mohsen ارسال شده در 19 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین گی × بیغیرتی × داستان گی × سکس گی × داستان سکسی × سکس بیغیرتی × داستان بیغیرتی × داستان سکس بی غیرتی جدید امیر کیر کلفت سلام امیدوارم حال یک یکتون خوب باشه .اومدم یکی از خاطره هام رو که مربوط میشه اوایل حس پیدا کردنم به پسرا براتون تعریف کنم امیدوارم شمام مثل من لذت ببرین. از همین اول بگم تموم اسمایی که میبرم مستعاره. الان ۱۷ سالمه و این داستان برمیگرده به ۱۵ سالگیم یعنی دو سال پیش . از بدنم بگم یه کوسه به تمام معنا فقط یکم زانو به پایین مو دارم که اونم انقدر نازک و کمرنگ به زور میشه دید و رنگ پوستمم سفیده خیلی نه ولی سفیده اوایل با کیرم ور میرفتم به این فکر می کردم کاش جای کیر خودم کیر بقیه رو می مالوندم چون کسی در دسترس نبود و به کسی اعتماد نداشتم با کاندوم هایی که از دیجی کالا سفارش داده بودم و با خیار خودم رو می مالوندم ولی زیاد و تا ته نمی کردم تو کونم. کم کم به این فکر می کردم دیگه این خیارا کار من رو راه نمیندازن باید یه فکر اساسی میکردم.اون روزا یه همکلاسی داشتم که دوست تقریبا نزدیکمم بود و سر یک نیمکت می نشستیم راستیتش کس دیگه نبود که از اون بیشتر بهش اعتماد داشته باشم.اسمش امیر بود یه پسر قد بلند که همیشه مرتب و شونه کرده میومد مدرسه باباش از اون پولدارا بود که هرچی داشت رو واسش خرج میکرد.امیر پسر بی ادبی بود همش اسم کیر رو لبش بود و میکرد رو کس و کون بقیه . تصمیمم رو گرفتم که هرجوری شده بهش حالی کنم وقتی روش رو می کرد اون ور به کیرش زل میزدم همین که بر میگشت یه جوری که اون بفهمه نگام رو میدزدیدم.سر صف مدرسه هر وقت پشت سر من می ایستاد عمدا میرفتم عقب که باسنم بخوره بهش ولی هر دفعه اون عقب می رفت و یه جوری نگام میکرد که انگار یه چیزایی فهمیده ولی دو به شکه به خودش باور نداشت. زمان هی می گذشت و منم هنوز به خواستم نرسیده بودم و با فکر امیر انقد جق میزدم و خودم انگشت میکردم قشنگ حشرم زده بود بالا و دلم لک زده بود برا خودش. امتحانات نوبت اول بود ازش خواستم که با هم بریم کتاب خونه درس بخونیم اگه چیزی رو نفهمیدیم از هم بپرسیم .با اینکه همه ی اینا بهونه بود که امیر و ببینم و جلوش خودنمایی کنم ولی کارساز بود و امیر قبول کرد که باهام بیاد. بعد یکی دو روز شروع کردم به ناله کردن که اینجا نمیشه درس خوند و این چیزا و اینکه تنهایی هم حوصله درس خوندن ندارم بهش گفتم که من بابام راننده بین شهریه یه روز در میون خونه نیست مامانمم که همش پیش مامان بزرگمه و فقط واسه ناهار و شام میاد خونه تو بیا با هم بریم اوجا راحت تریم و بهتر درس می خونیم. اوایلش یکم خجالت می کشید و روش نمیشد و قبول نمی کرد ولی اونقدر اصرار کردم که قبول کرد یه بار بیاد به شرطی که هیچکدوم خونه نباشن چون روش نمیشد منم قبول کردم. دو روز بعد ، بعد از اولین امتحانمون قرار شد بعد ناهار بیاد خونمون.بابام که سر کار بود و مامانمم بعد ناهار رفتم خونه مادربزرگم منم سریع قبل اینکه امیر بیاد رفتم خودم رو آماده کنم .اول از هر چیزی رفتم دستشویی و با فشار آب و انگشتم کامل کونم رو تمیز کردم.بعدش اومدم یه رکابی و یکی از تنگ ترین شلوارک هام رو پوشیدم و به خودم یکم ادکلن زدم که یهو زنگ در خورد و امیر اومد. من رو که دید یکم جا خورد ولی سریع جمش کرد و به رو خودش نیاورد ولی من که فهمیده بودم یعنی نمیخواستم به چیزی غیر از اون فکر کنم. راهنماییش کردم به اتاقم کتابش رو در آورد و شروع کرد به درس خوندن ولی من نشستم و فقط نگاش می کردم.بعد چند بار که نگام کرد و چیزی نگفت دیگه تاب نیاورد و پرسید نمیخوای درس بخونی؟میخوای همین جوری نگاه کنی؟ دل رو زدم به دریا و شروع کردم به سوال های عجیب و غریب پرسیدن ازش پرسیدم نظرت راجب من چیه ؟ گفت پسر خوبی هستی .با خنده گفتم دیوونه از این لحاظ نه گفت پس از کدوم لحاظ .بلند شدم و یه چرخی زدم و دوباره پرسیدم بدنم چطوریه.یکم جا خورد گفت چه ربطی داره بگیر بشین درست رو بخون .خواستم الکی از خودم بد بگم مثلا گفتم آخه با خودم حال نمیکنم اینو که گفتم اصلا هم اینطور نیست خیلی هم خوشگلی گفتم پس چرا این همه مدت خواستم خودم رو بهت نشون بدم چرا توجهی نکردی و هیچی نگفتی. امیر کلا خشکش زد و بعد چند ثانیه با لب لرزون گفت می یه چیزایی حس کردم ولی واقعیتش با خودم گفتم حتما اشتباه میکنم الان هم باز هم شک دارم.اینارو که گفت بهش نزدیک تر شدم .چشماش رو بست و منم آروم و لرزون دستام رو بردم سمت کیرش و از رو شلوار گرفتم یکم رفت عقب با خودم گفتم با خودم گفتم بخاری از این بلند نمیشه.رومو کردم اونور یهو امیر اومد و از پشت بغلم کرد و گردنم رو بوسید.اونجا بود که چشام برق زد و تند چرخیدم و بغلش کردم و آروم در گوشش گفتم امروز من رو مال خودت کن.سرم رو آورد عقب و یه بوس کوچولو از لبم گرفت .یکم رفتم عقب رکابیم رو در آوردم و اونم تیشرتش رو .رو زانو نشستم و کمربندش رو باز کردم شلوارش رو کشیدم پایین که چشمم به کیر شق شدش افتاد که داشت شورتش رو پاره می کرد یه نگاه بهش کردم و از رو شورت کیرش رو بوسیدم و بعد اونم آروم کشیدم پایین و با کمک خودش هر دوش رو کامل در آوردیم منم بلند شدم و شلوارکم رو در آوردم و امیر بعد از گفتم یه جووون طولانی با دست با باسنم زد بهش .گفتم عجله نکن که امروز کامل در اختیار توعه. دوباره رو زانو نشستم و کیرش رو با دستم گرفتم کیرش خیلی دراز نبود ولی در عوض کلفت و رگدار بود دقیقا چیزی بود که من میخواستم. یکم با دست کیرش رو مالوندم که سرم رو گرفت فهمیدم میخواد براش ساک بزنم. دهنم رو بردم سمت کیرش و اول با زبونم لیس میزدم که خودش اومد جلو و کیرش رو کامل کرد تو دهنم طوری که یکی دو بار عوق زدم.ازش خواستم که رو تخت بخوابه و همینکه خوابید دوباره رفتم سراغ کیرش و شروع کردم به ساک زدن یه چند ثانیه ای براش ساک زدم که آبش اومد و ریخت دهنم .مزه تلخی می داد ولی به رو خودم نیاوردم یه دستمال براش آوردم که کیرش رو تمیز کنه و منم رفتم دهنم رو شستم. دوباره برگشتم و دوباره شروع کردم به مالوندن کیرش که بلند شه . بازم براش شروع کردم به ساک زدن ولی اینبار خودش بلند شد و گفت بریم سمت اصل کاری که دیگه نمیتونم صبر کنم منم از خدا خواسته گفتم چش عشق من. حالت سگی ایستادم امیر اومد جلوه شروع کرد به انگشت کردنم اولش یکم درد داشت چون احساس میکردم داره انگشتشو تا ته میکنه تو کونم اونم به خشکی.داشتم با انگشتش حال میکردم که با تف در کونم و خیس کرد و یکم تف هم مالید به کیر خودش.وقتی سر کیرش به کونم خورد احساس عجیبی داشتم شبیه به احساس لذت گرمایی که سر کیرش به کونم داد رو با تموم جونم احساس کردم.سر کیرش رو میکرد تو کونم در میاورد میخواست اینجوری کونم رو باز کنه.من که حشرم زده بود بالا ازش خواستم بکنه تو و تلمبه بزنه. یکم که بیشتر فشار داد خیلی دردم گرفت ولی ازش خواستم که آروم به کارش ادامه بده. همینجوری منو میکرد و منم کمکم احساس دردم داشت به لذت تبدیل میشه و صدای نفس نفس زدنم کل اتاق رو برداشته بود لذتش از اونجا برام بیشتر شد که سرعت تلمبه اش رو بیشتر میکرد.انگار کونم قشنگ جا باز کرده بود که یه حال اساسی از کیر امیر بگیره.وقتی تا ته میکرد و شکمش به باسنم میخورد بیشتر لذت میبردم و قربون صدقه خودش و کیرش میشدم.کیرش رو در آوردم یهو پشتم سرد شد امیر دوباره ارضا شده بود ولی اینبار آبش رو ریخته بود رو پشتم که ازش خواستم با یه دستمال تمیزش کنه. یکم نشستیم و امیر گفت بهتره دیگه برم خونه خودمون و واسه امتحان درس بخونم پیش تو باشم یه کلمه هم نمیتونم بخونم امیدوارم که فکرتم بزاره خندیدم و تا دم در روانش کردم که به جا خدافظی یه دست به باسنم زد و گفت از عشقم مراقبت کن. نوشته: آرتام لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده