-
آخرین مطالب ارسال شده در انجمن
-
توسط dozens · ارسال شده در
شروع ضربدری من و خانمم ملیکا با ارشیا و سیاوش - 1 با سلامی دوباره خدمت همه ی دوستان. این داستان ادامه ی ماجراهای من و خانمم ملیکاست که در ادامه ی داستان “من و خانمم ملیکا و خواهرش در شمال” هست. با تشکر از لایک ها و کامنتهای خوبتون، میرم سراغ ادامه ی ماجرا: بعد از برگشتن از شمال، اون هفته طبق روال همیشه با اومدن میترا و فرنوش در یکشنبه شب و اومدن مهرشاد و نیما در سه شنبه شب گذشت و آخر هفته هم که همگی خونه ی بچه ها دور هم گروپ زدیم و حالشو بردیم. تنها فرقش این بود که شبی که دخترها اومدن، طبق قرارم با فرنوش، دیلدو آورد و هر سه رو با کمک دیلدو گاییدم و دوتا سوراخشون رو همزمان پر کردم. جمعه ی همون هفته، با اینکه شب قبلش خانمم رو مثل میترا و فرنوش حسابی گاییده بودیم ولی به خاطر من بعد از ظهرش با ارشیا و سیاوش قرار گذاشت و رفت خونه سیاوش. بعد از عشق و حالی که سه تایی کرده بودن، ملیکا باهاشون در مورد من صحبت کرده بود و اگه خلاصه وار بخوام براتون بگم، بهشون گفته بود که شوهرمم مثل شما از ضربدری خوشش میاد، منم بهش گفتم که یکی از بچه های زمان دانشگاه رو دیدم و صحبت سکسهای قدیم شد. بعد حرف به سکس ضربدری کشید و گفت که با یکی دیگه از دوستهامون نامزدهامون رو ضربدری میزنیم… اونها تعجب کرده بودن که ملیکا به این راحتی اینها رو به من گفته بوده. ملیکا هم گفته من و شوهرم در مورد کارهایی که با هم کردیم و سکسهای زمان دانشگاه حرف زدیم. از همه چی خبر داره و الان میخواد با هم دوست بشید و ۶ تایی ضربدری و گروپ بزنیم. بعد ارشیا گفت دیدم اون روز شوهرت با من چه سلام علیک گرمی کرد. پس منو میشناخته. آره، دیدی که چطوری بود و واسه اولین بار اونجوری گرم و صمیمی باهات برخورد کرد. حالا ببینید اگه نامزدهاتون موافقند که برنامه رو بچینیم و قرار بذاریم… فردا غروب ملیکا بهشون زنگ زد و پرسید چکار کردین؟ اونا هم گفتن جواب مثبت نامزدهاشون رو گرفتن و شما بگید واسه کی قرار بذاریم، که من گفتم بگو پنجشنبه عصر، خونه ی سیاوش. ملیکا هم همین قرار رو گذاشت و وقتی تلفن رو قطع کرد، گفت پس قرار هر هفتهمون با بچه ها چی میشه؟ عیب نداره، به دخترها بگو این هفته نیان و به جاش سه شنبه همگی جمع میشیم خونه ی نیما اینا. باشه، هماهنگش میکنم. اما اون روز جمعه که ملیکا رفته بود پیش دوستهای قدیمیش، با خواهرش مبینا هماهنگ کردیم و اومد خونه ی ما. دوتایی با هم خلوت کردیم و از عشق بازی و سکس گرفته تا شوخی و بازی و بگو بخند کردیم و خوش گذروندیم. شب ملیکا به مامانش زنگ زد و گفت مبینا رو شب نگه میدارم پیشم باشه. اون شب سه تایی باهم عشق بازی کردیم و وسط بدنهای نرم و گرم و لطیف دوتا خواهر خوشگل و سکسی شب رو به صبح رسوندم… اینها رو خلاصه وار گفتم و رد شدم تا زودتر برسیم به شبی که قرار بود با خانمم بریم خونهی بکن قدیمش سیاوش. اون هفته رو گذروندیم و پنجشنبه عصر راه افتادیم سمت خونه ی سیاوش. خیلی گرم برخورد کردن و منم مثل خودشون ریلکس بودم و گرم و صمیمی برخورد کردم. نامزد ارشیا رو که قبلا دیده بودم و خوشگلی و بدنش رو پسندیده بودم. اما نامزد سیاوش چندین پله از اون بهتر بود و واقعا ناز و سکسی بود. صورتش مثل عروسک و بدنش عالی. مثل خانمم قد بلند بود و کمر باریک با کون خوش فرم و برجسته. به بزرگیه کون ملیکا نبود ولی بازم خیلی خوب بود. نیم ساعتی دور هم نشسته بودیم و بیشتر ملیکا و اون دوتا حرف میزدن تا اینکه سیاوش گفت امید جان داداش مشروب میخوری؟ آره، اتفاقا میخواستم بیارم ولی گفتم شاید شما پیش نامزدهاتون نمی خورید. نه داداش، ما همه جوره آزادیم. نهال جان زحمتش رو میکشی؟ نامزدش نهال خانم عروسک و جیگر رفت دو تا بطری کنیاک آورد و سمیرا نامزد ارشیا هم رفت کمکش کرد و مزه و پیکها رو آوردن. نشستیم خوردیم و یواش یواش کله ها داغ شد و یخ بینمون از بین رفت. سمیرا که قبلا منو دیده بود زودتر باهام گرم گرفت و اومده بود کنارم نشسته بود. به من گفت نهال شما رو ندیده بود و واسه این مهمونی تردید داشت. وقتی بهش گفتم من دیدمتون و از شما تعریف کردم قبول کرد. به نهال گفتم حالا که خودمون رو دیدی نظرت چیه؟ لبخند زد و گفت زوج خوبی هستید و ازتون خوشم اومده. خب خدا رو شکر. ملیکا بلند شو با خانمها مجلس رو گرم کنید و برقصید. بلند شو عشقم… نهال و سمیرا با تاپ و شلوار جین بودن و ملیکا هم تاپ و شلوار پارچه ای لخت و پاچه گشادی پوشیده بود که لرزش کونش رو موقع رقص به نمایش میذاشت. حسابی دید زدم و به پسرا گفتم موافقید ما هم بلند بشیم و برقصیم؟ از خدا خواسته سریع بلند شدن و رفتیم سراغشون. اول هر کی با زوج خودش رقصد و بعدش من رفتم سراغ سمیرا که هی خودشو میچسبوند به من. با اونم رقصیدم و رفتم سراغ نهال. دو سه دقیقه نشده بود باهاش میرقصیدم که بی اختیار لبمو گذاشتم روی لبش. دستاشو دور کمرم حلقه کرد و چسبید به من. دیگه اصلا کاری به دور و برم نداشتم و فقط داشتم با لذت لبهای خوش فرم و خوش مزه ی نهال رو میخوردم. وقتی جدا شدیم تازه دیدم سیاوش و خانمم هم مشغول لب گرفتن بودن و کون خانمم رو میمالید. ارشیا هم با نامزد خودش بود. به سمیرا گفتم بیا پیش ما. اومد جلو و با هر دست پهلوی یکیشون رو گرفته بودم و از سمیرا هم لب گرفتم. سیاوش و ارشیا هم چسبیده بودن به خانمم و اونا هم مشغول لب گرفتن و دستمالیه ملیکا بودن. دخترا رو بردم سمت مبل و نشستن دو طرفم. گفتم خانمها دوست دارید زود شروع کنیم و بریم سر اصل مطلب یا اول عشق بازی کنیم؟ نهال گفت من از عشق بازیه قبل از سکس خوشم میاد. مگه مرغ و خروسیم که سریع بپریم روی هم و تموم بشه. خندیدم و گفت ایول، خیلی خوشم اومد ازت. دقیقا هم سلیقه ایم. حالا که میدونیم واسه چی اینجاییم و آخرش قراره چی بشه، پس بهتره درست و حسابی و سر حوصله پیش بریم و از لحظه لحظه ش لذت ببریم. سمیرا گفت منم موافقم و اینجوری دوست دارم. فدات، پس بده لبو خوشکل خانم… با دخترها مشغول لب گرفتن و شوخی و خنده بودیم که دیدم ملیکا و پسرها لخت شدن و فقط با لباس زیر بودن. روی مبل دو نفره نشسته بودن و ملیکا رو خوابونده بودن روی پاهاشون. صداشون کردم و گفتم بچه ها من نمیدونم شما چهار نفری چه مدلی حال میکنید و برنامه تون چجوریه ولی ما با دوتا زوج دیگه مثل شما دوستیم و شیش نفری کنار هم گروپ میزنیم و میچرخیم هر سه تا خانم رو سیر میکنیم. بعدش دو به تک هر کدوم رو میکنیم. آخر شب من با خانمها میخوابم و ملیکا تنها با پسرها میخوابه. حالا اگه موافقید همینکارو کنیم. سیاوش گفت آره موافقم. ارشیا هم گفت منم همینطور. به دخترها گفتم پس شما هم بلند بشید این شلوار جینتون رو در بیارید که پوست لطیف تون رو ببینم. هر دو بلند شدن شلوارشون رو درآوردن و پرت کردن کنار. مستی مشروب و شهوت، خجالتها رو از بین برده بود و همه رو پررو کرده بود و خیلی راحت پیش میرفتیم. منم شلوارمو درآوردم و انداختم کنار مبل. دخترها تیشرتمو دادن بالا و از تنم درآوردن. خودشونم تاپشون رو درآوردن و جلوم یه چرخی زدن که از دیدن بدنشون کیف کردم. سمیرا قدش کوتاهه ولی خوب گوشتیه، نهال که فوق العاده ست و با اون قد بلند و بدن تراشیده بدجور دلبری میکرد. کونشون رو گرفتم و نشوندمشون روی پاهام. لب گرفتیم و بعدش از روی سوتین لای سینه هاشون رو بوسیدم و لیس زدم. اونطرف شورت و سوتین خانمم رو درآورده بودن و ارشیا کوسش رو میخورد و سیاوش سینه هاش رو. به سمیرا و نهال گفتم بچه ها نمیخواهد این پرتقالهای خوشگل رو نشونم بدین؟ سمیرا پشتشو کرد به من و گفت خودت زحمتشو بکش… بعد از اون، مال نهالم باز کردم و دو جفت سینهی خوشکل افتادن بیرون. نمیدونستم اول کدوم رو بخورم ولی بالاخره با سینه های نهال که درشت تر بود شروع کردم. چهار تا ممه رو یکی یکی میخوردم و حالشو میبردم تا اینکه دوباره رفتم سراغ لبهاشون. بعدش گردنهاشون رو خوردم و دوباره سینه خوری شروع شد. سمیرا دستش رو گذاشت روی کیرم و گفت واوووو چه چیزی داری. نهالم کیرمو گرفت و گفت جوووون این خوراک منه. بعد در گوشم گفت اول منو بکن، از کونم بهت میدم. همیشه دلم یه همچین کیری میخواست. شرتمو کشیدم پایین و گفتم پس شروع کنید. از روی پاهام بلند شدن و شورتمو کامل درآوردن. شورت خودشونم درآوردن و نشستن جلوی پام. کیرمو ساک میزدن و جون جون میکردیم که سیاوش اومد پشت سمیرا و گفت کونتو بده بالا. شروع کرد به لیس زدن و مالیدن کونش و بعد رفت سراغ کون نهال. اونم خورد و نشست کنارم گفت سمیرا بیا واسه من ساک بزن. سمیرا با بی میلی رفت و نهال تنهایی کارشو ادامه داد. کیر سیاوش کلفتیش دو سوم کیر من بود. طولشم سه چهار سانتی کوتاه تر و کله قارچی بود. نهال رو بلندش کردم و نشوندمش کنار نامزدش. پاهاشو باز کردم و کشیدمش جلو تا کوسش بیاد جلوی صورتم. دیدم کوسشم مثل خودش و اندامش خوشگله و خوردنی. با یه بوسه از وسط کوسش شروع کردم به لیس زدن و خوردنش. آهش بلند شد که از اون طرف صدای آه خانمم بلندتر شد و دیدم ارشیا روی مبل پاهاشو داده بالا و داره تلمبه میزنه توی کوسش. بدجور داشت با قدرت میکوبید و معلوم بود داره تمام زورش رو میزنه تا بتونه خانمم رو خوب حال بیاره و جلوی من خودی نشون بوده. سیاوش در گوش نامزدش نهال یه چیزی گفت که نهال در جواب گفت با یه بار که گشاد نمیشه. قرار نیست هر روز بکنه که. بعدش سیاوش بلند شد و سمیرا رو نشوند کنار نهال و مثل من مشغول کوس لیسی شد. حالا هر سه تا خانم آه و ناله میکردن و از اون طرف صدای شالاپ شولوپ ضربه های ارشیا روی کوس خانمم هم بلند بود و همراه این آه و ناله ها فضای خونه رو سکسی و شهوتی کرده بود. کوس خوشکل نهال وقعا خوردنی بود و خیلی حال میداد. با لذت و ولع خاصی میخوردمش و آبی که از کوسش میومد با دل و جون میمکیدم و میخوردم. من زودتر از سیاوش کوس لیسی رو شروع کرده بودم و به همین خاطر نهال زودتر از سمیرا ارضا شد. هنوز توی حال و هوای ارضا شدن بود که پاهاشو کامل دادم بالا و کیرمو فرو کردم توی کوسش. وای که چه کوس تنگ و داغی داشت. در عین تنگی، نرم و لیز بود و لذتش رو بیشتر میکرد. با همون اولین ورود کیرم توی کوس تنگش، یه آآااییییییی گفت که جیگرم حال اومد. اولش به آرومی تلمبه میزدم و یواش یواش تند ترش کردم. طوری که دیگه شالاپ شالاپ میکوبیدم و صورت خوشگل و عروسکیه نهال قرمز شده بود و بد جور ناله و هن هن میکرد. در همین حین بود که سمیرا هم با کوس لیسیه سیاوش ارضا شد و سیاوش شروع کرد به گاییدنش. حالا هر سه مشغول کوس کردن بودیم و از هر طرف صدای آه و ناله و شالاپ شالاپ به گوش میرسید و مثل خونه ی نیما اینا شده بود. نهال رو بلند کردم و گفتم برگرد روی زانو حالت بگیر… اوفففففف چه کونی جلوم قلمبه شد و چه کوسی از وسط پاهاش مثل کلوچه خودنمایی میکرد. کیرمو فرو کردم توی کسش و کپلهاش رو گرفتم. با هر ضربه به اون کون خوشگل و گرد و قلمبه ش، موج و لرزش زیبا و چشم نوازی به کونش می افتاد که خیلی تحریک کننده بود. سیاوش گفت عوض کنیم؟ صبر کن ارضا بشن بعد. نهال با همون آه و ناله و لحن شهوتناک گفت عشقم، من که همیشه پیشتم، بذار فعلا درست و حسابی حالمو کنم دیگه… سمیرا رو ارضا کن برو پیش ملیکا تا ارشیا بیاد پیشم. سیاوش: باشه، حالتو بکن عشقم… بعد سمیرا رو مثل نهال روی زانو قرار داد و کنارم مثل من از پشت کوسش رو میگایید. وقتی نهال ارضا شد و چپ شد روی مبل. بغلش کردم و با ناز و نوازش نشوندمش روی پاهام و بغلش کردم. لب میگرفتیم و کوسشو میالید به کیرم. بعد خودش کیرمو جا کرد توی کوسش و در حالیکه جلو عقبش میکرد لب منو میخورد. چشمهاش مست شهوت بود و از دیدنش کیف میکردم. چشمهای عسلی و خوشگلی داره که در حالت عادی هم دلربا و زیباست، چه برسه به وقتی که از شدت شهوت خمار میشه و باعث میشه جذابیتش صد چندان بشه. ارشیا هم اون طرف خانمم رو روی زانو قرار داده بود و از پشت میکوبید به کونش و توی کوسش تلمبه میزد. سمیرا در حالی که به سیاوش کوس میداد لبشو آورد سمت من و باهاش لب تو لب شدم که همون موقع ارضا شد و خودشو انداخت روی من. سیاویش رفت سراغ خانمم و به ارشیا گفت بسه، برو پیش نهال تا منم بکنمش. ارشیا یه سیلی زد روی کون خانمم و کیرشو کشید بیرون اومد سمت ما. نهال رو از بغلم گرفت و گفت بیا خوشگل خانم. بیا که نوبت منه بکنمت. نهال لبمو بوسید و بلند شد. سمیرا سریع اومد جاش و نشست روی کیرم. کسشو مالید روش و گفت امید تا ارضام نکردی آبت نیاد ها. باشه؟ چشم سکسی خانم حشری. ارضات میکنم… من که دیشب کمرمو با کوس و کون خانمم سبک کرده بود و عصر هم موقع راه افتادن از خونه، قرص خورده بودم، خیالم راحت بود که امشب این دوتا رو حسابی میکنم. ارشیا هم نشسته بود کنارم و نهال رو نشونده بود روی کیرش. سمیرا خودشو بلند کرد و کیرمو با کوسش تنظیم کرد و جا کرد توی کوسش. با یه آاااههههههه نشست روش و گفت وااایییییی امید کوسم باز شد با کیرت. اوفففف چه کلفته… دستهاشو پشت گردنم حلقه کرد و منم دو دستی کونش رو گرفتم و بالا پایینش میکردم که هر بار آه و وای میکشید و لبش رو گاز میگرفت. یه کم که بهش عادت کرد، لبش رو گذاشت روی لبم و لب تو لب شدیم. کوس سمیرا هم مثل کوس نهال تنگ و گرم و نرم و لیز بود. سمیرا و نهال کنار هم روی کیر ما بالا پایین میشدن و لب و گردن و سینه هاشون رو میخوردیم که. ارشیا قبل از اینکه نهال رو ارضا کنه به نهال گفت بلند شو داره میاد. نهال سریع بلند شد و نشست جلوی پاهاش کیرشو ساک زد و آبش که اومد کشید بیرون و ریخت روی سینه هاش. سمیرا گفت جان من آبت نیاد امید جون، نزدیکم… آاااهههههه، وااییییی ارشیا، کیرش چه حالی میده، میخوام امشب تا صبح منو بکنه. امشب امید مال منه. نهال زد پشت کونش و گفت پس من اینجا دسته خَرم؟ مال جفتمونه. ارشیا خندید و گفت انگار اینا بدجوری خاطر خواه کیرت شدن… حالا تو هم حال میکنی باهاشون؟ به پای خانمت میرسن یا نه؟ آره داداش، هر گل یه بویی داره و لذت خودش رو داره. ولی خانم تو یه چیز دیگه ست، لامصب سیری ناپذیر و کوه شهوته. تا حالا نشده بگه بسه دیگه نمیتونم. نهال تخمش رو گرفت و گفت حالا ما رو فروختی به ملیکا؟ آی نکن عزیزم، منظورم از لحاظ میزان حشری بودنش بود. ما هم خیلی حشری هستیم و کامل سیر نمیشیم. فقط به شما دو تا رحم می کنیم تا اذیت نشید.… سمیرا توی حال خودش بود و روی کیرم بالا پایین میشد یا کوسشو رو عقب جلو میکرد. از هم لب میگرفتیم و سینه هاش رو میخوردم تا ارضا شد. پاهاش میلرزید و کوسش روی کیرم جلو عقب میشد و فشارش میداد به کیرم. بغلم کرده بود و از ته دل آه میکشید تا شل شد و ولو شد توی بغلم. در گوشم گفت ممنون، خیلی عالی بود. بعد بلند گفت چه حالی داد ارشیا. میخوام امید جونم پایه ثابت سکسهامون بشه. باشه عشقم؟ ارشیا: هر چی تو بگی خانمم. امر، امر شماست. از اون طرف سیاوشم آبش اومد و با چند تا ناله آبشو توی کوس خانمم خالی کرد. حالا وقتش بود که تنهایی ادامه بدم و بهشون نشون بدم گاییدن یعنی چی. اما واسه اینکه خرابشون کنم گفتم ای بابا چه زود خالی کردین. تازه میخواستیم دو به تک بزنیم. ارشیا گفت اشکال نداره. یه کم صبر کن میزنیم. تو کارتو ادامه بده. نشد دیگه، اومدیم گروپ بزنیما. صبر میکنم باهم شروع کنیم. همونطور که سمیرا توی بغلم بود نشسته بودیم و در حال صحبت و لب گرفتن بودیم. نهالم بین من و ارشیا نشسته بود و با اونم لب میگرفتم و دستم دور گردنش بود. سمیرا گفت امشب میمونید اینجا؟ آره گلم، البته اگه شما مایل باشید. با نهال گفتن آره آره، حتما بمونید. به نهال گفتم پس برو سینه هات رو بشور و بیا… خانمم که اون طرف روی پای سیاوش بود و با همدیگه ور میرفتن و لب و بوسه بازی میکردن، گفت یه پیک دیگه بزنیم سرحال بشیم؟ بزنیم عشقم، شما هم موافقید؟ همگی بله رو دادن و پیک ها رو پر کردیم. زدیم به سلامتی و به نهال گفتم قشنگ میرقصیدی ها. حال داری یه بار دیگه برقصی؟ آره، لباس بپوشم یا همینجوری؟ همینجوری حال میده. سمیرا رو هم بلند کردم و گفتم ملیکا تو هم بلند شو… سه تا خوشگل سکسی لخت، برامون میرقصیدن و سینه ها و کونشون رو میلرزوندن و قر میدادن. ما هم با لذت نگاه میکردیم و کیف میکردیم. بلند شدم یکی یکی باهاشون میرقصیدم و کیرمو میمالیدم به کوس و کونشون و لب و بوسه میگرفتیم. ارشیا و سیاوش هم بلند شدن و همینکارا رو میکردن. کیرشون دوباره شق شده بود و گفتم بریم واسه ادامه کار و دو به تک حال کردن؟ همه موافقت کردن و دوباره روی مبل مشغول شدیم. اول من و ارشیا باهم نهال رو کردیم که من از کوس و اون از کون گاییدش. صورت خوشگل و عروسکیه نهال با اون مدل سکس خیلی دیدنی تر شده بود و چشمهای مست شهوتیش زیباتر شده بود. لبهاشو میخوردم و همین که جدا میشدیم دوباره آه و نالهش بلند میشد. صورت و چشمهاش رو بوسه بارون میکردم و گردن و سینه هاش رو میخوردم. خانم و سمیرا و سیاوش هم نشسته بودن و فقط ما رو نگاه میکردن. البته یه بار سیاوش اومد جلو و با نامزدش نهال جون، وسط کار لب گرفتن. سمیرا و ملیکا هم هر کدوم یه بار با من و ارشیا لب گرفتن. کوس تنگ نهال، همراه اون آه و ناله هایی که راه انداخته بود و اون چشمها و چهره ی خوشگل و حشریش خیلی بهم حال میداد و منم مثل اون توی اوج شهوت و لذت بودم. وقتی عروسک خانم ارضا شد و افتاد روی من، بغلش کردم و با ناز و نوازش آرومش کردم و حس خوبی بهش میدادم. ارشیا بغلش کرد و از روی من بردش کنار. به سمیرا گفت بلند شو برو بغل امید. خودش نشست جای اون و نهال رو نشوند روی پاش. سمیرا که کوسش حسابی خیس بود و آب از کوسش راه افتاده بود، نشست روی کیرم و تا تهش رو توی کوسش جا کرد. سیاوشم اومد پشتش و کیرش رو کرد توی کونش. شروع کردیم به گاییدنش و اونم مثل نهال مستانه ناله میکرد و آه میکشید. به همون شکل و ترتیب با اونم حال کردم و از کوس تنگ و بدن نازش لذت بردم تا اونم ارضا شد. به خانمم گفتم تو رو با کی بکنم؟ اصلا میخوای اینا بکننت؟ نه منم خودت از کوس بکن و اینا کونمو بکنن. باشه، سمیرا جون برو کنار تا ملیکا بیاد… خانمم رو هم مثل نهال و سمیرا از کوس کردم و ارشیا از کون میگاییدش. ملیکا هم غرق لذت بود و منو با لذتی که میبرد و آه و ناله هایی که میکرد دیوونه کرده بود. وسط حال کردنمون بودیم که گفت قربونت برم عشقم، بالاخره توی بغل خودت به اولین دوست پسرم دارم کون میدم و حالشو میبرم. بین اولین دوست پسرم و اولین و آخرین عشقم دارم حال میکنم، واییییی چه حالی میده امید. ارشیا فکر میکردی یه روز منو توی بغل شوهرم بکنی؟… نه کونی خانم. توی خوابمم همچین چیزی رو نمیتونستم ببینم.… خلاصه خانمم رو با ارشیا ارضا کردیم و ارشیا آبشو خالی کرد توی کون خانمم. بعدش سیاوش اومد جای ارشیا و یه بارم با اون گاییدمش و ارضاش کردیم که اینبار منم همراه اونها ارضا شدم و همون موقع که سیاوش داشت آبکیرشو توی کون خانمم خالی میکرد و ناله میکرد، منم آبمو توی کوس داغ و تپل خانمم خالی کردم و به این سکس گروپ باحال پایان دادیم. اولین گروپی بود که با اونها زدیم ولی واقعا خوش گذشت و خیلی زودتر از اونی که فکر میکردیم باهم صمیمی شدیم. حدودا نیم ساعتی بود که بعد از سکس داشتیم باهم حرف میزدیم و شوخی میکردیم و میخندیدیم. خانمم هنوز توی بغلم بود و اونا هم نامزدهای همدیگه رو بغل کرده بودن. سیاوش گفت بچه ها شام چی میخورید سفارش بدم؟… خلاصه شام خوردیم و سیاوش یه فیلم گذاشت که ببینیم و کلی ازش تعریف میکرد. همه با شورت نشسته بودیم و خانمها سوتین هم بسته بودن. مشغول میوه خوردن و تخمه شکستن بودیم و نهال خودشو چسبونده بود به من. خانمم کنار ارشیا بود و سمیرا هم روی پای سیاوش… فیلم که تموم شد گفتم حوصله دارید بطری بازی کنیم؟ دخترا هورا کشیدن و مشغول شدیم. کلی خندیدیم و خوش گذشت. از لب گرفتن و ممه خوری تا ساک زدن و کوس و کون لیسی انجام دادیم و میخندیدیم. بعدش رفتیم واسه خواب که من با نهال و سمیرا رفتیم توی یه اتاق، خانمم با ارشیا و سیاوش رفتن اون یکی اتاق. همینکه در اتاق بسته شد و سه تایی تنها شدیم، جفتشون پریدن روی من و با خنده و لب و بوسه مشغول عشق و حال شدیم. گفتم بچه ها عجله نکنید، امشب قراره سه تایی حسابی حال کنیم. نهال: ایول، الان راحت تریم و اونجوری که دلمون میخواد عشق میکنیم بعد آرومتر گفت یه جوری بهت حال بدم که تا حالا به سیاوشم ندادم. خیلی ازت خوشم اومده. چرا؟ مگه من چطوری ام؟ پسر باحال و خوش سر و زبون و خونگرمی هستی. کیرتم که عالیه و همیشه دلم میخواست یه همچین کیری واسه خودم داشته باشم. آبتم که دیر میاد و از همه چی مهتر همینه. اینا نمیتونن درست ما رو سیر کنن. واسه همین بعضی شبها، فقط یکیمون میایم پیششون تا دوتایی بکنن و سیر بشیم. سمیرا تو هم؟ آره دیگه، یه شب در هفته من و ارشیا میایم اینجا تا با سیاوش منو بکنن. یه شب ارشیا تنها میاد تا نهال رو دوتایی بکنن. یه شبم مثل الان چهارتایی حال میکنیم. چند وقت دیگه که عروسی کنیم راحت تر میشیم و دیگه هر شب خونه ی همدیگه ایم. شما هم هر وقت دوست داشتید بیاید. یه چی بگم قول میدید بین خودمون بمونه؟ آره بگو. من دلم یه فانتزی میخواد که همیشه ازش لذت میبرم. هر چی باشه انجام میدیم. ولی قول دادین بین خودمون باشه ها. پسرا نفهمن. خیالت راحت. بگو دیگه. دلم میخواد واسه مزه ش و اون کیفی که میده، رابطه ی یواشکی داشته باشیم. خندیدن و گفتن آخه چرا؟ وقتی جلوی خودشون میتونیم حال کنیم، چرا یواشکی؟ من اینجوری دوست دارم. همیشه دلم میخواست با یه زن شوهر دار رابطه ی عشق و عاشقی و سکس یواشکی داشته باشیم. اون حس پنهونی بودن و خیانتش خیلی میچسبه و لذتش رو زیادتر میکنه. دوتایی به همدیگه نگاه کردن و لبخند زدن. سمیرا گفت پس تو هم مثل خودمونی و زدن زیر خنده. شما هم؟ سه تایی داشتیم می خندیدیم که گفتم پس تعریف کنید ببینم ماجرای شما چیه؟ اول از خودتون و رابطهتون با این کیر کوچولوها بگید. با این حرفم دوباره خندیدن و نهال گفت پس تو هم باید رازدار باشی و همه چی بین خودمون بمونه. حتما، بیاید اینجا بخوابید و تعریف کنید. دراز کشیدیم و سرشون رو گذاشتن روی بازوهام و بغلشون کردم. نهال: من و سمیرا باهم خیلی رفیق بودیم و زیاد عشق و حال میکردیم تا اینکه سمیرا و ارشیا قضیه شون جدی شد و تصمیم به ازدواج گرفتن. خب ما دنبال یه پسر بودیم که اهل غیرتی بازی و سخت گیری نباشه. ارشیا همینجوری بود و سمیرا اوکی رو داد. آخه ارشیا سمیرا رو میاورد با سیاوش میکردن و با همین وضع ازش خواستگاری کرد. این یعنی همون شوهری که میخواست. بعد از نامزدیشون، منو به سیاوش معرفی کردن و منم که دیدم هم پسر خوشتیپیه، هم مثل ارشیاست قبول کردم و بعد از چند بار سکس گروهی، پیشنهاد ازدواجش رو قبول کردم. فقط مشکل اینجاست که تنهایی نمیتونن ما رو سیر کنن که با برنامه ی دو به تکی که گذاشتیم این مشکل حل شد. اما اصل ماجرا اینه که ما هم مثل تو سکس یواشکی دوست داریم و با دوتا پسر رفیقیم. وقتی یکی از ما تنها میاد اینجا، اون یکیمون میره پیش اون دوتا دوستمون و همزمان عشق و حال جفتمون ردیفه. حالا که تو هم اینو میخوای ما پایه ایم. کیر تو و دیر انزالیت حتی از اون دو تا دوستمونم بهتره. هر وقت بخوای میایم پیشت. ایول، پس شماره هامون رو رد و بدل کنیم… راستی چند وقته با اون دوتا دوست پسرتون رابطه دارید؟ رفیقای قدیمیمون هستند. قرار بود وقتی شوهر کردیم و جلومون باز شد، حتما بدیم بکنن که میدیم. خندیدن و منم خندیدم گفتم حالا واقعا اینا نمیدونن؟ ما که چیزی نگفتیم، اینام چیزی نگفتن. یا نمیدونن یا چیزی به روی ما نمیارن. البته ارشیا قبلا من و اونا رو باهم دیده بود و میدونست دوستیم و رابطه داریم. حتی دو دفعه با من و سمیرا و یکی از اونها کنار هم و ضربدری سکس کردیم. وقتی با این حال سمیرا رو واسه ازدواج انتخاب کرد، سمیرا خوشحال شد و خیالش راحت شد که تا آخر عمر عشق و حالش آزاده و کیف میکنه. وقتی گفت سیاوشم اینجوریه و دنبال کیس ازدواجه، منو بهش معرفی کرد. الانم که میبینی راحتیم و کنارت خوابیدیم. اون موقع که میخواستم بکنمت در گوشت چی گفت؟ با خنده گفت هیچی بابا، اوسگول میگه کیرش کلفته و کوستو گشاد میکنه، فقط از کون بهش بده. منم گفتم با یه بار که گشاد نمیشه. قرار نیست هر روز باشه که. خندیدیم و گفتم کون لقشون. ولی بهتون بگم که ملیکا هم ازشون راضی نیست و به خاطر من اومد. چون دلم شماها رو میخواست. امکان داره نهایتا فقط ماهی یه بار بخواد بیایم پیش اینا. ولی رابطه ی من و شما دیگه ادامه داره. تنها میام جلوی خودشون میکنمتون و حالشو میبریم. خلوت خودمونم که داریم. موافقید؟ نهال: آره که موافقیم، خیلی هم عالیه. اتفاقا ملیکا نباشه و سه نفری ما رو بکنید خیلی بهتره. من کاری میکنم که سیاوش و ارشیا خودشون بهت زنگ بزنن و دعوتت کنن بیای. خندیدیم و سه تایی شروع کردیم به لب گرفتن و یه بار دیگه اون شب قبل از خواب جفتشون رو گاییدم. یه بار آبم اومده بود و کمرم سبک شده بود. قرصم که خورده بودم، دیگه حسابی گاییدمشون و خیس عرق شده بودیم. کوس و کون واسشون نذاشتم و دهنشون رو گاییدم. اونقدر گاییدمشون که لبه های کس های تنگ و خوشگلشون و دور سوراخ کونشون قرمز و متورم شده بود. کیرمو که از کونشون میکشیدم بیرون مثل غار شده بود و باز میموند. آخرش آبمو بین خودشون شِیر کردن و خوردن. هر سه از خستگی بیهوش شدیم و تا نزدیک ظهر خواب بودیم که ملیکا اومد بیدارمون کرد و گفت برید دوش بگیرید و بیاید صبحونه بخوریم. امید زود باش مامانم ناهار منتظرمونه. رفتیم داخل حموم و بازی و شوخی میکردیم و میخندیدیم. اونم چسبید و حال کردیم. دیگه خیالمو راحت کردن که با من میمونن و هر وقت بخوام برنامه ردیفه… ادامه دارد… نوشته: امید بیخیال -
توسط dozens · ارسال شده در
کادوهای دخترم - 1 مریم دخترم یه دوست پسر چند سال بزرگتر از خودش داشت که هم وضع مالی خوبی داشت هم بابای نسبتا پولداری داشت، منم چون با دخترم زندگی میکردم و جدا شده بودم خوشحال بودم که دخترم دوست پسری داره که بهش همه جوره میرسه و اگه جایی من نتونم سامان براش کم نمیذاره اما از یه جایی به بعد اون قدر کادوهای گرون به دخترم میداد که هم از عهدشون برنمیومدم هم یه جورایی داشت حسودیم میشد تا اینکه یه روز به شوخی وقتی سامان اومده بود دنبال مریم گفتم خدا بده شانس کاش سامان یه داداش بزرگتر داشت دوست دخترش میشدم که سامان یه نگاه عجیبی بهم کرد و با شیطونی لبخند زد و رفت، از اون روز به بعد هرچی واسه مریم میخرید یدونه برای منم میگرفت از لباس تا گوشی، اوایل شرمنده میشدم ولی بعد مدتی عادت کردم که سامان مرد خونمونه و مراقبمونه ولی نمیدونستم چطوری لطفاشو باید جبران کنم، یه روز از کیش اومد و واسه مریم سوغات بیکینی آورد و برای منم تو یه جعبه گذاشته بود و روش نوشته بود وقتی تنها بودی باز کن، دست مریمو گرفتو رفت بیرون، با کنجکاوی رفتم تو اتاقمو جعبه باز کردم دیدم هم بیکینی برام خریده هم کاستوم پرستاری و لباسای براق و چسبون و مشکی تور که یکی از یکی سکسی تر بودن، تعجب کرده بودم هم خیلی جذاب بودن هم شوک شده بودم که اینارو سامان خریده برام، یه یادداشت تو جعبه بود که نوشته بود اگه میخوای اینارو بپوشی و کسی تو زندگیت نیست به این شماره پیام بده، خط سامان نبود یه خط جدید بود، گذاشتمش کنار و اهمیت ندادم به روی مریم و سامان هم نیوردم اصلا، رفتار سامان هم تغییری نکرده بود، شب قبل خواب به اون شماره پیام دادم: سلام شما؟ سلام منیژه پس منو میشناسی! چرا نشناسم سامان تویی؟ دوست داری سامان باشم؟ نکنه دلت دوست پسر دختر تو میخواد؟ مردد بودم چی جواب بدم حتی نمیدونستم حسی به سامان دارم یا نه با این کارا ولی نگران بودم این پیاما به دست دخترم برسه اصلا نکنه دخترم باشه داره امتحانم میکنه نه این چه حرفیه؟! پس منو هرچی دوست داری صدا کن مثلا آقای جذاب عجب! آقای جذاب منو فقط میشناسی یا جایی دیدی؟ دیدمت خصوصا زنونه بودنت، کون درشت و پهنت که چون احتمالا زایمان طبیعی داشتی استخون ترکوندی اینقدر جذاب شده با سینه های درشت زنونه طورت همش تو فکرم میان برای همین فکر کنم اون لباسارو بپوشی خیلی بهت بیان چه گستاخ! اینارو شما خریدین یا سامان؟ دوست داری سامان خریده باشه یا من؟ چیزی دوست ندارم چون نمیشناسمتون سامانو که میشناسی آره دوست پسر مریم دخترمه و خیلی آقاست پس بدون اگه شماره منو گذاشته منم آقام خوب من لطف شمارو چطوری جبران کنم؟ برام بپوششون به همین سادگی دیگه چی؟ نخواستم پس میفرستم آدرس بدین آدرس و ساعت میدم کی بیای داشتم از کنجکاوی میمردم و از طرفی رفتار مردونش برام جذاب بود، به سرم زده بود برم ببینم کیه، برام آدرس و ساعت فرستاد، یه آدرس آپارتمان تو الهیه بود، برای فردا ساعت ۹ شب، نمیدونم چرا ولی تمیز و مرتب و شیک رفتم با کیسه کادو ها که بذارمشون و برگردم و به هیچ کس نگفتم کجا میرم، وقتی رسیدم آقایی که تو اون آپارتمان کار میکرد بعد اینکه شماره واحد و گفتم بهم گفت شما باید خانوم منیژه باشید، آقا منتظرتونن، پرسیدم آقا کیه؟ گفت از خود آقا بپرسین و رفت، یکم استرس گرفتم، وقتی رسیدم در واحد باز بود و واقعا خونه شیک و زیبایی بود پر از وسایل گرون و دکور عالی، یه میز جلوی در بود که یه یادداشت روش نوشته بود “منیژه” یادداشتو باز کردم دیدم نوشته اون سوییچ رو میز ماشین قرمزیه که جلوی در دیدیش واسه تو خریدم و منتظرم بیای بریم سند بزنیمش و از این به بعد همه جوره بهت برسم فقط کافیه کاستوم پرستاریو تنت کنی و بیای تو اتاقم و قبلش اون چشم بند قرمزی که گذاشتمشو به چشمات بزنی، یه جفت کفش قرمز پاشنه دار و یدونه رژ قرمز هم برات گذاشتم که جذاب ترت کنه، ماشین قرمز دم در یادم اومد اسمشو که نمیدونستم ولی قشنگ بود، هم غرور زنونم جلومو گرفته بود هم دلم میخواست مثل مریم یه دوست پسر خوب داشته باشم اگه بعد عمری هم میخوام کاری بکنم که بهم برسه، من که دختر نبودم زایمان طبیعی هم داشتم از چی میخواستم بترسم؟ رفتم تو اتاق کنار میز که درش باز بود و شروع کردم کاستوم پرستاریو پوشیدن، جورابای بلند همراهش هم پوشیدم، کفشارو پام کردم و جلو آینه رژ قرمز زدم، عجب چیزی شده بودم مطمئنم هیچ مردی نمیتونست منو نخواد دیگه، چشم بندو با خودم آوردم رسیدم به اتاقی که درش بسته بود و قبل باز کردنش چشم بند زدمو وارد اتاق شدم، حرف نمیزدم ولی میترسیدم، دمای اتاق یکم سرد بود، با صدای لرزونم گفتم سلام آقا، حتی نمیدونم چرا گفتم آقا مثل اون نگهبان ساختمون اما شنیدم آقا گفت جوون و صدای قدم زدنشو میشنیدم، بهم نزدیک شد و دستشو میکشید به بدنم، هم استرس داشتم هم کاراش خیلی سکسی بود، قلقلکم میخواست بیاد که از پشت بغلم کرد و سینه هامو از پشت گرفت و کنار گوشم گفت جوون که منم نمیدونم چرا گفتم جوون به خودت و جلو دهنمو گرفتم که چیزی نگم، کاراش هوش از سرم برده بود، لمسم میکرد و نفس گرمشو به گردنم میزد و لاله گوشامو گاهی میک میزد یا پشت گردنم و روی سرشونه هامو دندون میکشید، قشنگ منو رام خودش کرده بود، اون قدر تو مشتش بودم که باورم نمیشد رو پاهام وایسادمو میذارم بهم دست بزنه، حرف نمیزد منم حرفی نمیزدم فقط صدای نفس زدنمون میومد، پاهامو از هم باز کرد و متوجه شدم رو زانوهاش نشسته، فکر کردم میخواد کوسمو بخوره اما از پشت زبونشو به سوراخ کونم زد و شروع کرد لیس زدن کونم، داشتم دیوونه میشدم ناله میکردم و میگفتم جوون وایی خدا جوونم و آقا زبونشو کامل میکرد تو کونمو میچرخوند و جلو عقب میکرد، هیچ وقت کسی زبون تو کونم نکرده بود شاید در حد لیس ساده اتفاق افتاده بود اونم خیلی خیلی کم ولی اینجوری اصلا، دستشو به لای کوسمم میکشید ولی معلوم بود فعلا با کوسم کاری نداره، از جاش بلند شد و متوجه شدم داره کمربند و شلوارشو در میاره از صدای کمربندش، دست راستمو گرفت گذاشتش رو ته ریش صورتش و منم خودم دست چپمو گذاشتم سمت دیگه صورت مردونشو شروع کرد به خوردن لبام که منم باهاش همکاری میکردم، خیلی محکم لبامو میک میزد و میبوسید و منم لذت میبردم، دستاشو برد کونمو از پشت باز کرد و یه انگشت آروم آروم کرد تو کونم که جیغ و ناله کردنم شروع شد ازم یکم فاصله گرفت و دستمو گرفت گذاشت دور کیر سفتش، وای کیرش داغ و سفت و میتونم بگم نسبتا کلفت با سایز خوب بود یعنی مطمئن بودم دیوونم میکنه، نمیدونم چرا خودم گفتم میتونم بخورمش آقا؟ که گفت اهم و راهنماییم کرد با چشم بند بشینم رو زانوهام، بعد سال ها میخواستم کیر بخورم و با ولع میخوردم قشنگ سر کیرش میخورد ته گلوم و گاهی عوق میزدم که بالا بیارم ولی با دستاش تو موهام نوازشم میکرد، تخمای مردونشو دونه دونه میک زدم لیس زدم کیرشو میمالیدم به سر و صورتم و انگار داشتم میپرستیدمش نمیدونم چرا این قدر حشری و مطیع شده بودم و جفتمون فقط میگفتیم جوون و من چند بار گفتم جوون چه کیری داره آقا که باعث میشد دستاشو تو موهام فشار بده، از نوک سینه هام کشید منو که مجبور شدم بلند بشم دوباره سرپا شدم و شروع کرد به خوردن سینه هام و با ولع میخورد دیوونه شده بودم دستامو میکردم تو موهاشو تو بغلم فشارش میدادم میگفتم بخور منیژه قربونت بشه وای چرا اینارو میگفتم آخه، ازم فاصله گرفت و صدای برداشتن یه وسیله اومد، نزدیکم شد و متوجه شدم یه چیزی مثل نی رفت تو سوراخ کونم که خودمو یه لحظه سفت کردم ول کردم و شروع کرد روغن ریختن تو کون من و بعد به کیر خودش مالید، منو برد جلوتر و کمرمو خم کرد زانوهامو گذاشت رو یه چیزی شبیه میز و کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم، دلم میخواست مانع بشم چون هر بار قدیما کون به شوهرم داده بودم فقط درد کشیده بودم اما یادم اومد زایمان طبیعی داشتمو کونم پهن و آماده تر از قبله، خودم پاهامو بازتر کردم و فهمید آمادم روغن میریخت رو کیرش و کم کم جا میدادش تو کونم، ناله میکردم داد میزدم التماسش میکردم آروم بکنه و مراقبم باشه و اونم داشت کمرمو کونمو هم ماساژ میداد هم کیرشو آروم جلو عقب میکرد، کیرش واسه کونم درشت بود و نگران بودم خونریزی کنم ولی شروع کرد به مالیدن چوچولم که دیوونم کرد، چرا اول کوسمو نکرد نمیدونم ولی صدای خوردن تخماش به کونم دیوونم کرده بود دیگه جلو خودمو نمیگرفتم، با ناله میگفتم آروم بکن، آروم منیژتو بکن، قربون کیرت برم آقا، کون منیژه واسع خودته دیگه که اونم با صدای مردونه میگفت جوون و تلمبه میزد، داشتم چشم بسته کون میدادم، کیرشو در آورد بعد چند دقیقه و دستمو گرفت و برد رو یه تخت، پاهامو باز کرد به کمر خوابوند منو و رفت سراغ خوردن چوچول و کوسم و زبون تو کوسم میکرد، به خاطر کون دادن کلی آب کوس و ترشح داشتم ولی براش مهم نبود همه جوره منو میلیسید و میک میزد و میخورد منم داشتم دیوونه وار و عاشقونه براش هم ناله میکردم هم دست تو موهاش میکردم، دست از خوردنم کشید و پاهامو گذاشت رو شونه هاش و آورد کنار گوشام فهمیدم میخواد کیرشو تا زیر شکمم حس کنم، کیرشو تنظیم کرد رو سوراخ کوسم و آروم آروم تا ته کرد توش، لبامو گرفت و شروع کرد جلو عقب کردن، من داشتم میمردم واسه این مرد و کاراش داشتم عاشقش میشدم، لبامو ول کردو شروع کرد محکم کردن، چه قدرتی داشت چقدر آماده بود صدای خوردن تخماش به کوسم دیوونم کرده بود و داشتم با تمام وجودم لذت میبردم از کیرش و براش ناله میکردم تا دیوونه ترش کنم، یهو کیرشو از کوسم در آورد کرد تو دهنم که یه لحظه میخواستم بالا بیارم و عوق زدم چون سیر کیرش خورد ته گلوم ولی فاصله داد به کیرش و شروع کردم خوردن کیرش دوباره با مزه کوس خودم فکرشم نمیکردم یه مرد اینجوری مدیریتم کنه و مجبورم کنه همه کار براش بکنم، کیرشو از دهنم میکشید بیرون شاید چون محکم میک میزدمو نمیخواست آبش بیاد و پاهامو دوباره گذاشت رو شونه هاشو آورد کنار سرم و یهو کیرشو کرد تو کونم که داد زدم وای نه، کشید از کونم کرد تو کوسم گفتم وای خدا و شروع کرد جابجا کردن داشت منو به مدلی که دوست داشت واقعا پاره میکرد و کاری از دستم برنمیومد حتی نمیدونستم چه شکلیه این آقا ولی براش ناله میکردم و میگفتم جوون بکن منیژتو مال خودتم دیگه بکن منو بکن لعنتی جذاب، یهو از کنار تخت یه چیزی آورد روشن کرد صداش برام آشنا بود گذاشت رو چوچولم و من فقط گفتم وای الان میمیرم برات که، ماساژور گذاشته بود رو چوچولم و کیرش تو کونم بود واقعا داشتم میمردم برای این آقای جذاب و کارای جذابش، داد میزدم بکن زنتو بکن منیژتو بکن منو بکن نوشته: منیژه -
توسط dozens · ارسال شده در
تحقیر کردن دوستم و کردن مادرش - 1 این داستانی که مینویسم خاطره است و برگرفته از رخداد واقعی است . شاید زیاد سکسی نباشد ولی برام اتفاق افتاده و حالا میخوام بنویسم. برای اینکه طولانی و خسته کننده نباشه قسمت به قسمت مینویسم و قسمت اول بیشتره مقدمه هست. من حسام هستم ۲۸ سالمه، پسری بشدت درونگرا که تا این سن با هیچ دختری دوست نشده و تنها ۲ دوست مذکر دارم. از ۱۳ سالگی مرتب خودارضایی میکنم و به خاطر فیلم ها و داستان های سکسی که دیدم و خواندم و همچنین به دلیل ارضا نشدن شهوت و غریضه جنسی ام ، عقده یا به اصطلاح فتیش هایی تو ناخودآگاهم ایجاد شده . اتفاق از آنجایی شروع شد که دوستم رضا که همسن من هست و جذبه خاصی هم نداشت و به دلیل پول خرج کردن به دخترها بعضا دوست دختر پیدا میکرد ولی قبل از اینکه بتونه کاری با دختر بکنه ، دختر کادوش را میگرفت و کات میکرد، بیکار شد. این هم بگم که پدر رضا زمانی که اون دبیرستان میرفت فوت کرد و خواهرش هم ازدواج کرده و به شهر دیگری رفته بود و رضا با مادرش زندگی میکرد. یک روز که تو پارک نشسته بودیم و صحبت میکردیم رضا سیگارش را درآورد ، روشن کرد و گفت این چه زندگی ای هست دارم توف توش یه دختر بهم پا نمیده مردم از حشریت . منم به شوخی بهش گفتم بیخیال دختر بیا تو برام ساک بزن منم برات. چرا منت دخترها را بکشیم؟ گفت بیخیال گرفتی ما رو. بهش گفتم مگه فانتزی تو این نیست که یکی برات ساک بزنه ارضا بشی؟ گفت چرا هست. گفتم پس چه فرقی میکنه من برات ساک بزنم یا یه دختر؟ فقط با یه رژ میشه مشکل را حل کرد بعد چشمتو میبندی و حال میکنی. اونم تحریک شده بود و میدونست که چاره دیگه ای نداشت . قبول کرد و گفت همین امروز انجام بدیم خیلی حشری شدم. گفت کجا انجامش بدیم تو ماشین؟ گفتم نه اول خودمونو تمیز کنیم بعد ، گفتم میدونی که خونه ما هیچ وقت خالی نمیشه بریم خونه شما اولش آخه کرد و گفت همین تو ماشینت تمومش کنیم . بعد با اصرار من قبول کرد و زنگ زد به مامانش تا ببینه تا کی بیرونه؟ اوکی شد و سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه شون. اینو بگم که وضع مالی پدرم خوبه و خودمم کار میکنم و پول خوبی در میارم ولی خاکی هستم و زیاد پول خرج نمیکنم . تو جامعه کسی متوجه نمیشه پولدارم و به همین دلیل هم دخترا نگاهم نمیکنم والا به خاطر پولم آویزونم میشدن. به هر حال رسیدیم خونه اشون و دوستم گفت سریع برو حمام منم آماده بشم شروع کنیم . حمام را بهم نشون داد و گفت حوله آبی رنگ مال منه با اون خودت رو خشک کن زود بیا. رفتم حموم شروع کردم به در آوردن لباس هام و البته استرس داشتم یه لحظه یه شورت زنونه تو حموم دیدم و عقل از سرم رفت آخه من فتیش شورت دارم و تو بچگی هم از هر فرصتی برای دیدن شورت زنهای فامیل استفاده میکردم و اونارو به کیرم می مالیدم و بوش میکردم حالا جلو چشم یه شورت بود همون مدلی که عاشقشم . مامان رضا یه زن با کلاس بود و خیلی زیبا و خوش اندام البته ما ۱۰ سال هست که دوستیم و بعضا به خونه همدیگر میریم ولی هرگز زمانی که مادرش خونه بود من به خونه اشون نرفته بودم . ولی حالا شورتش جلو چشم بود . سبد لباس های چرکشون هم اونجا بود سریع بازش کردم ببینم آیا میتونم یه شورت هم از اونجا پیدا کنم که دیدم نه خبری نیست ولی لباس های مامانش اونجا بود برش داشتم بوش کردم خیلی حس خوبی میداد. اومده بودم با دوست چند ساله حال کنم ولی فتیش هام و همه توهمات کثیفم دوباره جون میگرفتن ولی باز خیال پردازی های کردن مامان دوستم زمانی که اون گاییده شدن مامانش را نگاه میکنه شروع میشد. با نگاه کردن به اون شورت یکم با کیرم بازی کردم ولی صدای دوستم را شنیدم که میگفت زود باش بیا بیرون. اطرافم را نگاه کردم ولی حوله آبی رنگی ندیدم از طرفی هم خواستم دوستم بدونه که شورت ناموسشو دیدم . صداش کردم گفت حوله کجاست گفت جاش رو بهت گفتم که. گفتم نیست بیا نشون بده . اومد پشت در بودم در را یکم باز کردم نگاه کرد ولی جایی که نگاه میکرد تنها شورت مامانش بود که قسمت پشتش به طرف ما بود و آدم را حشری میکرد. گفت بیشرف با شورت مامانم که کاری نکردی میکشمتا . دیدم ناراحت شد گفتم با لباس مامانت جه کار دارم زود باش ببین حوله ات کجاست بیار . اونم رفت و یه حوله دیگه آورد پرت کرد سمت من. این دوستم یکم بی ظرفیت و بی جنبه هست فهمیدم که ناراحت شده که من شورت مامانش را دیدم چون نمیدونست اونجاست. به هرحال وقت نبود و گفتم که شروع کنیم دیر شده. گفت اول تو کیرم رو میخوری(با لحن طلبکارانه) منم گفتم فرق نداره که نوبتیه باشه اول من میخورم. ولی بهش گفتم برو رژ مادرت را بیار تا به لبم بزنم تو هم حال کنی. من من کرد اولش نمیخواست رژ مامانشو بیاره ولی گفتم نترس متوجه نمیشه ثانیا خودت حال میکنی. به هر حال خر شد. کیرش رو درآورد سایزش تقریبا هم اندازه من بود ولی کیر من ازش کلفت تر بود . به شوخی گفتم از صبح داری کیر کیر میکنی این که دودوله . ناراحت شد گفت لابد مال تو ۳۰ سانته، درش بیار ببینم. گفتم به موقع در میارم ولی گفت نه همین الان میخوام ببینم . ترس از تحقیر شدن را تو چشاش میدیدم ولی وقتی کیرم را دید یکم خیالش راحت شد که زیاد بلند تر از مال اون نیست. گفت کیرمو میخوری مال تو هم که مثل منه . گفتم مال من کلفت تره . گفت کلفت بود چه فایده ای داره گفتم حالا بعدا میبینی. شروع کردم به ساک زدن بهش. یکم که خوردم بهش گفتم یه کاری کنم یه سوته آبت بیاد گفت چه کاری گفتم ماساژ پروستات. تعجب کرد گفت اون چطوریه؟ بهش توضیح دادم و گفتم که من خیلی ویدیو در این خصوص دیدم و بلدم چطور با ماساژ پروستات یکی رو ارگاسم کنم. مراحلش را که توضیح دادم تعجب کرد و گفت یعنی میخوایی انگشتم کنی گفتم این انگشت کردن نیست و علمیه و توسط افراد متخصص انجام میشه و لذتی که تو ارگاسم شدن میبری خیلی بیشتره. این دوستم خیلی ساده بود و زود میشد گولش زد و من تونسته بودم دوباره خرش کنم. گفتم زود برو کونت را تمیز کن بیا . گفتم بلدی گفت نه. بهش توضیح دادم چکار کنه و اونم رفت از ظهر با هم بودیم و میدونستم روده اش خالیه و برینه و خودش را تمیز کنه حله. رفت و زود اومد. ازش خواستم دستکش لاتکس و وازلین بیاره و مثل جنده ها قمبل کنه همین کار رو کرد و منم انگشتم رو به وازلین زدم و سوراخ کونش را چرب کردم . پروستاتش را پیدا کردم و شروع کردم به ماساژ بعضا هم با دو انگشتم سوراخش را گشاد میکردم تا جا باز کنه و بیشتر تو کونش فرو میکردم . دیدم داره حال میکنه و اوبی درونش زنده شده. راستش قبلا این کار را با خودم میکردم ولی حال نمیداد میدونستم با مفعول بودن حال نمیکنم ولی چون کس نکرده بودم میخواستم فاعل بودن را امتحان کنم ولی از بچگی از ANAL خوشم نمیومد با اینکه چند بار با پسر خاله ام لواط کرده بودم . بعد از مدتی که دوستم داشت خرکیف میشد و نزدیک بود ارگاسم بشه فرصت را مناسب دیدم تا کیرم را تک کونش فرو کنم. خواستم امتحانش کنم روی سوراخ کونش گذاشتم و با دستم کیرش را گرفتم. شاکی شد ولی داشت حال میکرد و زیاد واکنش نشون نداد . شروع کردم سه تا انگشتامو تو کونش جا بدم . شل کرده بود . کیرم را اینبار فرو کردم تو آخ گفت و برگشت سمت من و گفت چه کار میکنی ؟ گفتم دارم بهت حال میدم. گفت نه داری کونم میزاری . گفتم با کیر هم میشه این کار و کرد. کیرت با دست فرق داره . گفتم فرقش چیه؟ همیشه تو رابطه دوستی مان این من بودم که تصمیم می گرفتم کجا بریم و چکار کنیم اونم اکثرا تابع من بود و بالاخره اجازه داد کونش بزارم. بعد از مدتی فهمیدم که کون کردن برام لذتی نداره ولی به هر حال ادامه دادم. دیدم خایه هاش جمع شده از فرصت استفاده کردم و با دستم با کیرش بازی کردم و ارگاسم شد دستمال کاغذی گرفت جلوی کیرش و من همچنان داشتم بهش تلمبه میزدم . الحق که کون بزرگی داشت ولی موی کونش حال به هم زن بود. تونسته بودم این حس رو بهش بدم که با کون دادن ارگاسم شده حالا میتونستم نقشه هام رو یکی یکی روش پیاده کنم. پایان قسمت اول نوشته: Bottomir -
توسط minimoz · ارسال شده در
عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید. -
توسط minimoz · ارسال شده در
قسمت دوم بدن نمایی میلف خوش اندام ایرانی با ممه های 95 . تایم: 01:10 - حجم: 14 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
-
ارسالهای توصیه شده