رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

شیمیل وطنی پاهای پسر داده بالا و تو کونش تلمبه میزنه .

nj0kx9mne4bm.jpg

تایم: 00:22 - حجم: 4

تماشای آنلاین فیلم

لینک دانلود فیلم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • پاسخ 314
  • ایجاد شده
  • آخرین پاسخ

بیشترین ارسال‌ها در این موضوع

  • dozens

    36

  • arshad

    35

  • gayboys

    33

  • mohsen

    31

بیشترین ارسال‌ها در این موضوع


  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • chochol
      شیلا و ملینا 1   بر اساس واقعیت… اول یه بیو میدم از خودم: من امیر هستم ۲۶ سالمه از مشهد قدم ۱۸۵ وزنم ۸۰ همیشه به تیپ و استایلم میرسیدم حتی زمانی که ته کارتم پول زیادی نبود فقط‌در حال خرید لباس بودم بگذریم… نمیدونم بگم بهترین یا بدترین اتفاق زندگیم بود، ولی مینویسم براتون تا شاید کمی آروم شم… ممنون که وقت میزارید… خرداد سال ۱۴۰۰ بود بیرون دفتر املاک وایساده بودم مشاوره املاک بودم سیگارمو روشن کردم و داشتم فکر میکردم چطور این خونه داغون رو به مشتری ردش کنم همون لحظه گوشیم زنگ خورد با بی حوصلگی به صفحه گوشیم نگاه کردم شیلا بود باورم نمیشد که این دختر داره با من تماس گرفته (شیلا یکی از دخترای داف دانشگاه بود که سال ۹۸ ازدواج کرد و ۱ سال بعدشم بچه دار شد و دیگه درسو رها کرد خبری ازش نداشتم و فقط گاهی تو اینستا استوری میذاشت لایک میکردم اون زمان خیلی با همه لاس میزد و تلاش کردم تا بتونم باهاش سکس کنم اما نشد خیلی زرنگ بود) هنگ کرده بودم تا به خودم اومدم جواب دادم تا اوکی کردم اولین چیزی که گفت: امیر بیشعور نباید یه خبر از رفیق قدیمیت بگیری…؟ موندم چی بگم دیدم بعد ۲ سال اینقدر راحت داره حرف میزنه گفتم: خیلی بی معرفتی از وقتی ازدواج کردیو بچه دار شدی خبری ازت نیست همش تو عشقو حالی اونم گفت من یا تو کثافت استوریاتو چک میکنم توله سگ خیلی بدی یه پی ام نمیدی وظیفه توعه بهش گفتم وظیفه که چه عرض کنم کم سعادت بودی حتما😂 یهو صدای جیغ جیغ کردناش پای گوشی بلند شد همزمانم داشت فحشم میداد از بس حرصش گرفته بود😂 منم سکوت کرده بودم وقتی جیغ جیغاش تموم شد خسته که شد گفت حالا یبار کارت داشتما ببین بهش گفتم چی شده که کارت پیش من افتاده گفت دنبال خونه میگردم برای رهن کامل همسرم تایم نداره دنبال خونه باشه یاد تو افتادم املاک کار میکردی گفتم برام اوکی کنی بهش گفتم‌ من تو قسمت رهن و اجاره کار نمیکنم ولی به بچه ها میسپرم برات تا اوکی کنن گفت نه دیگه ببین فقط خودت اگه پسر‌خوبی باشی برام اوکی کنی بهت جایزه میدم پشمام ریخت از این حجم لاس زدنای این دختر خیلی کارشو خوب بلد بود تا چطور یه مردو رام خودش کنه در کسری از ثانیه محو حرفش شدم گفتم تا چی باشه جایزم…؟ گفت نگران نباش گل پسر ارزششو داره برات… گفتم تا ببینم دیگه… خندید و قهقهه پیروزمندانه ای زد گفت فعلا دیدنی در کار نیست خوبیت نداره برای یه پسر سینگل گفتم سینگل؟ تو از کجا میدونی من سینگلم ؟ گفت اول اینکه گفتم استوریاتو چک میکنم دوم اینکه اگه رل بودی الان در حال لاس زدن با من نبودی گفتم عجب وحشی تو شیلا شیطانی تو شیطان بازم خندید گفت اوکی کن تا عصر بیام ببینم چیکار کردی برام گفتم اوکیه میبینمت خدافظی کردیم ولی ذهنم خیلی درگیرش شده بود رفتم‌ تو دفتر به‌ همکارای رهنو اجاره کارم گفتم مورد رهن کامل دارین اوکی کنین تایم بازدید بگیرین برای عصر یکی از دوستان نزدیکم عصر میاد تا شاید پسندش بشه… نفهمیدم اون‌چند ساعت چطور برام گذشت حتی تو باشگاهم ذهنم تو‌ تمرین نبود جوری که بعد ۲۰ دقیقه اومدم بیرون… اومدم‌خونه لباسامو عوض کردم‌برگشتم دفتر عصر شده بود و من هر‌چند دقیقه به گوشیم نگاه میکردم تا شیلا تماس بگیره بالاخره بعد ۱ ساعت تماس گرفت گفت لوکیشن دفتر تونو برام بفرست راه افتادم منم براش فرستادم ولی یه هیجان ریزی داشتم برای دیدنش… ۱۰‌دقیقه بعد تماس گرفت دوباره گفت بیا دم در گفتم‌ماشین چیه گفت‌رانا سفید پیداش کردم شیشه های ماشین دودی بود رفتم نزدیک ماشین در ماشینو باز کردم تا اومدم بگم سلام وحشی خانوم دیدم همسرش پشت فرمون نشسته خودش و دخترش رفته بودن عقب نشسته بودن… خیلی خورد تو ذوقم‌چون گفته بود همسرش تایم نداره فکر میکردم‌تنها میاد برای همین یکم سنگین تر شد رفتارم… نشستم تو ماشین سلام کردم و احوال پرسی از مکالمه های صبحمون به روی هم نیاوردیم… همسرش خیلی با وقار و مودب بنظر میرسید و اختلاف سنیش با شیلا نسبتا زیاد بود… دونه دونه موردارو بهشون نشون دادم و توضیحات کاملو بهشون میدادم تا اینکه شیلا گفت ما یه مورد تو دیوار دیدیم بذار نشونت بدم ببینی اینو نداری گوشی همسرشو گرفت گفت صبر کن یهو رفت تو خودش گفت حمید بیا گوشیتو بگیر مثل اینکه همکارت با تو کار داره شوهرش یهو گوشیو دید جا خورد رو کرد به من گفت عذر میخوام الان برمیگردم باید یه تماس بگیرم حدس میزدم یه چیزی شد این وسط گفتم شیلا چی شد مشکلی پیش اومد؟ با حالت‌تندی گفت نه اگرم مشکلی باشه به خودم مربوطه سکوت کردم و اونم سکوت کرد تا شوهرش اومد گفت واسه امشب کافیه فردا باز با شما هماهنگ میکنیم منم گفتم اوکی و منو جلوی دفتر گذاشت کلی شوهرش تشکر کرد و شیلا که خیلی گرفته بود گفت مرسی ازت خدافظی کردم و رفتم… دیگه به شیلا فکر‌خاصی نکردم چون میدونستم خیلی زرنگه و به همین سادگی اوکی نمیشه مخصوصا با حرکت امشبش… ساعت ۱ شب بود که تو اینستا داشتم میچرخیدم عادت داشتم بیدار بمونم دیدم‌ نوتیف پیام اومد تو اینستا از شیلا که بیداری؟ اول میخواستم‌جواب‌ندم ولی براش نوشتم اره چطور مگه؟ برام نوشت کمتر لاس بزن گفتم لاس؟‌ خوابم نمیبره فقط نوشت تو یه شکارچی‌ماهری بی دلیل نیست که خوابت نمیبره ایموجی‌خنده براش گذاشتم گفتم من خودم عامل شکارم دختر برام نوشت ولی فکر نمیکنم اینطور باشه گفتم الان نصفه شبی پیام دادی که من دارم شکار میکنم یا لاس میزنم؟ گفت نه خواستم ازت عذرخواهی کنم بابت رفتار امشبم اگه دلخور شدی خیلی زحمت کشیدی گفتم نه دلخوری نیست ایموجی خنده گذاشت گفت اگرم هست مهم نیست ولی گفتم اینقدر حاضر جوابی برات خوب نیستا گفت تهدیدم میکنی؟ خیلی ترسیدم ازت گفتم خوبه باز حداقل از من میترسی گفت باز پرو شدیا،صبح ساعت چند بیدار میشی باهات کار دارم با خودم گفتم باز‌ چی میگه این حتما میخواد باز منو تشنه خودش کنه گفتم ۹ بیدارم تا برم دفتر گفت‌باشه فردا تماس میگیرم باهات شب بخیر صبح از خواب بیدار شدم همش تو فکر شیلا بودم که چیکارم داره ساعتای ۱۱ بود که بهم زنگ زد با حالت خنده و خوشرویی گفت سلام پسر شکارچیمون حالت چطوره خندیدم گفتم سلام بلبل زبون اوکیم چطوری گفت ببینم دیشب خوب شکار کردی یا نه؟ دیگه کفری و حرصی شده بودم از دستش با این کلمش گفتم اره چجورم ۳تا ۳تا شکار کردم الانم دارم میرم برای عملیات خودمم یهو نفهمیدم واقعا چرا اینو گفتم یهو فقط صدای قهقهش میومد میگفت امیر بیشعور خیلی کثافتی دیدم نه تنها بدش نیومد داره خوششم میاد پرروتر شدم با این حرفش گفتم اره دیگه دیدم از تو بخاری بلند نمیشه برای رفیقت یه استینی بالا بزنی خودم دست به کار شدم گفت باید ببینم در چه حدی هستی حالا منم با حرفاش واقعا حرصم میگرفت گفتم در حد اینکه سیر نمیشم ازش مثل یه ببر گرسنه ۲روز فقط میخورمش بیشتر قهقهه داشت میزد خودم گیج‌شده بودم از این حجم هرزه بودنش یهو صدای یه خانوم دیگه از پشت گوشی اومد گفت شیلا این دوستت چرا اینقدر بی ادبه یهو سکوت کردم ۵ ثانیه درجا میخکوب شدم هم از صدای قشنگش هم از اینکه اون کی بود شیلا همچنان داشت میخندید گفت شنیدی گفتم این کی بود شیلا رو اسپیکر بود صدای من؟ خندید گفت اره از همون اولش شنید این دوستم ملیناس گفتم خب عوضی چرا نمیگی صدام رو اسپیکره شاید من میخواستم بعد از شنیدن این صدای قشنگ مخ این خانوم قشنگو بزنم😂 گفت خیلی بیشعوری تو امیر خیلی اشغالی خفه شو فقط ملینا شوهر داره گفتم ایرادی نداره که کنار میایم با هم حالا شما گوشیو بده به ملینا جون ببینم چی میگه خودش هرچی‌ قدرت لاس زنی بلد بودمو میخواستم بزارم همون لحظه چون محو صداش شده بودم یهو صدای خود ملینا اومد گفت من با ادمای بی ادب اصلا صحبتی نمی کنم مخصوصا ببر های گرسنه😂 منم گفتم میتونم واسه شما ببر باشم ولی از نوع مظلومو حرف گوش کنش دیگه از ملینا حرفی در نیومد ولی شیلا همچنان داشت میخندید گفت حالا من عصر میام ببینم برام چیکار میکنی پسر خوبی باشی ملینا میشه جایزت ولی باید خونه خوب برام پیدا کنی باز خندید ملینا هم از اون طرف گفت شیلا خیلی بیشعوری خاک تو سرت کنن😂 دیگه‌ منم خندیدم و خدافظی کردیم تا عصر عصر شد دیدم باز شیلا با شوهرش و بچش اومد نشستم تو ماشین رفتیم سمت چندتا موردی که مونده بود برای بازدید تو مورد آخر که خونه هم تخلیه بود شوهر شیلا ازم پرسید کمیسیون های شما چجوریه داشت سوال میکرد منم بهش توضیح میدادم تا گوشیش‌ زنگ خورد جواب داد گفت ببخشید من میرم پایین رو کرد به شیلا گفت تو نگاه کن بعد بیاین پایین شیلا هم کل خونه رو داشت بالا پایین میکرد بچشم که همش بدو بدو میکردو سرو صدا میکرد واسه خودش داشتم خسته میشدم که شیلا اومد گفت اینجا خوبه اوکیه بنظرم منم گفتم خوب شد باز حداقل از اینجا خوشت اومد از من که خوشت نمیاد باز جای شکرش هست خندید گفت خیلی اشغالی رو کرد بهم گفت گفت اینجا رهنش چقدره گفتم ۴۵۰ یه نگاه کرد گفت خوبه ولی تو به حمید میگی ۵۰۰ یه لحظه موندم چی بگم نگاش کردم گفتم چی؟ چجوری بهش بگم ۵۰۰؟ اصلا چرا باید بهش بگم ۵۰۰؟ گفت میگی ۵۰۰ چون من دارم بهت میگم و من اون ۵۰‌تومنشو‌ لازم دارم بهش گفتم اصلا من بگم پای قرارداد چجوری اوکیش کنم برات؟ میفهمه گفت میگی قرارداد صبح انجام میشه اونم صبح نمیتونه بیاد خودم میام و قراردام خودم میبندم اونم بهش میگم‌پولو بزنه به حساب خودم تو کاری نداشته باش به این چیزا اصلا مونده بودم از زرنگی این دختر به همه‌جاش فکر کرده بود منم از موقعیت استفاده کردم گفتم خب چقدر کمیسیون به من میرسه همراه جایزه ای که قولشو داده بودی خندید گفت حرف کمیسیونو که نزن اصلا ،جایزتو کمیسیونتو میتونم قول بدم ملینا دوستم باهات اوکی کنم اولش حال کردم با این پیشنهادش ولی با خودم گفت بزار یه حرکت دیگه بزنم شاید اوکی شد گفتم نه ملینا که حق کمیسیونمه جایزمو باید خودت باهام کنار بیای(با حالت خنده) خندید گفت خیلی زرنگی حقا که هم امیری هم املاکی حالا شاید یه بوسی بهت دادم گفتم با بوس کار جمع نمیشه برو بالا باز خندید گفت حالا تو اوکی کن کاری که بهت گفتمو خلاصه تو ۲ روز اوکی شد قرارداد و پول خودشم برداشت قرارشد عصر بیاد بریم برای تحویل خونه عصر شد زنگ زد رفتم دم در دیدم تو یه ۲۰۶ سفید نشسته رفتم جلو دیدم شوهرش پشت فرمون نیست بچشم نبود یه خانوم پشت فرمون بود خندید گفت اینم ملینا‌جونت اصلا نفهمیدم چی میگه فقط بهش گفتم خب عوضی قبلش هماهنگ کن تا آماده باشم خندید گفت بشین بریم نشستم تا ملینارو دیدم چشم ازش برنداشتم بقدری که این دختر خوشگل بود تا زمانی