gayboys ارسال شده در 9 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 9 ساعت قبل هنگامه ناجی من (همين اول كار بگم كه من نه قدم٢متره نه كيرم ٣٠ سانته نه هیکلم ورزشکاری هست که دخترا واسش بمیرند نه هيچ كدوم از شخصيت هاي داستانم حوريه بهشتي هستند همه ما آدم هاي معمولي هستم كه از صبح تا شب داريم توي همین جامعه زندگی میکنیم .اميدوارم از خوندن اين داستان لذت ببريد واسه دقايقي هم كه شده حالتو خوب كنه) يادم نمياد دقيقا از كي رابطه بين ما اين قدر صميمي شد ولي به يک جاي رسيده بوديم كه به بودن در كنار هم عادت كرده بوديم هر روز ظهر بعد از كار مي رفتم دنبالش مي رفتيم سمت خونه سوار ماشين كه ميشه اولين كاري كه مي كرد مقنعه رو در مياورد وشال سبزي كه خودم واسش خریده بودم سرش میکرد. منم واسش يه نخ سيگار روشن میکردم میذاشتم کنار لبش بعد از چند تاکام شروع ميكردبه فحش دادن و تعريف كردن از اينكه روزش چه جوری گذشته . سمتش بالا بود تو شرکت مجبور بود با خيلي آدم هاي كله گنده و سياسي سروكله بزنه مي گفت اين حاج آقاها که جانماز آب میکشند از همه بدترند كص كشها با چشم آدم حامله ميكنند فکر میکنند همه مثل مامان وخواهر خودشونند.البته که اونم زن بود واسه رسیدن به اهداف خودش تا اونجایی که میتونست لوندی میکرد و بلد بود چه جوری به اون چیزی که میخواست برسه. معمولا از بيرون ناهار ميگرفتيم و مي رفتيم خونه نهار ميخورديم و يكم استراحت مي كرديم و يه سكس خيلي معمولي اگر حسش بود بعد من ميرفتم سركار واونم معمولا میرفت باشگاه ویا به کارهای عقب ماندش می رسید. يه مدت زيادي اين روند ادامه داشت واسه هم عادي شده بوديم من واسه اين كه يكم هيجان رابطه و زياد كنم وهنگامه از من خسته نشه و کنار گذاشته نشم از این حوض عسلی که توش بودم شروع کردم به پیشنهاد دادن و تست کردن فانتزی های جدید توی رابطه. يک روز بعد از سكس وقتي توي بغلم خوابیده بود ازش پرسیدم تو توي سكس فانتزي خاصي داري ؟ يكم فكر كرد گفت تا حالا بهش فكر نكردم. مگه ميشه يه نفر با اين حجم از شهوت به فانتزي سكسي فكر نكرد باشه ؟ يكم بعد این ماجراها من شروع كردم تست كردن فانتزی های مختلف تا ببینم گرایش خاصی داره یا چی؟ مثلا موقعي كه داشتم داگي ميكردمش ميزدم روي كون گندهش تا ببينم واكنشش چيه يا موقعي كه داشت ارضا ميشد گردنش و ميگرفتم كه حس خفگی بهش دست بده و… هيچ وقت هيچ اعتراض خواستي نمیکرد منم شجاع تر شدم توي فانتزي هام. جاي مختلف خونه سكس ميكرديم توي ماشين تو جاده توي ترافيك كصش واسش ميماليدم از يك سايت يه ديلدو سفارش دادم توي سكس هامون ازش استفاده مي كرديم…اونم از اين هيجانها خوشش ميومد واسش سكس از يكنواختي خارج كرده بود. يه بار صبح وقتي كه سركار بود واسش چندتا فيلم سكسي فانتزی فرستادم تا ببينم واكنشش چیه ؟ واسم جالب بود اون فيلمي كه ٢تا زن با يه مرد بود و لايك كرد واسم نوشت شيطون نشو اينقدر كار دستمون ميدي بااین فانتزی هات. چند روز بعد توي ماشين ازش پرسیدم سکس گروهی ودوست داري كه توی اون فیلمها لايكش كردي یا همینجوری لایک کردی؟