رفتن به مطلب

داستان سکس با زن مطلقه


poria

ارسال‌های توصیه شده


سکس با آیدا
 

سلام دوستان سپهر هستم ۲۷ سالمه این داستان برمیگرده به چند سال پیش من رفتم شهرستان سری به بابابزرگ مادریم و خاله هام بزنم. ایام عید و بهار بود که خاله ام گفت شوهرش چک بی محل کشیده و زندانی شده گفت باس بیای بریم شورای حل اختلاف و اونجا به عنوان شاهد پیش قاضی شهادت بدی که شوهرم وضعیت مالی خوبی نداره تا قاضی قسطی کنه بدهیش رو و بیاد از زندان بیرون کار کنه قرضشو بده.خلاصه سرتون رو درد نیارم من رفتم به عنوان شاهد دم در اتاق قاضی نشسته بودم که برم داخل و شهادت بدم که دیدم یه دختره با مادرش روی صندلی روبروم نشسته بودن ظاهرا برای کارای طلاقش اومده بود داشت بچه ۱ ساله اش رو زیر چادرش شیر میداد و کلا با من چشم تو چشم بود اخر سر هم از قصد میخاس سینه اش رو بده زیر لباسش چادرش رو زد کنار که ببینم حالا چه از قصد بود چه حواسش نبود نمیدونم یهو چشمم افتاد به ممه سفید این که سایزش ۷۵ یا ۸۰ بود ولی لامصب مثل برف سفید بود قشنگ معلوم بود که سفید پوسته با خودم گفتم این میخاد جدا بشه منم عاشق دختره سفید پوستم کاش بشه اوکی بشم باهاش یعنی میشه؟؟؟ خلاصه رفتم تو اتاق و برای شوهر خاله ام دست رو قرآن گذاشتم که وضع مالی خوبی نداره و اومدم بیرون از اتاق دیدم به مادرش گفت میخاد بره جای آب سردکن پایین آب بخوره منم گفتم از مادرش داره فاصله میگیره و بهترین موقعیت شمارمو بهش بدم خلاصه اتاق روبرو رفتم یک خودکار گرفتم و چند تا کاغذ هم باطله بود برداشتم و شمارم رو یکی از کاغذ ها نوشتم رفتم به سمت طبقه پایین دیدم داره برمیگرده همون زمان مامور پلیس و سرباز هم پشت سرش داشتن میومدن از پله ها بالا موندم چیکار کنم خلاصه فکری به ذهنم رسید گفتم ببخشید خانم این کاغذ ها افتاده مال شماست؟؟ گفت اره مال منه ممنونم گرفت و رفت منم خوشحال انگار دنیارو بهم دادن خلاصه پیام داد که چرا شماره دادی اینا منم گفتم خوشم اومده ازت و خلاصه رفیق شدیم و گف با شوهرش به مشکل خورده دارن جدا میشن و … خلاصه چند روزی گذشت که دیدم بابابزرگم اینا دارن میرن روستا عروسی دعوت بودند به منم گفتن بیا بریم من بهونه کردم نرفتم دیدم بهترین موقعیت که خونه داره خالی میشه پیام دادم به آیدا گفتم خونه بابابزرگم کسی نیست میرن عروسی امشب تا فردا شب هم نمیان بیا یک قلیونی بکشیم که بهونه کرد که مامان بابام گیر هستند نمیتونم و … گفتم آخر شب بیا که خوابن حداقل گف بیدار شدن چی گفتم قرص خواب میارم تا صبح پانشن بریز تو چایی شون بده بهشون بعد این همه اسرار قبول کرد منم رفتم قرص گرفتم و اومد تا سر کوچه شون قرص رو بهش دادم برگشتم دیدم شوهر خاله ام آزاد شده برگشته خونه زنگ زد که بیا پیش من اگه نرفتی روستا خلاصه رفتم پیشش دیدم نشسته پای بساط شیره کشیدن داشتم به آیدا پیام میدادم که گفت ۳ تا دونه قرص انداخته تو قوری چایی و بابا مامانش هر کدوم ۳ تا چایی خوردن گفتم حله ۱ ساعت دیگ تخت