chochol ارسال شده در 21 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت گی × سکس گی × داستان گی × داستان سکسی × میخواستم داشته باشمش ولی با صبر - 1 من میخواستم داشته باشمش ولی با صبر و حوصله و اینکه اونو مجذوب خودم کنم تا بتونم باهاش روزهایی رو داشته باشم که هر دوتامون راضی باشیم و خوشحال سلام عزیزان اخطار(این داستان گی است) سالها پیش همیشه روی پسران هم سن خودم کراش بودم یعنی هر وقت میدیدمشون فانتزی هایی توی ذهنم داشتم راجبشون همیشه هم تو افکارم من تاپ بودم و اصلا به بات بودن فکرم نمیکردم اما بعضی ها بحثشون فرق میکرد مثل میثم(مستعار) بدنش لاغر بود و پوست بدنش دقیقا رنگی بود که من دوست داشتم همیشه موهای پریشونی داشت که منو مجذوب خودش میکرد هر وقت که میدیدمش حشری میشدم کجا میدیدمش؟ سالن ورزشی و فقط هفته ای یکبار میتونم بگم فقط به عشق اون میرفتم سالن و همیشه حواسم به میثم بود منتها آدمی نبودم که بخوام دست مالیش کنم و باعث آزارش بشم میخواستم به دستش بیارم میخواستم یه روزی تو بغلم باشه اما قدم اول این بود که بتونم شمارشو بدست بیارم باهاش حرف بزنم اصلا ببینم تو چه افکاریه چطور آدمیه به هر صورتی بود و هر چقدر زمان برد بهش نزدیک شدم و شمارشو گرفتم و شروع کردم به حرف زدن باهاش صبرم زیاد بوده و هست من میخواستم داشته باشمش ولی با صبر و حوصله و اینکه اونو مجذوب خودم کنم زمان زیادی برد و اگر بخوام ایناشو تعریف کنم همتون خسته و بی حوصله میشود پس میرم از جایی که برای اولین بار لمسش کردم یعنی ۱ سال بعد خانوادم برای ختم یکی از فامیل ها رفته بودن شهرستان و من خونه تنها بودم به میثم تکست دادم و گفتم شب تنهام بیا اینجا شام با هم باشیم من افکار جنسی داشتم ولی میثم رو نمیدونم واقعا تو چه فکری بود آخرای شب بود که اومد و شام خوردیم و خوابیدیم واقعا جرات نکردم چیزی بگم یا کاری بکنم چون به شدت استرس گرفته بودم کسی رو که واقعا دلم میخواست باهاش سکس کنم کنارم بود ولی دست و پام شل شده بود و جرات و شهامت مو از دست داده بودم بعد کلی تو تخت جا به جا شدن خوابم برد ولی روزی که میخواستمش بالاخره بهم رسید ولی نه کاملا اونجوری که دوست داشتم صبح که بیدار شدیم و صبحانه این مسائل چون صبح جمعه بود جایی کار نداشتیم نشستیم پا گوشی و این حرفا و من همچنان در انتظار اما یکار میثم باعث شد من شهامت بیشتری پیدا کنم اونم این بود که گفت گرممه و میشه شلوارمو در بیارم و با شرت باشم قطعا من قبول میکردم انگار یه چراغ سبز بود برای من کیرشو میتونستم از روی شرت کامل ببینم شق نکرده بود ولی نیمه بیدار بود و باید بگم از حجم و اندازه اش واقعا حیرت زده شدم هرچی نگاهش میکردم بیشتر حشری میشدم روی کاناپه دراز کشیده بود من به بهانه ای رفتم تو اتاق و سعی کردم استرسمو از خودم دور کنم و دلمو بزنم به دریا رفتم پایین کاناپه روی زمین نشستم و دستمو گذاشتم روی شکمش و شروع کردم راجع به مسئله الکی صحبت کردن با دستی که گذاشتم روی بدنش میتونستم حس کنم که یه طوری شده و بدنش گرم تر شده وقتی چشمم افتاد به کیرش فهمیدم که حشری شده و شق کرده وقتی متوجه شد چشمم افتاد به کیرش و فهمیدم که شق کرده مثل برق از جاش پرید و رفت سرویس بهداشتی انگار دنیارو بهم داده بودن اینقدر که خوشحال بودم اون لحظه صبر کردم تا برگرده و امیدوارم بودم که جلق نزده باشه تو سرویس چون خیلی