رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

     گی × شیمیل × دوجنسه × داستان سکسی × داستان گی × سکس گی × داستان دوجنسه × سکس دوجنسه × داستان شیمیل × سکس شیمیل ×

دوبل برگر - 1

همه چی از اون موقع شروع شد که تصمیم گرفتم که رو خودم سرمایه گذاری کنم و خودم و از لحاظ اجتماعی و شخصیتی و ظاهری افزایش بدم تا بتونم تو بهترین شرایط خودم قرار بگیرم تا سر حد ممکن رضایت پیدا کنم از خودم اعتماد به نفسم افزایش پیدا بکنه؛ تا اونجا که میشد با ورزش و رژیم بدن و ساختم و ۴۰ کیلو کم کردم وزن ام اوردم رو ۷۷ کیلو و دیگه داشت پک ها شکمم میزد بیرون و پوست صورت ام میرفتم کلینیک و انقدر صاف کرده بودم که مورچه بکسوات میکرد روش😅، تیپ و ظاهر هم که دیگه نگو تا تونستم با خودم خوش تیپ کردم ۲ تیپ برا خودم تعریف کردم یکی رسمی و کژوال البته بیشتر با کت و شلوار و رسمی بودم تو دهه سوم زندگی که یه روز که ماشین نبرده بودم و از ترس ترافیک تصمیم گرفته بودم با مترو برگردم خونه اون و مترو دیدم دین و دلم لرزید… البته اون من و نمی‌شناخت ولی من که عشق رابطه با شیمیل چشمامو کور کرده بود و به یاد دوران نوجوونی کلی فیلم های shemale fucks guy سرچ کرده بودم بخصوص قسمت rough fucks که مورد علاقه بود ولی همیشه از رابطه با شیمیل میترسیدم و جرات رفتن جلو رو نداشتم و همیشه تو اینستاگرام شیمیل های ایرانی و سرچ میکردم ولی نمی‌رفتم جلو و حتی انقدر سرگرم کار شدم و دیگه خود ارضایی برام جاذبه ای نداشت ۳ و ۴ سالی بود کلا دیدن فیلم سوپر و شیمیل و جلق و کنار که چه عرض کنم،فراموش کرده بودم و تو عالم دیگه بودم ولی اون شب تو مترو ایستگاه شهید مدرس منی که همه شیمیل های ایرونی و حفظ بودم تا باهاش چشم تو چشم شدم شناختم اش و اون هم مثلی که متوجه نگاه و نیت من شد و به نگاه معنا داری کرد که هم دل ام لرزید و هم سوراخ کون ام😅،بله دوستان خاطره ما مربوط به عزیزان گی میشه اگه علاقه ندارین نخونین بعد بیاین فحش بدین از ما گفتن… نگاه اش خیلی پر معنا بود دقیقا مثل نگاهی که قاتل ها به مقتول اشون میکنن و یا ارباب ها به برده هاشون ، از اون نگاه ها بود که ترس و تا عمق وجود ادم انتقال میده،شب رسیده ام خونه تصمیم و گرفته ام و سریع تو اینستاگرام صفحه شو اوردم و تو تلگرام بهش پیام دادم و منتظر جواب اش شدم و تمام وجود ام پر از ترس و دودلی و تردید و آشوب و هزار تا کوفت و زهر مار دیگه شده بود از یه طرف دوست داشتم باهاش رابطه داشته باشم و برای بار آخرم که شده تو زندگی ایم یه بار دیگه لذت دادن و تجربه کنم و تحت تاثیر فیلم هایی که دیده بودم و نگاه و زیبایی خیره کننده اش قرار گرفته بودم واقعا یه داف فوق خوشگل و سطح بالا بود بهش میخورد الان سوئیچ بنز و بی ام و و در بیاره از کیف اش…پیام اش این بود که اول اثبات میخواست و گفته بود یک و پونصد واسه ۱ ساعت میگیره و سرش شلوغه و وقت هاش پره اگه شرایط اش داری به آماده وگرنه بلاک و این کس و شعر ها…یک عکس از خودم گرفتم و براش فرستادم و منتظر جواب اش شدم و بعد از یه ساعتی جواب داد و اون یه پیام پیش نویس شده بود مثل قبلی و مشخص بود که شرایط اش چطوریه و من باید شرایط و چطور باشه نظافت و کی وقت من اوکیه کی ها اون اکیه و اضافه یه شماره تماس که تاکید داشت حتما بهش زنگ بزنم،اب دهن ام قورت دادم و بهش زنگ زدم،گوشی و برداشت و با یه صدای ۲ رگه تقریبا و عشوه زنونه سوال هاش و پرسید و من هم دست و پام گم کرده بودم و پشت تلفن به تپه تپه افتاده بودم و گفت فردا صبح اوکی ایی؟ گفتم اره(اصلا متوجه صحبت هاش نبودم و گیج و گنگ شده بودم و تا قبل اش اصلا شبیه به این تجربه مشابه ای نداشتم بیشتر برام مثل یه خواب بود… و هرچی میگفت من میگفتم بله🤣)با یه لحن خیلی جدی گفت فردا ۱۰ صبح بیا میرداماد فلان جا رسیدی به این شماره زنگ بزن اگه دیر کنی یه تایم دیگه رو اوکی میکنم و دیگه جواب نمیدم و پولت ات هم باید آماده باشد و من کارت خوان ندارم و باید با گوشی بتونی بزنی به کارت یه دقیقه هم دیر نشه خواهشا ، نظافت و دوش حتما بگیر و تمیز باش و یه شماره دیگه برام پیام کرد واسه فردا و قطع تماس…من و میگی نصف شبی ساعت ۱۲ بود خودم خراب کردم دست و پام گم کردم اصلا نمیدونستم چه غلطی بکنم کلا خواب از سر ام پرید و بلند شدم زود رفتم حموم شیو کردن …از هول حلیم کل بدن ام شیو کرده ام نمیدونم چرا؟از زانو شیو کردم تا ساعد،ساعد و ساق پا هم شیو نکردم واسه اینکه تو شرکت و تو خونه جلو خانواده متوجه نشن و خجالت زده نشیم که خرس گنده رو ببین کل بدن شو صاف کرده کسی بویی و چیزی نبره قضیه چیه… هر طوری بود ساعت از خستگی ساعت ۳ نصف شب بیهوش شدم از استرس مثل روال هر روز که میرفتم سر کار ساعت ۶ صبح پرید ام خواب و گیج و مبهوت به خودم تو آینه دستشویی نیم ساعت زول زده بودم نمیدونستم تصمیم درست چیه دقیقا امروز باید چیکار کنم و برم سرکار و کلا بیخیال قضیه بشم و یا زنگ بزنم و مرخصی بگیرم و برم دنبال قضیه کلا…دل و زدم به دریا و گفتم بابا بیخیال دنیا بریم ببینیم چی میشه… رفتم تمیزکاری و تنقیه … اینقدر با اب داخل مو شستم که هیچی نمونده بود یه صبحانه سبک به اندازه ۲ و ۳ لقمه که فقط دهن ام بو نده و ناشتا نباشم خوردم از نو دوباره دوش گرفتم و نظافت کردم و بهترین لباس ها رو پوشیدم بهترین عطرمو زدم و حاضر و آماده رفتم به آدرسی که گفته بود … خودمو تو آینه ماشین میدیدم حال میکردم با خودم و از اونجایی که یک ساعت زودتر رسیده بودم کلی فکر و خیال تو سرم هجوم آورده و بود اضطراب و استرس زیادی رو داشتم تجربه میکردم خلاصه زیاد هم بخوام فضاسازی کنم داستان امون طولانی میشه و بهتره خیلی فضا ها و احساسات خودتون تجسم کنید
بهتره موقع نظافت فهمیدم که تو این سال ها که رابطه مقعدی نداشتم کلا سوراخ ام جمع شده و برگشته به تنظیمات کارخانه و احتمالا سکس دردناکی رو پیش رو داشته باشم و این ترس و استرس مو بیشتر میکرد کلا سوراخ ام تنگ شده بود شده بود اندازه یه انگشت که حتی یه بند انگشت ام به زور داخل ام نتونستم بکنم موقع تست و بررسی
خلاصه جرعت ام و جمع کردم و راس ساعت بهش زنگ زدم ادرس دقیق و داد رفتم لوکیشن یه ساختمان اداری ۵ طبقه بود که تو اون شلوغی رفت و آمد ها بدون جلب توجه کسی و خیلی راحت خودم و به طبقه ۵ رسوندم و وقتی در آسانسور باز شد با درب واحدشون رو به رو شدم ترسان و لرزان رفتم پشت واحد شون زنگ در و زدم و بلافاصله یکی که خودش نبود و دوست اش بود در و وا کرد با صدا دورگه مخصوص دوجنسه ها گفت بفرمایید داخل… رفتم تو از اتاق خودش بلند داد زد و از دوستش پرسید فاطی مشتری منه اومده ، اون گفت اره
از تو اتاق بهم گفت عزیزم تا تو یه نوشیدنی بخوری و ریلکس کنی من هم اماده میشم سرویس هم خواستی بری برو و آماده باش… در قاموس ما مفعول ها دستشویی میخوای بری برو و بیا دقیقا منظور این و میرسونه یعنی برو دستشویی داخل خود با شلنگ آب بشور بیا که داخل ات تمیز باشه 🤣 ، من هم از ترس اینکه مبادا چیزی باشه دوباره رفتم دستشویی و نظافت و یه آبی به دست و صورت ام زدم و اومدم بیرون تو این فکر بودم خوش بحالشون شد چه روده های تمیزی رو دارم تحویلشون میدم ، شام و صبحانه که چیزی نخوردم این همه هم نظافت کردم کلا شکمم چسبیده بود به ستون فقرات ام و صبحی موقع اومدن هم ۲ تا قرص لوپرامید هم خوردم که کلا شکمم سفت شه و کار نکنه 🤩 .
تا از سرویس که اومدم بیرون فرصت شد و یه نگاه خریدارانه به اطراف ام و خونه بندازم خونه خوب و تمیز و بزرگ بود یک آپارتمان ۱۳۰ و ۴۰ متری ۳ خوبه که کاملا مشخص بود که ۲ خواب شو واسه کار استفاده میکنن توش تخت ۲ نفره گذاشته ان و یک خواب اش خودشون شب ها میخواب ان توش، این ها رو با صحبت کردن با فاطی متوجه شدم که برام چایی ریخته بود و روی مبل کنار دستم نشسته بود داشت باهام لاس میزد و با چشماش من و میخورد
خالی از شوخی فاطی واقعا برخورد گرم و خوبی داشت و با پذیرایی گرم اش حسابی باعث شد من احساس راحتی کنم و یخ ام باز بشه و خیلی به دلم نشست برا منی که برای اولین بار یه شیمیل رو داشتم از نزدیک میدیم واقعا جذاب اومد، خیلی خوش برخورد و مهربون با چهره ای کشیده و قد بلند 180 سانتی و بدنی سفید و دست و پای کشیده و یکم عضلانی داشت دل من و میبرد و من تو ذهن ام میگفتم کاش جور بشه فاطی هم من و بکنه 🥺.
یه ۵ دقیقه ای بود داشتم با فاطی بگو و بخند میکردم که عشق جانم ملیکا جان با اون وقار و استایل خاص خودش وارد پذیرایی شد 😍 یه لباس لاتکس مشکی و شلوارک چسبون براق مشکی و صندل جذاب و اندامی کاملا مناسب ، قد بلند تقریبا هم قد بود با فاطی، سفید مثل برف ، موهای مشکی تقریبا کوتاه که با یه آرایش غلیظ و لبای قرمز برجسته اش و اون سایه و لاک ناخن های مشکی تیر خلاص به من زد و انگار هیپنوتیزم شده بودم و توقع این همه جذابیت و نداشتم یکجا تجربه کنم ، خالکوبی هاش به خصوص اون طوق دور گردنش یک آدم می افتد از این همه جذابیت ، اخه یه ادم مگه چقدر میتونه خفن باشه ، بدون اقرار تا اون لحظه خفن ترین داف ایران بود که تو عمرم دیده بودم.
