رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

اسم من فرزانه است 28 سالمه، خاطره ای که می خوام تعریف کنم ماله زمانیه که 17سالم بود، از 14،15سالگی شهوت بالایی داشتم توی مدرسه چند بار فیلم سکسی هم توی گوشی چند تا از بچه ها دیده بودم خیلی خوشم اومد از اون روز گوشیم پر بود از فیلم های سکسی خیلی دوست داشتم برای یه پسری لخت بشم و اونم مثله فیلم سوپرا بیفته به جونم برام بخوره، البته دوست داشتم بکنه اما می ترسیدم از پرده ام، یکی از دوستام میگفت برو عشق و حالتو بکن علم پیشرفت کرده پردتم درست میکنن که آب از آب تکون نخوره، اطراف من جز داداشم رضا که 3 سال از خودم بزرگتر بود هیچ پسری نبود، البته پسر زیاد بود اما نمیشد به هر کسی اعتماد کرد یکی از دوستام یه بار برای دوست پسرش خورده بود پسره رفته بود به همه گفته بود آبروی دوستم رفت کلا از شهر ما رفتن، هیچ چاره ای نداشتم یا باید شهوتم رو کنترل میکردم که خیلی سخت بود یا باید ازدواج میکردم که کسی منو نمی خواست یا باید شهوتم رو با داداش رضا ارضا میکردم چون تنها پسر قابل اعتماد بود اما از یه طرفم چون داداشم بود خیلی دوست نداشتم این کارو، تا اینکه یه روز یکی از دوستام گفت دختر عمه اش دوست پسرش پردشو زده بوده رفته پیش یه خانم دکتر پردشو ترمیم کرده و ازدواج کرده و هیچ کس هم هیچی نفهمیده…
دیگه اطمینان بیشتری برای انجام سکس با داداش رضا پیدا کردم از اون روز شروع کردم تحریک داداش رضا تا مامان بابا نبودن جلوش لباس های راحت می پوشیدم دامن کوتاه و تنگ می پوشیدم، یه بار لامپ زیر زمین سوخت بهش گفتم 4 پایه آورد خواست بره بالا گفتم تو 4 پایه رو بگیر خودم میرم بالا رفتم بالا چون دامن کوتاه بدون شورت پوشیده بودم کوس و کونم کامل پیدا بود لامپ سوخته رو باز کردم و گفتم رضا لامپ نو رو بده، رضا؟… مات کوس و کونم بود یه لبخندی زدم و لامپ رو گرفتم و بستم و اومدم پایین گفتم روشنش کن چند بار کلیدشو زد روشن نشد گفتم شاید وقتی سوخته فیوز پریده برو فیوز رو بزن رفت فیوز رو بزنه لخت شدم اومد داخل لامپ رو زد، منو که لخت دید زبونش بند اومده بود گفتم چته؟ مگر الان از زیر دامن نگام نمیکردی؟ الان قشنگ نگاه کن اومدم جلو گفتم دوست داری بهشون دست بزنی؟ دستشو گرفتم و گذاشتم روی کوسم گفتم تا الان فقط توی فیلم ها دیدی الان شانس بهت منو داده که بهت اجازه میدم از نزدیک لمسش کنی، بدبخت شوکه شده بود یکم براش رقصیدم مات و مبهوت نگام میکرد نگاهش که روم زوم بود حس خوبی بهم میداد یهو مامانم در حیاط رو باز کرد اومد داخل رضا رفت بیرون و منم چند دقیقه بعد لباسهامو پوشیدم و رفتم بیرون مامان گفت توی زیر زمین چیکار میکردید؟ گفتم چراغش سوخته بود عوضش کردیم اون شب هر وقت چشمم به رضا میفتاد بهش لبخند میزدم اون شب گذشت و صبح که بیدار شدم دیدم مامان بابا رفتن سرکار، لخت شدم و رفتم توی اتاق داداش رضا خواب بود پتوشو زدم کنار بیدار شد و تا چشمش بهم افتاد مات و مبهوت نگام میکرد رفتم کنارش خوابیدم و گفتم توی فیلم ها پسرا تا دختره براشون لخت میشد مثله گرگ گرسنه میفتادن به جونش تو چرا فقط نگاه میکنی؟ گفت فرزانه خیلی بی شرفی، گفتم رضا من نیاز دارم جز تو به کسی اعتماد ندارم مثله فلانی برم به دیگرون بدم آبرومو ببرن؟ یکم نگام کرد و مثله گرگ گرسنه بهم حمله کرد و افتاد روم و شروع کرد خوردن سینه هام و همزمان با دستش کوسمو میمالید حسش بی نظیر بود اومد پامو باز کرد و شروع کرد خوردن کوسم میگفتم وای رضا چه خوبه بیشتر بخور بیشتر بخور چه خوبه رضا فدات بشم کاش زودتر میخوردی برام چه حالی میده انقدر خورد که ارضا شدم گفت نیازت رفع شد؟ گفتم آره خیلی هم خوب رفع شد،رفتم حمام، خیلی خوشحال بودم که رضا هست که برام بخوره و لذت ببرم، ظهر رفتم مدرسه، یلدا صمیمی ترین دوستم بود گفت چرا خوشحالی؟ گفتم باید قسم بخوری به کسی نمیگی، قسم خورد، منم براش تعریف کردم با رضا چیکار کردیم گفت نمیشه منم بیام؟ گفتم اوهوم، نمیدونم، دوست داری بیای؟ اما به کسی نگیا؟… فردا مامانم اینا ساعت 8 مثله امروز میرن سرکار تو 9 بیا چون رضا تا 9 خوابه، یلدا گفت پس به مامانم میگم برای حل تمرین ریاضی میام خونتون… وقتی مدرسه تمام شد و رفتم خونه مامان بابا بودن و نشد درباره یلدا به رضا چیزی بگم صبح ساعت 9 یلدا اومد، رضا هنوز خواب بود دو تایی با یلدا لخت شدیم و رفتیم توی اتاق رضا بیدارش کردم تا منو یلدا رو دید شوکه شد گفت فرزانه این کیه؟ گفتم دوست صمیمیمه اسمش یلداست ماجرای دیروز رو بهش گفتم اونم دوست داره رضا دعوام کرد گفت نباید این حرفها رو به کسی بگی وگرنه دیگه تعطیله شما هم همینطور یلدا خانم، یلدا گفت من به هیچ کس هیچی نمیگم مطمئن باشید رضا گفت نامردیه شما دو تا لختید منم لخت کنید یلدا پیرهنش رو در اورد منم شلوار و شورتش رو درآوردم اولین بار بود کیر واقعی می دیدم گفتم این کیره؟ رضا گفت آره، یلدا گفت مثله تو فیلم هاست من دیدم زنها چطور میخورنش، رضا گفت پس دوتایی با هم شروع کنید خوردن… گفتم نه من نمی خورم رضا گفت نخوری منم برات نمی خورم اول یلدا گذاشت توی دهنش گفت شوره رضا گفت بخور شوریش کم میشه یلدا یکم خورد رضا گفت اینجوری نه فقط سرشو بکن توی دهنت و با زبونت دورشو لیس بزن یلدا چند بار امتحان کرد رضا گفت حالا یاد گرفتی جونم چه خوب میخوری حالا نوبت توعه فرزانه گذاشت توی دهنم طعم خاصی نمیداد گفت لباتو دورش غنچه کن و خودش از دهنم می کشیدش بیرون چندین بار این کارو میکرد و هر بار یه آه بلند میگفت بعد خودش گفت بسه اول رفت سراغ یلدا بردش روی تخت پاشو باز کرد و شروع کرد خوردن کوسش، یلدا چشماشو بسته بود و میگفت آی آه آی آی آی گفتم یلدا خوبه؟ میگفت آی آه و اون آخراش کوسشو توی صورت رضا می کوبید ارضا که شد رضا رو بوسید، رضا گفت یلدا برو خونتون فقط این کارها بین خودمون باشه یلدا گفت حتما، یلدا که رفت رضا گفت زانو بزن زانو زدم، گفت اونطور که یادت دادم کیرمو میخوری من شروع کردم خوردن کیرش رضا هم آه آه میکرد و گفت بسه دستاتو جوری کن انگار میخوای با دو دستت آب بخوری خودش یکم کیرشو مالید و یه مایع سفیدی رو ریخت کف دستام و یه آه بلند گفت، گفتم اییییی این چیه؟ دستمو ول کردم ریخت روی فرش اتاقش گفت چرا ریختیش؟ گفتم چندشم میشه گفت باید تو هم منو ارضا کنی تا این آبم بیاد و لذت ببرم،گفتم باشه و بردم روی تخت و پاهامو باز کرد شروع کرد خوردن کوسم یکم که خورد گفت صبر کن، 69 شدیم گفت من برای تو میخورم تو هم برای من میخوری، واقعا لذت بخش بود دوتایی داشتیم لذت میبردیم رضا بلند شد گفت اینبار میخوام بهت بیشتر حال بده خوابوندم روی کمرم پاهامو باز کرد و کیرش رو روی چاک کوسم می کشید حسابی لذت میبردم بخصوص وقتی سر کیرشو میمالید به سوراخ کوسم از لذت نفسم بند میومد گفت بهت حال میده؟ گفتم خیلی و بیشتر این کارو میکرد التماسش میکردم رضا بکن کیرتو توی سوراخم رضا بکن توش، یهو یه درد عجیبی رو حس کردم همم لذت بود هم درد گفتم وای چه خوبه اما چند ثانیه بعد دردش خیلی زیاد شد گفتم رضا خیلی درد دارم گفت یکم تحملش کن کیرم توی کوسته باید تحمل کنی زدم زیر گریه گفتم رضا خیلی بی شرفی چرا کردی توی کوسم؟ میزدمش بلند بشه اما انگار نه انگار با ناخنم صورتشو چنگ زدم که صورتش زخمی شد اما بلند نشد هر کاری کردم بلند نشد و کیرشو توی کوسم نگه داشته بود کم کم دیدم دردم کمتر شده یکم آروم شدم و رضا کیرشو توی کوسم عقب جلو میکرد خیلی آروم و با دستش بالای کوسمو میمالید کم کم لذت شروع شد البته دردم بود اما لذت بیشتر بود میگفتم آی رضا گفت تحمل کن و باز ادامه میداد گفت بهت حال میده گفتم آره اما دردم داره گفت تحمل کن کم کم صدای آه آه ام بلند شد گفتم جون چه لذت شیرینیه گفت دوست داری گفتم آره ادامه بده انقدر ادامه داد تا ارضا شدم گفتم رضا بسه کیرشو که دراورد دیدم خونیه دست زدم دیدم کوس منم خونیه، رضا پردمو زده بود، خودش هم رفت دستشویی، از دستشویی که اومد کوس منم تمیز کرد با دستمال گفت از الان نیازتو کامل رفع می کنم از اون روز رضا برای یلدا میخورد و یلدا میرفت و بعدش برای من میکرد توی کوسم، از اون روز نصف شبا میومد توی اتاقم و برام میخورد و میکرد توی کوسم و میرفت، بعضی شب جمعه ها مامان بابام توی اتاقشون با هم سکس میکردن منو رضا هم توی اتاق من با هم سکس می کردیم با رضا فیلم سکسی میدیدیم و رضا مثله اونا منو میکرد،چند ماه بعد یلدا اینا از محله ما رفتن،رضا گفت آمارشو براش بگیرم و اینا گفتم رضا دوستش داری؟ گفت خیلی، از یلدا هم که آمار گرفتم اونم رضا رو دوست داشت، رضا گفت به یلدا چیزی درباره زدن پردت و سکس هامون نگی گفتم نه نمیگم، یلدا و رضا با هم ازدواج کردن به یلدا گفتم آخرش داداشمو ماله خودت کردی گفت از همون سکس بار اول داداشت ماله من شد،توی دلم گفتم از همون سکس هم کوس من ماله اون شد، چند وقت بعد من اپلای کردم برای آلمان…
الانم ازدواج کردم و باردار هستم… همسرمم آلمانیه
از داداش رضامم خیلی مچکرم، واقعا تا آخرین روز همیشه همه نیازهامو رفع کرد، به یلدا هم گفتم قدر این داداش رضامو بدون خیلیا شاید فحش بدن و صد تا حرف بزنن اما اون زمان من واقعا نیاز داشتم و اگر داداش رضا نبود و کس دیگه ای بود و آبرومو میبرد اوضاع خیلی بد میشد اما چون به داداش رضا اعتماد کردم هیچ کس تا الان نفهمیده و منم اولین بار بود که برای شما تعریفش کردم البته ببخشید خیلی طولانی تر بود و جزییات بیشتری داشت که نگفتم… فقط خواستم بگم من چنین تجربه ای داشتم و ازش راضی بودم… چون هیچ وقت هیچ کس نفهمید که خطری برام داشته باشه…

نوشته: فرزانه

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.