-
gayboys
-
آخرین مطالب ارسال شده در انجمن
-
توسط kale kiri · ارسال شده در
زن زیبا بود در این زمانه بلا 3 با درود فراوان و تشکر از شما دوستانی که حمایت کردید میریم سراغ ادامه ی ماجر: نازیلا روی پاهای من بود و در حالی که دو دستی کونش رو گرفته بودم، اونم دستاش دور گردنم بود و لب میگرفتیم. کُس خیسشو میمالید به کیرم و خیسش کرده بود. سینه هاشو گرفتم و شروع کردم به مالیدن و خوردن و حسابی کیف کردم. سینه هاش سایز هشتاده و پنجه و خیلی توی چشمه. واقعا حال داد و مالیدن و خوردنش لذت بخش بود. رفت پایین و مشغول ساک زدن شد که دیدم روی اون یکی مبل لیلی وسط سروش و مهرداد نشسته و پاهاش رو باز کرده و لیندا داشت کُسش رو میخورد. مهرداد و سروش هم از دو طرف مشغول لب گرفتن و خوردن گردنش بودن و سینه هاش رو میمالیدن. به بچه های دیگه که نگاه کردم اونا هم مشغول بودن. مهناز با من چشم تو چشم شد و با یه چشمک و لبخند اشاره کردم بیا پیشم. اونم لبخند زد و اومد کنارم. نازیلا هنوز داشت کیر و خایه هام رو لیس میزد که مهناز رو بغل کردم و لب تو لب شدیم. گفتم دوست داری جلوی دوست پسرت بکنمت؟ با ناز و شهوت گفت آره که دوست دارم. دوباره لب گرفتیم و واقعا قشنگ لب میداد، با زبونشم کار میکرد و خیلی خوب بود. سینه هاش رو گرفتم خودش اومد بالا گذاشت توی دهنم. یکیشو گرفتم و اون یکی رو میخوردم. سینه هاش تقریبا کوچیکه و نوک تیزه و چندان خوشگل نیست ولی چهره و بدنش خیلی خوبه. بالاتنه لاغر و پایین تنه پُر. یعنی کونش و پایین تنهش تپل و پُره. کون گندهی برجسته و پهنی داره و واقعا گاییدن داره. لبهاشم ژل زده و کلا توی ساک زدن و لب دادن استاده. وقتی رفت پایین کیرمو ساک زد واقعا حال کردم. مخصوصا که قسمت زیادی از کیرمو میکرد توی دهنش و تا حلقش فرو میبرد. به قول معروف یه ساک حلقی توپ زد. نازیلا هم اومد بالا و لب و سینه هاشو میخوردم. دیشب سه بار آبم اومده بود و امشب شهوتم مثل دیشب نبود و خیالم راحت بود حسابی میتونم بکنمشون. با صدای ناله ی لیلی نگاهش کردم و دیدم با لیندا ۶۹ خوابیدن و در حالی که لیندا کُسش رو میخوره، اونم داره واسه مهرداد ساک میزنه و سروشم کرده توی کونش و تلمبه میزد. کونش موج می خورد و میلرزید. دیدنش از اون زاویه و شنیدن صدای ناله هاش و ضربه هایی که سروش به کونش میزد خیلی حشریم کرد و اصلا فکر نمیکردم از گاییده شدن عشقم این حالت بهم دست بده. شاید وجود دو تا دختر کنارم و ساک حلقی مهناز باعث شده بود توی اون حال حشری و شهوتی، کون دادن عشقم برام لذت بخش باشه. کیر مهرداد رو کرد توی دهنش و با ضربه های سروش از عقب، به جلو میرفت و کیر مهرداد فرو می رفت توی دهنش. داشتن از جلو و عقب کون و دهنش رو میگاییدن و لیس زدن و مالیدن کُسش توسط لیندا شهوتش رو بیشتر میکرد. نازیلا رو نشوندم روی مبل و شروع کردم به خوردن کُسش و لیس زدنش. حسابی آب انداخته بود و کُس باریک و قلمیش رو می کشیدم توی دهنم و میمکیدم. مهنازم لای پام خوابیده بود و کیرمو فرو میکردم توی حلقش و نگه میداشتم تا وقتی خودش میزد کنار پام و میکشیدم بیرون. یه خورده که کُس نازیلا رو خوردم گفتم مهناز بیا بالا کُس تو رو هم بخورم… نازیلا گفت یه کم دیگه بخور دارم میام. مهناز نشست کنارش و باهاش لب تو لب شد و سینه ش رو میمالید، منم کُسشو میخوردم تا ارضا شد. بلند شدم ازش لب گرفتم و رفتم سراغ کُس مهناز. یه کُس تپل و قلبمه که مثل چشمه ازش آب راه افتاده بود. چنان خوردم و مکیدم و لیسش زدم که صدای آه و ناله ش از نازیلا هم بلندتر بود. صدای دخترای دیگه هم به گوش میرسید و صدای شالاپ و شولوپ هم از هر طرف میومد. کُس تپل مهناز خیلی خوردنی بود، نرم و سفید با داخل صورتی پررنگ. زبونمو میکشیدم لاش و لبه های کُسش رو آروم گاز میگرفتم. تشک مبل زیر کُسش از توف من و آب کُس خودش خیس شده بود. خلاصه اونم ارضا کردم و بلند شدم گفتم روی مبل قمبول کن و کونتو بده طرف من. حالت گرفت و کیرمو توف زدم و گذاشتم لای کون گنده ش. با یه فشار رفت توی کونش و آروم تا آخر فرو کردم. زدم روی کونش و شروع کردم به تلمبه زدن. کونش مثل دمبه موج میخورد و می لرزید. کونش نسبت به کون لیلی گشاد به حساب میومد و مطمئنا کیر اینها نمیتونه اینقدر گشادش کرده باشه. اصلا دردی نداشت و راحت داشت کون میداد و کونش رو میکوبید به کیر من. منم محکم تر میزدم و به کون گنده و نرمش که جلوم پهن شده بود نگاه میکردم. نازیلا هم دستشو آورده بود زیرش و همزمان کُسش رو واسش میمالید. به لیلی نگاه کردم و دیدم با لیندا روبروی هم داگی هستن و در حال لب گرفتن و ناله کردن. سروش اومده بود لیندا رو میکرد و مهرداد رفته بود پشت لیلی و کونش میذاشت. انگار از دیدن اونها حشری تر شدم و محکمتر مهناز رو میگاییدم. بعد به نازیلا گفتم تو بیا که مهناز گفت نه جان من، بکن دارم میام. آاااههههه نازیلا تندتر بمال… با نازیلا ادامه دادیم و اون کُسشو میمالید و منم کونشو میگاییدم و لمبرهاشو میمالیدم تا بالاخره بعد از یک دقیقه ارضا شد و چپ شد روی مبل. نازیلا قمبل کرد و رفتم پشتش. کون اونم به تنگی لیلی نبود ولی از کون مهناز تنگ تر بود. سوراخ کونشم خوشگل تر و نازکتر از کون مهناز بود. لبه ی تکیه گاه مبل رو چنگ زده بود و کونش رو میگاییدم. کون نازیلا بزرگ نیست و معمولیه ولی به جاش سینه هاش درشته و صورتش زیباست. چشماش رنگیه و بامزه ترش کرده. داشتم همینطور توی کونش تلمبه میزدم که مهنازم مثل اون شروع کرد به مالیدن کُس نازیلا. به لیلی نگاه کردم و دیدم مهرداد و سروش رفتن سراغ دخترای دیگه و اشکان و محسن اومدن سراغشون. اشکان لیلی رو دمر خوابونده بود و خوابیده بود روش و کونش میذاشت. محسنم لیندا رو از روبرو نشونده بود روی کیرش و در حالی که لیندا بالا پایین میشد لب میگرفتن. کون جمع و جور نازیلا خوب حالی میداد و کامل توی دستم بود. حس میکردم کون یه دختر ۱۵ ساله رو دارم میکنم. پوست کون اینم مثل کون لیلی براق و لطیف بود. خلاصه کون نازیلا رو هم حسابی کردم و با کمک مهناز ارضاش کردیم. بعدش نشستم وسط مهناز و نازیلا و داشتم نوبتی ازشون لب میگرفتم که مهناز اومد پشت به من نشست روی کیرم. روی کیرم قر میداد و بالا پایین میکرد و منم به کونش نگاه میکردم که نرم و گرم پهن شده بود روی من. لیلی حالا رفته بود روی کیر محسن نشسته بود و از هم لب میگرفتن، لیندا هم زیر اشکان خوابیده بود. کلا اشکان همه شون رو این مدلی دوست داشت بکنه و اون طرفم که بود داشت سوگل رو به حالت دمری میگایید. سروش مهناز رو صدا کرد مهناز رفت نشست روی کیرش. نازیلا اومد جای اون نشست روی کیر من و با هم لب میگرفتیم. لیلی صدام کرد و با چشم اشاره کرد مهنازو ببینم. دیدم در حالی که روی کیر سروش نشسته، مهردادم از پشت کیرشو همزمان کرده توی کون مهناز. یعنی دوتا کیر باهم توی کونش بود و باهم توش تلمبه میزدن. تازه فهمیدم چرا کون گنده ی مهناز اینقدر گشاد بود. راحت به دوتاشون کون میداد و حتی خودش کونش رو میکوبید به کیراشون. صدای ناله ی مهناز پیچیده بود توی خونه و سوگل و شقایق هم داشتن سینه ها و کُسش رو میمالیدن. سوگل کُس مهناز و میمالید و معلوم بود مهناز خیلی حشری شده و داره حسابی حال میکنه. نازیلا گفت میخوای مدل رو عوض کنیم؟ انگار بهت حال نمیده. کونش رو گرفتم و گفتم نه گلم، حواسم پرت شد به مهناز. گفت این کون گنده عادتشه. همیشه اینجوری دوتایی میکننش. همشم تقصیر دوست پسرش سروشه. دوست داره دوست دخترشو دو نفری بکنن. میگه وقتی ازدواج کنیم و کُسش باز بشه، راحت تر میشیم و کُس و کونش رو باهم میکنیم. -یعنی میخوان ازدواج کنن؟ -آره، هم اینا هم لیندا و محسن. قرار ازدواج گذاشتن و خانواده هاشونم در جریانن. محسنم گفته بعد از عروسی دو به تک از جلو و عقب لیندا رو میکنیم. -جالبه، لیندا رو هم مثل مهناز دوتایی از کون میکنن؟ -نه فقط مهناز میذاره دوتایی بکننش. کونش بزرگه و جواب میده. من که اصلا نمیتونم. -بیخیال اینا، تو مال من باش. هر وقت بخوام میای پیشم؟ -تنهایی؟ -آره. -نه، لیلی بفهمه ناراحت میشه. وقتی دور همیم هر چقدر بخوای باهاتم. -آفرین، خوشم اومد که به دوستت وفاداری. -قرارمون همینه که فقط توی جمع باهم باشیم. هیچ وقت تنهایی کسی به بقیه خیانت نکنه. البته سروش و مهناز با محسن و لیندا زیاد پیش هم میرن و هر وقت مکان باشه چهارتایی حال میکنن، گاهی مهرداد و اشکانم صدا میکنن و چهارتایی مهناز و لیندا رو میکنن. البته گاهی شقایق و النازم میبرن باهاشون. ولی ما سه تا نمیریم. ما فقط اگه بیایم مسافرت یا کردان ویلا بگیریم باهاشون هستیم. لیلی که این بار دفعه ی سومشه. قبلا اصلا نمیومد یا اگه میومد فقط لز میکرد و با پسرها کاری نداشت. -آره میدونم، گفت از وقتی یاشار ولش کرد اونم شروع کرده. -آره، چند ماه که کلا دپرس بود، از تعطیلات آخر ترم قبل شروع کرد. -درسته، همینو گفته بود. تو چرا یه دوست پسر نمیگیری؟ هم خوشگلی هم سکسی. -از کسی خوشم نمیاد. یکی باشه که مثل تو با معرفت و با جنبه باشه میخوام، یکی که بتونم بیارمش توی این جمع و هول بازی در نیاره. اون دوستمو که بهت گفتم یه بار آوردم پیش اینا، از فرداش میخواست با همه ی اینا رابطه بگیره و تک تک ببره بکنه که بهم گفتن و منم باهاش کات کردم. -حتما الان من بهت گفتم تنها بریم ناراحت شدی. -نه، فهمیدم داری امتحانم میکنی، میدونم عاشق لیلی هستی. -آفرین، تو خیلی باهوشی. -بریم بقیه ی کارمون رو تنهایی توی اتاق بکنیم تا لیلی میاد؟ -آره بریم. روی تخت یه حال دیگه ای داره. لیلی پشت به محسن روی کیرش نشسته بود و بالا پایین میشد و قر میداد. النازم اومده بود جلوش کُسش رو میمالید و لب میگرفتن. بهش اشاره کردم ما میریم بالا بیا. وسط پله ها بودیم که لیندا گفت منم بیام؟ گفتم بیا عزیزم. لیندا هم بدن خوبی داره، کونش پهن نیست و باریکه ولی گرد و قلمبه زده بیرون. سینه هاش سایز ۷۵ و قدش بلنده و هم قد لیلی میشه. صورتش کشیده و چشم هایم کشیده ست و مشکی. دماغش عملی و لبش ژل زده و برجسته اما دهنش کوچیکه. اومد بالا و دست اونم گرفتم باهم رفتیم توی اتاق. افتادیم روی تخت و دو طرفم خوابیدن. نازیلا گفت فکر کنم چیزی نمونده بود آبت بیاد، نه؟ -نمیدونم، مهناز حواسمو پرت کرد و بعدشم که مشغول صحبت شدیم. چطور مگه؟ -اگه میخوای فعلا با لیندا حال کن، بعدش اگه دوست داشتی یه راند دیگه میریم. لیندا: من دوست دارم کیرتو ساک بزنم، میری بشوریش؟ صبر کن فعلا بکنمت و آبم بیاد، بعد میشورم و واسه راند بعد ساک بزن و بلندش کن. -نه منظورم اینه میخوام آبتو با ساک زدن بیارم. نازیلا: عزیزم، لیندا عاشق ساک زدن و آب خوردنه. بریز دهنش همشو میخوره. -واقعا؟ -آره، برو بشور بیا واست بخورمش. -فکر کنم یه کم طول بکشه بیاد، بیا یه کم کونتو بکنم بعد میرم. -انگار چشمت کونمو گرفته ها، تا نکنی بیخیال نمیشی. خندیدیم و گفتم آره، دلم میخواد امتحانش کنم. اومد روی سینم و لبش رو گذاشت رو لبم، یه لب سیر گرفتیم و دوباره کیرم سفت شد. بعد خودش به کیرم توف زد و نشست روش. دوباره بلند شد به کونش توف زد و یه بار دیگه نشست اینبار راحت رفت توی کونش. کامل نشست و کیرم تا آخر رفت توی کونش. خم شد لب گرفتیم و منم دو دستی کونش رو گرفتم و از زیر میزدم توش. بعد خودش شروع کرد به بالا پایین کردن و قر دادن روی کیرم. نازیلا هم اومد با من لب تو لب شد و بعدش رفت سراغ لیندا. کُسشو میمالید و از هم لب میگرفتن. منم دستمو از پشت کردم لای پای نازیلا و کُسش رو میمالیدم. انگار از اومدن آبم خبری نبود و این استراحت وسط سکس، آبمو عقب انداخته بود. لیندا روی کیرم قر میداد و ناله کنان حال میکرد. چشماش مست شهوت بود و نازیلا هم کسشو واسش میمالید. گذاشتم خوب حال کنه و منم با کون نرمش و سوراخ داغش حال میکردم. خم شد شروع کرد از من لب گرفتن و همون موقع ارضا شد و لبم رو میمکید تا آروم گرفت. نازیلا هم کُسش رو ول کرد و دراز کشید کنارم. لیندا خوابیده بود روی من و گفت دهنت سرویس سهیل، کیرت چه حالی میده، چقدر داغه لامصب. گفتم نوش جونت، خوشحالم که بهت حال داده… داشتیم سه تایی از هم لب میگرفتیم که گفتم بیا پایین دمر بخواب، میخوام بخوابم روی کونت… دمر شد و کیرمو توف زدم فرو کردم لای کونش. رفت توی سوراخش و خوابیدم روش. کون گرد و قلمبه ی باریکش کامل افتاد توی گودی دور کیرم و خیلی باحال بود. گفت سهیل قرار شد بدی بخورمش، خالی نکنی توی کونم. حالا نمیشه یه وقت دیگه بخوریش؟ من با کردن کونت بیشتر حال میکنم تا ساک زدنت. نازیلا سریع گفت بده واست بخوره، مطمئن باش مشتریش میشی. -واقعا؟ -آره، امتحانش کن. همونطوری که روی بدن و کون لیندا خوابیده بودم، چند تا بوسش کردم و گفتم باشه، ولی دلم نمیاد از روی کونت بلند بشم. قالب کیرمه. لیندا: باشه عزیزم، هرجور دوست داری حال کن. زیرت خوابیدنم حال میده. -شما کی ازدواج میکنید؟ -سال دیگه درس محسن تموم میش عقد میکنیم، بره سربازی و بیاد عروسی میکنیم. -تا شب عروسی بکارتت رو نگه میداری یا بعد از عقد میدی بازش کنه؟ -اووووو کی میخواد تا اون موقع صبر کنه؟ بعد از عقد قراره راحتم کنه. با سروش و مهناز قرار گذاشتیم توی یه روز کنار هم عروس بشیم و بلافاصله هم جاشون رو عوض کنن تا کیر جفتشون با کُس جفتمون خونی بشه. خندیدم و گفتم چه فانتزی هایی دارید شما. واقعا باور نکردنیه. خودشم خندید و سوراخ کونش دور کیرم دل دل میزد. گفت حالا صبر کن و بعدش رو ببین. به همتون کُس میدیم و دو به تک از کُس و کون ما رو بکنید. شوهرامون عاشق این کارن و ما هم از خدامونه. مهنازو که الان نزدیک ده ماهه دارن دو به تک از کون میکنن. من نتونستم تحمل کنم ولی مهناز با اون کون گندهش میتونه دو تا کیرو جا بده توی کونش. قراره یه بار لیلی هم امتحان کنه ببینه میتونه تحمل کنه یا نه، آخه اونم کونش بزرگه ولی نه به اندازه ی کون مهناز. من: نازیلا برو صداش کن بیاد ببینم کِی میخواد اینکارو بکنه. منم باید باشم و ببینم. نازیلا رفت از همون بالای پله ها صداش کرد و گفت بیا سهیل کارت داره. لیلی اومد بالا و گفت جانم عشقم؟ -شنیدم میخوای مثل مهناز دوکیره کون بدی؟ -هووووففففففف امان از دست این دهن لقها. من گفتم شاید امتحانش کنم، هنوز تصمیم نگرفتم که. -دلت میاد کون خشکل و تنگت مثل کون مهناز گشاد بشه؟ میخوای سوراخت مثل سوراخ مهناز زشت بشه؟ -نه عزیزم، شاید فقط یه بار امتحان کنم ببینم چطوریه. -بیا با خودم امتحان کن، کیو میخوای؟ بگو بیاد. -نه کیر تو کلفته، شاید دو تا کیر اونا رو بشه تحمل کرد، ولی کیر تو با یه کیر دیگه پارم میکنه. خندیدم و گفتم پس اگه فقط یه باره، باشه با اونا امتحان کن، ولی منم باشم و ببینم. -باشه، چه بهتر، من گفتم شاید ناراحت بشی، میخواستم یواشکی تو نفهمی انجامش بدم. -نشد دیگه، یواشکی نداریم، همه چیو به هم میگیم. اوکی؟ -اوکی. -برو کارتو تموم کن بیا. -میخوای امشب تو با بچه ها بخوابی و من برم پیش محسن اینا باشم، میگم سوگلم بیاد پیشتون. -میخوای منو با سه تا دختر تنها بذاری تا صبح؟ -مگه بده؟ خیلی هم دلت بخواد. خندیدیم و گفت برم؟ -باشه برو. سوگل رو نمیخواد بگی، باشه فردا شب. -شقایق و الناز چی؟ -سه تاشون فردا شب. امشب مهنازو که کردم، لیندا و نازیلا هم پیشم هستن. فردا اون سه تا رو میکنم. -یعنی فرا شبم من نیام پیشت؟ -بیا، امشبم بیا، تو خودت میگی برم. -باشه، فردا شبم با اونا باش. به جاش یه شب دیگه هم میمونیم و خودمون دوتا تنهایی حال میکنیم. -ایول، اینو خوب اومدی. -پس شبت بخیر، صبح میبینمت… بچه ها شب بخیر… به تلمبه زدن روی کون لیندا ادامه دادم و محکم بغلش کرده بودم. دستمو بردم زیرش و کُسشم میمالیدم و صورت و گوش و گردنش رو میخوردم. نازیلا پشت کمرم رو دست و ناخن می کشید و باعث میشد کمرم سفت تر بشه و آبم دیرتر بیاد. اومد کنارم نشست و پشت کمر و گردنم رو میخورد و گاز میگرفت. خیلی خوشم اومده بود و واقعا حال میداد. تمام تنم شده بود لذت و آه میکشیدم و گردن لیندا رو میخوردم. کیرمو فشار میدادم توی کونش و خودشم کونش رو بالا پایین میکرد. کُسش کف دستم آب انداخته بود و منم میمالیدمش تا ارضا شد و عضلات کونش رو فشار میداد به هم. چنان ناله میکرد که انگار زایمان کرده. دیگه تلمبه نزدم و خوابیدم روش. بوسش کردم و گفتم لعنتی خیلی کردنی هستی ها، خیلی حال میدی. بلند شدم و رفتم کیرمو شستم اومدم دراز کشیدم روی تخت. لیندا رفت سراغ کیرم ساک زدن رو شروع کرد. کیرم دوباره سفت شد و لیندا با چه لذتی واسم ساک میزد. له له میزد و میگفت آبتو بده بخورم، ولش کن بذار بیاد. با این حرفش انگار آبم لج میکرد و نمیخواست بیاد. چند دقیقه با لب و دهن و زبون به کیرم حال میداد و منم واقعا حالشو میبردم. خلاصه اونقدر ساک زد تا آبم اومد و با چه لذتی میمکید و میخوردش. حتی یه قطره هم نذاشت حدر بره و تمامش رو مکید و خورد. خیلی بهم چسبید و حال داد. تا حالا هیچ کسی آبمو نخورده بود و برام جالب و هیجان انگیز بود. اونشب وسط اون دوتا دختر سکسی و ناز خوابیدم اما قبلش یه بار دیگه هم برام ساک زدن و کون جفتشون رو گاییدم. بعدش با خیال راحت یه خواب توپ کردم که خیلی چسبید. توی این دو شب اتفاقاتی افتاد و چیزایی دیدم که برام جدید و باور نکردنی بودن. از دیدن هفت تا دختر خوشگل با مایو تا بازی کردن و مالیدنشون توی استخر، رقصیدن توی اون جو و از همه مهمتر سکس دسته جمعی و آزاد که هر کی با هر کی دلش خواست جلوی بقیه سکس کنه. درسته گاییدن لیلی واسم آرزو بود و بهش رسیدم که خیلی باور نکردنی بود ولی این سکس دسته جمعی چیزی بود که حتی توی فکر و خیالمم باور نمیکردم یه روز ببینم و خودمم انجامش بدم. از هیجان این اتفاقات چنان حالی داشتم که اصلا نمیتونم توضیح بدم و توصیفش کنم. واسه خودم باورنکردنی بود و مثل یه خواب و رویا بود، وای به حال شما که دارید میخونید و مطمئنا میگید همش خالی بندی و دروغه. شب اول با فتح کون و کُس لیلی سوپرایز شدم و همون شب نزدیکترین دوستش یعنی نازیلا اومد بغلم و لب گرفتیم و واسم ساک زد، اونم دقیقا کنار لیلی. شب دومم که اینجوری شد و انگار توی شبکهی برازرس بودم. انگار نه انگار که داخل ایرانیم. اینا واسه من که یه پسر حاجی و از یه خانواده ی متدین و مذهبی بودم، مسائل باور نکردنی و دست نیافتنی و فوق تخیلی بود که حالا واقعا برام اتفاق افتاده بود. صبح که بیدار شدم و خودمو وسط دو تا دختر لخت دیدم، دیگه باورم شد که خواب و خیال نبوده. نشستم و همونجا به بدنهای لختشون نگاه میکردم و تمام اتفاقات شب گذشته رو مرور میکردم. بدون اینکه بیدارشون کنم، رفتم اتاق بغلی و دیدم یه عده اونجا خوابیدن و همه لخت بودن. رفتم پایین و دیدم لیلی وسط محسن و اشکان خوابیده و اونطرف اشکان مهناز دمر افتاده و کون گنده و پهنش خود نمایی میکرد. برگشتم بالا و نازیلا رو بیدار کردم و توی بغلم با بوسه و نوازش حرف میزدیم. گفتم عزیزم من هنوز باورم نمیشه دیشب چکار کردیم. اصلا فکرشم نمیکردم یه روز سکس دسته جمعی کنم و کسی که عاشقشم جلوی چشمم به دیگران بده و زیرشون بخوابه. نازیلا: عیب نداره، یکی دو بار دیگه برات همه چی عادی میشه. ولی چون دیر به دیر انجامش میدیم، همیشه لذت و هیجانش زیاده و خیلی حال میده. -شاید اینجوری باشه، ولی دیشب به من خیلی حال داد، حتی از دیدن ساک زدن و کون دادن لیلی به بچه ها لذت بردم. فکر نمیکردم بتونم به این راحتی ها قبولش کنم و غیرتی نشم، ولی برعکس من دیشب از دیدنش تحریک میشدم. باورت میشه؟ -آره عزیز دلم، خوب میفهمم چی میگی. فکر کردی واسه چی محسن و سروش به این کار علاقه دارن و لذت میبرن؟ الان خودت درک میکنی که چقدر تحریک کننده ست و حال میده. -درسته، الان درکشون میکنم. -بریم دوش بگیریم؟ -بریم عزیزم، لیندا رو هم بیدار کنم؟ -آره، بیدارش کن باهم بریم… اون روزم همگی رفتیم بیرون واسه گردش و تفریح و غروب برگشتیم خونه. بازم بساط مشروب و رقص و استخر و آب بازی و شوخی رو به راه بود و آخرش به سکس دسته جمعی ختم شد. اونشب سوگل و شقایق و الناز رو گاییدم و شبم وسط سوگل و شقایق خوابیدم. لیلی هم واسه تمام پسر ها ساک زد و بهشون کون داد و حالشو میکرد. نمیخوام دوباره وارد جزئیات سکس بشم و توضیح بدم ولی واقعا اون شبم به من خوش گذشت و خیلی حال کردم. در عرض سه شب هفت تا دختر رو گاییده بودم که ملکه و گل سر سبدشون، عشق خودم لیلی بود. لیلی من زیر پسرها و بین بدنهاشون مثل یه پورن استار حرفه ای حال میکرد و پسرها تمام بدنش رو میمالیدن و میخوردن و میکردنش. تا اینکه بالاخره شب آخری که اونجا بودیم، موقع سکس گروپ، من فقط با لیلی بودم و باهم حال کردیم و جلوی بچه ها حسابی کونشو توی چند مدل گاییدم. بعدش گفت سهیل فکر کنم امشب وقتش باشه اون برنامه رو امتحان کنم. موافقی؟ -هر جور تو بخوای عشقم، حالا دوست داری با کدومشون انجام بدی؟ -فرقی نمیکنه ولی سروش و محسن توی این کار تجربه شون بیشتره و واردتر از بقیه هستن. -اوکی، برو شروع کن. محسن رو صدا کرد و گفت بیا امشب با سروش منو مثل مهناز دوتایی بکنید. اونقدر گفتی که بالاخره تصمیم گرفتم بهتون بدم. سروش که داشت الناز رو می گایید، از روش بلند شد و اومد جلوی پای من خوابید و گفت بیا عزیزم، بیا بشین روش. لیلی: نه، اینجوری نه. من که مثل مهناز نیستم عادت داشته باشم. باید کون من و کیر جفتتون رو چرب کنید. بعدشم آروم بکنید. خلاصه همون کارو کردن و بعدش لیلی رفت نشست روی کیر محسن و تا آخر جا داد توی کونش. خیلی راحت رفت توش و اصلا هیچ دردی نداشت. مخصوصا که قبلش خودم حسابی کونش رو گاییده بودم. سروش اومد پشتش و لیلی رو خم کرد. کیرشو آروم آروم از کنار کیر محسن فرو کرد توی کون لیلی. با وجود اون همه کرمی که به کیرشون و کون لیلی زده بودن و توفم روی کیرشون مالیده بود ولی لیلی آخ و اوخش در اومد و سینه ی محسن رو چنگ میزد. بالاخره تا آخر فرو کرد و شروع کرد یواش یواش تلمبه زدن. بعدش محسنم از زیر شروع کرد و همزمان به صورت منظم و نامنظم توی کونش تلمبه میزدن. خودم رفتم جلو و دستمو رسوندم به کُسش و چوچولش رو میمالیدم تا دردش کم بشه و لذت ببره. دیگه یواش یواش آخ و اوخ لیلی تبدیل و آه و ناله های شهوتناک شد و معلوم بود حسابی داره لذت میبره. منم دوباره کیرم شق شد و به مالیدن کُسش ادامه دادم. نزدیک ارضاشدنش بود که دیگه خودش داشت کونش رو عقب جلو میکرد. همه دست از سکس کشیده بودن و داشتن به ما چهار نفر نگاه میکردن. بالاخره لیلی ارضا شد و افتاد روی سینهی محسن. سروش که قبلش داشت الناز رو میکرد، چند تا تلمبه ی دیگه توی کون لیلی زد و آبش اومد. یه سیلی زد روی کون لیلی و کیرشو درآورد و رفت روی مبل لم داد. دیدم الان کون لیلی آمادست، به کیرم توف زدم و رفتم پشتش. آروم کیرمو کردم توی کونش و تا ته فشار دادم. با آه و ناله گفت سهیل قرار نبود تو بکنی ها. توی اون حالت که خوابیده بود روی محسن، نصف کیر محسن توی کونش بود و کیر من تا آخر رفته بود توش. گفتم الان اینا گشادت کردن، میتونی تحمل کنی. شروع کردم تلمبه زدن و کیرم روی کیر محسن ساییده میشد. تنگی کونش رو حس میکردم و با وجود اون همه کرم و توف و آبکیر سروش که توی کونش خالی کرده بود، کیرم راحت توش حرکت میکرد. موهاش رو گرفتم کشیدم اومد بالا. محسنم دو طرف کونش رو گرفت و همزمان با من مشغول تلمبه زدن شد. دوباره صدای آه و ناله ی لیلی بلند شده بود و دستمو رسوندم به کُسش. داشتم میمالیدمش و توی کونش تلمبه میزدم که لیندا اومد و گفت دستتو بردار من میمالمش. منم به جاش دو دستی سینه هاش رو گرفتم. دیگه وقتی تلمبه میزدم میکوبیدم به کونش و باعث میشد اون لمبرهای گرد و قلمبه موج بخوره و بلرزه. محسن دیگه نتونست طاقت بیاره و آبش اومد. ولی من هنوز داشتم تلمبه میزدم. آبکیر محسن و سروش توی کونش بود و لیز ترش کرده بود. کیر محسن از کونش اومد بیرون خودم تنهایی داشتم میکردمش که مهرداد گفت من بیام جای محسن؟ گفتم بیا. لیلی به من گفت تو بخواب بشینم روی کیر خودت. همون کارو کردم و مهرداد اومد از پشت کرد توی کونش. لیندا هم دوباره مشغول مالیدن کُسش شد. بازم دو نفری کردیمش تا یه بار دیگه ارضا شد. مهردادم آبشو توی کونش خالی کرد و رفت سوگل رو بغل کرد و ما رو نگاه میکردن. اشکان اومد جاش و دوباره دوتایی کردیمش تا اینبار همراه ارضا شدن لیلی، آب منم اومد و منم همون جا توی کونش خالی کردم. اشکان تنهایی به گاییدنش ادامه داد و لیلی هم خوابیده بود روی سینه ی من. کیرم خوابیده بود و از کونش در اومده بود. لیلی هم با من لب تو لب میشد و توی صورتم آه و ناله میکرد. اشکان دیگه حسابی محکم و سریع داشت توی کون عشقم تلمبه میزد و می کوبید تا اینکه اونم آبشو خالی کرد توی کون لیلی. پنج تا آبکیر توی کونش خالی شده بود و ولو شده بود روی من. گفتم خب عشقم، اینم چیزی که میخواستی. حال کردی؟ راضی بودی؟ -آره قربونت برم، خیلی حال داد. ممنونم ازت. -فدات -ولی فکر نمیکردم بتونم کیر تو رو با یه کیر دیگه تحمل کنم. -سه شبه داری کون میدی، سوراخت گشاد و آماده بود. لب گذاشت روی لبم و بعد از اینکه حسابی لب گرفتیم گفت من برم کونمو خالی کنم. همتون خالی کردین توی من. مهناز از اون طرف گفت مبارکه لیلی جون. همه زدن زیر خنده و لیلی گفت ولی کونم بدجور گشاد شده، خودم حس میکنم. هنوز داشتن میخندیدن که اشکان گفت گشاد که چه عرض کنم، غار شده. بازم خندیدن و بلند شد رفت دستشویی. دیگه همه سکسشون رو کرده بودن و نشستیم دور هم حرف میزدیم که لیلی در گوشم گفت کُسم بدجور خیسه، بریم اتاق. به بچه ها شب بخیر گفتیم و رفتیم بالا. میدونستم امشب شب آخریه که اینجاییم و معلوم نیست دوباره کی موقعیت بشه بتونیم سکس کنیم. واسه همین میخواستم حسابی بکنمش. اول رفتیم حموم دوتایی یه دوش سریع گرفتیم و کُس و کونش رو شستم و بدنش رو شامپو زدم. با اون هیکل فوق سکسی توی بغلم بود و مثل ماهی لیز میخورد و میمالیدمش. با اینکه دو بار آبم اومده بود ولی کیرم دوباره شق شد و میمالیدم لای کون و رونش. بعدش افتادیم روی تختخواب و رفتم تو کار لبهاش. از لب و صورت و گردن تا سینه ها و شکم و کُس و رون و کونش همه جاشو خوردم و مالیدم. لامصب چنان لذت بخش و حشری کننده ست که فقط دیدن بدنش تحریک و حشریت میکنه. حالا دیگه حساب کنید این بدن رو بمالی و ذره ذره ش رو بخوری. سوراخ کونش حسابی گشاد شده بود و راحت زبونم تا ته میرفت توش. ولی کُس تنگ و نازش رو که اختصاصی واسه خودم بود، بیشتر خوردم و آبشو که راه افتاده بود میمکیدم. اونقدر کُسش رو خوردم تا ارضا شد و بدون معطلی کیرمو کردم توش و خوابیدن روش. هنوز مست ارضا شدن بود و چشمهاش خمار بود. لب گذاشتم روی لبش و شروع کردم به کمر زدن و تلمبه زدن توی کُسش. لامصب کُسش از تنگی کیرمو بغل گرفته بود و انگار کیرمو کردم توی یه تونل تنگ و گرم. خیلی حشری بود پشت کمرم رو چنگ میزد و لبهامو میمکید و آه میکشید. گفتم خیلی حالت خرابه، الان این همه اون پایین کردیمت و چند بار ارضا شدی. -آاااهههههه سهییییییل، بعد از کون دادن چنان کُسم آب میندازه و هوس میکنم که دیوونه میشم. دلم میخواد کُس بدم تا ارضای واقعی بشم. -پس این دو شب که پیش من نخوابیدی و به بچه ها کون میدادی، چکار کردی و چطوری طاقت آوردی؟ -به زور خودمو نگه داشتم. دیشب دیگه میخواستم بیام سراغت ولی دخترا پیشت بودن و نمیشد. الان باید تلافی این دو شبم بکنی. -ای به چشم، تو هر وقت خواستی بده، من نامردم نکنم😄… همینجوری که توی کُس تنگ و آبدارش تلمبه میزدم و لب و گردنش رو میخوردم، اونم منو به خودش فشار میداد و کمرمو چنگ میزد تا ارضا شد. بعد گفت بلند شو داگی بشم… حالت گرفت و کمرشو قوس داد و کُس و کونش رو داد بیرون. فرو کردم توی کُسشو و لپهای کونش رو چنگ میزدم و میمالیدم. محکم تلمبه میزدم و صدای شالاپ شالاپ و ناله های شهوتناک لیلی توی اتاق پیچیده بود. تا آخرش فقط توی همون پوزیشن کُسشو گاییدم و دو بار دیگه هم ارضا شد تا آبم اومد. البته آخرش سینه ش رو گذاشته بود روی زمین و کُسش رو کامل داده بود بیرون. منم چنان میزدم توش که پتو و متکا رو چنگ میزد. آخرش کشیدم بیرون و کردم توی کونش. چند تا تلمبه زدم و خالی کردم توی کونش. همونجوری هولش دادم جلو و خوابیدم روش. داشتم بوسش میکردم و قربون صدقه ش میرفتم. گفتم عشقم سیر شدی یا بازم میخوای؟ -نه دیگه بسه، سیر شدم. -پس بخوابیم ولی صبح یه بار دیگه میکنمت قبل از رفتن. -باشه، هر چقدر دلت خواست بکن. اگه الانم خودت سیر نشدی و میخوای من نه نمیگم. -نه دیگه بخواب استراحت کنیم، فردا با انرژی میکنمت. -باشه عشقم. از روش اومدم پایین و همدیگه رو بغل کردیم و لب و بوسه میگرفتیم که گفت سهیل با اینکه من جلوی چشمت به ۴ تا پسر دیگه کون دادم و دو شب کنارشون خوابیدم، واقعا بازم حاضری با من ازدواج کنی؟ -آره، اونا هم مثل ما بودن دیگه. تو هم گذاشتی من با ۶ تا دختر دیگه حال کنم. -من بیشتر بهت حال میدم یا اونا؟ -معلومه که تو، خودت چطور؟ من یا اونا؟ -مطمئن باش تو… من و تو همیشه مال همیم، اونا واسه تنوع و تفریح ما هستن. -درست میگی… ولی فکر نمیکردم به این زودی و به این راحتی بتونم با این مسئله کنار بیام. ولی انگار توی جو قرار گرفتم و زود قبولش کردم. شاید بعدا پشیمون بشم. -حالا که بهمون خوش گذشت. بعدا اگه دوست نداشتی و پشیمون شدی، دیگه انجامش نمیدیم… خلاصه از اون مسافرت برگشتیم و رابطهی ما مثل قبل ادامه داشت و هر وقت میتونستیم میرفتیم بیرون. چه دوتایی باهم، چه با دوستاش که حالا دیگه واقعا دوستای منم شده بودن. یه ماه بعد لیلی گفت لیندا و مهناز واسه فردا دعوتمون کردن. -کجا؟ -خونهی لیندا اینا خالیه و قراره چهار نفری باهم باشن. میای بریم؟ -بازم اونجوری؟ -آره دیگه، اگه دوست نداری نریم. -باشه بریم، میدونم خودتم دوست داری… فرداش رفتیم و بعد از مشروب و بزن برقص، کارمون به سکس کشید. اول ساک زدن و هر سه تاشون رو چرخشی گاییدیم و هر کی آبشو توی کون دوست دختر اون یکی خالی کرد. منم که بعد از لیلی و لیندا، آخرین نفر مهناز رو گاییدم، آبمو توی کونش خالی کردم. راند بعد من و سروش مهناز رو دوتایی از کون کردیم و محسن اومد جای من ادامه داد، بعد من و محسن لیلی رو دوتایی از کون کردیم و من رفتم کنار سروش اومد با محسن ادامه داد. من بیشتر از مهناز با لیندا حال میکردم چون بدنش قشنگتره. مهناز کونش زیادی بزرگه. ولی در کل بین همهی دخترها از نازیلا بیشتر خوشم میومد، چون دختری مهربون و احساسیه. محسن و اشکان داشتن با لیلی حال میکردن و منم با کون ناز لیندا مشغول بودم و آبمو توش خالی کردم. یه ساعتی با بگو بخند و چند پیک مشروب و رقص مشغول بودیم که لیلی گفت بریم با هم دوش بگیریم و بریم خونه… ما که همه هنوز لخت بودیم، دوتایی رفتیم حموم و لیلی در رو از داخل قفل کرد. گفت سهیل کُسم مثل رودخونه آب ازش راه افتاده. -دو روز پیش بردم گاییدمش که. -آره ولی الان کون دادم، خودت میدونی که بعدش باید کُس بدم. بغلش کردم و زیر دوش شستمش و نشستم یه کُس حسابی ازش خوردم و ارضاش کردم. اونم واسم ساک زد و کیرمو خوب شق کرد. بعد دستاشو تکیه داد به دیوار و کونشو داد عقب. منم ازپشت گذاشتم توی کُسش و شالاپ شالاپ میکوبیدم توش. کونش مثل ژله فنری بالا پایین میشد و موج میخورد. سینه هاش رو گرفتم و محکم میکوبیدم توی کُسش. وای که چه حالی میداد سرپایی از پشت میکردمش. اون بدن زیبا و تراشیده، کون گرد و قلمبه و کمر باریک، لامصب هر چی ازش بگم کمه و هر چی بکنمش سیر نمیشم. یه پاشو بلند کردم و یه دستشو انداخت گردنم. دوباره شروع کردم به گاییدن کُس تنگش. سینه و لبش رو میخوردم و میکردمش و حالشو میبردم. لیلی هم آه و ناله هاش توی حموم پیچیده بود. لیندا اومد در زد و گفت نامردا تنهایی؟ منم میخوام. لیلی گفت تمومه دیگه، الان میایم. برو فعلا میخوام با عشقم تنها باشم. لیندا: باشه بابا تنها خور. کوفتت بشه. خندید و رفت. ما هم ادامه دادیم تا لیلی ارضا شد. نشستم روی زمین و گفتم بیا بشین روش. از روبرو همدیگه رو بغل کردیم و روی کیرم بالا پایین میکرد و کُسشو جلو عقب میکرد. چشماش از شدت شهوت باز نمی شد و اون چشمهای خوشگلش شهلا و خوشگل تر شده بود. صورت و لبهاشو میخوردم و میبوسیدم، گردنش رو میخوردم، همه جوره حال میکردم و از این همه زیبایی همه جوره لذت میبردم. وصف اون همه لذتی که توی سکسهام با لیلی میبرم واقعا بالاتر از هر کلمه ایه و نمیتونم بگم. سکس با زیباترین و خوش اندام ترین دختر سکسی عمرم که چشم خیلی ها دنبالش بوده و هست، یعنی نهایت عشق و حال و لذت. موقعی که باهم سکس میکنیم، هر دو حسابی داغ و حشری میشیم و توی اوج شهوت میریم و نهایت لذت رو میبریم. حیف بچه محل بودیم، وگرنه هر وقت خونه هامون خالی میشد، راحت باهم حال میکردیم. ولی مجبور بودیم اگه خونه ی دوستاش خالی میشد یا می رفتیم یه جای خلوت یا بیرون شهر و توی ماشین حال میکردیم. دیگه چاره ای نبود. بعد از اون روز توی خونه ی لیندا اینا و سکس گروهی، دیگه برنامه ی گروهی نداشتیم تا آخر تابستون که رفتیم یه شب کردان ویلا اجاره کردیم. اون شب دیگه همهی بچه ها بودن و مثل شمال دسته جمعی رقص و سکس کردیم. توی استخر، توی پذیرایی و اتاقها، همه با هم و هر کی با هر کی دلش خواست خوش بود. آخر شبم رفتیم با لیلی توی یه اتاق و یه دل سیر کُس تنگش رو گاییدم و خوابیدیم. فردا صبحشم تا بعد از ظهر همین بساط بود. دیگه وقتی برگشتم خونه کمر واسم نمونده بود و مثل جنازه افتادم و از خواب و خستگی بیهوش شدم. اون روزی هم که از شمال برگشتیم همینجوری بودم و کمر واسم نمونده بود و از خستگی بیهوش شدم. مهرماه رسید و ترم جدید لیلی شروع شد. حالا دیگه راحت تر میتونست از خونه بیاد بیرون و بیشتر باهم بودیم. تا اینکه… ادامه دارد… نوشته: سهیل -