میخوابن به شوهر خاله ام گفتم میخوام برم من گف امشب اینجا بخواب تنها نمیخواد بری خونه بخوابی نمیزارم بری اینا که قضیه رو بهش گفتم که دوست دخترم میاد امشب بخاطر همون روستا نرفتم . گفت اها حله پس برو گفتم آخر شب میاد یکی دو ساعت دیگه میرم گفت پس یه چی سر هم کن شام بخوریم با هم خلاصه به شوهر خالم به پررویی گفتم با این دختره امشب برنامه دارم قرص تاخیری از کجا بگیرم میخوام یه جوری به این دختره حال بدم که ول کن من نباشه این قوم سفید پوست هس و خوشکله بکشه پایین من آبم اومده هنوز توش نکرده باشم ارضا شدم رفته اینجا جایی رو نمیشناسم
همون موقع شدید بارون میومد که بهم گف یه کاری بهت بگم به حرف میکنی و قول میدی دفعه دیگه سراغش نری گفتم چی گفت بیا چند دود شیره تریاک بهت بدم کمرت رو تیرآهن میکنه و دختره رو هم پاره میکنی تا ۲ ساعت فقط تلمبه میزنی میدونستم شیره تریاک کمر سفت کن هس ولی چون دوربری ها اعتیاد پیدا کرده بودند خیلی میترسیدم ازش گفتم نه علی جان ما را معتاد می کنی بیچاره میشم گف یه بار اعتیاد پیدا نمیکنی و… خلاصه دیدم چاره ای ندارم امشب رو میخام عشق کنم با دختره یک لول درست کرد با کاغذ گفت بیا بشین قبلش زیر کتری رو هم روشن کن یک چایی بزار خلاصه نشسم چند دودی کشیدم بعدش چای نبات داد بهم که نعشگی دو برابر بشه که شد حدود ۲۰ یا ۳۰ دود کشیدم که اینقد نعشه شده بودم که داشتم بالا میاوردم لامصب نمیدونم چه جنسی بود که اینقد انرژی داشتم که وزنه صد کیلو رو میتونسم از جا بلند کنم سرحال و پر انرژی شده بودم که ساعت ۱۲ شب شد پیام داد ایدا که مامان بابام تخت خابن کم کم بیا دنبالم خلاصه بارون بند امده بود رفتم دنبالش با بچه اش که بغلش خواب بود اومد سرکوچه شون سوارش کردم رفتیم خونه بابابزرگم رسیدیم اونجا رفتیم تو خونه رفتم زغال بزارم قلیون بزارم چون تو این چند روز از سکس اینا چت میکردیم اومد قبلی که زغال بزارم از پشت بغلم کرد که منم انگار برق از سرم پرید بیخیال قلیون شدم برگشتم بغلش کردم و لبام رو گذاشتم رو لباش یک ۱۰ دقیقه ای لب بازی کردیم خاستم لباس هاشو در بیارم که نمیزاشت و یک بشکون آروم از بازوش گرفتم که در بیار اذیت نکن دیگه میگف نه بار اول نه و …گفتم خیلی تو کفم حالم خیلی خرابه هر طور بود به هر زبونی و قولایی بهش دادم اینا در اوردم مانتوش رو در اوردم از بس سفید بود دختره که جای بشکونی که گرفته بودم قرمز و کبود شده بود دختر به این سفیدی ندیده بودم تا اون موقع خلاصه سوتین اینو در اوردم شروع کردم به خوردن سینه هاش که دیدم اونم شهوتی و مست شده بود و لباس هامو اونم در اورد شروع کرد اونم نوک سینه های منو به خوردن دستشو همیطوری برد رو کیرم من حدود ۸۷ کیلو ام و قدم ۱۷۵ و نزدیک به ۲۰ سانتی کیرم میشه کیرم تو دسش گرف شق شده بود حسابی تعجب کرد گف چقدر کلفت و بلنده شوهرم نصف اینم کیرش نمیشد گفتم مال خودته عزیزم اینو گفتم که دیدم رف سمت کیرم شروع کرد به خوردن یه جوری حرفه ای ساک میزد که اگه شیره