ملیکا: چیه؟! مگه آدم ندیدی ؟ (با حالت خنده)
من : سلام ، نوید ام
ملیکا : سلام عزیزم ، خوش اومدی… بیا گلم بریم تو اتاق تا الان اش هم خیلی وقت مون تلف شد و طول کشید
من : ببخشید میتونم وقتتون پره و مزاحم شدم ، زود تموم ایش کنیم 🥺 (اصلا اعتماد به نفس نداشتم مقابل اش نمی‌دونستم چطور حرف بزنم و بیشتر حرفام شبیه کس شعر بود )
ملیکا: نه عزیزم اصلا نگران نباش و ریلکس باش … تو این اوضاع کرونایی مردم جایی نمیرن و فعلا که امروز فقط خودت هستی و اون جریان ام افاده ماهاست که مثلا خیلی سرمون شلوغه و مشتری داریم
_ دم در اتاق رسیده بودیم ازم پرسید : راستی گلم نگفتی پوزیشن ات چیه و چی دوست داری؟
من : با صدای اروم و کلی خجالت … مفعول ام
ملیکا : چی … نشنیدم چی گفتی ؟ مفعولی؟
من : اره ، ببخشید
ملیکا : حالا چرا معذرت خواهی میکنی ( از خنده ریسه رفت ) باره اولته ؟
من : اره تقریباً
ملیکا: چرا تقریباً ؟
من : خیلی وقته کاری نکردم یه ۱۰ و ۱۵ سالی
ملیکا : میفهمم گلم خوب جایی آمدی … اصلا بهت نمیومد خیلی ژست مردونه و جذابی داشتی ازت خیلی خوشم اومد خیلی خوشگلی… اتفاقاً خیلی هوس کون تنگ کرده بودم 😋
_ با تیغه شصت دستش مثل یه حالت بیلاخی که شست دست و جمع کنی دقیقا مثل ضربه ای که تو دفاع شخصی میزنن یدونه محکم زد دم در سوراخ ام و گفت برو لباس هات در بیار که خیلی کار دارم باهات
خیلی درد داشت و دقیقا هم خورد روی سوراخ ام کلا مفعولیت از یادم رفت با دست سوراخ ام و گرفتم و اخ اخ کنان رفتم گوشه اتاق کنار مبل تکی لباسامو درآوردم و انداختم رو مبل که گفت رو مبل ننداز و بزار جا رختی اونور و مبل وسیله کارمونه که لازم اش داریم یه چشمک ریزی هم زد
لباس هام و درآوردم و فقط شرت پام بود که رفتم سمت اش و با یه نگاه غضب ناک گفت هم اش 😡
با کلی خجالت و رفتم شرت ام دراوردم و از خجالت دستم و جلو کیرم گرفته بودم که نبینه و اومدم لبه تخت کنارش بشینم که با دستش گذاشت رو شونه ام و هدایت ام کرد جلو تخت جلو پاش رو زمین روی یه پادری پشمی بشینم و نشستم جلو پاش ، سرم و گذاشت وسط پاهاش روی رون پای سمت چپ اش ، زیپ شلوارک لاتکس چسبون سیاه اش و که مثل زیپ کاپشن بزرگ و درشت بود و باز کرد و کیر خوابیده و تیره اش و دراورد گذاشت جلو صورت ام ، تو تلگرام گفته بود که کیر اش ۲۱ سانته ولی من خودم به نظرم بزرگ نمایی میومد اون موقع و فکر نمیکردم اصلا کسی بخواد پیدا بشه که ۲۱ سانت داشته باشه… ولی کیر خوابیده اش اندازه راست مال من میشد و راحت تو حالت خواب ۱۲ سانتی میشد، رنگ ام پرید وقتی کیرشو دیدم و تمامی شهوتی که این همه سال تو خودم جمع کرده بودم داشت فوران میکرد چشمامو بستم و رفتم سمت اش که بخورم اش که جلومو گرفت و تو چشمام خیره شد و گفت اول بوش کن… چشمامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم… چه بوی خوبی میداد با تمام وجود دلم خواست اش و خواستم که وصال اش برسم خواستم باز بخورم اش که باز نذاشت 😡 (داشت کرم میریخت و بازیم میداد… قشنگ واضح بود که استاد تمام عیار این کاره و هزاران سوراخ پاره کرده تو کارنامه اش داره )
ملیکا: عزیزم اول مانی ( پول ) اوکی کن بعد اش
من : با عصبانیت خواستی سریع بلند شدم رفتم سر کت ام و گوشیم و برداشتم و زود کارت به کارت کردم و سریع برگشتم سره جام نکته جالب اش این بود که کارتی که بهم گفته بود به اسم پسرونه بود و بعد ها که بیشتر آشنا شدم فهمیدم که ترنس ها تا عمل نکنن اسم شون و تغییر نمیده ثبت احوال
گفت : نترس بابا کسی جات و نمیگیره 🤣
تا صورت ام جلوی کیر اش گرفتم و سریع کل کیرشو کردم تو دهن ام و یه میک قوی زدم که هم خودم عوق زدم و هم اه ملیکا رفت اسمون و از سر لذت پخش تخت شد ، تا وقتی که کیرش و تو دهن ام احساس نکرده بودم نمیتونستم درک خوبی از بزرگیش داشته باشم اما وقتی تو دهن ام بود با خودم گفتم این چرا اینقدر بزرگه 😐 ، همین خوابیده و نیم خیز اش کل حجم دهن من و پر کرده تا ته گلوم میره و عوق میزنم ، همین الان اش هم از کیر کاملا شق شده خوده من ام هم کلفت تره هم دراز تره … همین حالت خوابیده اش راحت ۴ و ۵ سانت کلفتی داشت و راحت ۱۵ سانت میشد بعد اش هم این چرا اینقدر کیر اش بی حسه !!! ۱۰ دقیقه است دست اش گذاشته رو سرم و کیرش و تا ته میکنه تو دهن ام و طوری که چونه ام می رفت تو خایه های به نسبت بزرگ اش و دماغ ام تو شکمش اما چون کیرش خواب بود تو دهن ام جمع میشد از حلق ام پایین نمی رفت اما خبری از شق شدن نبود که نبود