توسط kale kiri · ارسال شده در
زن زیبا بود در این زمانه بلا 2 بعد از پایان ترم لیلی و دوستانش، دسته جمعی رفتیم شمال. ۵ تا پسر بودیم و ۷ تا دختر. یه ویلای استخردار نزدیک جنگل گرفتیم که شیک و بزرگ بود. بچه ها لباس عوض کردن و واسه اولین بار لیلی و دوستاش رو با تاپ و شلوارک و لباسهای باز و سکسی دیدم. همه شون یه طرف، لیلی من یه طرف. بعد از یه کم استراحت و جابجایی وسایل و خوردن چای و قهوه، صدای موزیک بلند شد و بساط مشروب و قلیون اومد وسط. خوردیم و کشیدیم و گفتیم و خندیدیم تا دخترا شروع کردن به رقصیدن و ما هم باهاشون همراه شدیم. خیلی خوش گذشت و این اولین بار بود توی یه همچین فضایی بودم. دخترها مست و با لباسهای سکسی، ما هم مست. لیلی توی بغلم می رقصید و می چرخید و همدیگه رو میبوسیدیم تا اینکه واسه اولین بار لب تو لب شدیم. وای که چه لب خوشمزه ای داره و چه لذتی تمام وجودم رو گرفت. از اولم معلوم بود اون لبهای قلوه ای و خوشگل و خوش فرم باید خیلی خوشمزه و خوردنی باشه. دو تا از پسرها هم با دوست دختر خودشون مشغول بودن و مثل ما لب میگرفتن. بعدش لیلی در گوشم گفت سهیل حالم داره بد میشه، ادامه بدیم کار به جاهای باریک میکشه. گفتم دوست نداری بکشه؟ -با تو دوست دارم ولی میترسم. -از چی؟ -از اینکه ولم کنی بری و دوباره دیوونه بشم. -خدا نکنه، من تا آخرش باهاتم. تا وقتی که خودت نخوای ولت نمیکنم. خودتم بخوای من نمیخوام. توی چشمام نگاه کرد و لبخند زیباش دلمو لرزوند و چشمهای مست و خوشکلش دیوونم کرد. دوباره لبهامون چسبید به هم و محکم همدیگه رو فشار میدادیم. دخترها گفتن بریم استخر. دیگه همه جدا شدیم و دخترا رفتن داخل اتاق. ما هم نشستیم روی مبل و داشتیم حرف میزدیم و آب میخوردیم تا اینکه دخترا از اتاق اومدن بیرون. وای چی میدیدم. انگار حوری های بهشتی از بهشت اومده بودن. ۷ تا دختر خوشگل و سکسی که گل سرسبدشون لیلی من بود، با مایوهای یه تیکه و دوتیکه جلوی چشمام ظاهر شدن. لیلی مایوی یه تیکه پوشیده بود و اون بدن نازش رو کامل به نمایش گذاشته بود. چشمام خیره شده بود به اون بدن زیبا و سکسی که اومد لپمو گرفت و گفت پس چرا نرفتید مایو بپوشید؟ بقیه ی دخترا هم گفتن بلند شید دیگه. بعد همگی رفتن سمت استخر و ما هم رفتیم مایو پوشیدیم و رفتیم پیششون. درسته قبلا دوست دختر داشتم و چند باری سکس کرده بودم ولی تا حالا ۷ تا دختر با مایو از نزدیک و زنده ندیده بودم. فقط توی فیلمها دیده بودم. ولی انگار اونا براشون عادی بود چون قبلا هم با هم اومده بودن. توی استخر، بازی و شوخی بچه ها با همدیگه شروع شد و دختر و پسر باهم شوخی میکردن. با منم مثل بقیه بودن و دخترها از سر و کول منم بالا میرفتن و منم دیدم اینجوریه با همشون شوخی میکردم و بغلشون میکردم. از دنبال بازی دور استخر و پرت کردن همدیگه توی آب، تا بغل کردن دخترها و پریدن توی آب، یا بغل کردن و بردن زیر آب. لیلی هم با من و بقیهی پسرها مثل دخترهای دیگه بازی و شوخی میکرد. میومدن روی کول ما یا به حالت کشتی گرفتن همدیگه رو میکردیم زیر آب. اولش وقتی میدیدم پسرها بدن لخت لیلی منو که فقط یه مایوی یه تیکهی سکسی تنش بود رو بغل میکنن یا روی کولشون میشونن برام سخت بود ولی هر چی گذشت و دخترهای دیگه هم با من و بقیهی پسرها همونطور بودن، دیگه برام عادی شد. ولی خب بیشتر پیش خودم بود و با خودم بازی میکرد. کیرم شق میشد و جلوی بچه ها خجالت میکشیدم. لیلی و دخترها هم بهم میخندیدن و لیلی میگفت ناراحت نباش عشقم. بچه ها نخندید عشقم خیلی هاته. منم دیگه بیخیال شدم و زدم به پررویی و باهاشون میخندیدم. فکر کنم دو سه ساعتی توی آب و دور استخر بازی می کردیم و خیلی بهمون خوش گذشت. من که اولین بارم بود توی همچین فضایی بودم، حسابی خر ذوق شده بودم و کیف میکردم. وقتی اومدیم بیرون دیگه همه خسته بودیم و سرم داشت گیج میرفت. نشستم روی مبل و لیلی نشست روی پام و ولو شده بود روی من. دو تا از بچه ها که با دوتا از دخترها دوست دختر دوست پسر بودن، یعنی محسن با لیندا و سروش با مهناز چهارتایی بلند شدن رفتن توی یکی از اتاقها و در رو بستن. گفتن ما بریم استراحت کنیم. لیلی هم دست منو گرفت و گفت بیا بریم سهیل، الان خواب خیلی میچسبه. رفتیم طبقه بالا که دو تا اتاق داشت. توی یکی از اتاقها افتادیم روی تخت و شروع کردیم لب گرفتن. گفتم برم چمدونت رو بیارم. با لباس خیس نخواب. رفتم پایین که دیدم اون دوتا پسر دیگه یعنی اشکان و مهرداد، هر کدوم دوتا از دخترها رو نشوندن روی پاهاشون و مشغول لب گرفتن بودن. چمدون لیلی توی اتاق بود و رفتم برش دارم. تا در اتاق رو باز کردم دیدم چهار نفری کاملا لخت کنار هم خوابیدن و اونا هم مشغولن. گفتم بچه ها شرمنده من چمدون لیلی رو ببرم براش. خلاصه وقتی رفتم بالا دیدم لیلی رفته زیر پتو. گفتم بلند شو لباست رو عوض کن. -درش آوردم، بیا زیر پتو. -یعنی الان لختی؟ -آره. -بیام زیر پتو اوضاع خطری میشه ها. -دوست نداری؟ -از خدامه… -مایو رو از پام درآوردم و بدون معطلی رفتم زیر پتو. چسبیدیم به هم و کاملا لخت همدیگه رو بغل کردیم. وااااایییییی باورم نمیشد الان من و لیلی کاملا لخت بودیم و اون بدن فوق سکسی و زیباش توی بغلمه و لب میگرفتیم. کیرم سریع شق شد و رفت لای پاش. با رونهاش کیرمو فشار میداد و گفت سهیل کاندوم داری. -نه، کاندومم کجا بود؟ -میتونی خودتو کنترل کنی و به موقع بکشی بیرون؟ نریزی توش. -یعنی میذاری بکنمت؟ -اگه نمیخواستم که الان اینجوری توی بغلت نبودم. -وای لیلی باورم نمیشه. الان از ذوق سکته میکنم. خندیدیم و گفت خدا نکنه. دوباره لب تو لب شدیم و این بار یه جور دیگه لبشو میخوردم. دستمو گذاشتم روی سینهش و رفتم سراغ گردنش. آه میکشید و با مالیدن سینه و خوردن گردنش مشغول بودم. همینجوری اون بدن تراشیده و زیبا و خوشمزه ش رو میخوردم و میرفتم پایین. سینه هاش رو یکی یکی میخوردم و میمکیدم و آروم میمالیدم. سینه هاش سایز ۷۵ خوش دست و خوش فرمه. کیرم داشت میترکید و خیلی وقت بود سکس نکرده بودم. از وقتی با لیلی دوست شده بودم با هیچ دختری سکس نکرده بودم و فقط چند بار به یادش جلق زده بودم. انقدر حشری بودم که میترسیدم تا بکنم توش آبم بیاد. پنج شیش دقیقه که سینه هاشو خوردم نم نم رفتم پایین و شکم و نافش رو لیس میزدم. چشمم افتاد به کُسش که دیگه دیوونم کرد. سفید و کاملا شیو شده. کمی تپل و قلمبه. از روی مایو هم برجستگی و چاکش کاملا مشخص بود وای به حال الان که لخت بود و داشتم مستقیم میدیدمش. پاهاشو باز کردم و دادم بالا که دیگه کامل دیدمش. وای که چقدر این کُس خوشگل و زیباست. بدون زبونه ی اضافی. وسطش صورتی و چوچولش کوچیک. گفتم لیلی کُست خیلی خوشگله، میخوام بخورمش. لبشو گاز گرفت و خودش پاهاشو داد بالاتر. لبمو گذاشتم روش و چند تا بوسش کردم و شروع کردم به لیس زدن و مکیدنش. لیلی آه میکشید و کُسشو بالا پایین میکرد. دستشو کرد لای موهامو و صدای ناله هاش بلندتر شد. بدنش موج میخورد و کُسش مثل چشمه آب میداد. خوش عطر و خوشمزه بود و مستم کرده بود. شاید دو سه دقیقه نشد که ارضا شد و مثل مار به خودش میپیچید. گفت سهیل بکن توش دارم میمیرم. -عشقم خیلی حشری ام و میترسم زود آبم بیاد. میشه اول از کون بکنم و سبک بشم؟ بعدش از کُس میکنم. -باشه ولی خیلی وقته کون ندادم، باید آمادم کنی. -تو برگرد، اون با من. وقتی چرخید و دمر خوابید، با دیدن اون کون لخت دیوونه شدم. گرد و قلمبه و سفید. برق میزد و مثل دوتا توپ بود. دو دستی لپهای کونش رو گرفتم و آروم فشار دادم و لرزوندمش. مثل ژله بود و حالت فنری داشت. باورم نمیشد الان دارم کون لخت لیلی که کل محل از کوچیک و بزرگ توی کفش بودن و با چشم میخوردنش رو میدیدم و میمالیدم. دختر آرزوهام لخت خوابیده بود جلوی من و قرار بود بکنمش. اونم از کون، همون کونی که دیوونم کرده بود. همون کونی که چشم یه محل دنبالش بود. محل خودمون که هیچ، هر کی میدید بازم نگاهش میکرد و من حرص میخوردم. بعدشم قرار بود کُسش رو بکنم، یه کُس تازه و خوشگل که فقط چند بار گاییده شده و الانم چند ماهی بود کیر نخورده بود و تنگ و حشری بود. دیگه طاقت نیاوردم و با صورت رفتم روی کونش. تمام کونش رو بوسیدم و خوردم و لیس زدم و مکیدم. انگار داشتم میپرستیدمش. اونقدر خوردمش و صورتمو مالیدم بهش تا خودش گفت سهیل زود باش لامصب، دارم میمیرم. سرمو کردم لای اون دوتا لپ گرد و برجسته و شروع کردم بوییدن و بوسیدن سوراخ کونش. لیسش میزدم و بوسش میکردم. سوراخش شل کرد و زبونم رو فشار میدادم توش. توف میریختم روش و زبونم رو فرو میکردم توش. سرمو لای کونش تکون میدادم و لپهای کونش رو میمالیدم. باورتون نمیشه اون لحظه چه حالی داشتم. توی آسمونها و روی ابرها سیر میکردم. از کیرم پیشاب شهوتم مثل سیل راه افتاده بود. بعد از اینکه حسابی زبونمو توی کونش عقب جلو کردم، گفتم لیلی کرمی چیزی توی چمدونت نداری؟ -دارم عشقم، خودت بیارش، زود باش سهیل دیوونم کردی. کرم آوردم و سوراخش رو چرب کردم. به کیر خودمم زدم و توفم مالیدم روش و سرشو گذاشتم لای کونش. خودش کونش رو داد بالا و با دستاش لاشو باز کرد. آروم آروم فشار دادم و سرش رفت توش. حلقه ی تنگ کونش افتاد دور کلاهک کیرم و خیالم راحت شد که کون بی نظیر لیلی رو فتح کردم. نگاهش کردم دیدم لبشو گاز میگیره و داره زور میزنه. گفتم درد داری؟ با حالت زور زدن گفت آره ولی تو بکن. بیشتر فشار دادم و آروم آروم تا ته کیرم رو جا کردم توی کونش. وقتی خوابیدم روش انگار خوابیدم روی یه تپه ی نرم و گرم. دستامو بردم زیرش و کُس و سینهش رو گرفتم توی دستم. بوسش کردم و گفتم لیلی هنوز باورم نمیشه، واقعا کیرم توی کونته؟ قربون کیرت برم، سهیل خیلی حالم بده، امشب خیلی حشری ام. تا سیرم نکردی نمیذارم بخوابی. -خواب چیه؟ امشب تا صبح میکنمت. -جووووون، واقعا بهش نیاز دارم. -منم به تو نیاز دارم. امشب شب ماست. چشماشو بست و منم شروع کردم به مالیدن کُسش و سینه ش رو توی دستم فشار میدادم. از گوشه ی لب تا صورت و گوش و گردنش رو میبوسیدم و لیس میزدم و میخوردم. یه دقیقه نشده بود و آروم آروم روی کونش کمر میزدم و کیرمو توی اون سوراخ تنگ و داغش حرکت میدادم که خودش شروع کرد به بالا پایین کردن کونش و فشار دادنش به کیرم. ناله میکرد و منم چوچولش رو بین انگشتهام میمالیدم. همون لحظه بود که یکی از دخترها به اسم نازیلا درو باز کرد و گفت بچه ها گشنتون نیست؟ من نگاهش کردم و خجالت کشیدم ولی لیلی گفت یه چی بیار همینجا میخوریم. نازیلا: منم بیام پیشتون با هم بخوریم؟ لیلی: بیا ولی بعدش باید بری ها. میخوایم امشب تنها باشیم. نازیلا: باشه بابا، تنها خور.😄 خندید و درو بست رفت. گفتم لیلی بد نشد؟ -عیب نداره، فقط شانس آوردیم وقتی اومد از کون میکردی. -واقعا نمیدونن اوپنی؟ -نه عشقم، نمیدونن. فقط تو میدونی و تراپیستم. گفته بودم که. دوباره شروع کردم به کمر زدن روی کونش و مالیدن کُسش و خوردن گوش و گردنش. لیلی هم که آه و ناله میکرد و توی حال خودش بود. هر دو با هم ارضا شدیم و داشتم قطره های آخر آبکیرم رو توی کونش خالی میکردم که نازیلا با آبمیوه و کیک اومد توی اتاق و درو پشت سرش بست. نازیلا یکی از همون دوتا دختری بود که همیشه با لیلی بود و اولین بار چهارتایی رفتیم بیرون. اون یکی هم سوگله که اونم مثل نازیلا فعلا دوست پسر فابریک نداره. نازیلا نشست روی تخت کنارمون و گفت به موقع اومدم، انگار کارتون تموم شده. لیلی با ناله گفت آره عزیزم، جات خالی خیلی حال داد. سهیل عالیه. نازیلا دست کشید پشت کمرم و گفت بلند شو دیگه پهلوون. بیا تجدید قوا کن. شاید یه حالی هم به ما دادی. لیلی: نخیر امشب سهیل مال خودمه. فردا شب بیا پیشمون. من که از حرفهای اینا تعجب کرده بودم و از طرفی هم روم نمیشد جلوی نازیلا از روی لیلی بلند بشم و کیرمو ببینه، صدام در نمیومد. لیلی گفت نمیخوای بلند بشی؟ به خودم اومدم و گفتم دلم نمیاد. بعد سه تایی خندیدیم و توی دلم گفتم کون لقش، بذار ببینه. بلند شدم و کیر نیمه شقم از کون لیلی اومد بیرون. نازیلا گفت برو توی حموم بشورش بیا. اوف چه خوشگلم هست. لیلی کوفتت بشه داش سهیلو مال خودت کردی. درحالی که میرفتم سمت حموم گفتم از اول مال خودش بودم، لیلی هم مال منه، عشقمه. وقتی از حموم اومدم بیرون و از توی ساکم شورت برمیداشتم که بپوشم، لیلی گفت نمیخواد عزیزم، نازیلا از خودمونه. بیا راحت باش. فردا شب میاد پیشمون و یه حالی بهش بده. -تو ناراحت نمیشی باهاش بخوابم؟ -نه، چرا ناراحت بشم؟ -ولی من نمیخوام بهت خیانت کنم. نازیلا: چیه، از من خوشت نمیاد؟ -نه دیوونه، بحث این حرفها نیست. ما دوستیم و باید پایبند باشیم. نازیلا خندید و لیلی هم با لبخند گفت الهیییییی، قربونت برم عشقم ولی تو نگران نباش، من راضی ام و اینجوری دوست دارم. پس فردا شبم جای نازیلا، سوگل میاد. ولی امشب مال خودم تنهایی. -جون لیلی داری منو امتحان میکنی یا جدی میگی؟ -نه والا، جدی میگم، ما باهم راحتیم، از وقتی اون دیوث رفت و تنهام گذاشت، تصمیم گرفتم منم مثل اینا خوش بگذرونم. اینا با هم حال میکردن و من پایبند عشقم بودم. حالا فهمیدم که اشتباه کردم. -ولی من دوست دارم به من پایبند باشی، به عشقمون. خودمم همینطور. -باشه ولی وقتی دسته جمعی هستیم، اینجوری خوش بگذرونیم. من راضی، اینام راضی. اوکی؟ -چی بگم والا، من تا حالا این مدلی ندیده بودم. ولی هر چی تو بگی میگم چشم. -قربونت چشمت. فقط اینجور وقتها، نه همیشه. وقتی دور هم جمع میشیم. -باشه فهمیدم. نشستم کنارشون و نازیلا هم که فقط شورت و سوتین داشت، سوتینش رو باز کرد و گفت سینه هام چطوره سهیل؟ -خیلی خوبه، خوش فرمه. -خوشت میاد؟ -چی بگم والا، گفتم خوبه دیگه. کیک و آبمیوه رو خوردیم و دراز کشیدیم روی تخت. من وسط بودم و دوتایی از دو طرف منو بغل کرده بودن. نازیلا داشت با موهای سینم بازی میکرد و گفت روز اولی که دیدمت ازت خوشم اومد ولی فهمیدم چشمت لیلی رو گرفته و دوسش داری. معلوم بود لیلی هم ازت خوشش اومده و من دیگه حرفی نزدم. -تو دختر خوبی هستی، ماشالله خوشگل و خوش اندامی، چرا دوست پسر نداری؟ -داشتم، ولی خودشو خراب کرد، دله بازی درمیاورد. هول بود. -آها، پس به درد نمیخورده. -آره، از تو خوشم اومد که با معرفتی و این مدت اصلا هول بازی در نیاوردی. اخلاقت مردونه ست. -قربونت. تو هم دختر خوب و با معرفتی هستی. همون لحظه اومد روی من و لبش رو گذاشت روی لبم. شروع کرد بوسیدن و خوردن که منم همراهیش کردم و با دستم پشت کمرش رو دست میکشیدم. به دستمم زیر سر لیلی بود. بعد از یکی دو دقیقه لب گرفتن خودشو کشید پایین و گردن و سینم رو میخورد و میرفت پایین، به لیلی نگاه کردم که با لبخند منو نگاه میکرد. بعد خودش اومد با من لب تو لب شد و نازیلا اون پایین داشت واسم ساک میزد. کیرم دوباره شق شده بود و نازیلا با لذت داشت ساک میزد و کیرمو میمالید به صورتش. در گوش لیلی گفتم بگو بره، میخوام کُستو بکنم. لبخند زد و خودشم رفت کنار نازیلا و دوتایی برام ساک میزدن. بعد به نازیلا گفت برو دیگه، واسه امشب بسه. از همدیگه لب گرفتن و نازیلا اومد بالا از منم لب گرفت و گفت شب بخیر سهیل جون، فردا شب میخوابم زیرت. -باشه عزیزم، تو که داشتی اون پایین حال میکردی. -آره ولی چشمم دنبال تو بود. لیلی توی استخر گفت اول خودم بعد نوبتی شما دوتا. -خیلی نامردین، نباید اول به خودم میگفتید و نظرمو می پرسیدید؟ -حالا که گفتیم. دوباره لبمو بوسید و بلند شد گفت شب بخیر و رفت. تا در اتاق رو بست، لیلی نشست روی کیرم و آروم تا ته جا داد توی کُسش. واقعا تنگ بود و داغ، لیز بود و حسابی آب انداخته بود. گفت کیرت از کیر اون عوضی کلفت تر و خوشگلتره. همه چیزت از اون بهتره. سهیل خیلی دوسِت دارم. -الان حشری هستی اینجوری میگی. -نه عشقم، باور کن جدی میگم. این مدت خودتو ثابت کردی. حالا ببینم بعد از اینکه حالتو کردی و منو بدست آوردی، بازم اینجوری میمونی یا نه. -آره عشقم، منم دوسِت دارم، واقعا عاشقتم لیلی. اما تو گفتی اهل عشق و عاشقی نیستی و میخوای داداشی باشم، منم دیگه حرفی نزدم. خم شد لب گرفتیم و شروع کرد روی کیرم بالا پایین کردن. توی عمرم فقط چند بار کُس کرده بودم، اونم کُس جنده پولی بود و با کاندوم کرده بودم. اما این کُس تنگ و دخترونه، یه چیز دیگه بود. دیدن صورت مست شهوت لیلی و سینه هاش و بدن واقعا زیبا و روی فرمش، دیوونم میکرد و از شدت خوشحالی و لذت توی ابرها سیر میکردم. لیلی خیلی حشری بود و حتی یه لحظه هم مکث نمیکرد و آه و نالهش اتاق رو پر کرده بود. سینه هاش رو گرفتم و آروم میمالیدم و نوکشون رو با انگشتهام فشار میدادم و میمالیدم. آه و ناله هاش بلند تر شد و چند بار کُسشو روی کیرم عقب جلو کرد و با لرزش پاهاش و موج دادن به بدنش ارضا شد. خم شد لب گذاشت روی لبم و گفت خیلی دوست دارم سهیل، خیلی حال میدی. از وقتی یاشار رفت دیگه کُس ندادم. داشتم از شهوت میمردم. کونش رو دو دستی گرفتم و در حالی که روی من خم شده بود، از زیر میزدم توی کُسش و کیرمو تا ته فشار میدادم. کون گرد و قلمبه ش رو فشار میدادم و روی کیرم بالا پایینش میکردم و کیرم توی اون کُس تنگ بهترین لذت عمرش رو میبرد. لیلی توی صورتم آه میکشید و چند لحظه یه بار لب میگرفتیم. چرخیدم و بردمش زیرم. یه دستمو گذاشتم زیر گردنش و یه دستمو ستون کردم و شالاپ شالاپ توی کُسش تلمبه میزدم. لباشو میخوردم و گردنش رو لیس میزدم. تمام اون لحظه ها واسم غیر قابل باور بود و توی اوج لذت بودم. هنوزم که یاد اولین سکسمون می افتم قلبم به طپش میوفته و حشری میشم. هیچ کدوم از دخترها و زنهایی که باهاشون بودم، همچین حالی به من نداده بودن و چنین لذتی رو با هیچ کسی تجربه نکرده بودم. دختری که میدونی زیباترین و خوش اندام ترین دختریه که توی عمرت دیدی و آرزوت بوده، دختری که چشم تموم محله از نوجوان تا پیرمرد دنبالش بود و همه با حسرت نگاهش میکردن، الان زیر من بود و داشتم کُس تنگ و عالیش رو میگاییدم. کونی که همه چشمشون دنبالش بوده و هست و رو گاییدم و آبمو تا آخرین قطره ریخته بودم توش. برام مثل یه خواب و رویا بود. تمام ذره ذره ی بدنم توی اون لحظه ها از خوشحالی و شهوت داشت لذت میبرد. تمام دوستام و بچه محلها و تمام کسانی که دیده بودم با چه لذت و حسرتی به صورت و بدن و کون لیلی نگاه میکردن، میومدن جلوی چشمم و توی دلم میگفتم کونتون بسوزه، دارم میکنمش و دستتون به گوشه ی لباسشم نمیرسه. لیلی پشت کمرمو چنگ گرفت و همون لحظه دوباره ارضا شد. بدنش زیرم می لرزید و مثل یه بچه گربه صدا می داد تا آروم گرفت. لبامو گذاشتم روی لبش و کمی که خوردم گفتم منم دارم میام. گفت نریزی توش سهیل، بکنش توی کونم و اونجا خالی کن. کشدم بیرون و با همون خیسی کُسش و چربی کرمی که هنوز توی کونش بود، کیرمو فرو کردم توی کونش و دوباره خوابیدم روش. گفت سهیل واقعا دوسم داری؟ -به جون مادرم عاشقتم. -قول میدی تنهام نذاری؟ -دیوونه ام مگه، با اینکه دختر نیستی و میدونم چیکار کردی حاضرم باهات ازدواج کنم و تا آخر عمر نوکریتو کنم. -خالی نبند. -جدی میگم دختر، تو مال من باش، من دیگه هیچ آرزویی ندارم. -با اینکه یکی دیگه پردمو زده؟ تو که غیرتی بودی. -هنوزم هستم، چه ربطی داره. -با اینکه با این پسرا شوخی میکنم و میرم توی بغلشون؟ -خب اینو دوست ندارم ولی جمع خودمونی و دوستانه ست دیگه. نمیخوام محدودیت کنم و نزارم شوخی کنی و شاد باشی. اونام بچه های خوب و با جنبه ای هستن. -کارتو بکن بعدش حرف میزنیم. شروع کردم توی کونش تلمبه زدن و به صورتش نگاه میکردم. لبشو خوردم و دوباره سرمو بلند کردم و لحظه ای که داشتم آبمو توی کونش خالی میکردم، به صورت و چشمهاش نگاه میکردم و اونم دو دستی صورت منو گرفته بود. کامل خالی کردم و با لبخند شیرینش گفت لامصب چه آب داغی داری. همشو توی خودم حس میکنم. -لیلی خیلی خوبی دختر، واقعا سکسی و فوق العاده ای. -تو هم خیلی خوبی، خیلی بیشتر از اون عوضی بهم حال میدی. پیشت احساس آرامش و امنیت دارم. همه ی غم و غصه هام کنارت فراموش میشن. محکم بغلش کردم و گفتم مال منی، عشق منی. تا آخر عمر با من باش. خانم خونم باش. دوباره لب گذاشتم روی لبش و حسابی لب خوردیم. از لباش سیر نمیشدم و واسم لذتش بینهایت بود. گفت بیا بخواب کنارم میخوام باهات حرف بزنم. چرخیدم کنارش و کیرم از کونش اومد بیرون. دستشو گذاشت روی صورتم و گفت من جز یاشار به هیچ کسی کُس نداده بودم و بعد از اون تو اولین نفری، غیر از اون عاشق هیچکس نشدم و بعد از اون تو اولین نفری. اگه واقعا خودت میخوای باهام بمونی میشی آخرین نفر و تا آخر عمر تنها عشقم میشی. تنها کسی که اجازه داره کُسمو بکنه و صاحبش باشه. -باور کن واقعا میخوام، میخوام باهات ازدواج کنم و تا آخر عمر باهم باشیم. برای اینکه ثابت کنم دروغ نمیگم، همین که برگشتیم میایم خواستگاریت. -ممنون، باورت میکنم ولی قبلش باید یه چیزایی رو بهت بگم و بدونی. -بگو عشقم، هرچی هست بگو. -قول بده ناراحت نشی و تا آخر حرفم ساکت باشی و فقط گوش بدی. بعدش هرچی دوست داشتی بگو. -چشم، صدام در نمیاد و فقط گوش میدم. -ما تعطیلات پایان ترم قبلی، با همین بچه ها اومدیم شمال، اون موقع هم چند روز اینجا بودیم و اینا مثل همیشه باهم خوش بودن و راحت سکس کردن و خوش گذروندن. -آره، رفتم پایین دیدم. -قرار بود ساکت باشی ها. -ببخشید، در تایید حرفت گفتم. دیگه هیچی نمیگم. -راستش منم اون موقع به خاطر شرایط روحی خرابی که داشتم، رفتم قاطیشون و باهاشون همراه شدم. مثل بقیه ی دخترها منم باهاشون سکس کردم. دهنی و مقعدی. اومدم بگم یعنی به همشون کون دادی و واسشون ساک زدی که دست گذاشت روی لبمو و گفت هیسسسسس. هیچی نگفتم و ادامه داد همشون توی اون چند روز منو کردن. ولی نگفتم جلوم بازه و فقط از کون کردن، مثل بقیه. ولی چون من واسشون تازه بودم و همشون میگفتن آرزوی منو داشتن، حسابی تلافی کردن و هر کدوم توی اون چهار روزی که اینجا بودیم حداقل چهار پنج بار منو کردن. هر شبم یکیشون با من تنها خوابید و دو سه بار فقط توی اون شب کردن. ولی بازم حتی توی تنهایی هم بهشون نگفتم جلو بازه و فقط از کون کردن و واسشون ساک زدم. عید هم یه شب همگی رفتیم کردان ویلا اجاره کردیم و اونشبم منو کردن. از عید تا الانم دیگه سکسی نداشتم. الانم به خاطر تو گفتم کسی کاری نکنه و من میخوام فقط با تو باشم. از این به بعدم میخوام فقط با تو باشم، مال تو باشم. ولی اگه دوست داشته باشی، وقت هایی که مثل الان دسته جمعی میام همچین جایی و دور هم هستیم، آزاد باشیم و تو با هر کدوم از دخترها که دلت خواست سکس کن، باهاشون بخواب، هر کار دلت خواست بکن. منم با پسرها. ولی فقط از عقب بهشون میدم، کُسم فقط و فقط مال توئه، مال عشقم. قلبم و روحم مال تویه. فقط واسه تفریح و تنوع و خوش گذرونی توی این جور وقتها با اونها باشم. مثل تو که با بقیه ی دخترهایی. اگه میخوای الان جوابی نده و بیشتر فکر کن بعد جواب بده. -من،… آخه… راستش الان مخم هنگه. توی مرام و شخصیت من این چیزی که تو میگی نیست. نمیتونم ببینم عشقم، خانومم، زیر یکی دیگه بخوابه. کیر یکی دیگه رو ساک بزنه، حالا چه کُس بده یا فقط کون بده. کلا برام قابل باور نیست. -یعنی نمیخوای این اجازه رو بهم بدی؟ نمیخوای خودتم ۶ تا دختر خوشگل و سکسی رو داشته باشی و با هر کدوم که دلت خواست حال کنی؟ -من دلم میخواد فقط تو رو داشته باشم، تو هم فقط منو داشته باشی و فقط با خودم باشی. -من مال خودت میشم، هر روز که قرار نیست اینجوری باشه، شاید سالی دو سه بار یا نهایت چهار پنج بار پیش بیاد که دسته جمعی دور هم توی یه همچین جایی جمع بشیم. -منظورتو فهمیدم، میدونم چی میگی ولی واسه من خیلی سخته، اگه فقط دوست دخترم بودی و قصد ازدواج نداشتم میشد یه کاریش کرد ولی اگه ازدواج کنیم و زنم بشی نمیتونم باهاش کنار بیام که زنم با این و اون باشه. حتی واسه یه بار. -حالا که فعلا فقط دوستیم، فعلا قبول کن، تا بعدش اگه ازدواج کریم و نخواستی دیگه ادامه نمیدیم. حالا چی میگی؟ -اگه اون موقع من دیگه نتونستم قبول کنم با کسی که جلوی چشمم با چهار تا پسر دیگه سکس کرده ازدواج کنم چی؟ -نمیدونم، تصمیم با خودته، اگه راضی نیستی که هیچی. -یعنی چی هیچی؟ با من کات میکنی؟ -نه، ولی ناراحت میشم که به خواسته ی من احترام نذاشتی. من که جنده و هرزه نیستم و نمیخوام برم هر روز با یکی باشم یا بهت خیانت کنم. گفتم با اجازه ی خودت فقط چند بار در سال با اینا دور هم جمع بشیم و مثل اینا آزاد باشیم و خوش بگذرونیم. باور کن خیلی توی شادی و روحیه ی من تاًثیر مثبت گذاشت و حرصم خالی شد. -درسته ولی وقتی منو داری و کنارتم، دیگه لازم نیست کس دیگه ای بخواد بهت روحیه بده. لازم نیست حرصت رو خالی کنی. خودم بهت میرسم. -درست میگی، حرفتو قبول دارم و منطقیه ولی من این دو باری که با اینا اومدم و اینکارو کردم، بهم خیلی لذت داده و دلم میخواد بازم انجامش بدم و مثل اینا ازش لذت ببرم و خوش بگذرونم. یه چیز دیگه ام بگم که خیالت راحت بشه. کیر هیچ کدومشون به کلفتی کیر تو نیست و کونمو گشاد نمیکنن. نترس. فقط تنوعش جالبه. وگرنه نه عشقی در میون هست، نه چیز خاصی دارن که تو نداشته باشی. نگران نباش. -چی بگم والا، انگار تو تصمیمت رو گرفتی و واقعا میخوای که انجامش بدی. دیگه من چی میتونم بگم. -خوشحال میشم بله رو بدی و با رضایت خودت باشه. کنار هم لذت ببریم. وقتی هم که تنهاییم، فقط مال خودتم، کُسمم که کلا همیشه مال خودته. -هر چی تو بگی، باشه ولی اینو بدون من دلم میخواد زیبا ترین دختر دنیا که عشق منه، فقط مال من باشه و هیچ کسی حق نداشته باشه ازش لذت ببره. منم تمام و کمال مال خودت باشم. -تو مال منی، عشق منی، منم مال تو ام، قلباً، روحاً، جسماً، همه چیم مال تویه. اینا فقط یه تنوع و خوشگذرونی زودگذره که گاهی دور هم انجامش میدیم. قول میدم به خودتم خیلی خوش میگذره. بچه ها خیلی دوست دارن و خوب بهت حال میدن. مطمئن باش. فردا شب و پس فردا شب با نازیلا و سوگل بخواب و امتحانشون کن. با اونای دیگه هم خواستی حال کن، حتی با لیندا و مهناز جلوی دوست پسرهاشون حال کن. کسی مزاحمت نمیشه و راحت باش. تازه منم از دیدن خوشحالی و لذت بردنت خوشحال میشم و لذت میبرم. -واقعا از سکس من با یه دختر دیگه لذت میبری؟ -آره عزیزم، هم از دیدن سکس تو با اونا، هم از دیدن سکس خودشون باهم دیگه. دیدن سکس زنده خیلی تحریک کننده ست. خییییلی بیشتر از دیدن فیلمهای پورن تحریک کننده و لذت بخشه. من اینو با اینها تجربه کردم و واقعا لذتش غیر قابل توصیفه. تازه ما دخترا هم باهم لز میکنیم، مطمئن باش دیدن لز ما هم برات لذت بخش و تحریک کننده ست. از شنیدن حرفهایش و تصورشون، داشتم تحریک میشدم. دیدن سکس بچه ها باهم، دیدن لز کردن دخترها برام جالب و هیجان انگیز بود ولی تصور اینکه لیلی داره واسه پسرها ساک میزنه یا جلوی من دارن کونش میذارن و این کون افسانه ای رو که مال من شده، قراره اونا هم بکنن هنوز واسم سخت بود. با اینکه گفت بهشون خیلی کون داده و حتی باهاشون شب تا صبح تنها خوابیده. ولی نمیدونم چرا نتونستم باهاش به صورت جدی مخالفت کنم و قبول کردم. گفت حالا برو کیرتو بشور یه حال دیگه کنیم و بخوابیم. امروز خیلی خسته شدم، هم خیلی رقصیدیم هم توی استخر خیلی بازی کردیم و خسته شدم. رفتم حموم کیرمو شستم و برگشتم. اونم رفت کُسشو شست و اومد همدیگه رو بغل کردیم و با لب گرفتن کارمون شروع شد. بازم حسابی لب و گردن و سینه ها و کُسش رو خوردم و گفت بچرخ ۶۹ بشیم. همونجوی چرخیدم و روی بدنش بودم. کُسشو میخوردم و از بالا توی دهنش تلمبه میزدم. بعد گفت تو برو زیر. اومد روی من و دودستی کونش رو گرفتم و کُسش رو میخوردم. اونم کیرمو ساک میزد و حال میکردم. بالاخره ارضاش کردم و وقتی حالش جا اومد خودش رفت جلو و پشت به من نشست روی کیرم. کونش رو نگاه میکردم که پهن شد دور کیرم و با بالا پایین شدنش میلرزید. یه کم که اینجوری بود و بالا پایین میکرد. بلند شدم و به حالت داگی کُسش رو میگاییدم. داشتم محکم میکوبیدم و به موج و لرزش اون کون گرد و قلمبه نگاه میکردم. یکی از زیباترین صحنه های عمرم بود. باورتون نمیشه این کون چقدر خوشکل و خوشفرمه. با وجود اون کمر باریک کونش از بالا شکل یه قلب به خودش گرفته بود و نرم و لرزان و زیبا بود. قوص بالای کونش رو از دو طرف گرفته بودم و شالاپ شالاپ میکوبیدم توی کُسش تا ارضا شد. دمر خوابوندمش و به کمر زدن روی اون کون نرم و سکسی ادامه دادم و کیرمو از پشت فشار میدادم توی کُسش. دوبار آبم اومده بود و مطمئن بودم اینبار کارم خیلی بیشتر طول میکشه. راحت روی بدنش خوابیده بودم و با آرامش و حوصله کُسشو میکردم. گوش و گردنش رو میخوردم و صورت و گوشه ی لبش رو میبوسیدم. لیلی هم زیر آه و ناله میکرد و با قوس دادن به کمرش، کونش رو میداد بالا. تا اینکه گفت سهیل تندش کن دارم میام. بلند شدم روی دستام و میکوبیدم پشت کونش و کیرمو فرو میکردم توی کسش. کونش میلرزید و بالا پایین میشد، لیلی هم صدای آه و ناله هاش بلند شده بود و متکا رو چنگ میزد تا اینکه یه بار دیگه ارضا شد. دیگه خوابیدم روش و تلمبه نمیزدم. فقط آروم بوسش میکردم و قربون صدقهش میرفتم. بعدش گفتم میتونم یه بار دیگه هم ارضات کنم، ولی اگه سیر شدی دلم میخواد از کون بکنمت. -هر وقت بخوای بهت کون میدم، دخترا هم همه از کون بهت میدن، ولی اگه میشه امشب بازم از کُس بکن. فقط آخرش بکن توی کونم و اونجا خالی کن. کسی جز تو که حق نداره کُسمو بکنه، پس تو باید سیرش کنی. -باشه عشقم، کُست خیلی عالیه و من که ازش، سیر نمیشم. بلند شدم و چرخید پاهاشو داد بالا، کیرمو کردم توی کسش و شروع کردم به گاییدنش و لب میگرفتم. با یه دست سینه ش رو میمالیدم و لب و گردنش رو میخوردم. قد بلندش باعث میشد زیرم راحت باشه و منم راحت به بدنش مسلط باشم. خلاصه اون شب واسه بار آخر توی اون حالت ارضاش کردم و کشیدم بیرون و کردم توی کونش. یکی دو دقیقه هم کونشو گاییدم و بازم در حالی که چشم تو چشم بودیم آبمو توی عمق کونش خالی کردم و خوابیدم روش. بغلم کرد و نوازشم میکرد و قربون صدقه ی همدیگه میرفتیم. ازم تشکر کرد که بعد از چند ماه امشب حسابی به کُسش حال دادم و چندین بار از کُس ارضاش کردم. میگفت واقعا سبک شدم و خیلی حال کردم. بعد باهم رفتیم یه دوش گرفتیم و توی بغل هم خوابمون برد. صبح سوگل و نازیلا در حالی که دو طرف ما خوابیده بودن و سوگل سمت من بود و بغلم کرده بود، با نوازش و بوسه هاش بیدار شدم. چرخیدم بغلش کردم و گفتم شیطون مرض داری بیدارم کردی؟ خندید و گفت بسه دیگه، چقدر میخوابی؟ ظهر شده. بیا بریم صبحونه بخوریم. بوسش کردم و گفتم برو لباس بپوشم میام. لباس نمیخواد، یه شورت پات کن بریم. لیلی منو کشید توی بغلش و چرخیدم سمتش. لب گرفتیم و گفت قرار شد اینجا راحت باشیم. شورت بپوش برو. ما حتی شورتم نمیپوشیدیم. خندیدم و گفتم شما خیلی بی حیایید. من روم نمیشه. -یه بار که دسته جمعی سکس کنیم، تو هم خجالتت میریزه. -باشه، حالا فعلا با شورت میام. کیرمو گرفت و گفت بذار ببینن دوست پسرم چه کیری داره. چهارتایی خندیدیم و گفتم خب حالا، به وقتش نشونشون میدم. خلاصه رفتیم صبحونه خوردیم و قرار شد بریم بیرون یه چرخی بزنیم و توی جنگل کباب بازی کنیم. همگی راه افتادیم و غروب برگشتیم خونه. خیلی خوش گذشت و گردش و کمپ دسته جمعی با هفت تا دختر توی جنگل خیلی عالی و باحال بود. نیم ساعتی ولو شدیم و استراحت کردیم، بعد بساط مشروب و قلیون و رقص شروع شد و حسابی خوش گذشت. دیگه من انحصارا فقط با لیلی نمیرقصیدم و با بقیهی دخترها هم رقصیدم. لیلی هم مثل من میچرخید و با دخترها و پسرها میرقصید. لب گرفتن و بغل کردن توی رقص شروع شد و لیلی با همه ی پسرها و دخترها لب میگرفت و منم مثل اون با همهی دخترا لب میگرفتم و توی بغلم فشارشون میدادم. جو شهوت و هوس موج میزد و همه لخت بودیم. ما با شورت بودیم و دخترا با شورت و سوتین. رفتیم استخر و اونجا همشون سوتین هاشون رو باز کردن و دیگه همه فقط با شورت بودیم. هفت جفت سینه با سایزهای مختلف جلوی چشمام بود و همه رو وسط بازی و شوخی میمالیدم و میخوردم. همه توی همین وضعیت بودیم و همه در حال شوخی و بازی و دستمالی همدیگه بودن. بازم مثل دیشب حسابی خوش گذشت. مخصوصا که امشب آزاد بودم و همه از هم لب میگرفتیم و سینه و کُس و کون بود که میمالیدم و بغل میکردم. لیلی هم آزاد و راحت توی بغل پسرها بود و مثل من خوش میگذروند. دیگه شورتها هم از پامون در اومد و کیر شقم لای پا و لای کون دخترها میرفت و کیرمو میگرفتن. لیلی و مهناز اول از همه شروع کردن و واسه دوتا از پسرها که لب استخر نشسته بودن ساک میزدن. منم با سوگل و نازیلا رفتیم یه طرف استخر و دوتاشون رو بغل کرده بودم و لب میگرفتیم. بعد منم نشستم لب استخر و اومدن دوتایی برام ساک میزدن. با انگشتهای پام کُسشون رو میمالیدم و با سینهاشون بازی میکردم. بقیه هم مشغول بودن و توی حال خودشون. لیلی واسه همشون ساک زد و بعد مهرداد گفت بچه ها بریم بیرون، شورت و سوتین ها رو برداشتن و دوش گرفتیم رفتیم توی پذیرایی. نشستیم روی مبل و لیلی اومد توی بغل خودم. لب گرفتیم و گفت عشقم تا اینجا بهت خوش گذشت و راضی بودی؟ -آره عشقم، خوب بود و خیلی خوش گذشت. -خوشحالم که بهت خوش گذشته. بعد در گوشم گفت من با بچه ها حال میکنم، تو هم با هر کی دلت خواست حال کن. بعد با نازیلا سه تایی میریم بالا. -یعنی امشب از کُس خبری نیست؟ -اگه کُس میخوای نازیلا رو الان بکن و خودمون دوتایی بریم اتاق. اتفاقا من بعد از کون دادن خیلی دلم میخواد کُسمو بکنی. -باشه، همینکارو میکنیم. بلند شد و رفت بغل یکی از پسرها و نازیلا رو صدا کردم اومد بغل من. نشست رو به من و شروع کردیم لب گرفتن. گفتم میخوام همینجا بکنمت و شب با لیلی برم بخوابم. یعنی نمیخوای امشب بغلت باشم؟ -دوست دارم باشی ولی میخوام با لیلی تنها باشم، فعلا تازه به هم رسیدیم و میخوام گاهی تنها باشیم. تو هم با بچه ها حالتو بکن، بعد صدات میکنم بیا. ولی یه نیم ساعتی رو میخوام تنها باشیم. -آها فقط نیم ساعت؟ -آره. -باشه اشکال نداره. بعد میام پیشت سه تایی بخوابیم. -دمت گرم. ادامه دارد… دوستان لایکها و کامنتهای شما باعث دلگرمی نویسنده ها و ایجاد انگیزه برای ادامه دادنه. رهنمایی ها و نظرات شما باعث بهتر شدن داستانهاست. پس با یه لایک کردن که زحمتی هم نداره، یا چند کلمه نظر دادن، به این همه وقت گذاشتن و زحمت تایپ کردن نویسنده احترام بذارید. دم همتون گرم. نوشته: سهیل -
توسط kale kiri · ارسال شده در
خواهر زن سفید کوننقلی سلام خدمت دوستانکونباز سعید هستم ۳۷ سالمه و ده سالی میشه ازدواج کردم از همون اول ازدواج رو خواهر زنم کراش داشتم از خواهر زنم بگم معصومه ۳۶ سالش و از زنم دوسال بزرگتر ممه ها فکر کنم ۹۰ باشه کونش گرد و قلمبه و خوشفرم یه بچه دو ساله داره .بدنش سفید سفید یه وقتایی که مچ پاش و چاک سینش رو دید میزدم سفیدیش کامل معلوم بود خلاصه شوهر معصومه تو یه شهرستان دیگه کار میکرد و بیست روز تو ماه خونه نبود بیشتر مواقع با ما اینور و اونور میرفت گاهی وقتها میرفتم دنبالش بریم باغ پدر خانمم بچه بغلش بود میومدم بچه رو بگیرم که سوار ماشین بشیم عمدا دستم رو به ممه هاش میمالیدم و خودش هم متوجه میشد و هیچ نمیگفت منم تکرارش میکردم تو طول روز یه بار بهش گفتم از بس اینا بزرگن همش دستم میخوره بهش . گفت چیکارش کنم که بزرگه گفتم نصفش رو بده من بخورم اخم کرد و رفت خلاصه گذشت تا روز ۱۳ بدر رفتیم باغ همه دور هم جمع بویم فقط شوهر معصومه نبود سر کار بود و تا عصر دو سه بار به بهانه بچه بغل کردن دستم به سینش زدم و خودشم راضی بود دورم شلوغ بود نمیشد کاری کنی عصر خواستیم بریم خونه بهش گفتم بیا با ماشین ما بریم من میرسونمت سوار شدیم و اول زن و بچه خودم رسوندم خونه بعد معصومه رو . تو مصیر گفت امروز از بس راه رفتم پاهام درد گرفته و خسته شدم چطور از پله ها برم بالا منم دل و زدم به دریا و گفتم خودم وسایل و بچه رو میارم بالا و پاهات هم ماساژ میدم گفت واقعا راس میگی اگه کسی بفمه چی فکر میکنن گفتم قرار نیست کسی بفهمه و با چنتا ناز و اشوه قبول کرد کمکش بچش که خواب بود و وسایل رو بردم بالا و بچه رو خابوند رو تخت یه لباس راحتی پوشیده و اومد تو سالن منم بهش گفتم دراز بکش پاچه شلوارش گشاد بود و تا زانو خودم دادم بالا اوووف باورم نمیشد پاهای سفید معصومه تو دستم بود یواس شروع کردم با لوسیون ماساژ دادن و هی دستم میبردم بالا تر گفتم بزار شلوارت در بیارم رونات هم بمالم قبول نکرد همین جور که دراز کشیده بود دستم بردم بزیر تیشرتش و کمرش رو مالیدم شل شد و تیشرت رو تا جایی که تونستم دادم بالا و سوتین رو باز کردم و ماساژ دادم و دستم رو به کون نقلیش نزدیک میکردم و هیچ نمیگفت معلوم بود کمی شهوتی شده و همین طور که ماساژ میدادم سستم رو بردم زیر شورت وکون و کسش رو لمس کردم شلوار و شورت رو با هم از پاش در اوردم چرخید و خندید گفت تو که همه رو در اوردی تیشرت وسوتین هم خودش در اورد من دیه بی اختیار شروع کردم به خوردن مممه و یه دستم هم لای کسش بود معصومه هم داغ کرده بود میگفت بکن بکن بیست روزه کیر ندیده ای کص رفتم لای پاش و کسش رو لیس زدم و خوردم براش که ابش راه افتاد معصومه گفت دیه طاقت ندارم بکن توش منم با یه فشار تا کردم توش و یه اه کشید اب کصش لیز بود و شروع کردم به تلمبه زدن چند دقیقه کردم گفتم برگرد حالت داگی برگشت و وای چی میدیدم کص و کون گرد و سفید معصومه جلوم بود حدود ۷ یا ۸ دقیقه تو کصش تلمبه زدم ابم اومد کشیدم بیرون و ریختم رو کمرش چند دقیقه کنارش بودم و بعد رفت حمام و از اون روز بعد هفته ای دو سه بار میرم خونش و میکنمش اونم کلی تشکر میکنه اخه چند ساله شوهرش خونه نیست حسابی بکنش امیدوارم خوشتون اومده باشه.کص ننه هر کی هم فحش بده نوشته: سعید -
توسط kale kiri · ارسال شده در
سیاوش و دوستش پاره م کردند 1 حشری های عزیز، بعد از اینکه شما برای اولین بار دادن به یه غول بچه کوچکتر از خودم نه تنها تنبیه نذاشتید بلکه تشویق به کون دادن کردید، من یک بار دیگه از سیاوش خواستم که ترتیبم رو بده. دفعه پیش که منو گایید، اینقدر کیرش کلفت بود که کونم رو پاره کرد. چون حالا کونم گشادتر شده بیشتر احساس اوبی دارم و این دادن لعنتی آدم رو معتاد می کنه. چند روزی بود کونم میخوارید برای یه کیر حسابی. یه پیغام به سیاوش دادم که اگه دوباره می خوای یه حال حسابی بکنی من آماده م. اون خواست که یه شب تو باغ یکی از دوستاش منو ببینه و آدرسش رو فرستاد. کمی نگران شدم ولی به لذتش می ارزید. وسایل دادن رو برداشتم و راه افتادم. تو راه از هیجان، شهوت و ترس هزار فکر خوب و بد می کردم. تا به باغ رسیدم اینقدر حشری شده بودم که شورتم خیس شده بود و حالا حاضر بودم که به سناریوی گاییدن تن بدم. باغ کوچکی بود با درختای زیاد و یه حوض کوچیک تو وسط. سیاوش درب رو باز کرد و بغلم کرد و در گوشم گفت جنده امشب کارت ساخته س! با این حرفش حال کردم. دستش رو باسنم گذاشت و گفت با این کونت می بایست دختر می شدی و با خنده گفت البته فرقی هم نمیکنه به هر حال تو رو دارم می کنم. گفت برو از یخچال آبجو و اینا بیار. رفتم آشپزخونه اول خودم رو لخت کردم و بعد کمی خوردنی آوردم. دستم رو تو تی شرتش برده بودم و با موهای پر پشت سینه ش بازی میکردم اونم دستش رو رونای سفید و بی موی من می کشید. هر دو حالمون عوض شده بود. گفتم آبجو رو با آب کیر دوس دارم و کیرش رو از شورتش بیرون کشیدم. با یه دستمال چشمام رو بست و همینطور که داشتم تخم هاشو لیس میزدم یه آهنگی روشن شد. فکر کردم که با کنترل روشنش کرده. با تخماش بازی می کردم و نوک کیرش رو مک می زدم. آبش کمی اومده بود و طعم شهوت خوشایند بود. از آروم نشستن سیاوش تعجب کرده بودم. آیا آرامش قبل از طوفان بود!؟ یه دستی روی ممه هام رفت و سیاوش گفت تو چرا سینه هات برجسته س. ببینم بهشون دست زدی؟ موهام رو گرفت و کشید سمت خودش، جوری که چهار دست و پا مثل سگ حالت گرفته بودم و نوک کیرش به حلقم می خورد. با حرکت موجی آروم داشت دهنم رو می گایید و نوک ممه هام رو فشار می داد. یکدفعه یه چیزی به نوک ممه راستم زد و چپی رو هم داشت بیشتر فشار می داد. یک نفر یه تف رو سوراخ کونم انداخت. وای فهمیدم که چشمم رو بستن که چند نفری منو بگان. یه چیزی مثل خیار تو کونم میکرد که گشادش کنن ولی من کیر رو بیشتر می پسندیدم ولی نمی تونستم حرف بزنم. یکیشون رو پشتم نشست و کیرش رو به پشتم می سابید. یکی هنوز داشت ممه هام رو اذیت می کرد. گاهی فشار می داد و گاهی ضربه می زد. درد زیادی از تخمام حس کردم و وقتی نگاه کردم یه گیره سر پهن هر دو تخمم رو چنگ زده بود. هر لحظه یه کار تازه ای رو من می کردن و کاملا گیج شده بودم ولی لذت زیادی هم می بردم. فکر می کنم ۵ یا ۶ نفر بودن، چون یه چند نفری هم از دور می گفتن عکس بگیر یا گوشش رو بکش و این حرفا. خواهش کردم که چشمم رو باز کنن ولی سیاوش گفت تو همه اینا رو می شناسی و اونا نمی خوان تو بدونی بهشون کون دادی. راست می گفت صدا ها آشنا بود و به صدای پسر عموم و دوستاش می خورد. منو رو تخت پرت کردن. یکی یه درگوشی بهم زد و یکی دیگه پاهام رو دوشش انداخت و کیرش رو سوراخم گذاشت. وقتی گیره سر رو برداشتن خیلی خوشحال شدم ولی بعدش با طناب تخمام رو گره زدن. این دردش کمتر بود و دولم حال اومد و سیخ شد. یکی از لبام گاز می گرفت. یه کیر نصفه تو کونم بود و تلاش می کرد همه رو فرو کنه و دیگری رو دهنم نشسته بود و می خواست تخماش رو بخورم. یکی دیگه تخمام رو می کشید و دول سیخ شده من رو مسخره می کرد. آخه خیلی ریز بود. با شدت تلمبه ها کیر یکیشون تو کونم رفت ولی این مال سیاوش نبود چون هم خم نبود و هم نازکتر بود. اونی که رو صورتم بود کیرش رو لبم گذاشت و منم براش مک می زدم. کم کم کیرش رو بیشتر و بیشتر تو دهنم می برد. راسما از سر و ته داشتن منو می گاییدن و یکی از وسط اذیت می کرد. خیلی تحریک بودم و آرزو داشتم کل شب رو بهشون بدم. در حال ماساژ تخم های اونی شدم که داشت دهنم رو می گایید که یکدفعه جمع شدن و با تمام فشار همه آبش تو حلقم خالی شد. پسره همون جا کیرش رو تو دهنم نگه داشته بود و می گفت کونده همه ش رو قورت بده. منم همه رو قورت دادم و بعد کیرش رو با زبونم کاملا لیس زدم. تلمبه های توی کونم شدید شده بود و تخماش به باسنم می خورد. داشتن نوبتی آبجو می خوردن و ۲ تا دو تا یا بیشتر می اومدن سراغم برای اذیت یا گاییدن. اولین بار بود که به یه گروه داشتم کون میدادم، البته ناخواسته! ازشون خواست که برم دستشویی ولی اجازه ندادن. یک کیر جدید رو گردنم اومد و گردنم رو خیس کرد. احتمالا مال کسی بود که سوار پشتم شده بود. بعد از کمی مالیدن، بالا تر اومد و رو لبم می کشید. چون بدنم از تلمبه از کون داشت تکون میخورد، پسره عصبانی شد و فکم رو باز کرد و کیرش رو فرو کرد و گفت اوبی حالا حسابی ساک بزن. تلمبه های باسنم تندتر شد و نفر دوم هم به اوج رسید و آبش رو تو کونم خالی کرد. برای اینکه از سر و ته استراحتی کرده باشم، دوباره