mame85 ارسال شده در 26 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر گوزیدن زیر شوهر عمه بچه که بودم مثل خیلی از پسر ها توی بچگی با دوستا و بعضی وقتا پسر های فامیل هم سن و سال خودمون کون کونک بازی میکردیم ولی هیچوقت درست همدیگه رو نمیکردیم فقط در حد لاپایی و برای همدیگه جق زدن و اون آخرا که یادمه نزدیکای 18 سالگی بودم یه چند باری ساکم زدیم برای همدیگه ولی از همون سنین تا زمانی که ماجرای این داستان شروع میشه یعنی 27 سالگیم که همین پارسال باشه، هیچوقت یه پارتنر واقعی نداشتم هیچ کیری تو کونم نرفته. ولی کونکونک بازی های بچگی کار خودشو کرد چون از وقتی یادمه موقع جق زدن باید یا خودمو انگشت میکردم یا با یه خیاری چیزی کون خودمو میگاییدم. چند بار با فاصله بسیار این عادت رو کنار گذاشتم کلی دوست دختر داشتم یکی دو بار تجربه سکس با دختر داشتم ولی همیشه ته دلم میخواست یکبارم که شده کون بدم. من همیشه اتاق خودمو داشتم، فضای شخصی خودمو که خانوادم بهش احترام میذارن الانم که مجردم خیلی بیشتر پرایوسی خودمو دارم. برای همین هروقت دلم میخواست حتی وقتی خونواده خونه بودن در اتاقمو قفل میکردم با خیار جق میزدم همینجا با دستمال کاغذی تمیز میکردم. این اواخر یه روتین جق داشتم اول چت میکردم بعد با اینکه چند سالیه با خیار خودمو میگام و کونم عادت کرده بازم با حوصله با کونم ور میرفتم و چربش میکردم چشمامو میبستم با فکر اینکه یکی دیگه داره کونمو انگشت میکنه خودمو با انگشت باز میکردم بعد یا داگی میشدم، یا به پهلو میخوابیدم، همزمان که جق میزدم خیارم تو کونم عقب جلو میکردم ولی فیوریتم همیشه اینه که یه بالش بذارم بین شکم و کیرم دراز بکشم و اونطوری بکنم تو کونم، یکم سخته ولی عاشق این پوزیشنم همیشه دلم میخواست اینطوری کون بدم و وزن بکنمو رو خودم حس کنم، زیر طرف له بشم کیرش بره تو عمق کونم تو پورنا هم خیلی این صحنه رو دوست دارم. اینم بگم و بریم سر اصل مطلب وقتتونو خیلی گرفتم، یادمه یبار داگی شده بودم وسط اتاق صورتم روی زمین بود اکسم زنگ زد گوشی رو گذاشتم رو زمین همون پوزیشن قبلی صورتمو گذاشتم رو گوشی کون بالا خیار نزدیک به سی سانتی و کلفت تو کونم عقب جلو میکردم با دختره حرف میزدم خیارو درمیاوردم دوباره تا ته فرو میکردم تو کونم قطع که کرد جق زدم آبم که اومد تا یه مدت اعصابم سر این قضیه کیری بود حالم از خودم بهم میخورد برای همین چند ماه از این کارا نکردم، جق میزدم ولی دیگه خیار بی خیار. بریم سر اصل مطلب و اینکه چطور شد من بالاخره یه پارتنر پیدا کردم و کونم به مراد دلش رسید. من پیش بابام تو مغازه کار میکنم، کارش فنیه لوازم خانگی نصب و تعمیر میکنه لوله کشی و برق کشی انجام میده منم به واسطه وایسادن پیشش و همینطور توی خدمت تو بخش پست مهندسی کار کردن یه چیزایی یاد گرفته بودم مثل نصب کولر و پمپ آب و غیره، با این که از وقتی که اومدم پیش بابام و از این کار دارم پول در میارم همیشه ازش متنفر بودم ولی همین که این کار باعث شد یه کیر خوب پیدا کنم ازش ممنونم. ماجرا از اونجایی شروع میشه که من سه تا عمه دارم اولی و آخری ازدواج کردن و سرشون به شوهر و بچه شون گرمه اما عمه وسطی بنده خدا از شوهر شانس نداشت هم دیر تر از عمه کوچیکم ازدواج کرد هم یارو شوهرش آدم حروم زاده ای بود، معتاد شیشه بود چند سالی عمم با این که میدونست ولی صداشو در نیاورد باهاش ساخت بدبخت فکر میکرد بچه دار بشه شاید بهتر بشه یه پسر زایید ولی دست آخر طلاق گرفت و با پول مهریه و کمک پدر بزرگم یه خونه برا خودش گرفت کارشم شده بود مستخدمی بیمارستان هنوزم که هنوزه کارش همینه ولی بارها جاشو عوض کرده. یادمه یه زمان خیلی حرفش تو فامیل بود میگفتن صیغه میکنه کُس میده و جنده منده شده ولی الان که فکرشو میکنم برای بنده خدا حرف درست میکردن این کاره نبوده ولی همین حرفا و کسشرا باعث شد بابام و عموم شوهرش بدن یه شوهر گیر اوردن از اون قبلی بدتر نبود بهترم نبود سر سال عمم فهمید حسین (اسم شوهر دوم عمم) تریاکیه ولی دیگه اینو هم خودش هم فک فامیل گفتن با همین بساز حداقل شیشه نمیکشه کسخل بشه. من از وقتی یادمه این شوهر عمم حسین بیکار بود عمه بدبختمم از ترس اینکه این لندهور و از دست نده برا همین خودش میرفت سر کار حسین آقا میموند خونه تریاک میکشید پسر عمم هم چون از شوهر ننش خوشش نمیاد و کلا اوضای خونشون کیریه خونه نمیمونه به بهونه تنها نموندن مادربزرگمون کلا اونجاس و خونه نمیاد. اولین کون دادن من به حسین آقا پارسال اتفاق افتاده تازه 27 سالم شده بود یه دوست دختر تلفنی داشتم روتین جق با خیارمم به راه بود روزا میگذشت و اتفاق خاصی نمیوفتاد تا اینکه یه شب عمم زنگ زد به بابام که آره پمپ خونه یه سره شده خاموش نمیشه برو یه نگاه بکن آقامم کلا کون این حرفا نمیذاره انداخت به گشاد بازی و نرفتن، قشنگ یادمه سر سفره شام بودیم من آخرای غذام بود بابام داشت پای تلفن با عمم بحث میکرد که فردا میرم و این صحبتا لای حرفاشون گفت خب امیرو میگم بره ببینه چشه. من همونجا شروع کردم به ناله که ولمون کن به من چه و این کسشرا که اگر میدونستم قراره چه شب پر مخاطره ای داشته باشم با کله میرفتم ولی خلاصه از ما انکار و از آقامون اصرار که پاشو برو و هیچی زورش بهمون چربید و با کلی غرغر و کسشر جعبه ابزار و انداختم ماشین بابام و راهی شدم. رسیدم زنگ زدم (خونشون ویلاییه) حسین در و باز کرد اومد دم سلام علیک کردیم و شروع کرد کسشر گفتن که آره شرمنده بخدا نمیخواستیم مزاحم بشیم به عمت گفتم فردا زنگ بزنه گفت میسوزه پمپ و این کسشرا خلاصه. رفتیم تو نشستم کنار پمپ و سرتونو در نیارم رفتم تو کارش. صحنه از این قراره که من نشستم جلو پمپ دارم کار میکنم حسین اقام یه گوشه دیگه حیاط نشسته رو چهار پایه کنار اجاق تک شعله که توی حیاط بود. خلاصه شروع کردیم کسشر گفتن و اینکه پمپ چشه و اینا همین حین صدای فندک زدنشو شنیدم برگشتم دیدم داره اجاق گازه رو روشن میکنه یه سیخم گذاشته روش داغ بشه و آره خلاصه میخواد بساط رو جلوی ما پهن کنه تو دلم گفتم این عجب پر روییه هیچی حسین آقا مشغول شد و منم مشغول کارم یکم کسشر گفتیم بوی تریاکش کل حیاط و پر کرده بود، لا به لای حرف زدن شوهر عمه پاشد رفت چای بیاره بساط سیخ و سنگشو همونطوری کنار گاز گذاشت، من خب ترامادول خورده بودم مزه نشه شدنو چشیده بودم میدونستم چه حالی میده ولی تا حالا تریاک نکشیده بودم تنها آدم تریاکی و شیره ای دور ورمم همین حسین آقا بود که چی میشد ماه به ماه ببینمش کلا ارتباط خاصی نداشتیم. هیچی خلاصه چشمم افتاد به بساط این کونم خارید تا نیومده برم یه دود بگیرم ببینم چیه این تریاک رفتم بالا سرشو دیدم کلا هرچی بوده سر سیخش سوخته ولی بازم مانع کنجکاوی منه کسکش نشد لول و گذاشتم رو لبم سیخا رو زدم به هم یه دمی بگیرم که حسین آقا با سینی چای نبات سر رسید و صحنه رو مشاهده کرد. -به بههه پسر آقا رضام که احل بخیهاس منم هول نکردم گفتم نه بابا خواستم یه امتحان کنم ببینم چیه بخدا تا حالا لب نزدم، ولی مگه این بی