والا ما رفیقامون که میرفتیم دودول بازی خیلی وقت اصلا به کردن نمی رسید کارمون تو همون اولش آبمون میومد و من قبل از این اصلا تجربه کرده شدن بیشتر از چند دقیقه رو نداشتم و این ملیکا چقدر قدرتمنده و فاتحه کون ام خونده است و فکر کنم بعد این سکس دیگه کون ام واسه دستشویی رفتن هم نشه ازش استفاده کرد 🥲
تو افکار خودم غرق لذت بودم و با گرمی و نرمی کیره توی دهن ام عشق بازی میکردم که متوجه شدم فک ام بیشتر از حالت معمول داره باز میشه و الان نکشم عقب فک ام جر میخوره که سریع سرم و کشیم عقب و یه نفس عمیق من کشیدم یه آه بلند ملیکا
دوباره به کارم ادامه دادم و از دست ام هم استفاده میکردم میخواستم تموم فن و فنونی که این همه سال تو ذهن ام و با سکس با یه شیمیل تجسم کرده بوده ام و پیاده کنم و با تمام علاقه رفتم واسه یه ساک مجلسی پر تف عشق ام ساقه کیر اش جلا پیدا کنه
اق و پق ملچ و ملوچ … حسابی داشتم لذت میبردم و به سر حد نعوظ رسوندم اش و خودمم باورم نمیشد کله کیرش و بزور تو دهن ام جا میداد ام به سختی میتونستم تا ختنه گاهش برم واقعا کلفت بود اینقدر کلفت بود که تنگی فک و دندون هام اجازه نمیداد تا حلق ام بره بعد ها واسه کنجکاوی خودم که رفته بودم پیشش با خودم یه خط کش برده بودم که ببینم دقیقا سایز اش چقدره و دقیق اندازه زدم راحت طول اش تو حالت نعوظ معمولی ۲۱ سانت بود کله کیرش با لبه هاش کلفتی ایش به ۵.۵ سانت می رسید و ساقه و ختنه گاهش ۵ سانت بود که البته با احتساب قطر رگ ها و باقی تغییر میکر ضخامت اش و حتی بیخ کیر اش کلفتیش ۶ سانت بود تازه این ابعادی که من میگم واسه حالت نعوظ معمولیه و همه میدانیم که در حالت ارضا شدن نعوظ بیشتر هم میشه .

خلاصه اشتیاق من برای سکس و تحریک بالای ملیکا باعث شد از حالت خوابیده روی تخت بلند بشه و بیاد بالا سر من وایسه و من و چرخوند از موهام گرفت و سرم و لبه تخت گذاشت بصورتی که کل بدنم پای تخت بود و گردنم خم شده بود سرم رو تخت و کیرش و گذاشت تو دهن ام شروع کرد اروم و رو ریتم تلمبه زدن ، مشخص بود نیت اش گاییدن دهن من بود ولی خودش میدونست که سایز اش بزرگه و مراعات میکرد ، دندون زدن هام اذیت اش میکرد و برام قشنگ توضیح داد که زبون ام بیارم بیرون و لب بالایمو برگردونم رو دندونم تا دندونام به کیرش نخوره و راحت یه پاش و رو تخت گذاشت با استفاده از فنریت دشک تخت تو دهن ام تلمبه میزد و بعضی موقع ها که کیرش و میکشید بیرون قشنگ اب دهن ام از کیرش میچکید پایین و از سر کیرش پیش اب اش میرخت تو دهن ام ، شوریه پیش اب شو احساس میکردم ولی خیلی تو فشار بودم و دهن ام رسما داشت سرویس میشد برا اولین بار خیلی سنگین بود برام و عضله فک ام درد گرفته بود و ملیکا خشونت اش و خیلی بیشتر کرد فهمیدم که میخواد از این مرحله رد بشه و بره بعدی با سرعت شروع کرد تلمبه ها عمیق زدن تو دهن ام تا به گلوم میخواست برسه کیرش میکشید عقب تو نمیکرد یکم استرس ام کم شد و ترس ام که ریخت و خیالم راحت شد که تو گلوم نمیکنه راحت شل کردم فک ام که راحت باشه و تلمبه بزنه که نشست رو صورت و قشنگ مثل لقمه قورت دادن یه لقمه بزرگ و قورت دادم رفت پایین… حس عجیبی بود ، مثل یه خلع زمان و مکان … مثل یه لقمه بزرگ از گلوت پایین میره ولی باز تو گلوت گیر کرده ، سنگینی وزن اش رو سرم و موهام که تو دستش بود … سیستم بدنیم اول شروع کرد به قورت دادنش و ناخودآگاه که قورت قورت میکرد گلوم بعد دید این جسم قورت دادنی نیست خواست با عوق زدن پسش بزنه و باز نمیشد ، کلا راه هوایی ایم بسته شده بود و اول از بینی خواستم نفس بکشم بینی ایم کیپ شده بود از دهن هم کیپ بود و هوا داشت از کناره ها کیرش راش و به بیرون باز کنه شروع کردم به سرفه کردن کیر خانوم به بیرون … چشمام سیاهی رفت داشتم از حال میرفتم که یهو انگار از نو زنده شده باشم نفس ام بالا اومد جالبه اصلا متوجه نشدم کی کیرش و کشید بیرون ، یه چند بار دیگه هم تکرار کرد حسابی سرو صورت ام کثیف شد و با بیرون کشیدن کیرش از گلوم باعث میشد کیرش در هنگام خروج خلطی رو که تو گلوم بود معمولا ادم حسش نمیکنه هم بیاره تو دهن ام و مجبورا تف اش میکردم بیرون … نمیشد قورت اش داد و تو گلوم گیر میکرد و حتی چنباری که خواستم قورت اش بدم نزدیک بود خفم کنه ، تا الان صدها باری ساک ته حلقی و انجام دادم و الان میشه گفت توش به استادی رسیدم 😅 نکته ای که توش وجود داره اینه که انگار ساک حلقی عضلات غیر ارادی مری و بلع آدم ضعیف میکنه و تا چند روز بعد اش هم تو بلع غذا به سختی انجام میشه برات و اذیت میشی و بهتره انجام نشه و همین ساک معمولی خودمون بهتره 😋 .
