mohsen ارسال شده در 19 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین زن بیوه × زن عمو × داستان زن بیوه × سکس زن بیوه × داستان زن عمو × سکس زن عمو × داستان سکسی × سکس با زن عموی بیوه سلام خدمت تمام اعضای سایت کونباز از همین اول بگم من تجربه داستان نویسی اینا ندارم ناشیم دیگه اولین بارمه و کاملا مو به مو داستانم واقعیه.زیاد حاشیه نمیرم داستان مال یه ماه پیشه و میرم سر اصل مطلب من یه پسر ۱۹ساله قد وزن متوسط ورزشکار پوست سفید اهل یکی از شهرای ایران و زن عمومم یه زن تقریبا ۴۶،۴۷ ساله مذهبی ریزه میزه لاغر اما تو پر رنگ پوستشم روشنه تقریبا وکونشم خوش فرم. تقریبا ۶سال پیش بود که عموم فوت شد و زن عموم موند ویه پسر کوچیک و شوهرم نکرد گفت بعد اون خدا بیامرز شوهر نمیکنم رابطه شم با بقیه اعضای خونواده خوب نبود زیاد ولی با ما خوب بود اززمانی هم که یادمه زن عموم منو دوس داشت میگفت پسر خوبی هستیو بیشتر از سنت میفهمی و این حرفا تا رسید به یه ماه پیش من اصلا فکر سکس باهاش تو سرم نبود ولی دوسه پیش که اومون خونمون یادمه سریه اتفاقایی حالم بد بو اومد پیشم حرف میزد باهامو دل داریم میدادو بقیه هم اونور بودن دیدم شرت و سوتین سکسیشو دراورد تامیزد جلوم گفتم چرا این اینجوری میکنه یادمه شرت و سوتینشم بنفش بود اون همیشه تو ذهنم بود تایه ماه پیش گفتم یه احوالی ازشون بپرسم پیام دادم تلگرام سلام زن عمو چطورین خوبین (اینم بگم تو یه شهر دیگه زندگی میکنن با مادرش و پسر عموم )جواب داد گفت :سلام عزیزم چه عجب احوالی از ما پرسیدی و این حرفادیگه شب شد پیام ندادم خوابیدم صبح ساعت یازده اینا بود پیام دادسلام احوال پرسی کردو گفتمن تنهام بیچاره ام و این حرفادیگه شروع کرد دردودل کردن اول بار بود چت میکردیم باهم اینجوری بعد هی میگفت من تنهام با یه بچه کوچیک چیکار کنم این حرفا منم گفتم ما کنارتونم همیشه درسته سنم کمه ولی میایم سر میزنیم بهتون اونم گفت تو مثل پسرمی دوست دارم دوسه بارم تو پیاما قربون صدقم رفت و میگفت تنهام یه زن تنها هیچ امیدی ندارم هی درد دل میکرد و یه چیزی گفت اصلا شوک شدم گفت پسر خالم که یه مرد ۵۳سالس گفته صیغم شو منم گفنم یا خدا چی میگه این چجور روش میشه واین حرفا منم گفتم قلط کرده غیرتی شدمو گفت اروم باش عزیزم من اصلا جوابشو ندادم منم گفتم ناراحت نباشین درست میشه همه چی گفت چی درست میشه من ۶سال تنهام و دیگه زد سیم اخر اصلا تعجب کردم که این زن عموی مذهبی این حرفارو میزنه منم گفتم تنها نیستین من هستم گفت تنهایی منظورم چیز دیگه س الان دوزاریم افتاد گفتم عه پس اینجوریه منم گفتم منظورتو میفهمم گفت چیه منظورم بچه بهم برخورد گفت بچه گفتم منظورتون تنهایی و کمبود محبت و چیزای دیگه س دیگه کامل روم باز شده بود اونم گفت من همیشه میگفتم تو بیشتر از سنت میفهمی گفتم زنعمو من بچه نیستم و دیگه زیاد حاشیه نریم رومون بهم باز شده بودو قرار سکس گذاشتیم و خیلیم خجالتی بود تو چت اصلا نمیفهمیدم چی میگه فقط فهمیدم کیرمو میخواد اینم بگم کل کل داشتیم باهم سر سایز کیرمم هی میگفت بچه بهم عمدا میگفت منم عکس کیرمو فرستادم واسش شق شق شده بود تو عکس رگاش باد کرده بود کیرم حدود ۲۰سانته و کلفت خوش فرم سفید دیدم عکس رو سین کرد فورا جواب داد چهههه خبرهههه گفتم چی گفت چه چیزیه گفتم قابل نداره گفت نصیب ما نمیشه گفتم قرار گذاشتیم که نصیب شما بشه گفت چطوری من این شهر تو اون شهر خلاصه هرجوری شد گفتم به خوانواده که دو سه روز برم اون شهر هم وسایل ورزشی بخرم هم به فامیل سر بزنم اونام قبول کردن زنعمومم دیگه طاقت نداشت ۶سال بود کیر نخورده بود هی میگفت بیا پیشمون بیا باورمم نمیشد زنعموم ۴۷ساله م انقدر حشری باشه بدجور داغ بود توچت باورشم الانم سخته واسم خلاصه بریم سر اصل مطلب و سکس دیگه رفتم خونشون زنعموم قبل رفتنم مادرش و پسر عمومو دک کرده بود برن خونه خواهرش دیگه طاقت نداشتم اصلا تو حال خودم نبودم رسیدم دم در خونشون دیدم حشری خانوم اومد دم در با یه چادر سفید صورتش شکسته شده بود توذوقم خورد ولی هیکلش رو فرم بود کون خوشگلشم تو چشم بود اومد دم درو سلام احوال اینا دیگه رفتیم تو گفت طاقت ندارم بیا شروع کنیم منم گفتم چشم اومدم بغلش کنم گفت برو اونور گفتم مگه نگفتی شروع کنیم گفت نه باید صیغه بخونیم 😁گفتم بخونیم یه چیزی گفتیمو دیگه شروع کردیم خیلی داغ شده بود هی میگفت شوهرمی و این حرفا ولی تو سکس حرفه ای نبود کیرمو از تو شرت در اورد گفت وای چه چیزیه این جیگرمو حال میاره منم گفتم دیدی گفتم نصیبت میشه کیرم خیلی زود شق میشه شق شق بود یکم کیرمو خورد بلدم نبوو بخوره گفتم داگی شو بکنم اونم داگی شد شلوارشو با شرتش کشیدم پاین دیدم جوون چه کون خوشگلی کونش عالی بود سفید خوشگل انگار ۱۸سالش بود منم کیرمو اروم مالیدم سر کصش اونم هی میگفت جون جون بکن منم اول بارم بود سکس میکردم گفتم الانه که ابم بیاد اونم کصش داغ داغ انگار اتیش بود هی میگفت جون بکن دیگه منم مثل ندید بدیتا تا تهشو جا کردم تو کصش بخدا یه جیغی کشیدم گفتم تمام پاره شد گفت پارم کردی اروم بابا چیکار میکنی تو اول بارته دیگه بشین زمین خودم سوارش بشم منم گفت باش دراز کشیدم اومد کیرمو یکم خورد گفت کیر مال خودمه بعدکیرمو اروم اروم کررد تو کصش یه حالی میداد کص تنگش اونم هی اه ناله میکرد قربون صدقم میرفت میگفت کیر خودمه فیط میگفت ابت نیاد جان من منم دست خودم نبود یهو گفتم داره میاد فورا دوزانو نشست منم بلند شدم کلی ابم اومد خالی کرد رو سینه های کوچیکش اونم گفت جانم قربون اب کیره کلفتت بشم من بعد کیرمو میک زد فورا شق شد به پهلو دراز کشید دوباره اروم اروم کردم تو کس تنگش دیگه وارد شدم با هر تلمبم یه آهی میکشید میگفت جانم قربونت خودت کیرت بشم بعد دیگه یه ربع با کصش بازی کردم اروم اروم تلمبه میزدمو اونم تو آسمونا بود هی قربون صدقم میرفت بعد گفت پاشو سرپا بکن اونم پاشد ریزه میزه بود رفت یه بالشت اورد کیرمو اروم کردم تو کصش اونم گفت خودم میزنم یه جوری جلو عقب میکرد صدای تلمبه هاش کل خونه رو برداشته بود هی اه اه ناله میکرد معلوم نبود کی ارضا شده بود دیگه نا نداشتم آبم داشت میومد گفتم داره میاد مگه سیر میشد این زن گفت نه بکن قربون کیر درازت بشم گفتم داره میاد گفت باش کیرمو از کصش در اورد یه آه کشید بعد دوباره ابم اومد خالی کردم رو سینه هاش دیگه گفتم من برم حموم تو حمومم یه دست دیگه حال داد بهم .استقبال بشه قسمت بعدی هم میزارم نوشته: خ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده