behrooz ارسال شده در دوشنبه در 00:13 اشتراک گذاری ارسال شده در دوشنبه در 00:13 یلدا خوشگل تر شده بود درود به همه رفقای سایت کون باز ، این داستانی که میخوام تعریف کنم نه فیکه نه جایی خوندم نه ساخته ذهنمه ، این اتفاق کامل برام افتاده و هرچی که میگم واقعیت داره من اسمم شهرام ۳۳ سالمه ۱۸۰ سانت قدمه و ۸۵ کیلو وزن . قیافمم شکر خدا خوبه خودمم بچه کرج هستم ، داستانم اولش برمیگرده به دوران بچگیم که وقتی ۷_۸ سالم بود میرفتیم خونه عمم تو روستا و اونجا با بچه های هم سن و سال خودمون بازی میکردیم و خیلیم خوش میگذروندیم ، دخترعمم اون موقع ها شاید ۲۵ سالش اینا میشد و تازه با یه مرد ۳۵ یا ۴۰ ساله ازدواج کرده بود که قبلا زنشو طلاق داده بود و یه دختر هم سن منم داشت به اسم یلدا ، در واقع بعد ازدواجشون اون دختر عمه ی من شده بود نامادری یلدا و اتفاقا اونام تو کرج زندگی میکردن یادمه همون بچگی بچه ها باهم بازی میکردن و منم فقط با این یلدا بازی میکردم ، خیلی با هم جور بودیم . خلاصه چندین سال گذشت و هردومون ۱۷ یا ۱۸ ساله شده بودیم و تو روستا هر مراسمی عمم اینا داشت می رفتیم اونجا همدگ رو میدیدم یا تو بقیه مراسمای فامیلا تو شهر اما از آنجایی که هر دومون خجالتی بودیم نمیدونستیم کاری کنیم . من از این خیلی خوشم میومد . یه دختر خوشگل با چشمای درشت و لاغر اندام . همون موقع من خیلی نگاش میکردم و خیلی تو نخش بودم ولی میدونستم اون اصلا تو این فازها نیست ، تو فاز دوست دختری و دوست پسری و … خیلی دختر ساده ی بود و لباس ساده هم میپوشید . چون مادر خودشم از بچگی باهاش نبود یه جوری مظلوم و سر به زیر بود گذشت و دو سه سال بعد شنیدم با یکی از آشناهامون ازدواج کرده ، چقدر حالم گرفت چون واقعیتش همیشه بهش فکر میکردم . حتی به ازدواج باهاش فکر میکردم ولی خب شرایط ازدواج نداشتم ، خلاصه این ازدواج کرد و سال ها گذشت و هردومون شدیم ۳۰ ساله ( ۳ سال پیش ) من میدونستم یه دختر ۸ ساله داره و زندگی نسبتا خوبی هم داشت . یه روز خیلی اتفاقی اینو تو اینستاگرام دیدم و فالوش کردم . نمیدونم چرا این کارو کردم ولی بهش پیام دادم ، البته با یه اکانت دیگه بهش پیام دادم و همه چی رو براش تعریف کردم که من کسی هستم که از بچگی دوست داشتم و ازت خوشم میومد و … اونم فهمیده بود منم و باهام حرف میزد . خودشو زده بود به نشناختن و میگفت پس چرا الان اومدی . چرا ۱۰ سال پیش مجرد بودم نیومدی . حرفای زیادی زدیم و منم خودمو معرفی کردم و مثل دوتا معشوقه ی قدیمی باهم حرف میزدیم . من حس میکردم این روز به روز داره جذب من میشه . یه روز بهش گفتم دیگه بهت پیام نمیدم . تو متاهلی و بچه داری . اونم میگفت پس چرا از اولش پیام دادی . چرا ذهن منو درگیر کردی . نباید اینکارو میکردی حالا من وابستت شدم و از این حرفا . شوهرشم یه پسر بی احساس و درپیت بود . شاید تو ظاهر خوب و سر به زیر بود ولی میدونم هیچ زنی دوست نداره همچین شوهری داشته باشه . اینم بگم یلدا با بالا رفتن سنش خیلی خیلی خوشگل شده بود . همون چشمای بزرگ و ناز . اندام کشیده و قلمی . موهای رنگ کرده و … وقتی عکساشو میدیدم ناخودآگاه تحریک میشدم . ۱ ماه باهاش حرف زدم و همونطور که خودتون حدس میزنید بحث سکس پیش اومد و من دیدم اون دختر خجالتی و سر به زیر چه سکسی شده ، چقدر خوب حرف میزد و چقدر خوب تعریف میکرد . باهم سکس چت میکردیم و کلی حال میکردیم . منم میدونستم کارم اشتباهه ولی خب نمیتونستم جلو خودمو بگیرم . یه شب ازش پرسیدم دوست داری باهم سکس کنیم . خیلی رک پرسیدم اونم خیلی رک جواب داد آره فقط با تو . من قند تو دلم آب شده بود . مثلا شبا عکس میفرستادیم برا هم من عکس کیرمو میفرستادم و اونم عکس کوصش رو میفرستاد . کاملا منو دیوونه کرده بود . حرف میزدیم بهم میگفت عاشق از پشت دادنم . میگفتم مگه درد نداره . میگفت شوهرم کثافت اینقدر از پشت منو کرد که الان دیگه کمتر دردم میگیره و واقعا حال میکنم . میگفتم یعنی واقعا میتونی از کون تحمل کنی ؟ میگفت آره شوهرم همه کیرشو میکنه توش ولی من با خودم میگفتم بلف میزنه یه شب زمستونی بود و من شدید حشری بودم ساعت ۱۱ شب بود بهش گفتم من دیگه نمیتونم صبر کنم ولی خب شوهرش خونه بود ، شوهرش تو یه شرکت کار میکرد و ماهی یه هفته درمیون شیفت شب میشد از ۱۰ شب تا ۸ صبح چند روز گذشت و من میدونستم شوهرش شیفته و بازم همون ساعت ۱۱ اینا گفتم یلدا من نمیتونم تحمل کنم میخوام بیام خونتون ، گفت نمیشه بخدا گفتم چرا ؟ گفت مجتمع ما نگهبان داره میبینن بدبخت میشم . گفتم نگران نباش من یه کاری میکنم نبینن !! چون قبلا رفته بودم حیاط آپارتمانشون و میدونستم خونشون کدوم بلوک میشه و راهش چجوریه . طوری که اگه میتونستی از دیوار پشتی که یه زمین خاکی بود بری بالا قشنگ میفتادی کنار بلوک اینا . اون شب منم که حشری بودم و مخم کار نمیکرد . ۱۲ شب بود و هوا خیلی سرد . پاشدم لباسامو پوشیدم و دوتا کاندوم داشتم اونارم برداشتم و رفتم پدرمم میگفت کجا میری گفتم دوستم الان تصادف کرده تو بیمارستانه میرم پیشش . خلاصه رفتم و رسیدم به محلشون ، فقط ۵ دقیقه با ما فاصله داشتن . ماشینو پارک کردم خیابون اصلی و با هزار زحمت از دیوار رفتم بالا افتادم تو حیاط مجتمع . کل دست و پام و لباسام کثیف شده بود . از طرفی استرس شدید داشتم . با خودم میگفتم کجا میری پسر . بگیرنت اعدامت میکننا . این فکرای لعنتی میومد تو ذهنم . ولی خب میگفتم شوهرش تا صبح کار میکنه و خودشم میگه دخترم شبو میخوابه تا صبح همینجور میفته یه بارم بیدار نمیشه و خوابش سنگینه . آروم آروم رفتم وارد ساختمون شدم و یواش از پله ها رفتم بالا حتی آسانسورو هم نزدم . رسیدم جلو درشون دیدم درو باز کرد همه جا تاریک بود وارد که شدم درو بست چراغو روشن کرد ، وااااای چی داشتم میدیدم !! انگار آرایش کرده بود که بره عروسی !! یه دامن کوتاه از اونا که از زیر کون میشه با رنگ مشکی پوشیده بود و یه پیراهن که هم بالا ناف بود هم خط سینه هاش بیرون بود . موهای مش کرده طلایی بلندی هم داشت . اصلا این صحنه رو دیدم هنگ کردم . سریع کاپشنم رو درآوردم . گفتم کجا خودمو مرتب کنم دستشویی رو نشون داد رفتم یه آبی به سر و صورتم زدم و اومدم دستامو خشک کردم دیدم چای ریخته گذاشته رو اپن آشپزخونه و خودشم تو آشپزخونه وایساده داره بهم لبخند میزنه . وای وای اون لحظه با خودم گفتم این همه وقت رو من با این حرف میزدم یعنی !! مثل خواب بود برام . وقتی به این فکر میکردم که میخوام الان بکنمش انگار دنیارو میدادن بهم . یکی از چراغ های هال روشن بود فقط و پذیرایی کمی تاریک تر بود و دخترشم تو اتاق خوابیده بود و اینم درشو قفل کرده بود از بیرون . با خنده بهم گفت بخاطر تو اینارو پوشیدم ولی از سرما دارم میمیرم . اینو که گفت دستشو گرفتم آوردم وسط پذیرایی دستامو انداختم دور کمرش اونم با دستاش بازوهامو گرفت و چند ثانیه از نزدیک خیلی رومانتیک به همدیگه نگاه کردیم . نفهمیدم چی شد یهو دیدم لبامون رو لب همه و زبونمون رو زبون هم داره میچرخه . صدای خوردن لبامون کل خونه رو برداشته بود . وحشیانه داشتیم میخوردیم . رژ لباش مالیده بود به اطراف لباش و مثل پورن استارها وحشی شده بود . چه بوی خوبی میداد . یه بوی تحریک کننده . تو همون حالت خودشو فشار میداد بهم چون میدید کیرم شق شده و میخواست حسش کنه . منم ازش استقبال میکردم و کیرمو میمالیدم به کوصش . البته از رو لباس . یهو اسممو گفت با همین لحن شهرااااام طاقت ندارم زود باش ! اینو گفت من دیگه آب روغن قاطی کردم سریع پیراهن و دامنش رو درآوردم و دیدم یه لباس زیر خوشگل مشکی رنگ داره . اندامش اصلا معلوم نمیکرد که یه شکم زاییده . همونطوری که فکر میکردم بود . لاغر و کشیده و سکسی . اون رو هم درآوردم یهو دیدم با دستاش داره زیپمو باز میکنه . خودم کمکش کردم شلوار و شورتمو درآوردم و با یه تیشرت موندم . دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم اون داشت میخندید . گفتم میشه بخوری . اونم از خدا خواسته زود نشست و کیرمو کرد تو دهنش !!! خیلی سریع اینکارو کرد . وای چه حسی داشت . بعد یه ماه زجر کشیدن کیرم به معبود خودش رسیده بود ! کیرمو کرده بود دهنش و همانطور نگه داشته بود . نمیدونستم داره چیکار میکنه . درآورد یه عوق زد و دوباره کرد دهنش . رو کیرم بزاق دهنش پر شده بود داشت می ریخت زمین . بازم با دستش جمع میکرد و میکرد دهنش تو همون حال دیدم آبم داره میاد گفتم وایسا وایسا . یهو یادم افتاد اسپری نزدم . چون گفته بود اسپری داریم ما . رفت آورد و منم زدم . بعد دگ نذاشتم ساک بزنه . اینبار من خوابوندمش و پاهاشو باز کردم همون بوی خوب از بین پاهاش و کوصشم میومد . یه عطر خاص زده بود . اولین باری بود که میخواستم کوص بخورم . چشامو بستم آروم نوک زبونمو زدم به کوصش . یه حس عجیبی داشت . دوباره این کارو کردم دیدم یه آه کوچیک کشید و من از این کارش خوشم اومد . کم کم زبونمو بیشتر میمالیدم و بیشتر میکشیدم به فرق وسط کوصش . تو ۲ دقیقه شدم یه کوص خور واقعی و حرفه ی . اونم ولو شده بود زمین و فرشو چنگ میزد بدجور حالش بد بود و کم کم صداشو میبرد بالا منم خوابیده بودم بین پاهاش و کوصشو گرفته بودم جلو دهنم . سرمو میاوردم بالا می دیدم چشاشو بسته و ممه هاشو میماله و زبونشو میکشه رو لباش بیشتر تحریک میشدم ، انگار قله اورست رو فتح کرده بودم ، هرکی تجربه کرده باشه میفهمه اون لحظه یه حس قدرت به آدم دست میده که مثلا دارم فلان زن خوشگل رو میکنم بهم گفت شهرام بسه بکن ، من کیرتو میخوام منم از خدا خواسته کلی قربون صدقش رفتم و پاهاش همونطور که باز بود کشیدم جلو کوصش دقیقا جلو کیرم بود . از اونجایی که هیکل من درشته و اونم لاغر اندام بود قشنگ بهش تسلط داشتم و انگار یه عروسک بغلم بود پیش آبم اومده بود و پاک کردم یکم تف زدم سر کیرم و با دستم گرفتمش و کردم توش ، وای لامصب چقدر گرم بود ، با اینکه تنگ نبود ولی خیلی داغ بود ، اسپری بی حسی زده بودم ولی با اون وضع بازم داشتم کامل گرمای کوصشو حس میکردم و همین بیشتر دیوونم میکرد کردنی قشنگ نگاه میکردم که کیرم تا ته میرفت توش و در میومد حدود ۳ دقیقه اینجوری کردم و درآوردم ، هردومون دیگه تو بدترین حالت بودیم من عرق کرده بودم از طرفی هم خونشون گرم بود شرشر عرق میریختم وسط کار یادم افتاد که گفته بود از کون میدم ، گفتم یلدا میشه از پشت بکنم انتظار داشتم بهونه بیاره گفت باشه بکن !! جا خوردم اصلا چون قبلا تجربه داشتم و اکثرا مخالفت میکردن ، داگ استایل خوابید و منم کاندوم انداختم و سرشو گذاشتم دم سوراخش و فشار دادم ، انتظار نداشتم بره توش که دیدم سرش راحت رفت توش !!! تا حالا همچین حسی رو تجربه نکرده بودم ، کلاهک کیرم کامل تو کونش