رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

     زنپوش × ترنس × گی × داستان سکسی × داستان زنپوش × سکس زنپوش × داستان ترنس × سکس ترنس × داستان گی × سکس گی ×

چشم هایش دیوانه ام کرد

چند وقتی بود با یه مرد مجرد و البته موفق آشنا شده بودم،رابطه نسبتا خوبی باهم داشتیم و هر چند وقت یه بار باهم سکس میکردیم ، هم من از نظر عاطفی و جنسی ساپورتش میکردم و هم اون منو از نظر مالی و احساسی ساپورت میکرد همه چیز خوب بود تا اینکه خیلی اتفاقی ما از هم جدا شدیم و اون مجبور بود ایرانو برای همیشه ترک کنه،خونه مجردی که گرفته بود و به من داد و یه مقداریم پول برای من گذاشت و رفت.منم وسایل خونمو فروختم و رفتم اونجا.

به سرعت پولی که دستم بود رو به تموم شدن رفت و کم کم دیگه از پس هزینه هام بر نمیومدم و داشتم به مشکل می‌خوردم،هزینه باشگاه و لیزر و سالن های زیبایی و خورد و خوراک و پوشاک و چیزای دیگه.
یه دوستی داشتم که هم حس خودم بود حدودا دو سه سال برام مشتری می اورد و خودشم یه درصدی می‌گرفت از اونجایی که من خودمم خیلی هورنی بودم مشتریامون خیلی رضایت داشتن و پول خوبی بهم میدادن.به فکر افتادم که بهش زنگ بزنم و شاید دوباره میشد باهم کار کنیم همیشه بهم میگفت تو عاشق سکس کردنی و ازین کار داری لذت میبری ولی احتیاج به یه مغز متفکر داری که موفقیت نسبیت بشه این یه بازی برد برده و هم لذت میبری هم درآمد داری برای من لذتش خیلی بیشتر از درآمد لذت بخش بود،
تلفن و برداشتم و با نازی تماس گرفتم بعد از کلی حال و احوالپرسی موضوع را بهش گفتم اونم قبول کرد و انگار خودشم منتظر من بود.
ساعت پنج همون روز بهم زنگ زد و ازم خواست برم خونش برام یه مشتری آورده بود،منم از خدا خواسته بلند شدم رفتم دوش گرفتم بات پلاگ قلبیمو جاگذاری کردم یه آرایش معمولی یکم کرم و اون رژ لب صورتی معروف که هم رنگ ناخن هام بود و یکم هم به چشمام رسیدم و یه نیم تنه مشکی پوشیدم موهامو از پشت بستم یه شاخه از موهامو هم ریختم کنار صورتم تو آینه خودمو نگاه کردم ترکیب موی لخت بلوند با رژ صورتی و سایه چشم تیره چشمای روشنمو عالی کرده بود،
ساپورت و کتونیام و پوشیدم و یه هودی تنم کردم و رفتم اونجا،مشتریش هنوز نیومده بود کلی با هم حرف زدیم و از هم تعریف کردیم بهم میگفت چقدر تغییر کردی چقدر داف شدی چه بدنی ساختی شیطون اونم خوب بود مثل قبل من داشتم پا میزاشتم تو بیست و پنج سالگی ولی بهم گفت هنوز مثل هفده سالگیم هستم و ازین جور تعریفات بیشتر تعارف،
تو ذهنم این بود مشتریش یه مرد جا افتادس با موهای جو گندمی و بوی عطر و کت و شلوار نمیدونم چرا ولی این تو ذهنم بود ،
مشتریش اومد یه پسر بیست و شیش هفت ساله با موهای لخت مشکی تقریبا یه بدن ورزشکاری یکم ته ریش با اون ابروهای پرپشت سیاه،
چشم هایش
چشم هاش دیوونم کرد چشمای سیاه و براق داشتم خودمو خیس میکردم، یکم باهم حرف زدیم و لبی تر کردیم نازی هم رفت توی اتاق خودش و گفت که راحت باشید و درو بست
بهش اشاره کردم که بریم توی اتاق با یه چشمک حرفمو گرفت و رفتیم تو راه همش دست میکشید به باسنم و هی فشار میداد معلوم بود خیلی حشری شده
در اتاق بسته شد چشماش کاسه خون بود یه لبخند بهم زد خیلی ترسناک ولی جذاب بود خیس شده بودم عادت نداشتم به کسی ضد حال بزنم میزاشتم هر کاری دلشون میخواد باهام بکنن یعنی لطف نمی‌کردم در اصل دوست داشتم خودمم،به قول نازی کون خودمم میخوارید.