طول نکشید مطمئن شدم جق نزده اصلا جوری رفتار نکردم که حس ناامنی پیدا کنه و سعی کردم ادامه حرفمون رو بزنم اما هم از رفتار اون و هم از استرس و هیجان زدگی من معلوم بود یه چیزی فرق کرده و مشکل ایجاد شده بازم دراز کشید روی مبل و من رفتم یه سری چیزای خوردنی آوردم و گذاشتم روی میز بغل دستمون یکم که خوردم دوباره دستمو گذاشتم روی پاش و باهاش حرف میزدم احساس میکردم یه مقداری شل تر شده و انگار استرس کمتری داره اما اصلا به اینکه لمسش میکنم واکنشی نشون نمیداد برای همین دوباره دستمو بردم سمت شکمش با لمس من دوباره کیرش بیدار شد ولی اینبار حتی سعی نمیکرد مخفیش کنه و راحت دراز کشیده بود و با گوشیش کار میکرد و هرچند ثانیه یه چیزی میخورد . استرس تمام وجود منو گرفته بود دستمو بردم سمت کیرش و از روی شرتش گرفتمش تو دستم که یکدفعه ای پرید از جا و گفت چیکار میکنی دستمو کشیدم گفتم شق کردیا هیچی نگفت فقط گفت دستتو بکش ازم برو اونطرف ضد حال خورده بودم اما از جام تکون نخوردم میخواستم ادامه بدم تا حسابی حشریش کنم پس یه چند دقیقه صبر کردم و دوباره شروع کردم به لمس کردنش و میثمم هیچ واکنش بدی نداشت و من هر لحظه جسارتم بیشتر شد و دوباره کیرشو گرفتم اما اینبار از جاش نپرید بلکه فقط سرش رو آورد بالا گفت نکن خره اذیت نکن بهش گفتم به توچه کیر رفیقمه میخوام بگیرمش مطمئن شدم اونم راضیه شروع کردم دیگه ور رفتن به کیرش و اونم هیچ واکنشی نشون نمیداد برای همین کیرشو از تو شرت کشیدم بیرون که دستمو پس زد و کیرشو انداخت تو شرتش و برگشت بهم گفت خره نکن اینجوری دردسر میشه ها منم پرو شده بودم بهش گفتم تو چیکار داری آقا سرت تو گوشیت باشه من میدونم دارم چیکار میکنم از جام بلند شدم و رفتم بالا سرش کامل و شرتشو کلا کشیدم پایین که سعی کرد نزاره ولی من زورم بیشتر بود و موفق شدم کیرش کاملا از شورت پرید بیرون یه کیر کلفت ولی نه چندان قد بلند ولی واقعا سر بزرگی داشت و رنگش تقریبا سیاه بود تو دستم گرفتم بهش گفتم خره این چیه اصلا به وزن و هیکلت نمیاد چنین هیولایی داشته باشه گفت دست نزن حالا هی من میگم تو بازم آدم نشو گفتم باشه تو حرف نزن اصلا خودم میدونم دارم چیکار میکنم دیگه من هی باهاش ور میرفتم و اون دستمو پس میزد اما از یه جایی به بعد کلا دیگه بیخیال شد و سرشو کرد تو گوشی منم با کیرش ور میرفتم اما اصلا شرایط مهیا نبود برای اینکه بخوام بیشتر ادامه بدم باید کاری میکردم که یخ بینمون آب بشه که شده بود من نمیخواستم انقدر سریع پیش برم که همه چیز خراب بشه و کلا رفاقت بینمون خراب بشه اون روز فقط به مالیدن کیرش بسنده کردم پیش خودم گفتم اگر از این قضیه راضی باشه و خوشش اومده باشه پس دفعه بعدی که خونه خالی بشه و شرایط مهیا باشد بهش بگم بازم میاد و همینم شد یادم نیست چقدر وقت گذشت که دوباره شرایط مهیا شد تا بیاد پیشم اما اینبار همه چیز خیلی بهتر بود و میدونستم میتونیم خیلی راحت تر پیش بریم وقتی بهش پیام دادم که بیاد پیشم بدون هیچ حرفی فقط قبول کرد و سر موقع اومد پیشم از لحظه ورودش شگفت زده شدم میتونم بگم بهترین لباس هایی رو که داشت پوشیده بوده بود و جوری به خودش رسیده بود که انگار قراره بوده بره عروسی یکی از فامیلای نزدیکش موهای سیاهش رو جوری حالت داده بود و بهشون رسیده بود که انگار آرایش دامادی کرده سیاهی موهاش چنان براق بود که آدمو شیفته خودش میکرد بوی ادکلن می داد و هیچ مویی روی صورتش نبود از روی لباس پیدا نبود ولی قطعا شیو شیو هم بود البته که کلا بدنش خیلی پشمالو نبود با دیدنش حشریت من زده بود بالا و اصلا روی خودم کنترل درستی نداشتم اما سعی میکردم به خودم مسلط بشم و کار اشتباهی نکنم که همه چیزو خراب کنه باید صبر میکردم و قدم قدم همه چیزو پیش میبردم مثل همیشه که میشستیم پای تی وی اینبارم فوتبال دیدن رو انتخاب کردیم و هی چرت پرت گفتیم اما اصلا حواسم به فوتبال نبود مدام بدنشو برانداز میکردم و دلم میخواست لختش کنم با یه شلوارک تی شرت جلوم بود و می تونستم به خواسته قلبیم برسم ولی هنوز وقتش نشده بود اولین حرکت رو کردم و سرمو گذاشتم روی پاهاش و دراز کشیدم صورتم سمت تلویزیون بود ولی یه لحظه به بالای سرم نگاه کردم و دیدم که مستقیم داره تو چشمام نگاه میکنه و هیچی نمیگه ولی میتونستم بفهمم که اونم خیلی حواسش به بازی و این حرفا نیست و داره منو فقط نگاه میکنه نگاهشو ازم دزدید و دوباره رفت سمت تی وی ناگهانی سرمو اوردم بالا و برای اولین بار لباشو بوسیدم فقط چند لحظه مثل یه بوسه معمولی و دوباره سرمو اوردم پایین اما میثم تو چشمام نگاه کرد و سرشو آورد پایین شروع کرد به بوسیدن لب هام و دیگه بیخیال نمیشد میتونستم از صدای ضربان قلبش متوجه بشم که چه استرس و هیجانی رو داره تحمل میکنه از جام بلند شدم و نشستم روی پاهاش و به بوسیدن لب هاش ادامه دادم و هر لحظه حس میکردم که استرس هردومون کمتر میشه تی شرتشو از تنش در آوردم و بدنش رو لمس کردم و بدنش رو بوسیدم و دستمو بردم سمت کیرش و براش مالوندمش کیرش داشت شرت و شلوارکش رو سوراخ میکرد چند دقیقه ای رو به همین صورت گذروندیم و اونم تی شرت منو از تنم درآورد و بدنمو بوسید و کمی با کیرم بازی کرد شلوارک و شرتشو از پاش درآوردم و کیرش مث فنر از جاش پرید بیرون آب شهوتش در اومده بود با دستمال کاغذی تمیزش کردم و با کیرش یکم بازی کردم و آروم آروم سرشو بوسیدم و گذاشتم تو دهنم حسابی داشت لذت میبرد و کیف میکرد کیرش کامل تو دهنم بود و داشتم براش ساک میزدم سرمو سفت گرفته بود و به سمت کیرش فشار میداد و سعی میکرد تو حلقم تلمبه بزنه و من در حال خفه شدن بودم به هر زحمتی بود کیرشو از دهنم درآوردم و بهش گفتم چته دیوث آرومتر میثم گفت خب تو نمیدونی چقدر منتظر این لحظه بودم که با هم باشیم بهش زل زدم و گفتم خاک تو سرت تنت میدونی من چقدر وقته تو نخ توام و نمیتونم حرفمو بزنم بعد تو خرم میخواستی منو و هیچی نگفتی البته که جفتمون از هم خرتر بودیم اینقدر براش ساک زدم که داشت ارضا میشد اما نمیخواستم به این زودی تموم بشه کیرمو از تو شلوار درآوردم و وقتی دیدش گفت این چیه اینکه حتی نصف کیر منم نیست گفتم خب خره کیر نرمال اینه نه از تو پا شدم وایسادم و اون کیرمو گرفت تو دستش و شروع کرد ساک زدن معلوم بود که اینکاره نیست چون داشت پوست کیر منو می کند اینقدر که دندون زد اما با این وجود بازم داشتم لذت میبردم و کیف میکردم میثم خیلی با سکس راحت نبود چون دفعه اولی بود که نزدیک شده بود به این شرایط و منم هیچ وقت نمیخواستم باعث آزارش بشم و اون روز با ساک همدیگرو ارضا کردیم و واقعا برام لذت بخش بود اما در دفعات بعد سکس های کامل زیادی کردیم که حتما تو قسمت های بعدی تعریف خواهم کرد نوشته: آرین لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده