رفتن به مطلب

داستان سفر خارج و سکس سه نفره ما


migmig

ارسال‌های توصیه شده

     سفر × ماساژ × تریسام × داستان سکسی × سکس تریسام × داستان تریسام ×

ماساژ و سکس سه نفره در استانبول

سلام دوستان
سینا هستم ، نویسنده داستان ( نفر سوم شدن زوج،تجربه ای فراموش نشدنی)
اون داستان کاملا واقعی بود
ولی این داستانی که الان براتون مینویسم یه بخشیش عین واقعیته و بخش بعدی اتفاق نیوفتاده و دوست داشتم که اتفاق بیوفته

سینا هستم ۳۴ ساله و همسرم سارا ۲۸ سال، حدود ۱۰ سال قبل ازدواج کردیم ، سارا مثل اکثر دخترهای آریایی یه زیبایی خاصی تو چهرش داره که تو کل جهان میشه گفت تکه، خیلی همدیگه رو دوست داشتیم، از دو تا خانواده متوسط از هر لحاظ، زیاد به دین و … پایبند نبودیم و زیاد هم بی دین نبودیم، هیچکدوم اهل مشروب نیستیم و سالم زندگی میکنیم، اتفاقهای این داستان از حدود دو سال بعد از ازدواجمون شروع شد،
من هم مثل همتون از طریق اینستا و تلگرام و اینترنت با داستانهای سه نفره و روابط ضربدری آشنا شدم،
اوایل خیلی به ضربدری فکر میکردم، همیشه دنبال این داستانها بودم و فیلمش رو به هر طریقی پیدا میکردم و می دیدم، تصمیم گرفتم به سارا هم بگم، یه شب وسط سکسمون حرفم رو این سمت بردم و با مخالفت شدیدش مواجه شدم و اون شب و سکسمون کاملا خراب شد،
یه مدت حرفی نزدم و بعد از چند هفته بهش گفتم باهم فیلم ببینیم، یه فیلم ضربدری، موقع خواب فیلم رو گذاشتم و خودم کنارش دراز کشیدم، اصلا حواسم به فیلم نبود و فقط زیر چشمی به سارا نگاه میکردم که عکس العملش رو ببینم، دستم رو کونش بود و آروم میمالیدم، برام جالب بود که خیلی با دقت به فیلم نگاه میکنه و قشنگ حس میکردم خوشش اومدم، دستم رو آروم از پشت به کسش رسوندم، وااااای، کاملا خیس بود،شلوارش رو پایین کشیدم و اون شب یه سکس توپ کردیم،
چند باری این اتفاق تکرار شد،
چند تا فیلم ماساژ دیدیم و فهمیدم شدیدا ماساژ دوست داره، بهش گفتم میخوای بریم ماساژ؟
گفت ایران نمیشه و از این حرفها، گفتم میریم خارج، ولی فکر کرد شوخی میکنم،
حدود یک سالی گذشت و بهش گفتم میخوام بریم ترکیه،
خیلی ذوق کرد، دوتا بلیط استانبول گرفتیم و رفتیم،
از روز اول کاملا باز لباس می پوشید، جوری که سینه های ۸۵ و کون بزرگش کاملا تو دید بود، تو خیلی از فروشگاهها و خیابونها میدیدم که چشم ازش برنمیدارن و من خیلی حال میکردم، هتلی که توش بودیم خیلی کوچیک بود و استخر خوبی نداشت، دوتا بلیط پارک آبی گرفتیم و رفتیم ، سارا مایو نیاورده بود و همونجا خریدیم ، یه مایو یکسره که تمام کونش افتاده بود بیرون، اوفففففف، اینجا دیگه کجاست؟؟ یه بهشت واقعی با کلی حوری و بخوای نخوای کیرت با دیدنشون بلند میشه، اون روز خیلی خوش گذشت، هم خودم کلی چش چرونی کردم و هم خیلی ها با چشمشون سارا رو حامله کردن،
غروب با خستگی زیاد رفتیم هتل و دوش گرفتیم و یه سکس خوب کردیم و خوابیدیم،
فرداش دوباره حرف از ماساژ زدیم و راضیش کردم ،
از مهماندار هتل آدرس یه جایی رو گرفتیم و رفتیم، بعد از کلی گشتن، اونجا رو پیدا کردیم، یه هتل بزرگتر بود که سالن ماساژ هم داشت ولی از شانس بد ما سالنش بخاطر تعمیرات تعطیل بود، مسئول هتل گفت اگه بخواین میتونم با مدیریت سالن تماس بگیرم که شاید جایی رو داشته باشن ، و ما هم از خدا خواسته قبول کردیم، بعد از چند دقیقه بهمون گفت که الان خودشون میان و مستقیم باهاشون صحبت کنین،