اومد سمتم از پشت بغلم کرد و یکمی موهامو بو کرد سفتیه کیرشو می‌تونستم از روی شلوارش حس کنم در گوشم گفت تو واقعا دختری یا چی کوچولوی من ؟ هیچی نگفتم و یه آه کشیدم برم گردوند چونمو گرفت توی دستش بهم گفت من که حس میکنم تویه دختر کوچولوی بدجنسی با او چشمای درشت ابی، منم چشمامو بستم اروم،دستشو مالید به کیرم و گفت جووووون کوچولوی من، یکم نوازشم کرد و گردنمو بوسید دستاش دور کمرم بود و داشت باسنمو نوازش میکرد یه بوس خیلی کوچولو از لبام کرد و نم نم اومد بالاتر و کمرمو گرفت منم داشتم با شلوارش ور میرفتم و درش میاوردم رسیدم به شرتش و کشیدمش بیرون یه کیر نسبتا بزرگ یا چرا دروغ بگم واقعا بزرگ ولی کلفت تر از چیزی که توی عمرم دیده بودم و توی ذهنم بود فکر کنم اگه میدونست چقدر عاشق این طور کیرها بودم من باید بهش پول میدادم که منو بکنه داستان برعکس شده بود،توی دستم گرفته بودم و از زیر تخماش نوازش میکردم تا سر کیرش، جلوی پاهاش زانو زدم و تو چشماش نگاه کردم او چشمای وحشی چشمامو آروم بستم و اون فرشته مرگمو بویدم اوووووووم اوووووووف بوی بهشت میداد بوسیدمش تخماشو که میبوسیدم کیرش بالای پیشونیم بود و شروع کردم به خوردن حسابی خیس شده بود واقعا داشتم از خوردن کیرش لذت می‌بردم زمان برام ایستاده بود موهامو تو دستاش بود و ناله های مستانه میکرد،گردنمو گرفت و منو به سمت تخت برد خودش نشت روی تخت و دوباره سرمو برد سمت کیرش بای تخماشو لیس میزدم کیرشو لیس میزدم و داشتم لذت می‌بردم از خودم کیر اون مرد یکم وحشی تر از قبل،به صورتم نگاه کرد چشم هایش ریز و شهوتی تر شده بود سرمو فشار میداد سمت کیرش کیرشو هم فشار میداد سمت دهنم نمیدونم تا کجای گلوم و پر کرده بود ولی دیگه به سختی نفس می‌کشیدم از دهنم آب می‌ریخت روی زمین داشتم دیونه میشدم اونم توی دهنم تلمبه میزد نمی‌دونستم تا کی قراره اینطوری کیر توی حلقم باشه ،
کیرشو که درآورد افتادم جلوی پاهاش و پاهای اون مردو بوسیدم دستاشو آورد جلوی صورتم و دستاشو بوسیدم خودش بلندم کرد وای نمی‌تونستم توی چشماش نگاه کنم از چهرش آتیش می‌ریخت روی زمین صدای سوختن چوب توی جنگل و میشد از داخل چشماش شنید ،گلمو گرفت و منو خوابوند روی تخت بی قرار شده بودم و خودمو میمالیدم به اینور و اونور شرتمو درآورد و نگاهش افتاد به آلت کوچولوم و کون سفید و گردم و البته بات پلاگ قلبیم،منو خوابوند روی پاهاش نشست دو سه دقیقه کمر و کونمو مالید سوراخمو نوازش میکرد بات پلاگ و درمی‌آورد انگشتاشو میکرد توم و دوباره میزاشتش سر جایش درش میاورد و می کرد توی دهنم تا خیز شه و دوباره میکردش توم ، اسپنک در کونم میزد و کیرشو می‌مالید اب کیرش راه افتاده بود شکمم خیس بود و ازش آب می‌چکید منو برگردوند و دستاشو کرد توی دهنم خیسش کرد و می کشید روی گردن و بدنم منم داشتم آه و ناله میکردم و دیگه هیچی دست خودم نبود آلت کوچولوم داشت از شهوت منفجر میشد و بدنم از درون میلرزید احساس ضعف شدید داشتم یکم انگشتای پاهامو خورد و لیسم زد
دقیقا مثل یه شیر نر نفس نفس میزد پاهامو آورد روی شونه های ورزشکاریش با سوراخم داشت بازی میکرد خدای من دیگه کم کم داشت صبرم تموم میشد قلبم از سینه داشت میزد بیرون
تو دلم میگفتم
تورو خدا بسه دیگه مرد قوی من کیر می‌خوام چرا نمی‌خواد بکنتش توم ؟

چی داشتم حس میکردم،گرمای کیرشو روی لبه ی کونم حس کردم آروم سر کیر داغشو کرده بود تو و من داشتم از شوق کون دادن میسوختم چند وقت از اخرین دادن من گذشته بود و قلبم نامیزون داشت می تپید تنها چیزی که گفتم با صدای لرزون این بود که ازت خواهش میکنم تا جایی که میتونی بکنی داخلم بکنش توم،
انگار بنزین ریخته باشی به اتیش تا جایی که میشد کیرش داشت می‌رفت داخل رودهام هرچی می‌رفت تو تموم نمیشد چقدر مگه یه کیر میتونست بزرگ باشه، یه حس باز شدن و فرو رفتن همزمان و بی پایان ،هرچی فرو میکرد باز تر میشد و کیرش کلفت تر ،حس میکردم کودنم داره اندازه مچ دستای اون مرد باز میشه تا ته که داخلم رفت با شل و سفت کردن عضله کونم یکم کیرشو مک زدم ولی انگار از درون داشتم ارضا میشدم نمی‌تونستم چیزی بگم و صدام در نمیومد فقط و فقط لذت بود بین ما دونفر اون داشت منو آروم آروم میکرد و منم مثل یه دختر بچه داشتم ناله میکردم بزرگی کیرش هر باری که میآورد بیرون و میکرد داخل منو به اوج می‌رسوند با هر حرکتی احساس میکردم الان ارضا میشم یه حرکت بی پایان نه فرو کردنش تمومی داشت نه بیرون آوردنش کلفتیشم که منو کاملا از حالت عادی خارج کرده بود،سرعتش بیشتر شده بود و من مثل یه عروسک کوچولو توی دستاش بودم پاهام روی شونه هاش بود و دستاش دور کمر باریک من داشت جای تتوی مچ پامو میلیسید و منو میکرد منم توی اوج لذت بودم و دلم میخواست زمان جلو تر نره، کیرشو درآورد و یکم مالیدش توی چشمام نگاه کرد اصلا جرات نگاه کردن به اون چشمارو نداشتم انبار باروت بود،بهم گفت برگرد کوچولو می‌خوام زیرم بخوابی جوووووون عاشق زیر خوابیدنم من آخه چرا نخوابم زیرش؟
برگشتم و کونمو تکون میدادم براش و ناز و عشوه هام دست خودم نبود اومد روم خوابید و خودشو می‌مالید به بدنم بهم گفت کوچولوی من لذت میبره از دادن؟ با سر اشاره کردم اره لذت میبرم چشمام بغض آلود بود، منم دستامو باز کرده بودم داشتم ناله میکردم انگشتش و کرده بود توی دهنم و من میکش میزدم گوشمو لیس میزد و موهامو بو میکرد منو زیرش نگه داشته بود حتی اگر میخواستم از زیرش فرار هم بکنم واقعا زیر اون هیکل و اون مرد وحشی امکانش صفر بود،