که رسیدیم و از ماشین پیاده شد من استایلشو دیدم گفتم خودشه لعنتی خودشه میخوامش (فیس تپلی و عملی و استایلی که محوش شدم البته بعدا فهمیدم بخاطر زایمان پیکر تراشی کرده کمر باریکش با لپ باسن برجستش بی نظیر بود) داخل خونه شدیم ملینا یکمی خجالتی بود و کم حرف هرجا شیلا میرفت اونم باهاش نمیرفت نمیذاشت اصلا من باهاش یکم لاس بزنم شیلام که همش داشت میگفت اینجاشو یادداشت کن مشکل داره اینو نداره منم از هر موقعیتی استفاده میکردم یه چیزی میگفتم برای خندیدن ملینا تا اینکه شیلا گفت باشه بابا خستم کردی اینقدر حرف زدی ملینا وایسا کنارش ببین چی میگه این منم خندیدم گفتم حالا شدی دختر خوب شیلا رفت پشت بوم تا هم انباریو ببینه کدومه چک کنه هم کولرو منم با ملینا تنها شدم گفتم خب حالا با اقا ببر مظلومه تنها شدی همیشه اینقدر مظلومو کم حرفی یا داری ادای مظلومارو درمیاری شما؟ اونم خندید رفت سمت پنجره که مثلا بیرونو ببینه منم رفتم کنارش گفتم این طرف منظره خوبی نداره منو نگاه کنی بیشتر لذت میبریا باز خندید ولی حرفی نزد تا اینکه‌شیلا اومد و باز چند تا ایراد گرفتو منم کلیدارو بهش تحویل دادم تا برای تمیزکاری شب خودم به شیلا پیام دادم گفتم شماره ملینارو بفرست برام جوابی نداد تا صبح دیدم یه خط ناشناس زنگ زد بهم فکر کردم مشتریه جواب دادم تا گفتم جانم دیدم پشت تلفن یه خانومه گفت همیشه به همه غریبه ها میگی جانم؟ منم فهمیدم که ملیناس گفتم بستگی داره اون غریبه بخواد غریبه بمونه یا بشه ماه من خندید گفت خیلی زبون بازی شروع کردیم به صحبت کردن ۳ روز تلفنی و پیام گفته بود فقط خودم زنگ میزنم و پیام میدم تو حرکتی نزنی تا شوهرش نفهمه تو اون ۳ روزم بهم گفت ۳۲ سالشه و بچه داره مچ شوهرشو ۲ بار با کارمنداش گرفته و هیچ حسی به شوهرش دیگه نداره شوهرش شرکت داشت و خیلی پولدار بود نسبت به شوهر شیلا… خلاصه با پیگیریهای من که بیا ببینمت روز سوم گفت شیلا میخواد خدمتکار بگیره برای تمیز کردن خونه نمیرسه بره میخواد بره خرید لوازم خونه گفته من برم بالا سر خدمتکار میای که بیا منم از خدا خواسته اوکی دادم گفت پس صبح میام دنبالت صبح رفتم دوش گرفتم ادرس خونمونو گرفت اومد دنبالم سوار شدم یکمی یخش باز شده بود ولی نه اونقدر دست دادم خندید بهم راه افتاد رسیدیم به خونه شیلا صندوقو زد سطل و طی و شوینده اورده بود با ۲ تا پتو و زیر انداز و یه ساک ورزشی گفتم زیرانداز و پتو اخه واسه چی؟ گفت توقع نداری که خدمتکار ۵ ساعت میخواد کار کنه ما ایستاده تماشا کنیم؟ باید بشینیم دیگه خندیدم گفتم مرسی که به همه چی فکر کردی وسایل رو گذاشتم تو اسانسور گفت تا تو بری بالا وسایلم ببری من الان میام چیزی نگفتم وسایلو بردم زیر اندازو پتوهارم رو هم پهن کردم بعد ۱۰ دقیقه اومد با کلی خوراکی رفته بود کلی خوراکی خریده بود ساک ورزشیشم خودش آورده بود گفتم میگفتی من میرفتم چیزی میخریدم خندید گفت منکه گفته بودم تیغت نمیزنم گفتم این چه حرفیه اخه دختر خوب نشستیم به صحبت کردن و چیزی خوردن گفت تو پسر‌خوبی هستی ولی با شرایط من اوکیی؟ گفتم ما صحبت هامونو کردیم الان اوکییم پس فقط بیا باهم خوش باشیمو لذت ببریم چیزی دیگه ای نگفت تا خدمتکاره زنگ زد بهش گفت من رسیدم درو زد اومد بالا دیدم یه زن حدود ۵۰ سالش که خیلی شکسته شده بود منو داداش خودش معرفی کرد به زنه زنه ۳ ساعتی داشت کار میکرد تایم ناهارم شده بود دیگه زنگ زدم پیتزا بیارن تو همین فاصله زنه گوشیش زنگ خورد با حالت نگران اومد گفت خانوم ببخشید من پسرم با موتور تصادف کرده پدرش زنگ زده باید برم بیمارستان خواهش میکنم منو برسونید ملینام گفت باشه اشکالی نداره حاضر شوید سریع منم تا زنه حاضر میشد رو کردم با صدای بلند گفتم ببخشید الان براتون اسنپ میزنم چون سریع تر برسید اسنپ زدم زنه رفت پایین وایسادم تا پیتزاهارو هم آوردن رفتم بالا ملینام مانتوشو در آورده بود با یه تیشرت ورزشی مشکی نشسته بود رو کردم بهش گفتم خب شروع کنیم تمرینو مربی خندید گفت خیلی گرم بود بعد از اینجام باید میرفتم باشگاه گفتم اوکیه بابا راحت باش کنارم گفتم حالا چرا باشگاه تو که پیکرتراشی کردی گفتی آره ولی دکتر گفته امکان برگشت چربیا هست باید ورزش کنی دیگه پیتزارو خوردیم کمو بیش منم داشتم فقط به بازوهای سفیدش نگاه میکردم نشسته بودیم کنار هم سیگارمو روشن کردم دستمو بی مقدمه دور گردنش حلقه کردم کشوندمش تو بغل خودم خیلی ریلکس داشتم کام میگرفتم فهمیدم یکمی استرسی شد منم شروع کردم به نوازش کردن موهاش چند دقیقه که اینکارو کردم دیدم چشماشو بسته سیگارمم تموم شده بود خودشو از بغلم جدا کرد به چشمام خیره شد گفت امیر قول میدی نخوای اسیبی بهم برسونی فهمیدم منظورش آسیب روحی روانی بود چون گفته بود هیچ محبتی تو زندگی از شوهرش ندیده نگاش کردم گفتم خودم مراقبتم صورتمو نزدیک صورتش کردم چشمامو بستم لبامو فقط رو لباش گذاشتم خیلی اروم شروع کردم به میک زدن چند‌ دقیقه خیلی اروم داشته میخوردم لبای گوشتیشو و تو‌ اوج بودم تا اینکه گوشیش زنگ خورد و سرویس بچش بود پای تلفن گفت خانوم بچه رو گذاشتم دم منزل ملینام تشکر کرد و قطع کرد با چشمای خمارش بهم نگاه کرد و خندید منم لپشو کشیدم گفتم محوت شدم شیطون ساک ورزشیشو برداشتم گفتم سرم گیج شد یکم بیا دراز بکشیم اونم مقاومتی نکرد اومد کنارم دراز کشید نگاش کردم گفتم بیا تو بغلم اینجوری فایده نداره سرشو گذاشت رو بازوم دوباره شروع کردم به نوازش کردنش اینبار جرئتم بیشتر شده بود از چونش گرفتم سرشو اوردم بالا شروع کردم به خوردن لباش اینبار یکمی وحشی تر میخوردم رفتم سمت گردنش اروم دم گوشم گفت فقط میک نزنی امیر داشتم با زبونم لیس میزدم گردنشو دستمو بردم لباسشو دادم بالا برم سراغ سینه هاش که دستمو گرفت گفت نه نه امیر تا همینجا کافیه لطفا به چشماش خیره شدم خودمو کشیدم روش گفتم لنتی نمیتونم دست بردارم چون اسیر این چشمات شدم لبشو بوسیدم گفتم خودتو بسپر دست من قول میدم آسیب نرسونم بهت یکمی شل شد تیشرتشو دادم بالا سوتینشم مشکی بود اونم دادم بالا دستاشو برد بالا سرش از تنش دراوردم شروع کردم به خودش سینه هاش عالی بود گرد و سر بالا سفت خیلی حجم داشت جفت سینه هاش تو دستم بود فشار میدادم آه میکشید ولی حرفی نمیزد اومدم دستمو بکنم تو شلوارش خیلی سفت جلو گرفت فقط میگفت امیر نه لطفا نه خواهش میکنم اون لحظه واقعا نمیدونستم منظورش چیه فکر میکردم داره ناز میکنه اینقدر هات بودم دستشو پس زدم دستمو کردم تو شلوارش شورتش خیس اب بود جوری که کصشو از روی شورت با انگشتام داشتم حس میکردم داشتم میمالیدم بالای کصشو چشماشو بسته بود خیلی اروم ناله می کشید میدونستم نمیزاره دست کنم تو شورتش همچنان که داشتم بالای کصشو میمالیدم ملینا هم داشت اروم اه میکشید دستمو دراوردم بردم سمت لبه شورتش خیلی آروم دستمو بردم تو که چشماشو باز کرد نذاشتم حرف بزنه رفتم لباشو شروع کردم به خوردن انگشت کردم تو کصش داشتم ارضاش میکردم کصش خیسه خیس بود نذاشتم ارضاشه میدونستم نباید ارضاشه دستمو در اوردم لبامم جدا کردم چشماشو باز کرد داشت نگام میکرد ازم خجالت کشید صورتشو اونطرف کرد میخواست بزاره ادامه بدم رو به سینه هاش خوابید پشتشو کرد تا بفهمونه دلخور شده رفتم دم گوشش گفتم من میخوامت کنارم حسو حالت فقط خوب باشه از دو طرف شلوار گرفتم همزمان با شرتش کشیدم پایین کون گندش افتاد جلوم از بس سفید بود دوست داشتم فقط لیسش بزنم ولی ته تایمی بود نه جاش بود دیگه مقاومتی نداشت سریع کمربندمو باز کردم خودمم شلوارمو تا نصفه دادم پایین تف زدم به کیرم کصش خیس بود کیرم گذاشتم دم کصش تا ته دادم تو کس خیسش اینبار با صدای بلند آه کشید شروع کردم به گاییدنش انقدر کونش بزرگ و خوش فرم بود وحشی ترم میکرد هر ثانیه داشتم وحشی تر میشم صداش داشت بلند تر میشد که سرشو به ساک ورزشیش فشار دادم تا صدامونو نشونن دوست نداشتم آبم بیاد فقط داشتم میگاییدم کس خیسشو کیرمو کشیدم بیرون از پهلوهاش گرفتم بیاد بالا تا داگی بکنمش به زور اوردمش بالا حجم کونش تو پوزیشن داگی بی نظیر بود جوری که کیرمو کردم تو کصش شروع کردم گاییدنش داشت ابم میومد کشیدم بیرون با ناله ابمو ریختم رو کونش داشتم نفس نفس میزدم که وقتی به خودم اومدم دیدم چیکار کردم شلوارمو کشیدم بالا ملینا فقط گفت گمشو زود ابتو پاک کن میخوام برم ولی دستمالی نبود با دستمالی که برای خدمتکاره برده بودیم پاک کردم پاشد خودشو درست کنه چشماش بغضی بود اومدم بغلش کنم نذاشت گفت نه نه امیر باید برم مانتوشو پوشید و رفت من موندم تو خونه شیلا تنها و این شد شروع رابطه من با ملینا و شایدم رسیدن به شیلا… ادامه دارد… نوشته: خاطرات یک امیر  
    • chochol
      کسی ک جای پسرم بود 2 از اون شبی ک امیر حسین ک جای پسرم بود منو به اوج لذت رسوند ی یک هفته ای ازش خبری نبود نمیدونم میترسید یا عذاب وجدان گرفته بود ولی خبری ازش نبود تا بعد از ی ۹ روز من از سرکار برگشتم ساعت ۳ ظهر بود هوا گرم خسته عرق کرده بودم اومدم کلید در بیارم برم تو ک دیدم کلیدمو جا گذاشتم زنگ زدم ب پسرم ک گف ۲ ساعت دیگه میاد زنگ زدم به شوهرم ک طبق معمول داد بیداد ک ن من شب میام گفتم برم این ۲ ساعتو پیش مریم حداقل فک نمیکردم امیرحسین خونه باشه چون گفتم یا الان سر کار یا دانشگاه زیاد سر زده میرم اونجا زنگ درو زدم درو باز کرد رفتم بالا کفشامو در اوردم رفتم تو گفتم سلام ک ی صدای کلفت گف سلام امیر بود گفتم مریم کو گف رفته خونه مامانش گف چه خبر از این ورا گفتم کلیدمو جا گذاشتم سینا ( پسرم) ۲ ساعت دیگ از سرکار میاد گف خب بشین راحت باش ۱ لیوان آب برام اورد میدونستم بمونم قراره باز حال کنم ولی خب اون جا پسرمه بعد اگ مریم بیاد بعد پسر خودم چی اگ بفهمه باز حالا اون شب ی بار بود کلی سوال تو سرم بود ک گفتم مزاحم نمیشم میرم اومدم درو باز کنم برم ک جلوم وایساد درو با دستش گرفت ی زن با قد 165 جلوش ی پسر با قد 192 چشم تو چشم نگام کرد گفت تازه پیدات کردم حالا کجا با این عجله با دستای بزرگش گردنمو گرفت چسبوندم به در خونه لباشو چسبوند به لبام در اختیارش بودم چشامو بستمو لباشو میخوردم لبامو ول کرد سرشو از بغل اورد لباشو گذاشت رو گردنم با تموم وجود میخورد زیر گوشمو زبون میزد نفسام تند شده بود دکمه مانتومو باز میکرد دونه به دونه ی نیم تنه کرم زیرش پوشیده بودم مانتومو از تنم دراورد سر شونمو بوس کرد در گوشم گف دکمه شلوارتو باز کن باز کردم با ی حرکت کشید پایین ی شورت قرمز پام بود لب تو لب رفتیم تو اتاق اونم لخت شد کیرش باز چشامو به خودش خیره کرد انداختم رو تخت ی بار دیگ لباشو گذاشت رو لبام گردنمو باز شروع کرد ب خوردن سینه هامو چنگ میزد نیم تنمو درآورد سوتین قرمزمو باز کرد انداخت اونور وحشیانه سینمو میخورد وای رو ابرا بودم چنگ میزد محکم مک میزد میمالید رف پاین کصم خیس خالی بود پامو داد بالا شرتمو دراورد رفت لا پام زبونشو رو کس داغم کشید شروع کرد خوردن انقدر خورد ک ۴ بار ارضا شدم نا نداشتم به معنای واقعی چشامو سفید کرده بود پاشد حالا نوبت من بود