستش رو گذاشتم روش. اون سینه ی من رو می مالید و منم کیر اون رو . متوجه شدم که دستش رو برده بین‌پاهای من که باز بودن و خیسی کسم رو چک کرد. وقتی دید من خیس شدم ترس اش از بین رفت و فهمید که ازش چی می خوام … خلاصه با سر رفت سراغ کسم و منم با زحمت خودم رو رسوندم به کیرش و شروع کردم به خوردن . چند دقیقه بعد یکی از لذت بخش ترین سکس هام رو تجربه کردم.
بعد سکس دیگه کاری پیش نرفت و موند برای جلسه ی چهارم. موقع بیرون رفتن ازش تشکر کردم و گفتم یادت باشه که توی سکس من رئیسم هر وقت بخوام و هر وقت نخوام. زدم بیرون و با حسی از رضایت و کاملا متفاوت از دفعه ی قبل .
دو سه روز بعد هم گذشت و دکتر (مهیار) گاهی حالم رو می پرسید و من یه خط در میون سرد و گرم بهش جواب میدادم.
جلسه ی چهارم مثل همیشه رفتم و کار شروع شد. هیچ اتفاقی نیفتاد ‌و مهیار جدی بودن من رو که دید دست از پا خطا نکرد و کارش رو با دقت انجام داد و تموم شد. با تموم شدن کار کن بلند شدم ‌ ازش تشکر کردم. بلند شدم و بدون لباس پوشیدن خودم رو توی آیینه دیدم. از سفیدی کس ام لذت بردم. مجددا تشکر کردم. مهیار که مثل بچه های خوب کنار ‌استاده بود. من رو با تعجب نگاه میکرد و منتظر بود که من لباس بپوشم و برم.
بهش رو‌کردم و گفتم حالا تو‌ من رو به یک سکس مهمون کن و من هم تو رو شام مهمون می کنم …
خلاصه مهیار خندید و گفت الحق که رییسی ! شروع کرد و با مهارت انگشت‌هاش من رو به ارگاسم رسوند و بعد سکس کردیم و بعد زدیم بیرون و شام‌خوردیم . توی این مدت هم فقط از موضوعات کاری و نظام پزشکی حرف زدیم و شرایط کار … بعدش خداحافظی کردیم و برگشتم خونه. بعد از اون شب مرتب مهیار پیغام میداد و می خواست که با هم دیداری داشته باشیم . ولی من دیگه قبول نکردم و بهش گفتم که آنچه گذشت برای اعاده ی حیثیت من پیش خودم بود و دیگر تمایلی به ارتباط با تو‌ ندارم …. بهش هم گفتم که داستان این دو‌ جلسه رو برای علی تعریف کن چون من براش خواهم فرستاد.
به علی پیغام دادم و از معرفی مهیار ازش تشکر کردم. گفتم که توی سکس مهارت اش بیش از کار پزشکی هست ‌ تمام ….

نوشته: شهروز

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.