يكم فكر كرد گفت بدم نمياد امتحانش كنم شايد جالب باشه اگر موقعیتش واسم پیش بیاد شاید تستش کنم . واين شد شروع ماجراي ما… من هر روز دنبال كسي بودم كه هم بشناسيمش و هم اینقدر جذابیت داشته باشه واسه هنگامه که قبولش کنه و هم اين قدر قابل اعتماد باشه كه بشه همچين چيزي وباهاش تست كرد. يه روز عصر كه سر كار بودم گوشيم زنگ خورد ،خودش بود گفت تا نيم ساعت دیگه تمرینش توي باشگاه تمومه ومن خودم و برسونم درب باشگاه دنبالش. واسم جای تعجب داشت اخه از اين عادت ها نداشت گفتم حتما اتفاقی افتاده هرچی پشت تلفن ازش پرسیدم چی شده چیزی نگفت سريع جمع جور كردم خودمو رسوندم درب باشگاه آمد جلو از شيشه سرشو كرد داخل و گفت اگر مشکلی نیست دوستم بهارهم باما بياد من كه مشكلي نداشتم رفت بهش گفت بياد. دوتایی سوار ماشين شدند همين كه نشست توي ماشين من برگشتم كه بهش سلام كنم چشمم خورد به ممه هاش عجب سينه هاي داشت ناكس چشمم و دزدیدم و به چشماش نگاه كردم كه سلام كنم كه زبونم بند آمد چشم نبود كه چشم آهو بود صورتش انگار عروسك ها بود هیچ عيبي نميشد روي اين دختر گذاشت. هنگامه كه فهميده بود جه خبر با خنده گفت منم بار اول كه بهارو دیدم همینجوری شدم. بهار دوست پسرم که تعریفش واست کردم مهرآور ،مهرآور بهاردوست جدیدم و هم باشگاهي وهم تمريني من. دستش و دراز كرد و بهم دست داديم احوال پرسي كرديم. من كه انگار برق گرفته ها شده بودم فقط داشتم جلوم ونگاه ميكردم كه هنگامه زد روي پام و گفت نمیخوای حركت كنی مگه بابا … تو مسير ذهنم فقط درگير اين دختر بود، از توي آينه نگاش ميكردم تاچشمش به چشمم گره ميخورد سريع به جلو نگاه ميكردم.از عمد از جاي رفتم كه توي ترافيك قفل گیر كنيم و تايم بيشتري وقت بگذرانيم توي همين فكرها بودم كه هنگامه گفت بهار امشب قراره بياد خونه ما و شب باهم وقت بگذرانيم فقط يك جا وايسا يكم مزه بگيريم يه چي واسه شام بگيريم كه اصلا حوصله غذا درست كردن ندارم… من و هنگامه پياده شديم رفتيم توي مغازه كه خريد كنيم.تا رفتيم تو بهش گفتم جريان چيه گفت بهار يه دورگه روس و ايرانيه چند ماه آمده ايران از روز اول كه ديدمش مثل تو چشمم گرفتش و به خود گفت كه اگر قرار باشه با يه نفر تري سام و تجربه كنم بي شك اون يه نفر بهاره يه چند وقت روش كار كردم و باهاش دوست شدم، شدم صميمي ترين دوستش.منم که دیدم این مدتی هست ایرانه اینجا هم دوست پسر نداره وقت و غنیمت شمردم ديشب بهش پيشنهاد دادم عكس تو رو واسش فرستادم پيج اينستا رو بهش دادم كه ببينتت و بيشتر بشناستت و يه تيكه هم از فيلم های سکس خودمونم واسش فرستادم اونم گفت فردا توي باشگاه که دیدمت راجبش صحبت میکنیم امروز به محض اينكه جواب مثبت داد زنگ زدم به تو گفتم كه بيايي … خريدهار و كرديم ورفتيم توي ماشين سوار كه شديم هنگامه بطري شير از وسايل دراورد ودادبه بهار كه مكملش بخوره بهار شير ريخت داخل شيكر و شروع كرد به تكون دادن بعد سرش و باز كرد وخورد من كه داشتم از داخل آينه مي ديدمش جوري با لبهاش بازي كرد ومکملش و ميخورد كه من شق كردم …نمیتونستم موقعیتی که توش قرار گرفته بودم و درک کنم گیج شده بودم یعنی من قرار بود با هنگامه و بهار سکس کنم؟یعنی امشب این دختر مال من بود؟حتی بهش فکر هم نمیتونستم بکنم!ضربان قلبم جوری رفته بود بالا که صدای قلبم و میشد شنید.