رفتن به مطلب

داستان هیکل سکسی خواهرم سارا


mame85

ارسال‌های توصیه شده


سارا 1
 

سلام من سینا هستم از تهران 35 سالمه و یه خواهر دارم اسمش سارا هست 33 سالشه جفتمونم مجردیم و تا حالا هنوز ازدواج نکردیم و با بابا و مامانمون زندگی میکنیم 4تایی بابام بازنشسته و مامانم خانه دار منم پرستارم و خواهرم طراح گرافیکه و تو یه شرکت طراحی کار میکنه من فکر کنم 24 یا 25 ساله بودم که یه جورایی تمام حواسم جلب خواهرم سارا شد جوری که تا به خودم اومدم دیدم همش کیرم براش سیخ میشه و یه حس هم دوست داشتن عاطفی و هم حس شهوتی خیلی زیادی بهش پیدا کردم جوری که هر وقت میشد سعی می‌کردم دید بزنمش و لخت ببینمش و ایده آل هم این بود که بتونم بدنشو لمس کنم بهش بمالونم و بچسبونم بهش
سارا صبح ساعت 7 که میرفت و عصر یا غروب از سر کار می‌رسید خونه اخلاقش هم اینجوری که وقتی میرسه خونه 5 دقیقه طول نمی‌کشه حوله و وسایل حموم و برمی‌داره میره حموم یه 15 دقیقه دوش میگیره و میاد بیرون

این عکسارو وقتی از حموم اومده بود بیرون یواشکی گرفتم

منم همیشه سعی می کنم کارمو جوری تنظیم کنم که 5 نهایت 6 عصر خونه باشم بتونم این خواهر سکسی خودم سارا جون رو که حسابی کیرم براش سیخ میشه از شدت حشریت و شق شدن میخواد کیرم منفجر بیشه رو ببینیم و دید بزنم و وقتی از حموم میاد بیرون تا چشمام به این پر و پاچش و پاهای سکسیش هر آرزومه حسابی لیس بزنمش و کیرمو بمالم بهش(فوت فتیش)
و آبمو با فشار بینهایت بپاشم روشون میخوره کیرم بدون دخالت دستم چند تا نبض میزنه و تا نهایتش شق میشه و حتی شاید باورتون نشه پیش ابم میاد
من وقتی میام خونه یه شرت فوتبالی و یه رکابی حلقه ای یا همون تی شرت فوتبالی میپوشم و شورت فوتبالی برزیل که آب رنگه می پوشم قشنگ هم کیر سیخم حسابی معلوم میشه و هم خیس شدنش از آمدن پیشابم
البته کیفیت دید زدنش هم بستگی به شرایط خونه یعنی پوزیشن مامان و بابام داره خونه ما دو طبقه ویلایی هستش که طبقه پایین یه پذیرایی و روم تی وی و یه آشپزخانه نسبتا بزرگ داره که داخل آشپزخانه حموم هستش طبقه بالا هم اتاق خواب هامون هست که اتاق من و اتاق بعدی برا خواهرم سارا و اتاق آخرم برا مامان و بابامه
مثلا همین عکس که از خواهرم سارا دادم که حوله حموم تنشه داره از پله های طبقه اول که مابین آشپزخانه و تی وی روم قرار داره و از هر جفتشون بستگی به اینکه کجای آشپزخانه یا تی وی روم باشید می توانید به پله ها دید داشته باشید و منم این عکس در حالی که تو تی وی روم رو مبل نشسته بودم و با موبایل مثلاً کار میکنم و در حالی که مامان و بابام جفتشون تو آشپزخونه بودن گرفتم
تا سارا از پله ها رفت بالا صدای بسته شدن در اتاقش رو شنیدم سریع تا دیدم مامانمو و بابام تو اشپزخونه مشغولند سریع از پله ها رفتم بالا چنان حشری بودم که پیش آبم یه دایره به قطره 3 یا 4 سانتی متر رو شرت آبی فوتبال برزیلم رو خیس کرده بود و به طوری که این خیسی غلظت زیادی هم داشت وقتی انگشت سبابه هم رو از رو شرت فوتبالی به اون قسمت خیس شده میچسبوندم و بعد انگشتم رو می‌آوردم بالا مثل تار عنکبوت پیش آبم کش میومد بالا و آنقدر حشری میشدم که انگشتم و میکردم دهنم و پیش آب کیرمو که با نگاه کردن به خواهرم ترشح میکرد رو لیس میزدم و خیلی بیشتر حشری میشدم و لذت میبردم