تقریبا ۲۰ دقیقه گذشت، هرکسی از ورودی هتل میومد فکر میکردیم همونه، تا اینکه یه جوون حدود ۲۵ ساله فوق العاده خوشتیپ وارد شد، بدون توجه به ما سمت مسئول هتل رفت و بعد با لبخند برگشت سمت ما و به ما نزدیک شد، دستش رو جلو آورد و فقط به من دست داد،
و به سارا با سر سلام کرد،
یخورده انگلیسی صحبت کرد و منم ی خودش رو فهمیدم و جواب دادم ولی خیلی سختم بود، گوشی رو در آوردم و رفتم تو ترنسلیت و گفتم بنویسه،
خودمون رو معرفی کردیم و گفتیم ماساژ میخوایم
گفت سالن خراب شده، میتونیم بریم خونه من و یا هتل شما، من و سارا بعد از مشورت به این نتیجه رسیدیم که هتل امن تره ، چون هیچ شناختی ازش نداشتیم
قرار شد ساعت ۷ غروب بیاد هتل،
ما رفتیم و یه خورده اتاقمون رو از اون شلختگی درآوردیم و یه دوش گرفتیم، زیاد باهم حرف میزنیم و انگار هر دو یه هیجان و استرس خاصی داشتیم،
ساعت نزدیک ۷ بود که تلفن هتل زنگ خورد و گفتن مهمون دارین، رفتم پایین و دیدم جناب ماسور با یه تخت و یه ساک که لوازم ماساژ توش بود تشریف آورد، راهنماییش کردم به سمت اتاقمون،
بر خلاف صبح که فقط با سر به سارا سلام کرد، اینبار دستش رو جلو برد و سارا هم بلافاصله بهش دست داد،
تختش رو یه گوشه ای گذاشت و دوباره من گوشی به دست به سمتش رفتم و گفتم اول من رو ماساژ بده و بعد سارا، تا الان فکر میکرد فقط من ماساژ میخوام، ولی انگار وقتی متوجه شد ذوق زده شد،
تختش رو آماده کرد و من هم لخت شدم و با شورت دراز کشیدم، سارا هم نشسته بود و نگاه میکرد، وقتی که روغن و بعد دستش رو روی بدنم حس کردم ناخودآگاه کیرم بلند شد از روی شورت خیلی تابلو بود ، سرم رو چرخوندم به سمت سارا که دیدم داره میخنده ، و ما هم خندمون گرفت، تمام بدنم رو ماساژ داد و حدود ۴۵ دقیقه طول کشید،
خیلی لذت بخش بود و اولین ماساژ عمرم واقعا عالی بود،
سارا یه کوکا از یخچال برداشت و با یه لیوان به سمت جناب ماسور که حتی اسمش رو هم نمیدونستیم اومد و بهش تعارف کرد و ایشون هم با یه لبخند ازش گرفت و تشکر کرد و نشست کنار من روی مبل،
به من گفت تا من یخورده استراحت میکنم به خانومت بگو آماده بشه، سارا خودش متوجه شد و رفت یه گوشه که ما دید نداشتیم لباسش رو در آورد و یه حوله دورش پیچید و اومد،من رو ابرها بودم و کیرم نمیخوابید و کاملا مشخص بود، ماسور بلند شد و حوله رو تا کرد و وقتی که دید سارا با سوتین خوابیده بهم گفت که ممکنه روغنی بشه و اگه اشکالی نداره سوتین رو دربیاره، من هم بلند شدم که از پشت سوتین رو باز کنم و یهو نگاه ماسور به سمت کیرم رفتم و خندید و منم با یه حالت خجالت خندم گرفت و یه چشمک ریز بهش زدم، سوتین رو باز کردم و سینه های سارا آزاد شدن و صحنه خیلی جالبی بود، دوباره رو مبل نشستم و چشم از دستهای ماسور برنمیداشتم،همیشه دوست داشتم این صحنه رو ببینم که یکی سارا رو ماساژ میده و خودم هم دوست داشتم برم کمکش و با هم این کار رو انجام بدیم، حس کردم کیرش بلند شده و از اونور نفسها و تکون خوردن های سارا هم بیشتر شده، بلند شدم و نزدیک رفتم وآروم دستم رو روی بدن سارا گذاشتم، من و ماسور روبروی هم و در دوطرفه بدن سارا بودیم، سعی میکردم هرکاری که اون انجام میده رو انجام بدم و تقریبا موفق بودم، تکون خوردنهای سارا زیاد شد و ما به پایین کمرش و نزدیک شورتش رسیده بودیم، دستم رو دوطرف شورتش گذاشتم و بدون این که چیزی بگم آروم کشیدمش پایین، هم سارا و هم ماسور انگار شوکه شدن و لی چیزی نگفتن، یه لحظه نگاهمون به هم گره خورد و انگار همه چیز رو فهمید ، ولی باز هیچ کار اضافه ای نمیکرد،
آروم دستم رو به سمت پایین بردم، رونهای سارا رو ماساژ میدادم، خیسی و لزج بودن اطراف کسش رو حس میکردم این باعث شد حس شهوتم چند برابر بشه، خیلی آروم دستم رو لای پاش میکشیدم و یکدفعه و با سرعت دستم رو روی دست ماسور گذاشتم و کشیدمش به سمت لای پای سارا،چیزی نگفت و فقط ماساژ میداد، یه بالشت از رو تخت آوردم و زیر شکم سارا گذاشتم ، سارا یه نگاهی به من کرد که شهوت از چشماش میبارید، دوتا چشمام رو بستم و با یه مکث دوباره باز کردم و بهش فهموندم نگران چیزی نباشه،
لای کونش رو باز کردم نگاه من و ماسور به کس و کون سارا بود،اول من دستم رو کامل روی چاکش کشیدم و بعد اون، من رفتم سمت سر سارا و از بالای کتفش به سمت کمرش ماساژ میدادم و کیرم با سرش برخورد میکرد، دستش رو جلو آورد و شورتم را پایین کشید و کیرم رو گرفت ، یه نگاهی بهش کرد و گذاشت تو دهنش، ماسور به شدت مشغول ماساژ دادن کون خوش فرم سارا بود و جرات نداشت شلوارش رو در بیاره، بهش اشاره دادم و سریع شلوارش رو کشید پایین و اومد کنارم، دست سارا رو گرفتم و روی کیرش گذاشتم، یه کیر متوسط رو به کوچیک ، تو این وضعیت اصلا به سایز ش فکر نمیکردیم و فقط لذت میبردیم،
سارا کیر من رو از دهنش درآورد و بعد از یخورده مالیدن کیر ماسور ، یکم با زبونش باهاش بازی کرد و بعد گذاشت تو دهنش، این صحنه داشت دیوونم میکرد
سریع رفتم پشتش و زبونم رو به کسش رسوندم، عاشق این کار بود، من کسش رو میخوردم و سارا کیر ماسور رو، هر سه تامون لذت میبردیم، حرکاتمون اینو نشون میداد، بعد از چند دقیقه از سارا خواستم بلند شه و از تخت پایین بیاد، سرپا وایساده بود و من از جلو بغلش کردم و ازش لب میگرفتم، ماسور هم اومد و از پشت چسبید بهش و گردنش رو میخورد، کیرش دقیقا لای پای سارا بود ، با دستم با کمر سارا فشار آوردم و دولا شد و دستش رو روی تخت ماساژ گذاشت، یه کاندوم آوردم و به ماسور دادم، تو همون حالت دوباره کس و کون سارا رو خوردم و ماسور با کیر کاندوم کشیده اومد و آروم یه خورده به کسش مالید و بعد کرد توش ، سارا رو ابرها بود و بینهایت لذت میبرد، رفتم اون طرف تخت و کیرم رو گذاشتم تو دهنش، چه لذتی، چه حالی، واقعا تعریف کردنش و انتقال اون حس خیلی سخته.
چند دقیقه ای تلمبه زدیم، من تو دهنش و اون تو کسش، سارا رو برگردوندم و پاهاش رو دادم بالا ، کیرم رو روی کسش تنظیم کردم و با فشار زیاد کردم تو ، سرش رو به بالا بود، ماسور نزدیک ما بود ، با یه دستش یکی از سینه های سارا و با دست دیگش کیرش رو میمالید و به کیر من که تو کس خیس خانومم عقب و جلو میرفت نگاه میکرد ، حس کردم داره ارضا میشه و این باعث شد منم شدت ضربه هام بیشتر بشه، کیرم رو در اوردم و سریع آبم پاشید روی شکم سارا، ماسور هم با چشمهای بسته ابش رو همزمان روی شکم سارا ریخت، هیچکدوممون جون نداشتیم ، ماسور رفت سرویس و خودش رو شست و سریع اومد و لباسش رو پوشید،
و انگار برای رفتن عجله داشت،
مبلغی که توافق کرده بودیم رو بهش دادم ولی نصفش رو برگردوند و به ما دست داد و خداحافظی کرد و رفت
،
من موندم و سارا
چند لحظه به هم نگاه کردیم و هر دو زدیم زیر خنده و همو بغل کردیم،
هردوتامون میخواستیم، شاید سارا بیشتر از من و انجامش دادیم،
بلند شدیم و رفتیم حموم، تو حموم دوباره یه سکس سریع کردیم و لباس پوشیدیم و تا نزدیکهای صبح بیرون بودیم و فرداش برگشتیم ایران،
مسیر زندگیمون عوض شد،
الان هر دوتامون یه دوست صمیمی داریم، من برای سارا و سارا برای من،

نوشته: سینا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.