بود و کیرمو فشار میداد و این همون چیزی بود که عاشقش بودم آروم هل دادم دیدم میره توش اینم خیلی آروم آخ و اوخ میکنه فهمیدم نه واقعا راست میگفته همونطور رو زانوهام وایسادم و با دستام لپای کونشو گرفتم و عقب جلو کردم چه صحنه ی بود کیرم تو کون تقریبا کوچیکش بود و همشو داشت تحمل میکرد ، اینم بگم کیرم با اینکه زیاد بزرگ نیست ولی کلفته . تو همون حالت که میکردم یهو گفت یکم از جلو میکنی گفتم چرا گفت میخوام ارضا بشم گفتم باشه خوابیدم و تکیه دادم به یه بالش که چسبیده بود به دیوار ، کاندوم رو هم درآورده بودم ، اومد نشست رو کیرم و بالا پایین کرد تند تند اینکارو میکرد و هردومون داشتیم آه بلند میکشیدیم کیرم تا تخمام داشت میرفت توش و درمیومد ممه هاش بالا پایین میشد و موهاش ریخته بود روی صورت و گردنش ، دیدم کم کم سرعتش بیشتر و بیشتر شد و صدای ناله هاش زیادتر شد دستمو بردم جلو دهنش انگشتمو گرفت داشت با ولع میخورد فهمیدم داره ارضا میشه که یهو وایساد دیدم پاهاش لرزید و یه آه بلند کشید و دوباره بالا پایین کرد بازم چند ثانیه دگ وایساد و دوباره همونجوری لرزید بعد دراز کشید روم و انگار آب سرد ریخته بودنش رو آتیش . آرومتر شده بود ، لبامو گرفت و ول نمیکرد دیگه . یه جوری میخورد که خودم تعجب کرده بودم . منم استرس اینو داشتم دخترش بیدار نشه یا مثلا شوهرش از شانس کیری من شب یهو نیاد ! بخاطر این سعی میکردم زود تموم کنیم ، منم زبونشو میخوردم و بهش گفتم بزار منم آبمو بیارم گفت باشه چیکار کنم ؟ گفتم پاشو دستاتو بزن به دیوار و کونتو بده عقب و پاهاتو باز کن ، دقیقا همون کارو کرد . رو کمرشم یه تتوی خوشگل بود ، این بار دیگه کاندوم نذاشتم ، بهش گفتم یکم تف کن تو دستم . تفش رو مالیدم سر کیرم چون دهنم خشک شده بود و هیچ آبی تو دهنم نبود ، اینبار تیشرتم رو هم در آوردم و کمرشو محکم از دو طرف چسبیدم و یهو کردم تو کونش ! یکم جا خورد و آخ کرد فهمیدم دردش گرفته یکم وایسادم و گفتم خوبی گفت اره بزن منم شروع کردم به تلمبه زدن ولی آروم میزدم ، چشامو بسته بودم و به همین چیزا فکر میکردم که اومدم خونه طرف و دارم زنشو میکنم ، یکم زدم خیلی حال میداد ، اصلا با کوص زمین تا اسمون فرق داشت خشک بود و مثل کوص لیز نبود ولی چون به کیرت فشار میاورد و گرمای کونشو حس میکردی حس خیلی خوبی بهم میداد . گفتم داره میاد . گفت هرکاری میخوای بکن . تند تند زدم و یکمم خودمو نگه داشتم تا آبم کاملا تا مرز پاشیدن بیاد بعد یهو ول کردم تا قطره آخر هرچی داشتم خالی کردم تو کونش ، تو همون حالت که کیرم داخل کونش بود چسبیده بودم بهش و کمی خم شده بودم روشو نفس نفس میزدم و هردومونم بدنامون خیس عرق بود ، بعدش اومدیم نوبتی رفتیم دستشویی و لباسامونو پوشیدیم و گفت بزار یه چای بریزم بخور گفتم اره بیار ، با اینکه حس پشیمونی بهم دس داده بود ولی احساس قدرت هم میکردم و خیلی لذت بخش بود . از همونجا که اومده بودم پریدم بیرون و نشستم تو ماشین و یه سیگار روشن کردم اومدم سمت خونه ، بهش پیام دادم چسبید ؟ گفت قول میدی همیشه باهام بمونی ، گفتم تا ابد باهاتم اینم از داستان واقعی من . دوستان گلم اگه خوشتون اومد یه لایک بزنید . کار سختی نیست . منم یکم با لایک هاتون حال کنم . بازم داستان دارم از زن همسایمون و معلم خواهر زادم و … که اگه خواستین بگید بزارم ، لایک یادتون نره 🙏 نوشته: شهرام واکنش ها : hesam65 1 . آموزش تماشای فیلم ها - آموزش دانلود فیلم ها - آموزش تماشای تصاویر . لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده