رفتن به مطلب

داستان سکسی خانم معلم جنده


dozens

ارسال‌های توصیه شده

 


سارا معلمی که جنده شد
 

سلام اسم من ساراست ۲۳ سالمه ، تازه از فرهنگیان فارغ التحصیل شدم و مشغول به کار شدم ، قدم ۱۷۲ وزنم ۵۹ کیلویه ورزش میکنم و صورتمم متوسطه ، امسال معلم پیش دبستانی ها بودم

یکی از دانش اموزام اسمش لیا بود و هر روز صبح یه اقای۲۵/۲۶ساله خیلی شیک میاوردش تا تو کلاس و همینطوری هم میرفت ، یه روز به لیام گفتم امروز میگی به بابات بیاد صحبت کنیم متوجه شدم عموشه بخاطر مشغله کاری برادرش ، بچشونو میبره میاره بهش گفتم بچتون مشکل عدم تمرکز داره پیش فعاله و ۔۔۔۔ طول کشید تقریبا همه رفته بودن ماهم باهم از مدرسه خارج شدیم و لیام گفت عمو خاله سارا باهامون میاد؟یه نگاهی بهم کرد و پارکینگ خالی گفت میخواین برسونمتون؟بعد یکم تعارف راه افتادیم ماشین دم در بود یه لکسوس داشت در برای لیام باز کرد عقب بشینه و من نشستم۔۔۔انقدر هل شدم یادم رفت گوشیمو بردارم از تو ماشینش بعد دو سه ساعت متوجه شدم گوشیم نیست بهش زنگ زدم تقریبا ۸/۹شب بود جواب داد و گفت براتون میارم یه ساعت دیگه اون سمتی میام و وقتی رسید یه زنگ زد رفتم پایین ، دیدم ماشینش فرق کرده و اینا یه تیکه انداختم گفتم نمایشگاه ماشین دارید گوشی داد شمارشو هم داد گفت ماشین خواستید در خدمتم خندیدم و خدافظی کردم

بعد یکی دوماه واقعا دلم میخواست ماشین بخرم بهش پیامک دادم فهمیدم شوخی کرده و گفت ولی دوستام هستن یه روز خواستید تشریف بیارید معرفیتون کنم پنج شنبه بعدازظهر رفتم ادرسی که گفته بود
یه شلوار جین پوشیدم با یه صندل یکم پاشنه داشت با یه تاپ و پیراهن مردونه وقتی رسیدم معلوم بود جا خورد یه نگاه به هیکلم کرد و گفت بفرمایید پشت سرم پله ها میومد و من قصدم یه 207 بود ولی اونجا تنها چیزی که نبود 207 ، بهم با یه قیمت مناسب و یکم قسط یه ماشین دیگه معرفی کردن (یک و خورده ای داشتم ، فقط ۵۰۰-۶۰۰میلیون کم داشتم تا سراتو بخرم طمعم کرده بودم) فروشندهه میگفت اگه همشو نقد بدید ۱/۶۰۰هم میفروشه رفتم پایین به خانوادم زنگ بزنم قرض کنم هیچکس اونقدر نداشت ، اقاعه که اسمش شایان بود گفت میخواید من بدم بعدا به من برگردونید؟بعد یکم صحبت و ۔۔۔قرارمون همین شد و صبح قرار شد برگردیم۔۔۔برای بار اخر که از پله ها پایین میومدم دو سه پله اخر سر خوردم و خوردم زمین ، درد خیلی شدیدی توی پام و پهلوم بود شایان کمکم کرد بلند شم با کلی خجالت دستش گرفتم اما هر قدم برمیداشتم انگار یه چاقو تو پهلوم میرفت بهم گفت نمیشه اینجوری بزار بغلت کنم بریم عکس برداری رفتیم تو راه درد کمتر شد و گفتم بهترم نمیخواد(حوصله ترافیک نداشتم) سر کوچمون پیاده شدم برم باز پام پیچ خورد پیاده شد گفت مطمعنی؟نمیخوای بری دکتر ۔۔۔ تا دم در خونه رسوند منو ، دیگه کم کم از حضورش داشتم حس بدی میگرفتم خونمون یه ویلایی بود پدر مادرمم نبودن گفت خب تنهایی بیا بریم دکتر و۔۔۔انقد اصرار کرد و درد داشتم قبول کردم گفتن چیزی نیست یه ارامبخش بهم زدن و۔۔۔خلاصش کنم اون قصد کرده بود هر طور هست منو بکنه و منو کشوند خونه‌ش

نشوند منو رو کاناپه گفت پیتزا میخوری؟سری تکون دادم و ۔۔۔ تا حالا دوست پسر نداشتم اونم همه چیش مثل مرد رویاهام بود نشست کنارم گفت اینطوری لباس نپوش خو چشت میزنن،گفتم یعنی چشای تو انقد شور بود؟خندید زد به پهلوم یه آخی گفتم و گفت ببخشید یکم پهلوم ساییده شده بود رد خون بود یهو دید گفت اینجا رو نذاشت حرف بزنم تاپمو زد بالا گفت اوه پس دکتر چیکار میکرد ؟ الکی میگفت یکم کبودی بود به اسم یخ بزارم منو دستمالی میکرد و نمیخواستم چیزی بگم چون همونی بود که میخواستم اون شب اونجا موندم پدر مادرمم یه هفته نبودن همه چی خوب بود گفتم بریم سراغ دوستت؟گفت نمیخواد گفتم بخره پولشو زدم و۔۔۔ استراحت کن ساعت ۸بود دوباره خوابیدم ! تا یه دستی رو بدنم حس کردم از خواب بیدار شدم اما خودم به خواب زدم با پشت دست صورتم ناز میکرد و یه دستش رو باسنم میچرخید حس عجیبی داشتم
اورد صورتش دم گوشم گفت میدونم که بیداری خجالت میکشی؟حس کردم وایساده جلوم فکر کردم انگشتش رو لبامه گفت باز کن ، چشامو باز کردم دیدم لخت جلوم وایساده یه کیر۱۷سانتی کلفت قد مچ دستم رو لبمه یه هی خواستم بگم که فرو کرد تو دهنم بلد نبودم دندونم بهش میخورد و در اورد اومد نشست رو پاهام شلوارم کشید تا پام پایین سوراخمو پیدا کرد یکم بازی کرد بهش گفتم نه گفت نترس از کون نمیکنمت ، گفتم نههه من دخترم گفت پس چاره ای نیست یکی محکم زد رو کونم نمیدونم چرا داشتم لذت میبردم مثل دزدی و تجاوز بود خوابید روم در گوشم شروع کرد حرف زدن سنگینی وزنش نفس کشیدن سخت کرده بود یه دردی کم کم حس کردم مثل یه سوزش درد ملایم کم کم به صدای شلاق تبدیل شد مثل یه شلاق به روحم از درد چشام بسته شد و وقتی باز شد درحال ادامه دادن بود ابشو همون توم ریخت روم خوابید کم کم کمکم کرد بلند شم بریم دوش بگیریم زیر دوش یهو گردنم گرفت شروع کرد لب گرفتن بهم گفت زانو بزن بخور خیلی ترسناک بود جرعت نه گفتن نداشتم سعی کردم انجامش بدم هربار که دندونم میخورد یکی میزد تو گوشم بعد یکم گفت افرین دختر خوب حالا شد موهام گرفت فشار داد تا ته تو دهنم بلندم کرد چسبوند به دیوار اینبار یکم خم شد رو کصم میکشید کیرشو کم کم داشت حالم عوض میشد که با یه فشار کرد توم بعد دو سه تا تلمبه هلش دادم گفتم چیکار میکنی احمق عصبی شد گفت خفه شو همونجا رو زمین خابوند منو پاهام باز کرد شروع کرد تلمبه زدن پاهام بعد یکم بالا گرفت داشتم لذت میبرم اه و ناله میکردم که گفت چیشد جنده؟از همون روز اول میدونستم میخوای زیر کیرم بخوابی گفت داگی شو تو حموم واقعا سخت بود گفت جوون چه بدنی هم داری شروع کرد به تلمبه زدن بعد یکم ارضا شدم گفت بشین دوباره بخور اینبار ابشو تو دهنم خالی کرد مجبور کرد کامل بخورم

تقریبا این شده روتین اخر هفته هام و مهرمم گفت همون سراتو ، من همیشه همچین مردی آرزو میکردم از نظر ظاهر به همین علت مخالفتی نکردم در هیچ مرحله‌ای ، و تقریبا باهم هم خونه ایم و دوستامم دعوت میکنم تنها بدیش اینکه هیچ تعهد خاصی نداره

نوشته: سارا

  • Thanks 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18