رفتم دستشویی و دست و صورت ام و شست ام اومدم بیرون که با فاطی چشم تو چشم شدم و به تیکه گفت کمک میخوای بیام ها 🤣 ، خودم خجالت کشیدام تو اون وضعیت انگار حریم خصوصی نداشتم تو خونه ای که ۲ نفر ادم بودن داشتم سکس میکردم بعد که دقت کردم متوجه شدم تمام این مدت در اتاق و نبسته بودیم و فاطی همه چیز و دیده و شنیده ، رفتم تو اتاق دیدم ملیکا حاظر و اماده سیخ به دست گفت بخواب گفتم میشه در اتاق و ببندم ، گفت نه اتفاقا میخوام اگه از پس باز کردن ات برنیومدم فاطی رو بیارم کمک ام 🤣 من و به پشت لبه تخت خوابوند و پاهام و گذاشت لبه شونه اش و جمع کرد تو سینه ام به فشار با کله کیرش به سوراخ ام داد و بیغ زد تو من شیش متر پریدم اسمون و پام محکم کوبید ام تو سینه اش پرت شد عقب و با دستم سوراخمو گرفتم و اخ اخ کنان به خودم میپیچیدم و اومد معضرت خواهی گفت ببخشید و فکر نمیکردم اینقدر حساس باشیه و خلاصه که گفت اینجور نمیشه برعکس به سینه بخواب ، خوابوندم اومد روم خیمه زد قشنگ با دستاش از پشت بغل ام کرد و لب ها پشت گوش و گردن ام و میبوسید و کیرش و رو شیار کونم عقب جلو میکرد دقیقا کله کیرش و رو سوراخ ام حس میکردم که میرفت بالا و میومد پایین ، با حال نزار و در گوشش گفتم اگه میبینی مال فاطی کوچیک تره راحت تر بازم میکونه میخوای بگی اون بیاد !
ملیکا : واقعا ؟ دوست داری ؟ اتفاقا فاطی هم از تو خیلی خوشش اومده بود و به من رسونده بود ازت بپرسم میخواد اون هم بیاد ، همین پولی که دادی یه ۱/۵ دیگه بزار روش اون هم مشتری نداشته و بیاد ، من هم فاطی عشق زندگیمه عزیزم باشه ، من هم اصلا فکرم درست کار نمی کرد و نمیدونم چی گفتم که دیدم گوشیم و داد دستم من هم در حالت که یه کیر گنده پشت کون ام کشیده میشد یه ۲ زدم براش که گفت عزیزم زیاد زدی که ؟ گفتم این هم شیرینی بچه ها قشنگ هوامو و داشته باشین … لطفاً 🥺 ملیکا هم گفت چشم حتما واسه نوید جون ام یه دوبل برگر سفارشی میزاریم کنار … عشق ام ، تو این اوضاع و فکر ها بودم که یه کیر خورد تو صورت ام که دیدم فاطیه و گفت میدونستم دلت پیش من گیر کرده و من زیبا ترین کیری که تا حالا دیدم و دیدم واقعا کیر فاطی یه کیر سفید ۱۸ سانتی خوشگل بود حتی تو فیلم سوپر ها هم ندیدم کسی همچین کیر قشنگ و صاف و تمیزی داشته باشه تنهاش صاف یه دست بود مثل یه خط کش ۲۰ سانتی سفید تمیز با کلاهک صورتی کم رنگ جذاب شق شده رفتم تو کارش یه ساک مجلسی ریز رفتم براش .
یکی از دلایلی که من خودم تو کیر و کس پارتنر هام توجه میکنم اینه که نمیدونم دلیل اصلی شو ولی واقعا برام جذابه و تحریک کننده است قبلاً ها که فیلم سوپر زیاد میدیدم تو کتگوری بیشتر monster cock shemale و سرچ میکردم با دیدن فیلم و عکس کیرهای بزرگ و غولشون حسابی تحریک میشدم و بخصوص یکیشون بود به اسم لانا دالاس 😍 ببخشید حالا خیلی دیگه این بخش هاش با اب و تاب میشه 😅 . خلاصه وضعیت ام جوری بود که ملیکا پشت ام خیمه زده بود کیرش و رو شیار کون ام بالا و پایین میکرد و کله کیرش و میزاشت رو سوراخ ام و فشار میداد تا میخواست کله اش بره تو میکشید عقب و من کیر فاطی تو دهن ام با تمام توان دارم برا کیر خوشمزه اش ساک میزنم تو حالتی که کیره فاطی تو دهن ام بود میگفتم اخ واخ ایش بیش… ملیکا ای فشار بیشتر و بیشتر میکرد تا اینکه وقتی دید قشنگ اماده شدم مثلیکه یه چشمک به فاطی زده باشه فاطی کیرش و از دهن ام بیرون کشید و با فشار ملیکا کله کیرش کامل فرو کرد داخل ام و من سریع خودم جمع کردم خواستم قلت بزنم وزن شو انداخت رو من و من نگهداشت و نزاشت از زیره دست اش در برم و قشنگ کله کیرش و تو خودم احساس میکردم که لبه های کلش دوره سوراخ ام گیر کرده ، واقعا بزرگ بود و تا اون موقع اینجوری باز نشده بودم قشنگ حس میکردم از وسط باز شدم انقدر کیرش کلفت بود حتی درد رو لوپ های کونمم حس میکردم اینگار یکی دست انداخته و با زور میخواد لوپ ها کون تو از هم باز کنه ، خلاصه سرتون درد نیارم یه ۵ دقیقه ای بهم استحراحت داد و وقتی اروم تر شدم بیشتر فشار میداد تو تا اینکه زیر دلم درد گرفت و بیشتر از اون نمیتونستم تحمل کنم و ای اخ و اوخ کنان و اینور و انور شدن حوصله شون داشت سر میرفت من خودم اون موقع تو وضعیت ای نبودم بخوام تایین تکلیف کنم و کلا تو دست این ۲ تا بودم و اختیار ام دستشون بود ، مثلیکه ملیکا و فاطی میبینن این کون ما دیگه بیشتر از این باز نمیشه و ملیکا هم حاظر نبود افتخار پاره کردن من به کس دیگه ای بده با خودشون که تصمیم میگرن که پاره اش کنن کون بی زبون و … تا اون لحظه ملیکا به سختی فقط تونسته بود نصف کیرش و داخل من جا بده و آروم عقب و جلو کنه من خیلی درد می کشیدم و از تنگی زیاد حتی میر ملیکا سیاه تر شده بود هنوز هنوز هم نتونستم با کیر بلند کنار بیام و زیر دلم درد میگیره و بخصوص از درچه کلون ام که رد میشه اذیت میشم حتی تا چند روزی اسهال میشم .
ملیکا قشنگ یه عقب میکشه کیرش و تا دسته میچپونه توم و به قول معروف تا خایه چسبوند توم و با زور من و محکم میگیره که در نتونم برم واقیت اش من تو این حالت زیر ملیکا از حال میرم تقریبا و چشم هام بسته میشه و فقط یه اه و ناله ناخودآگاه ازم در میومد حتی چشم هام و نمیتونستم باز کنم و متوجه اتفاقات اطراف ام نبودم اما بعد ها که با ملیکا و فاطی صحبت کردم جریان اون روز برام تعریف کردن بخاطر همین بیشتر جزئیات و میشه گفت یادمه ، خلاصه ملیکا کل کیر هیولاشو تو من بدبخت جا میده و وقتی میبینه نیمه حال شدم قشنگ شروع میکنه تلمبه زدن و یه دل سیر تالاپ و تلوپ کنان تو همون وضعیت خوابیده میکنه بعد که میبینه داره ابش میاد واسه اینکه از فاطی جلو نیوفته با هم باشن و بیشتر حال کنه میکشه از من بیرون میره تو حال چایی خوردن و من میده دست فاطی (خودشون بعدها بهم گفتن تو اون شرایط اول کرونا بود استرس کرونا و خیلی مسائل دیگه سکس شون با من واسه لذت و دل خودشون بوده وگرنه معمولا تو بیزینس بیشتر از یکساعت وقت نمیزارن برای کسی و ارضاع نمیکنن خودشون ) ، فاطی که میبینه حسابی گشاد شدم و چیزی حس نمیکنه و من هم ازم ناله و اهی در نمیاد بهش حال نمیده میره اشپزخونه یه اب قند و اب معمولی میاره و اب میزنه به سرو صورت ام و من و بهوش میاره و اب قند میده میخورم از اینجا به بعدش و تقریبا خودمم یادم هست یه چیزایی .

خلاصه شربت اب قند و که خوردم یکم به خودمم اومدم دیدم فقط فاطی پیش ام و یکم عشق بازی و مست سکس شده بودم و چیزی حالیم نبود و خودمم و تو بغل اش رها کردم و مثل یه مار از شهوت به خودم میپیچیدم و فاطی من و به پهلو برگردوند از شهوت صداش میلرزید و سرم و گذاشت ام رو دست فاطی و رفتم تو بغل اش و من و از پشت بغلم کرد گذاشت توم ، واقعا حس فوق العاده ای بود احساس مکردم که رو ابر هام قشنگ کیر شو داخل خودم احساس میکردم و لذت تو تمام وجودم میپیچید و فاطی خیلی شیک و مجلسی رو ریتم تلمبه میزد دل و روده های ادم جلا میگرفت فقط با تند تر کردن تلمبه ها احساس کردم یه مشکلی وجود داره یه چیزی انگار توم خراب شده ، یکی اینکه دیگه مثل سابق کیر فاطی رو تو خودم احساس نمیکردم و دیگه اینه تو سوراخ ام داشت داغ میشد و یه احساس سوزش عمیق تو سوراخ ام که شدید و شدیدتر میشد ، حالا ماجرا چی بوده نگو وقتی من بی حال ام و فاطی من و میکنه میبینه که حسابی گشاد کردام دوره سوراخ مو حس نمیکنه با دستمال من و تمیز میکنه و خشک و خشک شروع میکنه به کردن ام که واقعا تا یه جایی ایش خوب بود و من هم حسابی کیف ام کوک بود و حال میکردم نگو به مرور زمان نه تنها داخل ام کاملا خشک میشه بلکه اون مقدار لوبریکانت هم که توم بوده خاصیت روان کنندگی شو از دست میده حالت چسبناک پیدا میکنه و بخاطر شستشوی و وسواس زیادی هم مخاط روده ام هم کاملا از بین میره و با بالا رفتن سرعت و قدرت تلمبه ها فاطی بهم قوانین فیزیک بخصوص اصتحکاک میزنه خار سولاخ یکی میشه … با چنان قدرت و سرعتی تلمبه میزد که لمبر های کون ام بین من و فاطی داشت از هم میترکید من برگدوند به سینه و دست شو گذاشت رو کتف ها مو کف پاهاشو رو مچ پام و کل وزن شو انداخت روم با قدرت تمام شروع کرد تلمبه زدن … تاپ… تاپپپپ… تاپپپ…
از شدت درد و سوزش داشتم زیرش زوزه میکشیدم و بلند بلند آه … اه… اه… می کشیدم زیرش تو اوج اش روم خیمه زده دستش از زیر بغل ام رد کرد غلاب کرد زیر شونه هام محکم چسبید بهم و با سرعت تمام میشه گفت ۱۲۰ کیلومتر در ساعت مثل چرخ خیاطی شروع کرد تلمبه زدن توش…ش…ش…ش صدا تخت در اومد بود مثل وحشی ها داشت کونم و پاره میکرد از ته دل بلند بلند دیگه اه چه عرض کنم نعره می کشیدم زیرش و سر ام داشت منفجر میشد از درد و سوزش به حدی رسید که احساس کردم انگار اب جوش ریختن تو کون ام و یه لحظه مغز ام نتونست این حجم از درد و آنالیز کنه و ناخودآگاه بغض ام ترکید زیرش و های های شروع کردم به گریه کردن و حق و حق کردن … اولش تو اوج بود متوجه نشد ولی بعدش از چند لحظه یهو خودش اومد منو برگردوند و دید دارم زار زار گریه میکنم دل اش سوخت و صورت ام بوسید معذرت خواهی کرد و از روم بلند شد …
بعد از چند دقیقه دیدم ۲ تایی شون بالا سرمن و من و بردن تو حال و کلی بوسید نم و معضرت خواهی میکردن و من برد ملیکا و قشنگ بدن مو شست و لای کون مو که آب گرفت خون آبه ریخته بود کف حموم فاطی بدجور جر و واجر کرده بود مثل یکه و ملیکا حوله پیچید دورم و رفتیم بیرون فاطی هنوز لخت بود و کیر اش شق کرده که یه کیک و شربت غلیظ داد بهم و کلی سر حال اومده بودم میتونستم رو پام وایسم ساعت و نگاه کردم دیدم ساعت نزدیک ۱۲ است و پشمام ریخت یعنی یک ساعت و نیم دقیق من داشتم گاییده میشدم ، ۳ تایی مون لخت رو مبل راحتی های وسط خونه نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم که دیدم این ۲ تا هنوز شق شق ان ازشون پرسیدم جریان چیه گفتن ما خیلی حشری بودیم گفتیم یه دپینگی بکنیم و یه حالی بکنیم از شانس تو هم مبتدی بودی خیلی بهت فشار اومد و آمادگیشو نداشتی اشکال نداره گلم برو خونه استراحت کن نگران ام نباش دردت زود خوب میشه… من میگی گفتم نه اب تون میخواین بیارین بیارین ساک میزنم براتون… (از یه طرف احساس خجالت میکردم که چرا نتونستم پا به پاشون برم از یه طرفی هم گفته بودن مبتدی لجم در اومده بود 😒 ) ، خلاصه بعد کلی اسرار از طرف من قبول کردن ادامه بدیم ولی گفتن ساک نمیشه میکنیمت ولی آروم و هواتو داریم تو هم یه مسکن بهت میدیم تا بالا بیایی و مثل ما بشی ، نمیتونم بگم چی چون بد آموزی داره ولی برا اولین بار احساس فوق العاده ای بود احساس میکردم رو ابرام و دماغ ام به خارش افتاده بود بدن ام کز کز میکرد درجه شهوت و اوب ام رفت رو هزار و بدن ام داشت مور مور میشد منی که از شدت درد دول ام کلا قیچی شده بود شق کردم اساسی و خودمم با این صحنه حال کردم و دلیل این همه قدرت این ۲ رو فهمیدم جریان چیه و خلاصه دوباره برگشتیم به اتاق … این سری دیگه من عزیز وسطشون بود جفتشون همزمان باهام عشق بازی میکردن لب مو فاطی میکند و گردنم ملیکا میخورد ، فاطی لوبریکانت و کلا سرش و کرد تو سوراخ مو ۲ و ۳ تا پمپ خالی کرد از سردی ژل خودم جمع کردم و مور مورام شد و ملیکا یه انگشت وازلین از اون ور کرد تو سوراخ ام واقعا ترکیب جالبی بود اب و روغن 😏 ، فاطی خوابید من نشستم رو کیرش دیدم قشنگ باز شدم و راحت میتونم رو کیرش بالا پایین کنم و انگار بدنم بی حس شده بود و درد خواصی نداشتم و فقط لذت خالص بود که به لغزیدن کیر فاطی تو خودم جذب میکردم و کیر ملیکا هم میخوردم براش… خلاصه بعد از چند تا پوزیشن عوض کردن با فاطی و راست کردن ملیکا ، ملیکا گفت حالا دیگه نوبت منه و رفت روی همون مبل یکنفره کنج اتاق نشست و گفت بیا بشین روش رفتم بشینم که خودش کمک ام کرد گفت پاهاتو باز بزار لبه مبل و حالت توالتی بشین روش ، من با کمی و سعی و تلاش و عقب و جلو رفتن ملیکا و کمک فاطی تونستم موقعیت مناسب پیدا کنم و نشستم روش شالاپ کل کیرشو گرفتم تو خودم و دستام و گذاشت ام رو شونه های ملیکا ، تو این پوزیشن کل وزن من رو ملیکا بود من خودم و انداخته بودم روش و ملیکا کمر و باسن من گرفته محکم دستش و با ضربه هایی که از پایین میزد من و پرت میکرد بالا و با بالا رفتن من با دستش من میکشید پایین میکوبید رو کیرش… نگم براتون اصلا خودمم گم کرده بودم و کلا رو هوا بودم و چشمام بسته و هیچ جایی و نمیدیدم و اه و ناله و لذت ، کیرش مثل یه مار پیتون توم میلولید و باز نگهم می داشت ، پوزیشن فوق العاده ای بود واسه مفعول هیچ راه فراری نمیذاشت و همه کارها رو فاکر میکرد و من هیچ کاری نمیتونستم بکنم فاطی هم دید رو اوج ام نمیتونم براش ساک بزنم رفت واسه خودش جلق زدن و ما رو تنها گذاشت…
تو اوج هیجان بودم که یه لحظه ملیکا به فاطی گفت دوبل اش کنیم ، بکنیم؟ نکنیم ! که یه فاطی گفت عزیزم برات دوبل برگر اوردم چشمام برگشت ام ببینم این ها چی میگن که پشت ام سوخت ها سوخت قشنگ فاطی از پشت گذاشت توم با یک حرکت، این ها نه اینکه حرفه ای بودن زاویه سوراخ و خیلی خوب باهاش اشنان و خودشون میگفتن زیاد زدن این حرکت ، بدن ام بی حس شده بود و شل شل رو کیر این ۲ تا بالا پایین میشدم و دیگه انگار سنسورهای کون ام سوخته بود کیرشون و دیگه احساس نمیکردم فقط حس ام در حدی بود که تکون ها و پر و خالی شدن سوراخ و میفهمیدم و چند باری که کیر فاطی از سوراخ ام دراومده بود فهمیده بودم تو حال احوال خودم بودم که داره میاد و اومد و اخ و اوخ به خودم اومدم دیدم ۲ تاشون من و نشوندن پایین مبل و کمرم رو کفی مبل و اینا بالا سرم دارن تند جق میزنن که فاطی یه ضرب بدون هیچ هماهنگی کرد تو گلوم و ارضاع شد و قشنگ نبز زدن کیرشو تو گلوم احساس میکردم داشتم بالا میاوردم که دراورد اب کیرش برگشت تو دهن ام مجبورا واسه اینکه کثیف کاری نشه قورت دادم و بعد ملیکا کرد تو دهن ام و اومد و گفت تا قورت ندی در نمیارم کیرم و اخ و اه ناله و … و جفتشون افتادن رو تخت کنار هم از خستگی ، من هم وقعا خسته بودم ولی انگار انرژی کاذب گرفته بودم . من این همه اب کیر خودم و دیگران خوردم ولی تنها چیزی نتونستم بهش عادت کنم همین خوردن اب کیره و اصلا نمیشه تحمل کرد و کیری تر از این تو سکس وجود نداره به نظرم و این پورن استار ها حق دارن توف اش میکنن بیرون واقعا مزه و بوی بدی داره 🤢 میشه خورد با خوردن اش کسی تا حالا نمرده ولی خوردنش انگار خوردن پنیر کپک زده میمونه ، خلاصه بلند شدم برم سر و صورت و دهن ام و بشورم که اصلا نمیتونستم تحمل کنم که نگاهم به ساعت افتاد از قصدی هر سری چک میکردم ساعت که ببینم چند ساعت سکس میکنم و برام مهم بود که برا بار دوم هم پشمام ریخت ساعت ۲:۱۵ بود باز ۲ ساعت دیگه بود که داشتم گاییده میشدم واقعا انتظار شو نداشتم ۴ ساعت سکس و گاییده شدن نسیب ام باشه …
خلاصه داستان ما هم تموم شد من وسایل هام و جمع کردم و تا خداحافظی کنم و برم ساعت ۳ بعد از ظهر بود ماشین ام زیر آفتاب مونده بود رفتم یه آب معدنی یخ زده گرفتم نشستم روش و تا خونه تو اون ترافیک تخمی به بدبختی خودمو رسوندم یه دوش گرفتم افتادم تو رختخواب و بیهوش شدم از خستگی… ساعت ۱۲ شب از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی دست مو به سوراخ ام زدم برگام ریخت سوراخی که تا صبح به اندازه لوله خودکار هم نبود الان شده بود اندازه ۴ تا انگشت ام ، نمیدونم چطوری میشه عکس همراه داستان اپلود کرد وگرنه عکسش هم داشتم میزاشتم ، اومدم بیرون ازش عکس گرفتم و جلو اینه تجزیه تحلیل اش میکردم چیزی مشخص نبود فقط به شدت ملتهب شده و مثل یه خط به طول ۴ تا انگشت وایساده بود به شدت اسپاسم کرده بود و نمیشد بهش دست زد تا ۱۰ روز نتونستم دستشویی کنم و کلا انگار بسته شده بود بعد ها که دقت کردم قشنگ واضح بود که تو ساعتو ۶ و ۸ حلقه ام پاره شده و زخم شده بود خونریزی کرده بود زخم هاش دمل بسته بود به شدت هم سیاه کبود شده بود ، خلاصه تا یک ماه طول کشید تا خوب بشم و حتی باز نتونستم باهاش سکس کنم و دخول ام خیلی دردناک بود نتونستم تحمل کنم.
بعد از اون ماجرا تمایل جنسی زیادی به خانوم ها و شیمیل ها پیدا کردم و اصلا دیگه سکس با مردها برام قابل تحمل نیست … یکی از دلیل های اصلی که دنبالش رفتم همین سایت خودمون بود از اون داستان دوجنسه و فری بگیر تا الان 😅 ، دیدم چند وقت داستان دوجنسه خوب آپلود نمیشه گفتم بزار از فتوحات خودمون بنویسم دوستان و علاقه مندان شیمیل استفاده کنن … اگه هم دوست داشتید حمایت کنید اگر هم نه باز سرتون سلامت . خلاصه اگه داستان ام ضعف و مشکلاتی داشت به بزرگی خودتون ببخشید و با گوشی تایپ کردن تو نوت و از اینور اونور کردنش و آپلودش واقعا سخت بود.
پایدار باشین ❤️

نوشته: نوید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.