رفتن به مطلب

داستان سکسی زن مطلقه


dozens

ارسال‌های توصیه شده


رضا و زن مطلقه
 

سلام به همه دوستان
من اسمم رضاست و ۳۰ سالمه این خاطره برای دو سال پیشه .یه روز با یکی از دوستام داشتیم می رفتیم بهشت زهرا برای خاکسپاری با ماشین من راه افتادیم بریم وقتی به درب بهشت زهرا رسیدیم یه خانوم تقریبا ۴۵ ساله دیدم که وایساده منتظر ماشینی موتوری و…
سریع دوستمو رسوندم توی قطعه خودم برگشتم سمت خانومه توی دلم خیلی نگران بودم که زنه رو حتما سوار میکنم فقط خدا کنه نرفته باشه سریع گاز دادم تا رسیدم دیدم هنوز هست یه بوق زدم زنه یه نگاه به من کرد و سوار شد یهو دیدم دوستم زنگ زد گفت کجا رفتی منم بهش گفتم میام تا جنازه رو بیارن از غسالخانه به قطعه منم میام و یه جوری دوستمو با حرف پیچوندم زنه گفت این کیه که داره سیمجینت میکنه گفتم مهم نیست یه مقدار با هم لاس زدیم منم دستمو هی میذاشتم لای پاش میمالیدم زنه هی میخندید گفت اسمت چیه چند سالتونه و سوال های کوس و شعر

تا توی اتوبان بودیم رسیدم دم خروجی انبار اخلاقی رفتیم اون سمت یهو دیدم زنه گفت مثل اینکه خیلی هولی رفتیم یه جا خلوت داخل ماشین همیشه کاندوم داشتم چون یه موقع هایی لازمم میشد بعد زنه گفت اسمم زهراست و لاس میزد باهام ولی من انقدر حشرم بالا بود یادم نمیاد چی میگفت توی ماشین شلوارمو دارم پایین گفتم عزیزم بخورش با اکراه ساک زد دیدم داره اذیت میشه و انگار خوشش نمیاد با دستام سرشو به سمت کیرم بردم تا ته خورد یه دو دقیقه ساک زد بعد لختش کردم دیدم چه بدن سفیدی داره ولی سینه هاش کمی کوچیک و آویزان بود دیدم نفساش به شمارش اومد چون داخل ماشین بودیم استرس و عرق با هم قاطی بود زهرا گفت شمارمو میدم یه روز میایی خونه ی خودم منم مطلقه ام اونجا هر کاری خواستی بکن من گفتم نه باید یه جور بکنمت حالت جا بیاد .
بعد از پشت فرمون اومدم اینو سمت شاگرد در ماشینو باز کردم بهش گفتم برگرد بعد برگشت به حالت داگی منم یه کاندوم کشیدم رو کیرم یواش یواش کردم داخل کوسش یواش یواش تلمبه زدم منم کیرم زیاد بزرگ نیست کلفتیشم معمولیه همینجوری که تلمبه میزدم انگشتمو رسوندم به سوراخ کونش یه مقدار خشک خشک فرو کردم هیچ اعتراضی ندیدم زهرا کنه.
بعد کیرمو در آوردم یواش گذاشتم توی کونش من عاشق کون کردنم.
مثل اینکه قبلا کونو داده که راحت میشه تلمبه زد بعد بهش گفتم کیرم کجاست گفت گذاشتی پشتم
گفتم چرا گشادی زن گفت گشاد نیستم فقط کون بزرگمو شوهرم میکرد منم زیاد اهمیت ندادم به حرفاش تا اینکه ارضا شدم خودمونو به جوری جمع و جور کردیم تا اینکه سوار ماشین شدیم و زهرا رو رسوندم میدان بهمن تا اینکه دوباره به دوستم زنگ زدم گفتم میثم کجایی؟ گفت تازه جنازه رو آورد منم گازشو گرفتم سریع خودمو رسوندم به میثم دوستم بهم گفت کجا رفتی من کاشتی اینجا گفتم داستانش مفصله بهت میگم تا اینکه سوار ماشین شدیم و سریع رسیدیم سالن غذاخوری و …
پذیرایی مرده خوری شدیمو با دوستم راه افتادیم به سمت محلمون ستار خان وقتی رسیدم بهش اصل ماجرا رو گفتم میثمم گفت خیلی نامردی چرا مارو نبردی گفتم شمارشو گرفتم یه موقع زنگ میزنم تو هم میکنی

ببخشید که داستانم زیاد سکسی نبود ولی یه خاطره بود برام بعد از اون ماجرا چند باری هم سکس کردم باهاش دوستمم سکس کرد باهاش

نوشته: رضا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18