خلاصه منم که دیدم فرصت جور شده سریع و آروم از پله ها رفتم بالا جلو در اتاقم که کنار اتاق سارا هست وایسادم چنان هیجان زده و حشری بودم صدای زدن قلبم رو میشنوفتم و بر اثر هیجان تند تند تنفس نفس میزدم بخاطر همینم یه 30 ثانیه جلو اتاق خودم وایسادم و دستمو جلو دهنم گرفتم که صدای هن هن نفسهایم به گوش سارا تو اتاقش نرسه و یه جورایی به بودن من تو راهرو دم در اتاق خواب ها پی نبره
البته این سومین بارم بود که شرایط جور بود که بدون اینکه توجه کسی رو جلب کنم اومده بودم بالا پشت در اتاق خواب ها تا بتونم از سوراخ در اتاقش سارا رو لخت ببینم ولی اون 2 بار قبلیم نمیدونم بر اثر بد شانسی یا هر چی نتونسته بودم بدن لخت خواهرم سارا رو ببینم و حسابی زده حال خورده بودم این دفعه سوم بود که میخواستم شانسم رو امتحان کنم دفعه اول که رفتم از سوراخ در اتاقش اصلا هیچی معلوم نبود یعنی انکار پشت در چیزی آویزون بود جلو سوراخ در رو گرفته بود
فردای همون روز یعنی دفعه اول صبح وقتی سارا رفته بود سر کار من چون کارم 24 ساعت بیمارستان هم 36 بعدش استراحت یعنی یه روز مثلا شنبه صبح ساعت 6 برم بیمارستان تا یکشنبه صبح ساعت 6 شیفتم حساب میشه و تا دوشنبه ساعت 18 یا همان 6 عصر استراحتم یعنی در اختیار خودم هستم و هر گوهی بخوام میتونم بخورم و دوشنبه ساعت 6 عصر دوباره باید بیمارستان باشم تا 3 شنبه عصر ساعت 6 و الا آخر
خلاصه فردای آن روز که دفعه اول خواستم از سوراخ در به ارزوم که دیدن نود خواهرم سارا که بدجوری عقل از سرم پر رانده بود نائل بشم خونه تایم استراحتم بود بعد رفتن سارا بعد اینکه مامان و بابام از خواب بیدار شدن و رفتن از پله پایین ( مامان و بابام معمولا ساعت 9 یا 10 صبح بیدار میشن و تا ‌شب موقع خوابیدن دیگه به اتاق خواب بر نمیگشتن البته بیشتر موقع ها اینجوری بود مگر موارد کم که کاری داشتن مخصوصا مامانم واسه لباس بردن یا چمیدونم تمیز کردن و این جور کارها بطور مثال در هفته شاید 2 بار از هفت روز هفته میشد که وسط روز ظهر عصر میومدن طبقه بالا و رفتن به اتاق خواب)
منم بخاطر همین بعد رفتن اونا و وقتی رفتم پایین تر از پله وسط پله ها گوش وایسادم و فهمیدم دارن صبحانه میخورن یواشکی در اتاق سارا جونم رو باز کردم و رفتم داخل اتاقش این اولین بار بود که من بعد اینکه به خواهرم سارا حس عاشقانه و شهوتی پیدا کرده بدوم در یک کلام کیرم واسه خواهرم سارا میتپد و حسابی شق درد میشدم به اتاقش رفته بودم تا رفتم تو در آروم بستم و نگام به لباسهایی از سارا اوفتاد که آویزون رو یه رگال بود اوف ناخودآگاه سرمو نزدیک به یه مانتو حریر. در تور مانند مشکی که معلوم بود واسه مهمونی و عروسی اینا استفاده میکنه کردم و بو کشیدم وای بوی عطر سکسی خواهرم سارا رو میداد من ندیدم تاحالا لباسهای این خواهر کیر من سیخ کنم که بویی
غیر از بوی عطر و ادکلن و یا چمیدونم مام بدن بده چه برسه بوی بد حتی لباس زیراش و باز حتی لباسهایی که میرفت حموم و در می‌آورد و میذاشت تو سبد لباس چرکا تو حموم که اونا حتی رایحه های شهوتناک تر داشت نسبت به لباسهای تمیز داخل کشو و کمد و رگاش
حتی لباسهای که تازه شسته می شد و از لباسشویی میورد بیرون و رو رخت آویز استیل گوشه اتاقش پهن شده بود رو بو میکردم ترکیبی از بوی ادکلن و عطری سکسی و پودر و مایع لباسشویی میدادن
اما چون من حسابی رو سارا کراش دارم عاشق و دلباختشم و حسابی حس شهوت انگیزی بهش دارم بیشتر از بوی لباسهایی که تنش بوده و بعد اومدن خونه در آورده و آویزون کرده رو دوست دارم و بیشتر از اونم عاشق بوییدن شورت و کرست و جوراب یا ساپورت و یا لگی که تو سبد لباس چرکا های داخل حموم هستم و حسابی دیوونه و حشری میشم و تو ذهنم دارم یا خواهرمو میگامش یا خودم رو برده و شیدایی خواهرم تصور می‌کنم که رو زمین جولی مبل یا زیر میز ناهارخوری کنار صندلی که خواهرم نشسته و کف پاهاشو گذاشته رو صورت و دهن من و هی فشار میده انگشت‌های پاهاشو تو دهنم که براش لیس بزنم
خلاصه یه کم لباساشو که رو رگال بود و اون هایی که نایلون لباس روش نداشت بو کردم و یکم زبون زدم و بعد کیرمو در آوردم لباساش رو مالوندم به کیرم چند ثانیه مالوندن کافی بود تا حسابی پیش آب غلیظم قطره قطره به فواصل 20 تا 30 ثانیه از سوراخ کیرم به بیرون ترشح می‌کرد و لباس حریر و تور سکسی سارا جونم رو لذج می‌کرد البته لکه های کوچک ولی چند جا مثلا آستین تور دار که وقتی 3 یا 4 بار کیرمو از قسمت وردی جایی که دست ازش میاد بیرون کیرمو داخل آستین میکردم و از بیرون لباس با دستم این جنس لطیف و یکم تار پود تور لباس که رو پوست کیرم رژه میرفت حس خیلی لذیذ و غریبی که تازه به خاطر هوس لذت سکسی که یجور ممنوعه به حساب می‌آید برا بار اول تجربه میکردم چند بار تا مرز ارضا شدن رفتم ولی تا اول لحظه ارضا میومد دست از مالش کیرم بر می‌داشتم و کیرم چنان سیخ بود که برا اولین بار کیرمو آنقدر دراز و کلفت میدیدم کلاهک کیرم تقریبا به رنگ صورتی که با کرم ترکیب شده باشه در اومده بود کله کیرم
مثل
یه
اسفنج
شده
بود و قشنگ عین یه اسفنج تار و پودش معلوم بود
از بس از این حس داشتم لذت می‌بردم که آستین این لباس خواهرم قشنگ و بیشتر جاهاش خیس و لذج از آب کیرم شده بود چند لحظه کاری نکردم که یکم از ارضا شدنم جلوگیری کنم تازه یادم اومد که من برا چه کاری اصلا اومدم کیرمو از آستین لباس سارا در آوردم و همین جوری با وضعیتی که شرتکم تا زانوهام پایین بود و کیرم در نعوظ ترین حالت ممکن‌ حداقل تا اون زمان رفتم یواش نزدیک در دم دستگیره بله دیدم یه چیز تزیینی از جنس جوراب پشمی که این برا سنت مسیح ها و ارامنه که کریسمس رو جشن میگیرن با طرح بابانوئل از دستگیره آویزون شده و خواهرم سارا که حسابی عاشق هم خودش و هم عاشق اون بدن و و هیکل سکسی و شهوتی کنندش هستم برا قشنگی ازاین کارایی که بیشتر دختر ها برا قشنگ بودن اتاقشون انجام میدن جلو سوراخ کلید دستگیره اتاق رو پوشونده و باعث شده من از دیدن یارم و لذت بردن از تماشای اون چیزی که بیشترین ارزوم اول دیدن و لمس و لیسیدن او بدن خواهرم سارا هستش محروم کرده خلاصه اوم قسمتی که رو سوراخ کلید اتاقش رو پوشونده بود کنار زدم ولی برا اینکه دوباره نیوفته جلوش و عیش منو کور کنه از تو جوراب پشمی یه پونز که البته آروم و بی صدا از اتاق سارا جونم بیرون رفتم و از اتاق خودم آوردم قبل اینکه برم دوباره اتاق سارا از راهرو طبقه بالا از نرده هاش خودمو از شکم رو نرده انداختم و دولا شدم تا از والدین آمار بگیرم که یه وقت بگا نرم صدا تی وی میومد که حدس زدم بابام لم داده داره تماشا میکنه یا هم چرت میزنه و از اونجا که صدای شستن ظرف و صدا آب میومد به گمونمم مامانم تو اشپزخونه مشغوله پس با فهمیدن امن بودن نیش خندی زدم و با کیرم که یه کم شل شده بود ولی حس شهوتناک بی سابقه که در درونم جاری بود و هی موج میزد آروم وارد اتاق کسی شدم که ارزوم بود بتونم بکنمش اگر نمیشد حداقل بهش بچسبونم و بمالونمش و یا حداقل یه برده ای پالیسی چیزیش میشدم
خلاصه پونز رو از داخل جوراب پشمی اون قسمت که باعث ماکسی کار میشد به در چوبی اتاق خواب سارا جونم عشقم خانومم زنم اربابم همه وجودم زدمو یکم با دست بهش حالت
دادم که مثل اولش تقریبا واسه و تابلو نشه
از داخل اتاق از سوراخ کلید نگاه کردم و قشنگ راهرو جلو اتاق خواب و نرده و جزئیات رو قشنگ با زاویه کامل که سوراخ کلید طراحی شده بود رو می دیدم و خواستم برم از اون ور در بیرون اتاق از داخل سوراخ کلید نگاه کنم هم ببینم تا کجای اتاق میتونم از این سوراخ کلید دستگیره ببینم
میخواستم دستم رو ببرم سمت دستگیره که برم بیرون اتاق صدای مامان جندم رو شنیدم که می‌گفت امید صدا تلویزیون و کم کن مگه نمی‌شنوی مگه کری هم زمان صدای تماس دمپایی هایش با پله ها که از سرامیک کف پوش شده میومد خبر از اومدن بالا از پله ها یه لحظه ریدم به خودم و حس شهوت از تنم فرار کرد کیرم چنان جمع شد تو خودش که انگار 1سانته یا اصلاً کیری وجود نداره رفت تو خودش جمع شد تو کیسه تخم هام
با خودم گفتم 50 درصد احتمال داره بیاد تو اتاق سارا چون تو برنامه نصب کارخانه ایشه که هر وقت اومده بالا رفته اتاقش چیزی بر داره 90 درصدش که من دیدم و تجربه کردم به اتاق سارا هم سر میزنه سارا گوشه اتاقش یه سبد داره بزی لباس یا ملحفه و هر چی که نیاز باشه شسته بشه غیر اون چیزایی که تنش هست و باهاش میره حموم و میزاره سبد لباس چرکا تو حموم میزاره تو اون سبدو گوشه اتاقش تا صدای پاهای مامان فریبام بلند شد شلپ خوردن دمپایی رو سرامیک قشنگ حس قوی میدان و خبر از یکی و دومتری فاصله با من رو میداد آروم آروم همین جور که نگاهم به در اتاق و دستگیره در بود که ببینم میچرخه عقب عقب رفتم پام چسبید به تخت سارا آروم آب دهنم رو قورت میدادم که صدای چرخش و ول شدن دستگیره اومد اما بلاخره درسته شانسم تخمیه اکثرا ولی خب بعضی وقتها هم یه خودی نشون میده خلاصه صدا در اتاق مامانم اینا بود منم سریع بعد یه مکث 10 ثانیه ای که مطمئن بشم مامانم رفت تو اتاقش سریع رفتم پایین تخت سارا جونم و تختش رو دور زدم رفتم اون ور تختش که نزدیک دیوار که نه یه پنجره تمام نما از این بزرگها که شیشه ضخیم بزرگی داره ولی پرده اتاقش باز بود و شیشه رو پوشانده بود نما قشنگی داره وقتی پرده کناره درخت های بیرون خونه که فصل بهار و تابستان کوچمون رو حسابی هم سر سبز و هم خنک میکنه جوری که آفتاب خیلی کم به کف آسفالت کوچه میرسه اما خب چون خونه های روبروی ما تقریبا تمام خونه های روبروییم خونه هاشون رو کوبیده بودن و آپارتمان 5 و آشنایی که متراژ بزرگتری دارن 6 طبقه ساختن از لا بلا شاخه های درخت ها و تا 12 13 متر نما و پنجره های ساختمان ها روبروي مون مشرف بودن به اتاق سارا برا همین پرده اتاق اکثرا پایین بود و پنجره رو پوشانده بود و چون یه دکوری هم
از
یه پارچه خوشگل طرح دار از 30 سانت از سقف به پایین و 60 سانتی یکطرف که سمت چپ میشد مثل طرح یه
تنه درخت از بالا تا کف اتاق دکور شده بود و یه علتم بخاطر همین دکور شدن پرده واسه
اینکه دکورش بهم نریزه به ندرت پرده اتاق خواهرم به کنار زده میشد و بخاطر همینم نور زیاد داخل اتاقش رو روشن نمی‌کرد منم آروم از سمت چب بدن اینکه تماسی با قسمت دکور شده پرده داشته باشه رفتم جلو یک متر مونده به پای تخت یا تاج تخت هم میگن برسم بین تخت که 30 40 سانتی فاصله داشت با پرده رویی که توری بود و زیرش استری پرده بود و یکمم ضخیم بود خوابیدم زمین و خودم رو سعی کردم پنهان کنم ارتفاع تخت فکر کنم 50 سانتی بود که از قسمت بیرون تخت که وقتی در اتاق رو باز میکردی دو تا کشو تقریبا بزرگ زیر تخت تعبیه شده بود ولی این طرف که من مخفی شده بودم قبلا یه طلق از جن پی وی سی طرح کره کره بود که جمع میشد و زیر تخت یه جایی خالی تقریبا 40 سانت عمق داشت و ارتفاعش به اندازه ارتفاع تخت که 2متر یا 220 سانت بود امتداد داشت ولی فکر کنم یکی دو سالی بود این کرکره اولش ریل خراب میشه و بواسطه خراب بودن ریلم این طلقه گیر میکنه و سارا مثل اینکه به بابام میگه گیر کرده بازش کنه چون سفته و زورش نمیرسه بابای ما هم اصلا نگاه نکرده چرا سفته هی زور میزنه تا بلاخره هم میشه طلقه از چند جا لبه بالایش هم از ریلش خارج میشه ناچار کلا بازش میکنه بابام و سارا هم یه رو تختی سفارش میده که یه سمتش رو تختی 60 سانت آویزون میشه منم تا دراز کشیدم رو تختش رو کنار زدم ببینم میتونم برم داخل زیر تخت چند تا جعبه کفش بود آروم و بی صدا آوردمش بیرون و کناره پرده چیدمشون بصورت طولی و آروم دست انداختم از زیر آستری پرده بلند کردم کشیدم رو جعبه کفش‌ها چون پرده اتاقش یه طرح دکوری خور خریده بودن 20 یا 30 سانت پرده اضافه رو زمین بود اینم سر تا سری یه دکور لوله شکلی بود سه لایه پرده بود یه پرده ضخیم استر یه پارچه که گیپور و یه جنس دیگه که اسمشو نمیدونم تقریبا به ضخامت آستری شاید یه کم کمتر جوری مدلش چورک بود و یه طرحی داشت کرم کم رنگ بود بعدش یه حریر نازک مثل توری بود لایه آخر رو چوب پرده که 3 ریل پرده خورده بود به سقف بعد یکم جلو تر یه ریل پرده بود که جولوش ن یه قاب چوبی بود که نمیزاشت اون چوب پرده‌ ها دیده بشه چهارمین پارچه هم همون پارچه دکوری بود که تقریبا از پشت قاب چوبی نصب شده بود 40 سانت بیشتر ارتفاع نداشت از سمت راست پنچره مثل یه نوار تا 30 سانت مونده به دیوار که این 30 سانت آخر گفتم مثل تنه درخت دکور شده بود تا کف زمین اومده بود
نوشته: سینا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18