خوابید رو تخت دست پشت سرش نگام میکرد رفتم لای پاشو تف کردم رو کیرش کیر گندشو کردم تو دهنم اب دهنم می ریخت رو تخماش سرمو می گرفت تا حلقم میکرد تو گف داگی شو داگی شدم ی تف زد به کصم کرد تو از حال رفتم موهامو گرف تو دستش میکوبید تو کصم انقدر وحشی میکرد ک بدنم میلرزید نیم ساعت داشت تو کصم تلمبه میزد دستامو پشت کمرم قفل کرده بود انقدر کرده بود پاهام میلرزید بدنم دیگه جون نداشت انقدر ارضا شده بودم ناله هام تو هوا بود بالشتو گاز میزدم انقدر محکم اسپنک میزد میسوخت باسنم کیرشو دراورد ی تف کرد رو سوراخ کونم گفتم ن امیر ن… سرشو فشار میداد درد پیچید تو تنم تا ته جا داد تو کونم وای وای چقدر کلفت بود هم حال میکردم هم درد شروع کرد گاییدن کونم قشنگ جرم داد افتاد روم پاره شدم انقدر گایید تموم ابمو ریخت تو کونم داغیشو حس میکردم شرتمو گذاشت دم سوراخمو منو گرفت تو بغلش اگ لایکا مل دفعه قبل بشه ادامشو میگم نوشته: پریسا
    • chochol
      کسی که جای پسرم بود 1   سلام اسم من پریسا هست 42 سالمه زود ازدواج کردم ک شوهرم دست بزن داره اصلا رابطع خوبی نداریم تو سکسم زود انزال سایز کوچیک ک اصلا رابطع نداریم مطمنم دوست دختر داره و برام مهم نی فقط ی پسر ۲۰ ساله دارم ک ب خاطر اون زیر ی سقفیم پوست سفیدی دارم کمر ساعت شنی دارم باسنمو چربی زده بودم سینه هامم 75 بدنم خیلی رو فرم بود همه همکارام روم چشم داشتن ی ۱ سال از اخرین رابطم گذشته بود ی رفیق بچگی دارم ک اونم پسرش هم سن پسرمه شوهرمو پسرم رفته بودن خونه مادر شوهرم برا جا به جایی من تنها بودم زنگ زدم رفیقم گف شوهر منم نیست بیا پیشم فقط امیر حسین هست ی کراپ سبز با لگ تنم بود روش ی مانتو پوشیدم خونش نزدیک بود رفتم پیشش ک امیر حسین بساط مشروب چیده بود گف بیا بشین پریسا نشستیم ۳ تایی خوردن رقصیدن خیلی سنگین پیک میریخت اهنگ گذاشته بودیمو میرقصدیم رفیقم ک اسمش مریم گف من میرم بخوابم به من گف تو بیا کنار من بخواب ک دیگ جا نندازم امیر حسینم تو اتاق خودش میخوابه گفتم باشه امیر گف مامان قرصتو بخور یادت نره خورد رف خوابید منو امیر باز خوردیم گوشیم زنگ خورد گفتم امیر من برم تو اتاقت تلفن حرف بزنم بعد میام گف باشه برو رفتم تو اتاق رو تخت نشستم به حرف زدن ک رفیقم ک ۵ مین دیگ میگیرمت قطع کرد تا زنگ بزنه دراز کشیدم رو تخت منتظر زنگ ک خوابم برد دیگ هیچی نفهمیدم ی ۲ ساعتی گذشته بود ک داشتم ی چی رو حس میکردم از پشت دیدم تو اتاق امیرم برقا خاموشه امیر پشتم پهلو به پهلو خوابه کیرش چسبیده به کونم اول جا خوردم ولی خوشم اومده بود خیلی وقت بود رابطه نداشتم اخه امیر هم سن پسرمه ولی کیرش معلوم بود خوش سایز بود بزرگ چون قد بلندی هم داشت گفتم بزار شل کنم کونمو دادم عقب تر ک ی جون ریز از امیر شنیدم فهمید بیدارم دستشو از پشت گذاشت رو کصم با دست میمالید خیس خالی بودم نفسام بلند شده بود گف پریسا این کونو جر میدم گفتم مامانت بیدار نشه گف قرص خورده بمبم بخوره بیدار نمیشه منو برگردوند سمت خودش لباشو گذاشت رو لبام سینمو میمالید وای چقدر خوب بود کراپمو دراورد ی سوتین زرد با شرت زرد داشتم افتاد ب جون سینه هام ک داشتم حال میکردم رف پایین لگمم از پام دراورد برقو روشن کرد گف جوون اومد لا پام شرتمو دراورد ی زبون کشید رو کصم ک اب رو اتیش بود وای خیلی وقت بود کسی برام نخورده بود جوری میخورد ک ۴ بار ارضا شدم اصلا دیگ نمیتونستم حرف بزنم اومد بالا دوباره لبامو خورد گف با لبای گوشتیت ببینم چیکار میکنی خودشم کامل لخت شد وایساد جلوم دو زانو نشستم چ کیری داشت ی کلفت ۱۹ سانتی جلوم بود عین گشنه ها کیر میخوردم اب دهنم پر بود رو کیرو تخماش گف دهنتو پر اب کنم با چشم بهش علامت دادم دهنمو پر اب کرد قورط دادم دراز کشیدم رو تخت از پشت چسبییده بود بهم تو بغلش بودم بدنمو میمالید سینه هام تو دستش بود گردنمو گوشمو زبون میزد منم تخماشو از پشت دستمو رد میکردم میمالیدم انگشتشو کرد تو کصم نالم در اومد انگشتم میکرد گفتم بکن امیر پامو داد بالا کیرشو گذاشت روش هل داد تو وای تاحالا همچین سایزی نرفته بود توم کصمو پر کرده بود اروم تلمبه ی پام بالا بود میکرد حسابی ک زودی ارضا شدم کشید بیرون دوتا پامو گذاشت رو شونش باز کرد سرعتش بیشتر کرد ک بازم ارضا شدم گف داگی شو داگی شدم مومو گرف تو دستش از کص میکرد اسپنک میزد دیگ جون داشتم انقدر ارضا شدم اومد جلوم کیرشو کرد تو دهنم خیسش کردم میدونستم چی میخواس دوباره رف پشتم گذاشت رو سوراخ کونم هل داد تو اومدم جیغ بزنم سرمو فشار داد به تخت شروع کرد گاییدن کونم داغی درد وجودمو گرفته بود موهام تو دستش بود اسپنک میزد کونم سرخ شده بود از اسپنکاش دوتا دستامو قفل کرد رو کمرم از کون میکرد ک با چند تا تلمبه محکم کل ابشو ریخت تو کونم با شرتم پاکش کرد لباسامو پوشیدیم تو بغل هم بودیم تا من رفتم سر جام اگ میخواید از سکسامون بازم بگم لایک کنید نوشته: پریسا
    • chochol
      سرآغاز بیغیرتی   برای تک قسمتی شدن داستان سریع روایت شده… همه چیز از 15 سالگیم شروع شد همیشه بدنم رو همه دید میزدن کونم خیلی تپل بود تو مدرسه دست میکشیدن روش و میبردن جای خلوت دست میکردن تو شرتم و سوراخ کونم رو میمالیدن و انگشتم میکردن تو ساختمونمون یه دوست داشتن که خونه اشون میرفتم 1 سال از من بزرگتر بود از 10 سالگی با هم دوست بودیم بار که خونه اشون بودیم حرف از سوپر و این حرفا افتاد سال 83 بود مادرش کارمند دولتی بود و پدرش فوت شده بود ما طبقه سه یه ساختمون بودیم و اونا طبقه ی 1 حرف سوپر که شد گفت جق میزنی گفتم نه بلد نیستم بهم گفت من 1 ساله با این فیلم میزنم یه سی دی اورد گذاشت پلی کرد یه زن آرایشگاه بود که موهای مرد رو اصلاح میکرد بعدش مرده زنو میکردش دیدم کیرشو در اورد کیرش 3 برابر ماله من بود ماله من فوق اش 6 سانت میشد و نازک ماله اون کلفت و رگه دار 15 سانت بهم گفت شلوارتو در بیار در اوردم به کیرم خندید منم خجالت کشیدم بهم گفت اصلا مو نداری بدنم یکم سبزه بود بهم گفت بذار یکم بکنم لای پات قبل اون پسر عمه ی 20 ساله ام چند باری لای پام کرده بود و چند نفر دیگه ولی کیرشون رو تو نتونسته بودن بکنن فقط یه بار بقالی محلمون که یه مرد پیر بود وسط لاپایی کیرشو یکم وازلین زد یکمم وازلین رو با انگشت کرد تو کونم حس ریدن بهم دست داد اما خوشم اومد بعدش کیرشو یکم مالید وسط کونم آه و اوف میکرد و سر کیرشو با دستش گذاشت دم سوراخم اروم آروم کرد تو فقط در حد سرش توی کونم رفت دردم گرفت ولی خوشم میومد یکم فشار داد بیشتر بره ولی نرفت تو همون حد یکم تلنبه زد وسط تلنبه هاش به دستش تف زد کیرمو گرفت دستش و مالید کیرمو خوشم اومده بود انگار بدنم میخواست از سر کیرم بپاشه بیرون منم یکم چسبیدم بهش کیرش بیشتر رفت تو یه دستش رو سینم بود یه دستش رو کیرم بیشتر چپیدم تو بغل اش تنم و کونم داغ شد انگار میخواستم با تمام وجودش داخل کونم شه نمیدونم چقدر ولی کیرش بیشتر لیز خورد تو یه اووووف گفت و بعدش گفت جووون منی تووو و بعدش خودش کامل چسبید بهم و شکم لختش چسبید به کمرم و تخمش میخورد به وسط پام بهم گفت همش رفته تو و آب سفید کون ات رو کیرمه درد نداری گفتم نهههه ثابت نمون خواهش میکنم عقب جلو کن گفت جووووون تلبه زدش و کیرم رو مالید بعدش توووم گرم شد گفت ماله خودم شدی ریختم تو ته کونت و یه آهی کشید گفت به کسی نگم کیرشو در آورد قد اسپری زیر بغل از اون ارکوها بود یه بوس کرد شلوارمو پوشیدم منم رفتم خونه موقع دستشویی آب اش از کونم خیلی زیاد تر تر کنان اومد ولی اون موقع نمیدونستم چیه حالا از اون لحظه دور نشیم ناصر بهم گفت حالت قنبل بگیرم کیرش رو کرد وسط پاهام بهم گفت کیرم رو تفی کنم بمالم میمالیدم اونم لای پام عقب جلو میکرد بعضی وقتا سر کیرشو دم سوراخم حس میکردم که بهم گفت سوراخت عین نبض داره میزنه کیرم انگار داشت میترکید گفت میذاری سرشو یکم بکنم تو خودمو دادم عقب سر کیرش مالیده شد به سوراخم لزج بود تف زد کیرشو فشار داد عین ماله پیرمرده حس کردم رفت داخل بهم گفت دراز بکش گوش دادم کیرش در اومد دراز کشید روم کیرشو با دستش تنظیم کرد و کرد داخلم اروم اروم فرو کرد و تا بدنش بهم چسبید تموم کیرشو جا دادم تو خودم وقتی کیرش یه جایی ته کونم میخورد بدنم گز گز میکرد اون حس رو دوس داشتم انگار میخواستم روحم از سر کیرم بیرون بیاد برای اولین بار ابم اومد انگار تازه متولد شدم شروع کرد به تلنبه زدن کونم رو بی اختیاراز هم باز کردم لپاشو دوس داشتم کیرش تا ته بره توبعد 2 دقیقه ابشو اوردم داخل کونم و به حال افتاد روم انقدر روم موند که وقتی رفتم دستشویی حتی یه قطره اب هم نتونستم از کونم بیرون بیارم و من رسما کونی شدم حس آب یکی دیگه تو کنم منو میکشت هیچی جر اب کیر و کیر کلفت ارومم نمیکرد تا عصرش دو بار زدم ولی اروم نشدم رفتم در خونه اشون تا دوباره منو بکنه اما گفت مامانم خونه اس رفتم کونم توش عین نبض میزد از یخجال خیار برداشتم اما حس کیر نبود ناچار رفتم پیش اون پیرمرده تا منو دید بهم گفتی چیزی میخوای گفتم نه همینطوری اونم چشماش برق زد بهم گفت برو اون پشت بیام رفتم یه در کوچیک بود مغازه بست اومد تو شلوارشو در اورد بهم گفت بیا جلو اونجا جایی بود که اولین بار کیر خوردم یکم اولش اوق زدم ولی یواش یواش خوشم میومد بهم گفت ابم میاد زود تف کن بیرون ولی من بعد تف یکم طعمش مونده بود قورت دادم و معتاد اب کیر شدم هم از کون هم از دهن اون روز پشت مغازه منو نیم ساعت کرد فردا صبح چون تابستون و تعطیلات بود رفتم پیش ناصر برای اولین بار لبمو خورد و لای کونم رو زبون زد و خورد وااای چه حالی میداد بهم گفت یه لباس بدم میپوشی قبول کردم یهو رفت حموم شرت نشسته مامان اش رو آورد داد تنم کردم کونم انقدر بزرگ بود که شرت مامان 45 ساله اش چسبید به تنم براش قنبل کردم شورت رو یکم زد کنار کیرش رو خورده بودم از کنار شورت کرد توم و براش زنش شدم برگردوند پامو داد بالا لب ام رو خورد و تلنبه میزد و کیرم میخورد به شیکمش و منم ریختم وسط شورت مامان اش و ناصر با یه آههه طولانی توی کونم خالی شد بهش گفتم بذار منم بکنم قبول نمیکرد ولی وقتی اب خودش از کونم خالی شد و اب منو رو آب خشک شده کس مامان اش رو شورت دید حشری شده بود شورت رو همون جور پوشید بهم گفتم شوهر عمه اش خیلی کرده اتش راحت کیرم رفت داخلش و با هم لبمون رو هم قفل بود چون اومده بودم یه بار این بار دیر تر آبم تو کونش خالی شد و کنار هم دراز کشیدیم نفس نفس زنان خودمو و لذت زندگی رو پیدا کرده بودم از اون به بعد تا 21 سالگی به هرکی تونستم دادم از سرایدار ساختمون تا ادمایی که نمیشناختم تو پارک دانشجو کونم انقدر باز شده بود که بی تف فقط با پیشاب پارتنرم راحت میرفت تو حتی خدمت هم چند تا از هم خدمتی هام نذاشتم دوری دوست دختر رو بکشن تو حموم دوتایی کردنم حسابش از دستم در رفته به کیا دادم اما کیر خوردن و قورت دادن آب رو خیلی دوست داشتم بعد 22 سالگی دیگه خجالت کشیدم بدم و با بادمجون خودمو ارضا میکردم و اب کیر خودمو که تو لیوان ریخته بودم رو یا میخوردم یا با سرنگ داخل کونم با فشار میفرستادم. تصمیم گرفته بودم وقتی با خانواده مسافرت بودیم کسی منو نمیشناخت فاعل کیر کلفت پیدا کنم و زیرخوابش شم تا اینکه یه بار تو شمال یه پسر هم سن خودم رو دیدم صاحب جایی بودن که اجاره کرده بودیم با هم بعد اشنایی سیگنال های دادم و دیدم یه اهل کون درجه یکه شماره دادم و تو وایبر عکس کیرش رو فرستاد کیرش انقدر کلفت بود که کونم ترشحات همیشگیشو داد بیرون ما طبقه بالا بودیم زود رفتم پایین پیشش گفتم نشون بده در آورد وایی بزرگترین کیری بود که دیده بودم راحت 23 سانت میشد بهم گفت زانو بزنم اورد رو صورتم گفت بخورش تو دهنم جا نمیشد به زور خوردم حشرم منو کشته بود کونم از تو له له میزد بهش التماس میکردم بکنه توم اما نمیکرد بهم گفت باید شرت خواهرتو بپوشی بیایی اما من نمیتونستم از تو دهنم کشید بیرون بهم گفت پاشو وایسا برگرد و یکم کشید کیرشو لای کونم اما تو نکرد بهم گفت کونی کونت اب انداخته دست کشید رو سوراخم و دست لزجش رو کرد دهنم و گفت پاشو برو بپوش بیا با ترس رفتم بالا سر چمدون خواهرم که با بقیه رفته بودن جنگل یه کیف دستی بود میدونستم شرت کثیفش اون توه بازش کردم یه شورت سفید بود که وسطش هنوز یکم ترشحات خیس کس اش روش بود رفتم پایین پیشش از دستم گرفت بوش کرد و وسطش رو که دید یه جون گفت و لیسیدش پرسید چند سالشه گفتم 27 سالشه یه هفته اس طلاق گرفته برا روحیه اش اومدیم بهش خوش بگذره گفت بپوشش لخت شدم و فقط شورت سفید خوهرم رو پوشیدم رو مبل قنبل کردم شورت رو کشید کنار کیرشو مالید یه ترشحات کونم و آروم و با حوصله فرو کرد توم انقدر کلفت و دراز بود که حتی وقتی کیرش سیخ بود باز سرش پایین بود کامل فرو کردنش چند ثانیه طول کشید بهش گفتم آروم بکنه از درد ناله میکردم بخورد سر کیرش با پروستادم منی رو از سر کیرم سرازیر کرده بود بالاخره منو ارضا کرد بعدش گفت داره میاد بهش گفتم بریز توووو گفت نه گفتم التماس میکنم بریز تو گفت بگو خواهرمو میارم بکنی تا بریزم منم گفتم میارم میکنیش ولی در اورد کرد لای پام ریخت توی شورت جایی که ترشحات کس خواهرم بود منم ارضا شده بودم توش بهم گفت برو اگه راضیش کنی منم تو رو راضی میکنم رفتم بالا کذاشتمش تو نایلون بهم پیام داد ببین میری سراغ شرتای تمیزش و همشون رو قایم میکنی رفتم انجام دادم دیدم اومده بره حموم رفت یواشکی به مامان ام گفت من از زیر لباس شرت نپوشیده بودم برا جنگل راحت باشم الان هم میخوام برم حموم ولی شورت میبینم نیاوردم مونده خونه چاره نیس باید همون قبلی رو بپوشم پشت پنجره تو بالکن دلم ریخت وااای رفت حموم اومد سر کیف دستی شورت سفید رو برداشت یواشکی یههه هععععیییی گفت از کنار پنجره میدیدم این ور اون ور رو نگاه کرد در رو بست به کمر دراز کشید پاشو داد بالا کس صورتی و سوراخ قشنگ معلوم بود اما سوارخ کونش مثل خودم قرمز بود شورت رو انقدر مالید به کس اش که ارضا شد سینه های 80 اش میلرزید بعد همون رو پوشیدش بهم پیام داد بیا پیشم رفتم گفت کار درستی نکردی طبق نقشمون با پرویز گفتم ببخشید پوشیدمش برا پرویز چون دلش تو رو میخواست خوهرم منو چند بار موقع دادن دیده بود و خبر داش از اصرارم گفت پرویز کیه و باهاش اشناش کردم شب که شد رفتیم پیشش و بعد کمی لاس زدن خواهرمو لخت کرد بهم گفت بشنم و جق بزنم بعد خوردن سینه هاش کیرشو سر داد تو کس خواهرم و یه جیغ کوچولو زد شروع کرد به تلبه زدن منم میزدم بهم گفت بیا رفتم جلو کیرمو گرفت میخواست بکنه تو خواهرم که نذاشت که با زور کرد کیرمو تو کس خواهرم بعدش از پشت کرد تو کونم تا ته کرد تو بازم با برخورد کیرش به پروستاتم ابم داخل رحم خواهرم میشد و بهم میگفت نریزی تووو و چون پاهاش رو گردنم بود و پرویز از پشت میگاییدم دیگه نتونستم بکشم بیرون و داخلش خالی شدم و پرویزم ریخت توی کونم افتام رو خواهرم و با گریه اش بلند شدم و زد تو گوشم خم شد شلوار و همون شرت رو پوشید رو رفت و شد برام تلخی چون خواهرم حامله شده بود و با کلی دردسر جنین رو انداختیم و باعث شد کون دادن رو بذارم کنار تا اینکه 28 سالگیم ازدواج با یه دختر همسن خودم ازدواج کردم 6 سال زندگی مشترک باعث شده بود کونی بودن کاملا از یادم بره تا اینکه محل کارم عوض شد با یکی دوست شدم بسیار عیاش بود و چند تا زن متاهل رو تو شرکت کرده بود برای اینکه من مدیر بخش بودم برای خود شیرینی فیلم هاشو بهم نشون میداد و این شعله کاکولدی بودن رو تو من روشن کرد منظورم کیر کلفتش تو فیلم بود اما تو شرکت نمیتونستم و همه شناس بودن تا اینکه تو اینستا همون پسر شمالی پرویز رو اتفاقی رو تبلیغ اقامت گاه دیدم و بعد اشنایی دادن بهم گفت شهر ماس برا یه کار اداری با کلی تردید رفتم پیشش متوجه شد ازدواج کرد و بحث کشیده شد به اون شب و حالش بهش گفتم خواهرم حامله شده بود و منم دقیقا از اون موقع ندادم و گفت منم توبه کردم و بچه دارم مثل خودت منو برد به خونه اش هیچی نمی گفتم چون میدونستم قراره چی بشه رسیدیم بعد یکم حرف و چرت و پرد حس کونی بودنم داشت میکشت منو کیرشو در اورد بدون کلمه ی پریدم جلوش براش خوردم لباسمو در آوردم بهم گفت دراز بکش دراز کشیدم کیرشو کرد لای پام بهش گفتم بکن تو دیگه گفت نه عکس زنتو نشون بده گفتم نه بیخیال از روم پا شد گفت برو پس گفتم بیا یکم بکن توش برم قبول نمیکرد کونم برا کیر له له میزد یه عکس از زنم که تو تولدش گرفته بودم با یه پیرهن دکلته که سینه های 85 سفیدش کامل مشخص بود با یه دامن کوتاه با پای سفید و لخت که اگه پاهاش بسته نبودن کس اش از شرت توریش مشخص میشد رو نشون دادم سپیده خیلی ازم سر تر بود و خوشگلیش تو فامیل زبون زد بود بهم گفت اوووووف خیلی خوشلگه کیرشو میمالد بهش گفتم بکن گفت نه یه چیزی نشون بده که کس اش معلوم باشه گفتم ندارم پاشد بپوشه دیدم نمیکنه یاد فیلم تولد افتادم که یه جا از فیلم موقع فوت کردن شمع اش دخترم که میاد پیشش پاشو باز میکنه بغل اش کنه نشسته قشنگ پاش که وا میشد از هم کس سفید و تپل اش مشخص میشد نشونش دادم دستاش میلرزید کس زنم سفید و بی مو و بدون کدری بود پرسید چند سالشه گفتم 34 منو خوابوند افتاد روم کیرشو کرد تو کونم وای برای اب کیر له له میزدم 12 سال بود کونم کیر ندیده بود و برا اب کیر له له میزد بهم گفت اگه میخوای بریزم توش و ارضات کنم زنتو حل کن بکنمش گفتم باشه فقط بکنم بریز توش منو 15 دقیقه کرد درحالی که دقیقا تو لحظه دیده شدن وسط پای زنم فیلم رو نگه داشته بود و گوشی وصل بود به تلوزیون داشت نگاه میکرد و تلنبه میزد و میگفت کون سپیده اس موقع ریختن یه آه بلند کشید و باز تلنبه زد کونم داغ شد تا منم ریختم بهم گفت باید زنتو بکنم تا زنت بدونه این کیر 12 سانتی کیر نیس یاد ارضا نشدن های زنم افتادم و با تمام وجود حس کاکولدی اومد سراغم بهش گفتم اخه چطوری بهم گفت فردا باغ من دعوتید 3 روز پشت سر هم تعطیله به زنم زنگ زدم خوشحال شد رفتیم باغ و پرویز روز اول تو استخر میرفت وقتی در میومد کیرش میچسبید به مایو و از دور میدم زنم داره نگاه میکنه شب که شد به زنم گفتم بیا حال کنیم دستم رو بردم تو شرتش دیدم خیسه خیسه کیرم موقع سکس جوری سرخورد توش که تعجب کردم وسط سکس بهش گفتم یه کیر بزرگتر از منو تصور کن که یه آهییی کشید و ارضا شد روز دوم دیدم پرویز عمدا مایو کوچک تر پوشیده سر کیرش دیده میشه و از استخر در اومد از بالا ویلا دیدم رفت کنار زنم و میوه برداشت کیرش بلند شده بود زنم هم گفت میخواد بره استخر بهش گفتم ما میریم اون ور برو یه بیکنی صورتی تنش بود و حوله پوشیده بود نگاهش به طرف کیر پرویز بود پرویز هم نگاهش رو سینه های سپیده بود بهش گفتم پرویز بریم گفت بابا من تو ساحل پوکت زیاد دیدم راحت باشید زنم با کلی اسرار قبول کرد حوله رو انداخت رفتیم تو آب به هم توپ مینداختیم و شوخی شوخی همو بغل میکردیم پرویز چند باز زنمو بغل کرد و دیدم کیرش رفت وسط کون زنم اما تو روز دوم بعد نیم ساعت تو استخر یهو به هوای توپ زنمو از پشت بغل کرد چسبید بهش هر دو مکس کردن و زنم به من نگاه کرد و مثلا خندید شب که شد پرویز بهم گفت فیوز رو میزنیم میگی از دکه ی اول کوچه ی ویلاس باید برم درستش کنم منم قبول کردم سر منقل بودیم و زنم بدون شرت و سوتین با حوله بود که برق رفت پرویز با چراغ گوشی اومد گفت ساسان فیوز رو زدم نشد چیکار کنم همه برق دارن گفتم بزار من برم حل کنم از سر کوچه اس احتمالا فیوز ترکیده پرویز گفت میخوای من برم گفتم نه میرم رفتم از پشت ویلا اروم اومدم دیدم پرویز داره از پشت سپیده رو بغل میکنه اما سپیده نمیذازه بالاخره حوله سپیده رو کند از تنش خودشم حوله رو انداخت نگاه سپیده قفل شد به کیر پرویز بهش گفت زود باش الان شوهرت میاد سپیده گفت نه خواهش بخیال شو میکنم حل اش داد و دوباره حوله پوشید رفت رو مبل نشست پرویز دست بردار نبود رفت کنارش کیرشو داد دستش زنم اولش چرخید اما پرویز دست کرد وسط پاش و کس اش رو دست زد گفت خیلیییی خیسی به کمر خوابوندش پاشو داد بالا پرویز رفت جلو رفتم وسط شمشادها یه متر باهاشون فاصله داشتم کیرشو با یه حرکت کرد تو لبشو گذاشت رو لب زنم داش جیغ میزد و میگفتم وایی داری منو میکشی تا حالا اینجوری نشدم کصم رو پر کردی پرویز گفت تو انگار دختری کس ات رو نکردن زنم میگفتی هیچی نگو فقط عمیق و اروم تلنبه بزن کیرمو در اوردم منم باهاشون جق زدم سپیده گفت نریزی توش تو دوره قرصی نیستم هااا احمد تلمبه هاشو عمیق تر کرد تا اینکه تا ته کرد نعره زد اوووه اووف سپیده زیرش داد زد نریزی توووو نه—ریز—ی آههههه جووووون جووووون خیسم کردی توووم داغ شد اییی منم ریختم پرویز منو معتاد و کردی هوایی میشم هوایی کیر واقعی کیر پرویز تو کس اش بود هنوز و میگفت وااای داغههههه منم مات بودم و بی اختیار ریختم رو شمشاد ها سپیده گفت پرویز خواهش میکنم کمک کن و بیا خالی کنیم ابتو ولی هر کاری کردن حتی یه قطره هم اب کمر پرویز نیومد سپیده به پرویز گفت تو رو خدا قرص بخر برام رفته تو رحمم پرویز گفت بدو الان ساسان میاد پاشد با استرس دوباره حوله پوشید و منم مثلا 10 دقیقه بعد اومدم و شبش قبل حموم بهش گفتم سپیده پاهاتو بده بالا کس اتو بخورم و بوی اب کیر پرویز رو حس کردم الان 5 ماهه دوس پسر زنمه و فک میکنه نمیدونم و زنم حامله اس بهم میگه بچه اخرمونه دخترمون برادر دار شده و کلی شاد تر و سر زنده تر شده من هنوزم حس گنگی دارم زنم داره به کسی میده که منم میکنه اون روز زنم امد خونه اب کیر پرویز تو کونش بود خودم دیدم اما هرچی گفتم از زیرش در رفت در هر صورت از 15 سالگیم شروع شد شاید اگه کون نداده بودم نمیشد ولی خودم دوست داشتم بدم از دادن خوشم میومد و میاد نوشته: ساسان
    • poria
      3 قسمت فیلم بدن نمایی داف وطنی برای پارتنرش . کلیپ اول تایم: 00:23 - حجم: 7 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم   کلیپ دوم تایم: 00:23 - حجم: 25 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم   کلیپ سوم تایم: 00:22 - حجم: 7 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18