حس کردم داره می‌کنه داخلم تا ته که رفت شروع کرد به کردن و تلمبه زدن توی کون من وای داشتم از حال میرفتم با کونم کیرشو فشار میدادم و هولش میدادم بیرون و اون محکم تر منو میکرد منو محکم بغل کرده بود و با ساعدش گلومو گرفته بود موهام توی صورتم ریخته بود ضربه های پشت سر هم به کونم و ضربان نامیزون قلب من ، ناله هام داشت تبدیل به بغض و گریه های شهوت آلود میشد نمیدونم چرا خیلی هورنی میشم بیش از حد که داغ میکنم گریم میگیره، فقط التماس میکردم و گریه میکردم زیرش که تورو خدا تورو خدا آقا ،اقای گنده صدام و می‌شنوی تورو خدا ازت خواهش میکنم التماس میکنم ،اقا؟ تورو خودت منو بکن بیشتر بکن فقط دوست دارم تو منو بکنی میشه ابت نیاد میشه تا صبح روی من بخوابی،تا جایی که میتونی منو بکن اونم داشت رودهامو باز میکرد و منو به بدترین شکل ممکن میکرد،التماسام شدید شده بود و داشتم از لذت و شهوت خیلی زیاد به خودم میپیچیدم و همش داشتم زیر کیرش دست و پا میزدم کیرش و تا بالای نافم حس میکردم هی با کونم شل و سفت میکردم بدنم شروع کرد به لرزیدن ناله های بلند و اشک و گریه و ازم آب اومد داشتم گریه میکردم و نفس نفس میزدم شهوتم ده برابر شده بود یه لحظه هیچ حرکتی نکرد من داشتم میلرزیدم و میپیچیدم به خودم انگار براش عجیب بود یه پسر با دادن اینطوری ارضا بشه نفساش تند تر شد و محکم تراز قبل منو میکرد حس کردم یه پمپ آب داخل کونم روشن شده من معتاد بودم اعتیاد شدید به آب کیر توی کونم داشتم به سرعت با کونم آبشو مکیدم حتی یه قطره از ابشو نمی‌خواستم بیرون بریزه و از زیرش بلند شدم خوابیده بود روی تخت و تکیه داده بود به دیوار و منم افتادم به دست و پاهاش و شروع کردم به بوسیدن دستاش و پاهاش مثل یه سگ وفا دار دستاشو پاهاشو لیس میزدم و میبوسیدم و ازش تشکر میکردم کیرشو میبوسیدم و از کیرش تشکر میکردم داشتم کیرشو می‌پرستیدم سرمو گذاشتم روی انگشتای پاش و چشمامو بستم
حواسم نبود چقدر از زمان گذشته بود و کجای عالم بودم وقتی داشت لباس می پوشید من ملافه سفید و پیچیده بودم به خودم و داشتم تماشا میکردم بهم یه لبخند زد چشماش دیگه سرخ نبود ولی هنوز جذاب بود بهم گفت اولش که دیدمت فکر کردم تویه دختر خانم ناز نازی تشریف دارین الان مطمئنم شما یه دختر خانم ناز نازی ولی جنده هستی ،منم بهش گفتم منم اولش فکر میکردم یه پیر مرد باشی با کت شلوار یه خنده کوچیک از اون و یه لبخند کوچیک تر از من
از در عبور کرد صداش کردم آقا وقتی برگشت گفت جانم خانم کوچولو ؟پرسیدم اسم شما چیه راستی ؟
توی چشمام نگاه کرد چشمامون بهم دوخته شد و گفت مگه فرقیم داره .

چشم هایش.

نوشته: شروین

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • عنوان به داستان سکسی زنپوشی و کون دادن تغییر پیدا کرد
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.