خواستم برم دستشویی و اینبار یکی گوشم رو گرفت و با اردنگی انداخت تو دستشویی. اول چشمام رو باز کردم و بعد تخمام رو آزاد کردم. آب شهوت از کونم و رونم سرازیر شده بود. خوشحال بودم از اینکه هم خودم حال کردم و هم دو نفر رو به اوج رسوندم ولی نمیدونستم باقی امشب چطوری خواهد بود و امیدوار بودم یکی دو نفر دیگه نمونده باشن چون کونم کمی می سوخت. خودم رو تمیز کردم و درب رو باز کردم. سیاوش ایستاده بود و دوباره چشمی رو روی صورتم انداخت. منو بردن وسط. ممه هام رو مالش میداد و بعد دوتا گیره به ممه هام زدن. تا دستم رو از درد بردم که برشون دارم، یکی از پشت تخمام رو گرفت چنان پیچوند که دادم هوا رفت و ممه هام رو فراموش کردم. خیلی خشن شده بودن. فکر کنم این دور میخواستن سکس خشن داشته باشن و دائما تحقیر میکرد و اردنگی یا سیلی میزد. موهای سرم رو گرفتن و پایین کشیدن. وقتی خم شدم فهمیدم که جلوی یک میز هستم. یکی داشت از پشت به باسنم با ضربات شدید می زد. گیره های ممه هام چون به کف میز خورده بودن خیلی درد داشت و من داد می زدم و تکون می خوردم. اینقدر تحریک بودن که اصلا رحم نداشتم. یکی به کونم اردنگی زد و چون من خم بودم به تخمام خورد و از درد خودم رو زمین انداختم. شاید تخمم ترکیده بود ولی کی توجه می کرد. می خندیدن و شرط می بستن کدومشون بیشتر و خشن تر می تونن دهنم یا کونم رو بگان. خم رو زمین افتادم بودم و سریع گیره ها رو از ممه هام باز کردم. یکی بلندم کرد و مثل یه گونی روی یه چیزی مثل تخت انداخت. خواستن که داگی خم بشم و ضربه های به باسنم باز شروع شد. یکیشون که صدای آشنایی داشت می گفت کی می تونن یه دختر بیارن واسه سکس و چند نفری بتونن تا صبح بکننش. تازه اول شب بود و فهمیدم تا صبح باید کتک بخورم و بدم. وقتی یکی دیگه شون با موهام سرم رو بلند کرد و بهم سیلی زد اونیکی از پشت تف تو سوراخم انداخت و کیرش رو روانه کرد. صبری در کار نبود، پشت سر هم عملیات داشتن. از پشت به سوراخم فشار می آورد که کیرش رو وارد کنه و اونیکی گوشام رو به سمت بالا کشید و کیرش رو کرد تو دهنم. دوباره از جلو ساک می زدم و از عقب تلمبه می خوردم ولی کلفتی کیرش کامل تو نرفته بود و کونم می سوخت. هر دو تا لذت می بردن و می زدن و می کردن. من هنوز درد تخمام رو احساس می کردم، واسه همین دستم رو بردم تا کمی ماساژ بدم. ظاهرا یکی منو دیده بود و دلش به حالم سوخته بود اینه که یه دست گرم و نرم تخمام رو گرفت و کمی به آرامی مالش داد. از دو طرف کیرشون تا ته میومد و می رفت و با ماساژ تخمام خیلی حال می داد و داشتم به اوج می رسیدم. فقط درد گوشام بود که داشت از جاش در می اومد! با دستام مالش تخمای کسی که دهنم رو می کرد رو شروع کردم تا زودتر به اوج برسه و از درد گوش راحت شه م. بعد از دو یا سه دقیقه مالش به اوج رسید. کیرش درآورد و آبش رو روی صورتم و دهن خالی کرد. نفر سوم هم تموم شد و احتمالا اونی که کیرش تو کونم بود مونده بود و سیاوش. با حرکات کمر داشتم چهارمی رو راضی می کردم که یکی از ممه هام رو گرفتن و همچنین دولم رو. اولش خوشایند بود ولی نیشگون ممه ها و کشیدن دولم درد داشت. نمی دونم اونی که داشت کونم رو می گایید دولم رو می کشید یا کس دیگه ای بود ولی هر چی می گذشت بیشتر و بیشتر می کشید. آخرش داشتم از درد داد می کشیدم و چون از سمت راست کشیده میشد، کاملا کج شده بودم ولی همچنان شدید تلمبه می شدم. یکی هم داشت علاوه بر کیری که تو سوراخم بود از بغل انگشتش رو فرو می کرد. بدجوری ترسیده بودم. هر کاری برای ارضا و شوخی جنسی انجام می دادن و هیچ محدودیتی هم نداشتن. با این کار نفر چهارم هم به اوج رسید و آبش رو تو کونم خالی کرد. ازم خواستن که به پشت بخوابم روی یکی از اونا. اون کیرش رو از زیر آروم آروم کرد تو سوراخم و با تلمبه هایی که من هم کمک می کردم و آب زیادی که از قبل جاری شده بود، به راحتی تا ته رفت. همینطوری آروم بازی میکردیم که یکی دیگه از رو کیرش رو لبه سوراخم گذاشت و هماهنگ با اولی تلاش می کرد که اونم کیرش رو فرو کنه. با زور کمی از نوک کیرش وارد شد ولی با فشار بیشتر دومی تو نمی رفت. سوراخم داشت می ترکید و فریاد می زدم و اونا میخندیدن و لذت میبردن. نفر اول از زیر تا ته کیرش رو کرده بود تو کونم و نفر دوم داشت از بالا فشار می داد که کیرش رو از همون سوراخ وارد کنه. بشدت داشت تلمبه می زد و با هر تلمبه یه ذره تو می رفت و دردش قابل تحمل نبود. مثل خر از رفتنم به باغ پشیمون شده بودم و نمیدونستم که آخر وضعم چی خواهد شد. یکی دیگه اومد به کمک که هرجوری شده کیر دوم هم تو کونم فرو بره. اول با سیلی و نیشگون و بعد با غلغلک. درد دیگه قابل تحمل نبود و من تلاش می کردم خودم رو رها کنم ولی اونا خشن تر می شدن. آخرش بعد از ۵ دقیقه تلاش ناموفق سیاوش به دادم اومد و منو از زیرشون آزاد کرد و برد دستشویی که خودم رو مرتب کنم و یه دوشی بگیرم، چون تمام بدنم عرق و آب شهوت شده بود. کونم بد جوری می سوخت و هنوز احتمالان جوان هایی پشت در با تخم پر از شهوت منتظر کون و دهن من بودن. علاوه بر کونم چاک دهنم هم درد می کرد ولی هیچ کدوم بیشتر از جای گیره رو ممه هام نبود که هنوز می سوخت. نیم ساعت دوش رو طولش دادم که هم دردم کمتر شه و هم شاید بعضی هاشون برن. ساعت دستشویی حدود ۱۱ شب رو نشون میداد و من ۷ رسیده بودم به باغ. ۴ ساعت بود که بشدت داشتم از هر طرف گاییده می شدم. خودم خیلی اذیت شده بودم و خیلی زیاد هم لذت می بردم، چون اینجور سکس های گروهی رو دوست دارم. ادامه این خاطره رو پست بعدی میذارم چون این قسمت طولانی شد و هنوز تا صبح راه زیاد هست برای شهوت رانی! نوشته: پرویز -
توسط kale kiri · ارسال شده در
رابطه من و زن پسر عمه ام سلام به همه دوستان سایت کونباز این داستان که میخوام بگم برای عید امسال هست و از این اغراق شده ها نیست که خیالبافی میکنن جریان طبیعی رو براتون نوشتم بریم برای تعریفش: من به جوون مجرد ۳۵ ساله هستم اسمم سیاوش تیپ و قیافمم بد نیست هفته اول عید بود عمه ام با عروسش و پسرش اومدن خونه ما ،بعد احوالپرسی و نشستن و پذیرایی گرم صحبت با پسر عمه ام بودم که متوجه نگاه های خیره زنش (اسمش ماراله خیلی خوشگل و خوش بدن هست )به خودم شدم. اولش محل نذاشتم ولی چند باری که برگشتم و نگاهش کردم دیدم چشم تو چشمنگاهم میکنه تو حضور مادر شوهرش و شوهرش و خانواده من …خیره موندم بهش گفتم شاید دارم اشتباه میکنم دیدم نه ادامه داره نگاهش . یکمباهاش آمار بازی کردم بعد که پاشدم به بهانه آجیل چرخوندن دور زدم و وقتی رسیدم بهش زیر لب گفتم خیلی خوشگلی مارال جون …وایساد نگام کرد البته نه جوری که تابلو شه گفت ممنون من رد شدم و نشستم …خلاصه کنماون شب کلی باهاش آمار بازی کردم رفتن . ماجرا از اونجا شروع شد که چند روز بعد ما رفتیم خونه عمم و از اونجایی که پسرش و عروسشم باهاش زندگی میکنه گفتیم همه رو یکجا ببینیم،از شانس خوب من فقط عمم و عروسش مارال بودن …نشستیم و مارال خانومرفت میوه و چایی و وسائل پذیرایی میاورد یه شلوار لی تنگ پوشیده بود با یه تاپ قرمز یقه باز که خم میشد قشنگ سینه اش معلوم می شد و روشم یه کت که دکمه هاش باز بود من اول رو مبل نشستم بعد یه فکری به سرم زد از عمد رفتم پایین نشستم …مارال که برگشت دید من رو زمین نشستم تعجب کرد چایی که جلو من آورد خم شد از روی تاپش سینه اش با یه سوتین سفید معلوم شد منم از عمد خیره به سینه خوشگلش شدم تا متوجه بشه اونم فهمید سرخ شد صورتش و هل شد یکم سریع آروم گفتم چقدر بزرگن میشه خوردشون …راست شد رفت سمت پدر و مادر من و پشتش کرد بهم و خم شد چایی تعارف کنه کونش قشنگ معلوم شد از رو شلوار …یه کون بزرگ سکسی که فقط دلت میخواد بزار توش …فهمیدم از عمد اینکارو کرده داره بدن نمایی میکنه کارش کرد و رفت نشست یکمدوباره آمار بازی کردیم پاشد رفت آشپزخونه تا میوه بچینه رو دیس بیاره من گفتم آب لازم شدم و از اونجایی که خونه عمم بزرگ شدم پاشدم تندی خودم برمکه عمم مارال صدا نکنه بگه آب بیار رفتم تو آشپزخونه دیدم داره میوه هارو تمیز میکنه آروم نزدیکش شدم از پشت آرومبهش چسبیدم تا اومد واکنش نشون بده گفتم منم نترس اونم کاری نکرد بهش گفتم میخوامت چیکار باید بکنم برات یکم کونش دست زدم گفتم دوست دارم این مال من باشه انگار منتظر همین بود خودشو میمالید بهم از پشت گفت الان اینجا نمیتونم صحبت کنم اینستاگرام بهت پیام میدم خندید و رفت . ما رفتیم و شب اینستا بهم پیام داد …قرار گذاشتیم بیاد خونمون وقتی کسی نیست …روز موعود رسید و اومد در باز کردم چی میبینی آرایش قشنگ یه مانتو کوتاه با شلوار ساپورت مشکی اونم که گوشتی قشنگ اندامش تو چشم میزد …اومد تو بردمش تو اتاقم یکمصحبت کردیم و گفتم شوهرت راضیت نمیکنه گفت صحبت این نیست دلم یه تجربه متفاوت میخواست نصیب تو شد . رفتم جلو دستش گرفتم و لبمو آروم بردم سمت لبش و شروع کردیم به لب گرفتن خیلی خوشمزه بود لباش آروم آروم مانتوشو در آوردم و اون لباسای منو …وقتی تیشرتشو دادم بالا یه سینه گنده سایز ۹۰ لای سوتین سبز محشر بود کلمو کردم وسطشون بخور بخور خندش گرفته بود میگفت آروم همش مال خودته آخرین بارتم قرار نیست باشه …چشام گرد شد بیشار با حرص نوک سینه هاشو میک میزدم اونم آه و ناله خفیف میکرد گفتم سیاوش شلوارتو در نمیاری پسرتو ببینم گفتم ای به چشم پاشدم و گفتم مارال خودتم شلوارتو درآر که دیدم شورتش سبز ست سوتینش …رون گوشتی و بزرگ شرت ک کند یه کلوچه آبدار بزرگ لای پاهاش بود نزدیک شدیم دوباره لب گرفتن با دستش کیرمو گرفت بالا پایین میکرد میگفت جانم چقدر داغه کیرت بعد یکم رفت پایین شروع به ساک زدن کرد چقدرم حرفه ای ناسلامتی ۱۰ سال بود ازدواج کرده بود انقدر خورد خورد تا سیر شد معلوم بود عاشق ساک زدنه گفتم پاشو برات بخورم دراز کشید پاهاشو وا کردم و شروع کردم خوردن کصش انقدر خیس بود دریاچه ای شده بود انقدر خوردم دیگه آه و ناله اش بلند بلند شده بود گفت بسه بکنم کیرتو بکن تو کصم دارم میمیرم سریع پاشدم آروم سر کیرمو گذاشتم دم کصش و آروم فشار دادم تو که یه جیغ ریز زد بعد شروع کردم تلمبه زدن و تندش کردم از آه و اوفش و ناله اش معلوم بود داره نهایت لذت میبره هی میگفت سیاوش قربونت کیرت برم چقدر خوب میکنی بکن مال خودته جرم بده منم هی تند تند کمد میزدم …تا بعد نزدیک ۱۵ دقیقه آبم اومد …و دو دور دیگه سکس کردیم اون روز . الانم که آخر فروردین هست دو بار دیگه فرصت شد اومد پیشم حسابی به خدمتش رسیدم و سری دوم قرص و تاخیری همه چی زدم بالا انقدر کردمش دگ گفتم غلط کردم برا کیرت بمیرم بزار بخورمش آبتو بیارم ک گفتم نه یا از پشت که تنگه میزاری بکنم سریع آبم میاد یا نه کلا اونم مخالفت کرد و منم گذاشتم بخوره برام ولی خودمو ناراحت نشون دادم و اونم فهمید و قول داد بهم خودشو آماده کنه برا اینکه از پشت بزاره بکنمش این بود ماجرای سکس من با زن پسر عمه ام مارال جون نوشته: سیاوش
-