نکشیده بودم ۱۰ باره آبم اومده بود ساکش تموم شد رفتم که شرتش رو در بیارم که دیدم خیسه خیس شده شرتش گفتم چه خبره گف ۶ ماه که سکس نداشتم تشنه تشنه کصم گفتم سیرآب میکنمش نگران نباش شرت اینو در آوردم که دیدم یک کص صورتی سفید جلومه لامصب یک ذره تیره نبود برعکس دخترای قبلی که سکس داشتم و تیره بودن این هلو بود لامصب کص گنده و کلوچه ای نبود تقریبا متوسط ولی صورتی عین فیلم سوپر های خارجی که میدیدم دقیقا همونطوری بود لامصب دیگ تحملم تموم شد گذاشتم کیرم رو لبه کصش تا ته فشار دادم چسبوندم تخم هام رو به کصش که بدبخت اینقد دردش اومد که جفت بازوهام تو دستش فشار داد و جیغی میخاس بزنه که لبام رو گذاتشم رو لباش که بچه اش تو اتاق بود بیدار نشه یه کم اروم اروم تلبمه زدم که دردش کم شد و شروع کرد به حال کردن که سرعتم بردم بالا تند تند میکردم چند پوزیشن مختلف میکردمش خیلی مست شده بود و شهوتی انگشتم کردم آروم تو سوراخ کونش که از اب کصش خیس شده بود دیدم مخالفت نکرد و حال میکرد انگشت دیگمم کردم ۲ انگشتی که گشاد بشه کونش گشاد که شد گفتم آیدا از کون میدی گف نه کیرت بزرگه دردم میاد اینا خلاصه گفتم اگه دردت اومد نمیکنم اینا اروم اروم به بغل وایساد منم سر کیرمو دادم تو کونش که دیدم صداش داره در میاد شروع کردم با دستم کصش رو مالیدن که دیدم داره حال میکنه و بیصدا شد کم کم کیرمو دادم تو کونش تا ته رف تو کونش اروم اروم کردم تا وقتی کونش گشاد شد که شروع کردم به تلمبه زدن تو کونش یه جوری که از کون داشت بیشتر حال میکرد تا کص ۴۰ دقیقه فقط تلبمه میزدم ابم نمیومد آیدا که گف بهم چند بار ارضا شدم بسه دیگه داره خابم میگیره تو رو خدا بیار دیگ آبتو بیار کون و کصم رو یکی کردی جر خوردم گفتم نوک سینه هام بخور زودتر آبم میاد شهوتم میره بالا اونم شروع کرد به خوردن نوک سینه هام که دیگه داشتم ارضا میشدم و آبم اومد همشو ریختم تو کونش و افتادم یه ور اونم افتاد یه ور دیگه اومدم گوشیمو کوک کردم که ۶ صبح ببرمش خونشون که قبلی خانوادش بیدار بشن خونه باشه تا صبح همینطوری بغلم خابید که ۶ صبح گوشیم زنگ خورد و بردمش تو راه بهم گف تا حالا همچین سکسی نداشتم و خیلی حال کرده بود . من برگشتم شهر خودمون ولی باهم در ارتباط بودیم حتی بعدش و واقعا ول کن من نبود التماس میکرد که دوباره برم خونه بابابزرگم و بیاد پیشم منم هر چند ماه یک بار میرفتم خونه بابابزرگم و همو میدیدیم. تا جایی که دیگه من بخاطر مسائل کاری دیگه نتونسم برم پیشش و اونم مجدد ازدواج کرده بود که دیگه بیخیالش شدم. دوستان این نوشته ها همه بر اساس واقعیت و اینم بگم بخاطر همون یک باری که شیره کشیدم مجدد برای بقیه سکس ها و کمر سفت کردنم به شیره تریاک اعتیاد پیدا کردم و به سختی تونستم ترکش کنم پس برای کمر سفت کردن و تاخیری اصلا سمت مواد مخدر نرین که از دامش به راحتی نمیشه آزاد بشید‌. امیدوارم لذت برده باشید.

نوشته: سپهر

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18