اینقدر هیجان زده شده بودم که حتی یادم نمیومد از چه مسیری باید برم خونه… بالاخره رسيديم خونه هنگامه و بهار رفتن داخل اتاق لباس عوض كنند منم منم رفتم توی دستشویی و آبی به دست و صورتم زدم تا بتونم برگردم به دنیایی و بتونم خودمو کنترل کنم. رفتم توی آشپزخونه وسايل چيدم و شروع كردم به آماده كردن سيني مزه وشام… داشتم ميزو مي چيدم كه بچه ها آمدن از اتاق بیرون هنگامه ظرف ها رو از دست من گرفت تا ببره بذاره روی میز من سرم و چرخوندم بهار ديدم با يه شورتك لي ويه نيم تنه وايساده بود كنار ميز موهاش بلندش و باز كرده بود كه تا كمرش آمده بود وقتي اونم چرخيد سمت من وچهره اش و ديدم تازه فهمیدم وقتي ميگن خوشگل ترين دخترها مال روسيه هستند يعني چي… خودم جمع وجوركردن همه رفتيم باي تلويزيون نشستيم داشتيم بحث مي كرديم كه چه فيلمي ببينيم كه من پيشنهاد گنجشك سرخ دادم اونها هم قبول كردن تا فيلم دانلود ميشد ماهم وقت و غنيمت شمرديم و چند تا پيكي خوردیم. فيلم وپلي كرديم، چراغهارو كم كردم كه بهتر بتونيم ببينيم .من و هنگامه روي يك مبل سه نفر نشسته بوديم و بهار هم روي يك مبل تك نفره نشسته بود.ميخواست از روي ميز چيزی برداره ولي دستش درست نميرسيد منم گفتم بيا بشين كنار ما كه هم زاويه ات به تلويزيون خوب باشه هم دستت برسه به همه چيز آمد نشست كنار من و پاهاش دراز كرد روي ميز و لیوان مشروبش رو گرفت دستش ادامه فیلم و نگاه کردیم. نيم ساعتي از فيلم گذشته بود و منم طبق عادت هميشه دستم و كرده بودم توي لباس هنگامه وبا ممه هاش بازي ميكردم بهار خم شد از روي ميز شيشه مشروب برداره كه دست من و ديد يه لبخندي زد و يه چيزي زير لب به روسي گفت ليوانش و پر كرد و گفت ميشه سرمو بذارم روی پات دراز بكشم فیلم و نگاه کنم ؟منم اوكي و دادم دراز كشيد منم دستم گذاشتم روي پشتي مبل كه معذب نباشه مشغول تماشا شديم يكم كه گذشت دستم خواب رفته بود آوردمش بالا كه خوابش بپره بهار دستم بگرفت و گذاشت روي كمر خودش و گفت اذيت نكن خودتو دستت خواب ميره اینجوری دست من و گذاشتن روي كمرش ،همانا و شروع لاشي بازي منم همانا. از کمر شروع كردم به ماساژ دادن ومشتن تا رسيم به باز هاش وقتي دستم و رو پوستش ميكشيدم سيخ شدن موهاي تنش و توي نور تلويزيون مي ديدم آروم آروم دستم كشيدم روي سينه هاش وشروع كردم به ماساژ دادن تا آخر فيلم وقت داشتم كه كار و در بيارم والبته دلم نميخواست فكركنه ايراني ها كص نديده هستند. يكم كه ماساژ دادم دستم كردم زير نيم تنه و سوتینش شروع كردم به ماليدن سينه هاش . بهار اولين دختري بود كه من ديدم با سينه هاش اینقدر تحريك ميشه حتي فردا صبح كه راجب اين موضوع صحبت كرديم گفت من واسه به ارگاسم رسيدن بايد توي حين سكس سينه هام وهم بخورن مگرنه خيلي سخت ارگاسم ميشم . كه البته اينم از خوش شانسي من بود و خيلي كارم وجلو انداخت .همينجوري كه سينه هاش وميماليدم تند شدن نفس هاش سرخ شدن سر لپ هاش و ميديم آروم دستمو ميكشيدم سمت شکمشو نافش ماساژ ميدادم بر مي گشتم بالا دلم نمي خواست تا خودش نگفته دست به كص و كونش بزنم . فيلم رسيد به جاي كه گنجشك وميخواستن شكنجه كنند و بهار گفت من نميتونم اين صحنه هارو نگاه كنم و برگشت سمت مبل پشتشو كرد به تلويزيون كير منم توي شلوارك كه داشت منفجر ميشد دقيقا روبروي صورتش بود يه چند ثانيه كه گذشت دستش و گذاشت روي كيرم همين كه دستش و حس كردم ضربان قلبم رفت بالا كيرم شروع كرد به نبض زدن يكم باهاش بازي كرد كه هنگامه دست انداخت كيرم و آورد بيرون با بهار همراهی کرد و دوتایی داشتن کیر من ومیمالیدن. فيلم تموم شد كه هنگامه گفت عجب فيلمي بود با يه حركت كير منم كرد توي دهنش هنگامه شروع كرد ساك زدن كير من بهار هم بلند شد نشست هنگامه رو كه حالا داشت سعي ميكرد همه كير من توي دهنش جا بده نگاه ميكرد من دستم رو كشيدم روي سينه هاش سعي كردم ممه هاش و بيارم بيرون كه خودش پیش قدم شد و نيم تنه و بعد هم سوتینشو در آورد من دستش گرفتم و کشیدمش سمت خودم و شروع كردم به لب گرفتن ازش اولين بار بود كه با يه خارجي داشتم ماچ بازي ميكردم توي اوج شهوت و ولعي كه داشتيم واسه ماچ بازي يك امتناعي همراه با ناز كردن توي رفتارش بود كه اين من وشهوتي تر ميكرد. هنگامه سرشو بلند كرد با چشمهاي خماري كه نشان شهوتش بود آمد سمت من و شروع كرد به لب گرفتن از من.من لبم و جدا كردم و صورت هنگامه رو به صورت بهار نزديك كردم واونها شروع كردن به لب گرفتن از هم . هنگامه سر بهار و گرفت نزديك كرد به كير من بهار هم شروع كرد به ساك زدن خوردن کیر وخایه من جوری خوش مزه میخورد که آدم دلش میکشید کیربخوره يكم كه خورد من دراز كشيدم روي مبل بهار كير من و میخورد و هنگامه هم خودش آماده ميكرد كه بشينه روي كير من بهار سرش بلند كرد و دست هنگامه رو گرفت كشيد سمت كير من و گفت واست آمده اش كردم هنگامه پاهاش وگذاشت دو طرف بدن من و كير من و تنظيم كرد روي كسش و اروم نشست روش از ميزان خيس بودن و گرمي كه داشت ميشد حدس زد كه بهار چقدر داغ کرده و فضا داره دیونه اش میکنه. بعد از چند بار بالا پايين شدن هنگامه دست بهار رو گرفتم کشیدمش سمت سرم وپاهاش وباز كرد با كصش نشست روي صورت من. منم كه داشتم از شهوت منفجر ميشدم شروع كرم به خوردن كص صورتي بهار… بهار شروع كرد به رقص كمر روي صورت من وبازی کردن باکون هنگامه از فشاري كه بهار داشت به صورت من مي آورد وناله هاي كه سر مياد ميشد متوجه شد كه بهار هم داره آتيش ميگيره هنگامه هم وقتی این حال بهار و دید برگشت سمت بهار و دوباره نشستن روي كير من و شروع كرد به لب گرفتن از بهار وخوردن وماليدن سينه هاش از فشاري كه با رون هاش به سرم آورد و جيغي كه زد فهميدم كه بهار كارش شده يكم لرزید و افتاد روي شكم من هنگامه هم از ديدن ارضا شدن بهار حشري تر شد شروع كرد به تلمبه زدن هاي سنگين تا ارضا بشه من بهار از روي من رفت کنار و خودش انداخت روي مبل بغلي و منم دستم رو رسوندم به كص هنگامه وسعي كردم با ماليدنش كمك كنم زودتر بشه چند دقيقه همينجوري گذشت و هنگامه هم با جيغي كه زد نويد اين وداد كه ارضا شده من اون زير خيس عرق شده بودم هنگامه يكم روي من دراز كشيد وكير من هنوز توي كصش بود ونبض زدن كصش وحس ميكردم. هنگامه بلند شد و گفت فكر كنم بايد مي رفتيم توي اتاق نه روي مبل و بهار هم زد زیر خنده هنگامه رفت سمت بهار و ليوان مشروبي و يخي كه دستش بود ازش گرفت و سر کشید و خم شد لبهاي بهار و بوسيد و دستش گرفت گفت بيا بريم توي اتاق و هنگامه منو صدا زد و گفت خواستي بياي كاندوم هم بيار. من همينجوري كه داشتم كاندم روي كيرم مي كشيدم و مي رفتم داخل اتاق كه ديدم هنگامه خوابيده پاهاش وباز كرده وبهار به صورت داگي وسط باهاش وداره واسش كصش وميخوره من هيچ من نگاه… رفتم جلوی تخت زانو زدم سرم كردم وسط کون بهار وشروع كردم كص وكون صورتش وليس زدن … بلدشدم به هنگامه گفتم اجازه ميدي ببينيم كص روسي چه جوريه ؟با حركت سرش تاييد كرد. از بهار هم پرسیدم اوكيه؟گفت البته … طبق**** عادت هميشگي ايراني ها تفي به سر كيرم از روي كندم زدم و كيرم رو آروم كشيدم روي كص بهار .بهار باعقب دادن كونش بهم فهموند كه بكنم تو. آروم كيرم وحل دادم توي كص صورتي بهاردختر روس و… . مهرآور زمستان ۱۴۰۳ نوشته: مهرآور لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده