minimoz ارسال شده در 11 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 11 ساعت قبل سودابه زن متاهلی که شب های زمستونم رو داغ کرد من آرش هستم ۳۳ ساله در واقع صاحب این اکانت✍️ داستان آشنایی من با سودابه برمیگرده به زمستون ۱۴۰۱ . شب جمعه زمستونی با یکی از رفقا تصمیم گرفتیم بعد مدتها به یکی از رستوران هایمعروفشهر بریم. بعد از نشستن و سفارش دادن متوجه نگاهای میز روبرویخودم شدم…یک دختر ۱۵ ساله و یه خانوم میلف…تو نگاه اول یه میلفجا افتاده با یه آرایش زیبا ولی یه کمی زیاد با موهای فر بلوند و تیپ مشکی دلبر و کفش پاشنه بلند … نگاهای زیر چشمی سودابه و نگاه های مطمئن و اروم من مدام به هم گره میخورد…نگاه هایی که شهوت و خماری یه زنای محصنه توش موج میزد …که گاهی لبخندی رو لب جفتمون دور از چشم بقیه نقش می بست…کاملا از اوکی بودن سودابه واسه پیشنهاد مطمئن بودم فقط چیزیکه مطمئن نبودم وضعیت رابطش بود…دختر و مادر تنها پنجشنبه شب تو رستوران خبر از یه خانوم مطلقه میده…اونا چون قبل از ما اونجا بودن تموم شدن غذاشون همزمان شد با آماده سفارش ما… به اون رفیق پایه تموم جنایت ها گفتم این زن امشب سهم منه بیخیالش نمیشم…غذارو گفتیم پک بیرون بر کنن واسمون و زودتر از اونا حسابکردیم و زدیم بیرون و تو ماشین در کمین میلف قصه مون نشستیم…بالاخره اومدن بیرون و بلافاصله سوار اسنپ شدن ولی تو این فاصله سودابه منو تو ماشین دید …راه افتادیم دنبال اسنپ حدود دو خیابون اونطرف تر در یکی از کافه های شهر اسنپ ایستاد و اول سودابه و بعد دخترش پیاده شدن و بلافاصله سودابه متوجه حضور من تو ماشین شد…تو اون فاصله با تکون دادن گوشیم بهش فهموندم شمارشو میخوام سودابه هم دخترشو فرستاد بالا که البته بودنشم زیاد مشکل ساز نبود و من پیاده شدم به سمت سودابه راه افتادم…تازه موقعیت آنالیز پیدا کرده بودم…سینه ی پاهای کشیده تو اون کفشای پاشنه بلند مشکی…پابند طلاییرنگش دور اون مچ های سفید زنونه و ترکیبش با اون شلوار پارچه ای قد ۸۰ …اون رونای پر و باسن گنده بیرون زده از کمر که مهر میلف بودنشو کوبنده بود با یه جفت سینه یهشتاد و پنج…چشمای به شدت حشری و حرفه ای میکاپ شده وسط اون فرهای بلوند با اون لبای گوشتی و گونه های کاشت شده…سلام کردم و شمارشو درخواست کردم و به خاطر شلوغی گفتم تو فرصت مناسب صحبت میکنیم…مقاومتی نکرد و شمارشو سیو کردم و با یه چشمک خداحافظی به پایان رسید. فردا صبحش قبل از رفتن سرکار بهش پیام دادم …حدودای ساعت ۲ ظهر شمارش روی گوشیم افتاد …با معذرت خواهی واسه جوابدادنش شروع کرد و گفت موقعیت درستیواسه جوابنداشته چون همسرش خونه بوده و الان که سودابه تو مسیر سالن زیبایی که کار میکرد هستش موقعیت زنگ زدن پیدا کرده بود…حقیقتا از متاهل بودنش تعجب نکردم ولی یه نکته خوب دریافت کردم که رابطه ی خوبیبا همسرش نداره…دو روز گذشت و اولین قرار رو با سودابه فیکس کردم تو یه کافه یدنج رفیقم که تختای جدا و پوشیده داشت…از قبل زنگ زدم چای و قلیون و آماده کردن که مزاحم نداشته باشیم…جفت هم نشستیم و بعد از ریختن چای ها دست من رفت دور گردن سودابه و سودابه هم مشغول قلیون کشیدن و تعریفکردن از شغل و زندگیش بود و اونجا بود که متوجه شدم یه پسر ۱۰ ساله هم داره و منم مشغول دید زدن سودابه…اون جورابایمچی سفید و اون پابند طلاییش دور اون مچ های سفید و پر…واسه اولین بار بود که دوست داشتم اون جورابارو که چند دقیقه پیش از نیم بوت در اومده بود رو در بیارم و شروع به ماساژ و بو کشیدن پاهاش کنم…نگاهم اومد بالاتر و اون سینه های ۸۵ زنونش که الان فاصلمون یه تاپ و یه سوتین بود و پالتویی که به محض ورود از تن درآورده شده بود…کاملا متوجه نگاه های هیز من روی تنش بود و لذت میبردکه زنونگیش هنوز میتونه سیل شهوتو توی یه مرد راه بندازه و چشماشو خمار کنه…میتونستم توی چشمای سودابه شهوتی که چندین ماه و شاید سال خالی نشده رو ببینم…شاید یکی از حرفه ای ترین خصوصاتم خوندن چشمای ادما باشه…نگاهامون گره خورد…لبامون بهم نزدیک شد…داغی نفسامون کاملا حسمیشد…اون لبای داغ و گوشتیشو وسط لبام مکیدم…گاز گرفتم…مزه کردم…دستم رفت پشت سرش و لب بازیمون عاشقانه تر شد…دستم به سینه هاش نزدیک شد…از رویتاپ نازکش سوتینشو و نرمی سینه هاشو حس میکردم ولی کافی نبود…دستمو رسوندم به پایین تاپش و فرستادم زیر…داغی و نرمی شکم زنونش کافی بود تا قبل از رسیدن به سینه هاش شلوارم ک یر شق شدمو لو بده… با دستم حین لبگرفتن تاپشو دادم بالا و سینه های خوشکلش توی سوتین زرشکی توری مشخصشد…شروعکردمبه مکیدن بالای سینه هاش و بو کشیدن چاک داغ سینه ش و صدای سودابه اون وسطا که میگفت فقط کبودم نکنی…ترکیب حرارت و بوی شهوتناک تنش واسه دیوونه کردنم کافیبود…گوشه ی سوتینشو کشیدم پایینو و نوک اولین سینه نمایان شد…یه نوک سیخ شده به اندازه بند انگشت رنگ قهوه ای متمایل به تیره با هاله ی گنده روشن تر که نشون دهنده ی یه مادر حشری بود…به محض لحظه ی برخورد لب خیس من با نوک سینش چشمای سودابه بسته شد و آهی که مدتها تو دلش حبس شده بود رو داد بیرون…آهی که منتظر یه لب غریبه و ممنوعه بود واسه ازاد شدن…سودابه دستش پشت سر من کشیده میشد و دستای من لا به لای موهای فر سودابه تابمیخورد و دست دیگه سینشو واسه لبام نکه داشته بود و باز لبامون قفل شد بهم…با اینکه دستم به شلوارش نرسید ولی از داغی و خیس شدن بیشاز حد لب و زبونشمطمعن بودم وسطپاهاشسیل راه افتاده…اون شب گذشت و پس فردا قرار شد دیدار بعدیمون تو خونم باشه…حدودای ساعت ۸ شب در سالن سودابه رو سوار کردم به مقصد خونه…گرمای ملایم بخاری ماشین و اهنگ به من بگو بی وفا با صدای فرامرز خبر از یه شب به شدت شهوتناک میداد…رسیدیم خونه و سودابه جلوی من راه افتاد به بالا رفتن از پله ها و من از پشت غرق کون گنده ی سودابه که با یه ساپورت ضخیم پوشونده بودش و خط شرتش به سختی پیدا میشد زیرش…رسیدیم بالا و پالتوشو از تنش دراوردم و اویزون کردم و سودابه رو سمت میزی که چیده بودم از قبل راهنماییکردم… سودابه با اون ساپورت مشکی ضخیم و تاپ یقه باز مشکی که سوتین سفید گیپورش از بالای تاپ بیرون زده بود و چاک سینه هاشو به خوبی واسم نمایان کرده بود نشسته بود و من ودکا به دست برگشتم…به محض نشستن یه لب بازی عمیق ازم پذیرایی کرد…شروع به ریختن پیک ها کردم و موزیک پلی شد…با هر پیکی که بالا می رفتیم بعدش حسابی از خجالت لبو گردن هم درمیومدیم…همین وسطا بود که گوشی سودابه تو کیفش زنگ خورد در اورد چشمم خورد به صفحه گوشیش و اسم همسرش رو وسط دوتا قلب قرمز دیدم…جواب داد و گفت اره عزیزم بالاخره مرجان (همکار سالنش) رو اوردم واسه کراتین موهاش احتمالا تا سه چهار ساعت دیگه درگیرشم و بعد از قول دادن واسه مراقبت از خودش گوشی رو قطع کرد و معذرت خواهی کرد…نمیدونست من با همین تماس حشریتم به ده برابر رسید…دو نخ سیگار روشن کردیم و بعد از یه پیک دیگه لبامون کامل روی هم بود و هر از چندگاهی یه کام از سیگار میگرفتیم…سودابه رو فرستادم پایین مبل بین دوتا پای خودم در حالی که کمرش به سمت من بود شروع کردم شونه هاشو ماساژ دادن…از داغی تنش میشد متوجه شد که حسابی آماده ی یه خیانت و یه بی بند و باری تمام و کماله…همینجور که در گوشش از داغی تنش و فرم خوشکل تنش صحبت می کردم در حالی که چشماشو بسته بود و فقط شنونده بود دستمو از بالای تاپ و سوتینش رسوندم به سینه هاش…لمس اون سینه های نرم و دست پرکن و خوش فرم زنونش با اون نوک سیخ شده جریان شهوت و خون رو تو تنم راه انداخت…سودابه هیچ مقاومتی نداشت و کاملا تنشو در اختیارم قرار داده بود…تاپشو از بالای سر در اوردم و سوتینشو باز کردم…عاشقاین صحنه ی جذاب شدم…این زن شوهردار این مادر وفادار و این میلف جا افتاده الان با بالاتنه ی لخت و ساپورت تو تنش جلوی من…برگردوندمش رو به خودم …خودش میدونست باید چیکار کنه…کمربندمو شروع به باز کردن کرد دکمه شلوارمو باز کرد زیپ رو کشید پایین با اون نگاه منتظر و پر اشتیاقش…اشتیاق دیدن نتیجه ی خیانت و به ثمر نشستن جن ده بازیاش…کمرمو دادم بالا و تو در اوردن شلوارم بهش کمک کردم…شرت و شلوارمو باهم کشید پایین و کیر کل فت ۱۸ سانتی که از شدت شهوت حسابی سرخ شده بود و رگای برجسته کاملا مشخصبود افتاد بیرون… کله کیرمو اروم بین دوتا لبش قرار داد و وقت عشق بازی لبای اون و ک یر من بود…یعنی این لبا قرار چند ساعته دیگه قبل از خواب لبای شوهرشو ببوسه؟؟ این فکرا حشری ترم میکرد…داغی و خیسی دهنش رو کاملا رویکی رم احساس میکردم…من احساس میکنم خیس و لزج بودن دهن خانوما با میزان تحریک شدنشون بودنشون رابطه مستقیم داره…کیرمو که حسابی با تفش خیس شده بود رو تو دست شروع به مالوندن کرد و بعد از یه نگاهه خمار زبونشو به خایه هام رسوند و شروع به لیسیدن کرد…بهترین حس دنیا واسه یه مرد…احساس عجیب مطیع و اغوا کردن زن یه مرد دیگه که شاید یک دهم این کار هارو واسه شوهرش تا حالا انجام نداده باشه…حالا دیگه تخمای من تو دهن سودابه حسابی داشت خیس می خورد…سرمو بردم پایین و بعد از یه لبطولانی راهی اتاق خوابش کردم در حالی که پشت سرش حسابی مشغول اسپنک کردنش بودم…عاشق لبگرفتن بعد ساکم…تو حالت بغل از پشت رسیدیم به اتاق و سودابه رو ولو کردم روی تخت و دکمه های پیرهنمو باز کردم…تن داغمو انداختم رو بالاتنه ی لخت سودابه و از گردنش که حالا دیگه یه خورده مرطوب شده بود و چند تا تار از موهاش چسبیده بود بهش شروع به خوردن کردم…رسیدم به لباش ولی ایندفعه دیگه زبونمون تو دهن همدیگه میچرخید و زبون همدیگرو میک میزدیم…حشری ترین حالت لب گرفتن…با چندتا بوس رویترقوه رسیدم به سینه هاش…سینه هاشو چسبوندم بهم و دوتا نوک سینشو همزمان میک میزدم…دستاشو با دستام بالای سرش قفل کردم و زیر بغل سفیدش نمایان شد…آخ که این میل فای وطن همه جاشون خوردنیه…بعد از یخورده لیس زدن کناره های زیربغلش زبونمو کشیدم تا روی نافش و حسابی نافشو با زبون پر کردم…وقت پایین کشیدن ساپورتش بود…ساپورتشو به ارومی دادم پایین و رد ساپورتش روی شکم سفیدشو حسابی میک زدم…شرت و ساپورشتو از پاش دراوردم…ای جان ک ص گوشتی و گندمی با لبه های قهوه ای روشن…اون تپه بالای کصشو با یه عالمه مکیدن سرخ کردم که اتفاقا بعدش بهم گفت بخاطر رد کبودی تا یکهفته شوهرش رو به بهونه های مختلف از سکس محروم کرد😄 بوی خاص تندی اب شهوتش که حسابی لای ک ص شو خیس کرده با داغی تنش دیوونم میکرد…زبونمو لای چاک ک ص تپلش کشیدم و اب ک صش رو زبون جمع شده بود…یه لزجی خاص با یه مزه ی تقریبا ترش…حدودا ده دقیقه مشغول لیسیدن اعضا و جوارح ک صش تو پوزیشنای مختلف بودم و سودابه با دستش چنگ می کشید تو موهام و فقط صدایجونم گفتنش شنیده میشد…پاهاشو بازتر کردم و لبامو رسوندم به اون تیکه ی بهشتی نرم بین تقاطع رونای نرمش و کس داغش…اونایی که تجربشو داشتن کاملا میدونن چی میگم…حسابی با زبونم خیس کردم روناشو و برگردوندمش به روی شکم…شقه های کونشو آروم گاز میگرفتم و میمکیدم و زبونمو فرستادم لای چاک کونش و چند بار بالا پایین کردم…با دستام دو طرف کونشو باز کردم و سوراخ قهوه ای رنگ کونشو زبون زدم و شروع به مکیدن کردم و از باز و بسته شدن سوراخ کونش لذت میبردم…به کمر خوابوندمش و رو سینه های نرمش نشستم و کیرمو به سمت دهنش بردم که با اب دهنش واسه فرو کردن آمادش کنه…با اون یخورده دندونیکه زد میشد حس کرد اولین باره کسی داره با این روش به خوردش میده 😄با اینکه ک صش از شدت شهوت کاملا خیس بود ولی از لذت این حرکت هم نمی شد گذشت…پاهاشو باز کردم و پوزیشن میشنری کله کی رمو چند بار رو چاک کصش بالا پایین کردم…پیشنهاد میکنم این حرکتو با پارتنرتون انجام بدین…چند بار کله کیرمو تا در سوراخش فرو کردم و درآوردم و صدای سودابه که دیگه داشت التماس میکرد واسه فرو کردنش بلند شد…آروم کیرمو تا اخر فرو کردم…دقیقا همون ک صی بود که انتظار داشتم از یه زن متاهل…تنگ ولی بسرعت جا باز کن واسه سایزهای مختلف…بشدت داااغ و خیس…خیسیش به حدی بود که با هر فرو رفتن و دراومدن کیرم یه عالمه اب ک ص روی ک یرمو پوشونده بود…راستی چجوری بعضیا از همچین صحنه ی جذابی چندششون میشه؟ سرعت تلمبه هام رو با یه ریتم نامنظم تند کردم و با دستم کلیتوریسشو به صورت دایره ای میمالوندم…چندتا تلمبه ی محکم و وحشیانه و پشتش تلمبه های سرعتی…با خیس و داغ شدن کیرم و بی جون شدن سودابه و فحشای ریزش و قطع شدن صداش متوجه ارضا شدنش واسه دفعه اول شدم…کیرمو که حالا با آب کس خامه ای سودابه تقریبا سفید پوششده بود رو کشیدم بیرون و لبشو بوسیدم و لبه تخت پوزیشن داگ استایل نگهش داشتم و یه تفبه کیرم انداختم که قاطی شدنش با آب سودابه حسابی لیز و روونش کرد…کیرمو از پشت فرو کردم به کصش و با دستم همه جایکونشو لمس میکردم …صدای برخورد تلمبه ها و تخمای من با کصو کون نرمش و صدای کس پر اب سودابه صحنه ی شهوتناکی رو ساخته بود… چندتا اسپنک به کون سودابه زدم و صدای اخ از روی لذتش بهم فهموند که با خشونت بیشتر مشکلینداره که البته اگه مشکلی هم داشت من با این لرزش کونی که دیدم عمرا ازش دست میکشیدم😄 چنگ انداختم موهاشو از پشت کشیدم و سرشو رو به بالا کردم که با صدای جون آره گفتنش وحشی تر شدم…سرعت تلمبه هام و صدای نفسای سوداب رابطه یمستقم داشت… سودابه ازم درخواست اسپنک کرد موقع تلمبه زدن و منم با چندتا اسپنک محکم که رد انگشتام رو کونش باقی بمونه ازش پذیرایی میکردم. +جووون دوسداری صدای در کونی خوردنتو _عاشقشم حشری ترممم میکنه +من بهتر میکنم یا شوهرت؟ _جوووونم معلومه که تووو +کیر من گنده تره؟ _خیلی …نمیبینی چجوری کصم واسش آب انداخته +واسه اینه که ک ر غریبه جای ک یر شوهرت داره مزه میکنه. _آررررررره +کسکشششش حشری من _جووون بگو بگو بازم بگو. +شوهر نمیدونه کیرمو تو تک تک سوراخای زنشکردم. _بگووو بگووو دیووونه شدم +میدونه زنش جنده یکیر کلفتم شده؟؟ با این جمله سودابه یه جیغ بلند کشید و ارضا شد و با منقبض شدن ک صش منم کشیدم بیرون و رو گودی کمرش با تموم جونم ارضا شدم…آب غلیظ من که یک هفته ای میشه واسه سودابه نگهش داشته بودم تو گودی کمر سودابه جمع شده بود…بیجون افتادیم جفت هم…قطره های آب کیرم از رویکمرش سر میخورد رویرو تختی…کمرشو با دستمال پاک کردم و دراز کشیدم رو تن لختش و در گوشش صحبت میکردم و از سکس قشنگش تعریف میکردم و گاهی یه بوسرو لپش میکاشتم… دستمو گذاشتم زیر سرشو و روشو برگردوند به سمتم و در حالیکه موهاشو صورتشو نوازشمیکردم لباشو میبوسیدم…تن زبر من نرمی تن اون پیچیده بود بهم…گفت یه اعترافبکن همین الان…خندیدمو دستمو به کونش رسوندم و گفتم کونت منو عاشق تو کرد … خندید و گفت پس چرا نکردیش جلوت بود که…حالا دستمو از روی لمبه کونش رسوندم به چاکش و انگشت فاکمو مالیدم به سوراخش و گفتم مگه آمادش کردی؟؟ خندید و گفت خانوما یه قانونی دارن کون چون کنتور نمیندازه سهم دوست پسره…اینو گفتو من انگشتمو که با ته مونده ی ابکصشخیسکرده بودم فرو کردم به کونشو یه جووون گفتم که اخ سودابه دراومد. نوشته: آرش لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده