رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

 تابو × خواهر × داستان تابو × سکس تابو × داستان خواهر × سکس خواهر × داستان محارم × سکس محارم × داستان سکسی ×

رسیدن به آرزوم از طریق کس آبجیم

من احسانم۲۷ و خواهرم سحر ۳۶ ساله و مجرد خانوادم تهرانن خودم ترکیه رابطم با خواهر خیلی نزدیک بو ود با هم خیلی شوخی می کردیم مولا از بغلش رد میشدم در کونی اینا میزدم از موقعی هم که یادم میاد عاشق کونش بودم که شبیه کون جیا پایگه یا آرهاری رانده
من ۶ ۷ ماهی هست آمدم ترکیه از وقتی که اومدم هر روز بهم ویدئو کال می کرد چند بار گریه کردش که دلش تنگ شده و اینا براش بلیط گرفتم که بیاد یه هفته
امد رفتم دنبالش رفتیم ناهار خوردیم بعد رفتیم خونه
خونم یه خوابست و یه تخت دو نفره جمع جور داره
خلاصه یکم استراحت کرد و منم رفتم دنبال کارام امدم از بیرون قهوه گرفتم براش توشم تحریک کننده زنانه ریختم رفتم خونه بهش دادم گفت خیلی احتیاج داشتم خورد و رفت حموم اومد بهش گفتم میخوای بریم کلاب گفت اره بریم
رفتیم اونجا مشروب خوردیمو خیلی خوردیم جفتمون باهم یه عالمه رقصیدمو تو رقص من خیلی میمالیدم بهش کیرمم سیخ شده بود اونم فهمیده بود خودشم با کون میمالوند بهم خلاصه رقصیدم ساعت ۳ ۴ صبح بود که رفتیم خونه من که کلا از شق درد داشتم میمردم رفتیم ولو شدم رو تخت سحرم آمد ارایششو پاک نکرد همونجوری آمد گفت خیلی حال داد مخصوصا رقصمون گفتم به منم حال داد گفت مخصوصا که خیلیم سفت میرقصیدی که من دوهزاریم افتاد داره تیکه میندازه گفتم اره دیگه سفت باید باشی تا حال بده به هر دو طرف
پشت لباسشو در اورد پشت به من با یه شورت و سوتین پشت به من (البته همیشه وقتی تنها بودیم راحت بود جلو و عادی بود )یهو سوتینشو گفت بیا باز کن برام حال ندارم منم پاشدم باز کردم بعدش نشستم داشتم کون خوشگلشو همینطوری میدیدم یه لباس راحتی سرهمی پوشید رفت دستشویی منم که داشتم تو خیالم کونشو تصور میکردم آمد
منم پاشدم لباسمو در اوردم (کلا عادت دارم شبا لخت کامل بخوابم ولی کسی پیشم باشه با شورت ) رفتم دستشویی دیدم شورتی که پوشیده بود اونجاست برداشتم دیدم خیسه گذاشتم اونجا گفتم مشروبه با تحریک کننده کار کرده امشب باید ترسو بذارم کنار و امشب بکنمش
آمدم دیدم پشتش به منه دراز کشیدم یه ۱۵ ۲۰ دقیقه ای داشتم با خودم کلنجار میرفتم چیکار کنم چون واقعا کاره سختیه (من تو عمرم خیلی سکس داشتم )این کلا فرق داشت خلاصه کم کم بهش نزدیک شدم بغلش کردم دیدم عکس العملی نشون نمیده دستمو آروم گذاشتم رو کونش از رو لباس مالیدم کونشو اروم بعد لباسشو اروم دادم بالا چون لباسش تا رو رونش بود راحت رفت بالا یکم مالیدم کونشو جراتم بیشتر شد شرتمو در اوردم داشتم از استرس میمردم لا پاشو با یه دستم باز کردم با اون یکی دستم کیرمو میمالوندم
باز کردم دیدم خیسه خیسه کیرمو نزدیک کردم به کسش یه کم مالیدم به کسش خیسه خیس شد یه تکون خورد نفس نفس میزد فهمیدم بیداره اروم گذاشتم تو کسش تنگه تنگ بود کلش رفت تو گفت ای آروم کردم توش کامل کردم گفت اخخخخ یه چندتا تلمبه زدم گفت جون کیر داداشم چقدر کلفت و درازه گفتم به تنگیو داغیه کس ابجی گلم که نمیرسه بعد گردنشو خوردم دیگه کامل اخ و اوخ میکرد
من معمولا دیر ابم میاد ولی چون خیلی حشری بودم داشت آبم میومد که کشیدم بیرون یکم حشرم بیاد پایین بیشتر بتونم بکنم تا در اوردم پاشد نشست نگام کرد بعد به کیرم نگاه کرد گفت چقدر گندست بعد گرفت دستش یکم مالید بعد لباسشو در آورد و خوردش خوب میخوره بعد پاشد اومد روم نشست اروم کیرمو کرد تو کسش یه کم نشست روش آمدم تلمبه بزنم یه دونه زد بهم گفت تو نه خودم
اروم قر میداد رو کیرم بعدش اروم بالا پایین میکرد خودشو همزمان لبشو نزدیک کرد بهم و لباشو قفل کرد بهم منم تلمبه میزدم توش اینقدر کسش داغ و خیس بود داشت ابم میومد که بهش گفتم دارم میام گفت قربون اب داداشم بشم که داره برای کس ابجیم ابش میادمیخوام همشو بریزی تو کسم داغیشو حس کنم این که گفت ابم اومد ریختم تو کسش همینجوری داشت لب میگرفت ازم انقدر اب ازم اومد تخمام در گرفت
یه دقیقه همونجوری تو بغلم موند کیرمم از کسش در امد و ابم همینجوری داشت میریخت از کسش پاشد نشست کیرمو گرفت دستش هنوز کیرم سیخ سیخ بود گفت این دیوس هنوز بیداره که یه نگاه به کسش کرد چقدرم آبیاری کردی پاشد رفت دستشویی
امد یه نگاه به کیرم کرد و گفت این چرا نمیخوابه گفتم بازم میخواد گفت قربونش برم دائم الشقه گفتم اره (چون دوست دخترامم میگفتن ) گفت خودم میخوابونمش اومد گرفت کرد تو دهنش ۵- ۶ دقیقه خورد و گفت چجوری میخوای بکنی خواهر بزرگتو
گفتم داگی شو
داگی شد زبونمو انداختم کسو کونشو یه لیس زدم گفت وایییییییی یکم خوردم قشنگ خیس شد بعد کردم توش یه ۱۵ ۲۰ دقیقه تو مدلای مختلف کردمش دوباره هم ابمو ریختم تو کسش خیالم راحت بود چون قرص داشتم بعدش تو بغل هم بیهوش شدیم
صبح بیدار شدم تازه فهمیدم چی شده دیدم نیست پاشدم دیدم تو آشپزخونه با حوله ست منم لباس پوشیدم گفت صبحت بخیر داداش سکسی خودم گفتم صبح بخیر
گفت هنگ آوری گفتم اره آمد نشست صبحانه خوردیم بعد یه معجون داد بهم گفت بخور که بدنت کم نیاره کار دارم باهات حالا حالاها بعد رفت تو اتاق یه لباس سکسی پوشید منم خوردم رفتم یه بوسش کردم گفت برو یه دوش بگیر رفتم دوش گرفتم اومدم دیدم با یه شورت سوتین فوق سکسی دراز کشیده منم سریع سیخ کردم از رو حوله معلوم شد گفت ببینم چی داری زیر حوله
دوباره سکس کردیمو الانم ۴ ۵ ماهیه سکس داریم ماهی یک هفته میاد ترکیه پیشم از روزی که میاد تا روزی که میره روزی ۳ ۴ بار سکس میکنیم
تو این مدت یه بارم حامله شد و با قرص انداختیم از اون به بعد دیگه توش نمیریزم

نوشته: احسان پرو

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.