ناموس ول میکرد شروع کرد به خنده و مسخره بازی منم کم نیاوردم یکم باهاش خندیدم که فکر نکنه مثلا خودمو باختم ترسیدم از اینکه بره به آقام بگه. خلاصه با خنده شوخی گفت میخوای جون ما اگه نکشیدی میخوای امتحان کنی بدم بهت یکم منم که کونم بود بود میکرد قبول کردم نشستیم پای گاز و این یه دود گرفت عملی بهم نشون داد چجوری بعد لول رو گذاشت رو داد لب من خودش سیخو داغ کرد گفت بکش کشیدم و چشمون روز بد نبینه دقیقه نکشید نشه شدم. تنم گر گرفت عرق سرد میکردم ولی حالم توپ توپ بود نشستم پای کار پمپ که ببندمش بره دیگه حسین آقام وایساده بود کنارم داشتیم صحبت می کردیم و از تریاک و اینور اونور میگفتیم منم افتاده بودم تو فاز فک و یه بند کسشر میگفتم حسینم انگار کاپ قهرمانی برده باشه هر از چند گاهی میزد رو شونم میگفت نشه شدیا و میخندیدیم. خلاصه فکمون کار میکرد و تو همین کسشر گفتن او بود که من نمیدونم چرا چطور از کجا این جمله بهم وحی شد یهو بدون این که هیچ قصد و غرضی داشته باشم یهو گفتم: از عمه ما راضی هستی؟ حسین جاکش برگشت گفت چطور؟ جمله رو که گفت من تازه فهمیدم چه کسشری گفتم، اومدم جمع کنم گفتم آره چطوریه؟ خوبین با هم و اینا؟ که دیدم بدتر ریدم. حسین که از اون مادرقهبه هاس برگشت با لحن خنده گفت والا همش سرکار اصلا نمیبینمش صبح میاد همشم خستس میاد فقط یه ناهاری شامی درست میکنه میخوابه شب میره شیفت خلاصه شروع کرد به غر زدن و منم که مونده بودم تو گوهی که خورده بودم فقط میگفتم آها، عه؟ خب!. همین فرمون داشت کسشر میگفت و یهو گفت همشم بو میده من یه لحظه نفهمیدم چی شد عرقم کرده بودم دهن خشک، نَشه و پاره گفتم کی بو میده؟ عمه؟ گفت آره همش بوی عرق میده یکم چاقه برای همین از سرکار که میاد بدنش خیلی بو میده من خایه چسبونده بودم داشتیم راجع به زن حسین که عمه منم بود حرف میزدیم ازین که شبا نیست و همیشه بدنش بو میده برا همین شوهر عمم زیاد سمتش نمیره. دیگه حسین انداخت به حرف که آره وظیفه زناشویی مهمه ولی چون میره سر کار بهش چیزی نمیگم وگرنه منم آدمم. اینو که گفت آتیش حشرم روشن شد، نشسته بودم رو چهار پایه حسینم افتاده بود به کسشر گفتن و پشت سرم رژه رفتن که آره اگه سرکار نمی رفت اینطوری نبود که منم بی غیرت نیستم مردم و منم از حشر و نشئگی یکم گردنم و سرم میلرزید وقتایی که خیلی خیلی حشری باشم از هیجان یکم گردنم میلرزه. تو همین حین بود که دست حسین آقا رو دوباره روی شونم حس کردم اومد دم گوشم گفت امیر نشه شدیاااا منم با یه لبخند کیری که معلوم بود از روی رودروایسی زدم ولی اینبار حسین آقا دستشو از رو شونم برنداشت.منم همینطوری خودمو مشغول کسشرا کرده بودم ولی حسین خر که نبود فهمیده بود دست و پامو گم کردم و یه جای کار میلنگه. برای همین اومد یه سنگی بندازه ببینه واکنش من چیه شروع کرد به مالیدن شونه هام و ماساژ دادن که دید بله من اعتراضی نمیکنم. حسین آقا همینطوری ادامه میداد و منم بی صدا نشسته بودم داشتم زمینو نگاه میکردم که کم کم حس کردم دستش داره پایین تر میاد وسط کمرم، زیر بغلام و بعد هم پهلوهامو آروم آروم ماساژ داد و کامل نشست پشتم. همچنان هیچ صدایی ازم جز بلند نفس کشیدن، یه جاهایی رو بیشتر فشار میداد نفس عمیق میکشیدم. حسین آقا دیگه فهمیده بود خودمو باختم بدون هیچ سوالی یهو دستشو از پشت کرد تو شلوار اسلشم و بالای کونمو شروع کرد ماساژ دادن… دستش تو شورتم میرفت و پوست کون و گودی کمرمو میمالوند و از منم صدایی در نمیومد…تو عمرم هیچ وقت انقدر حشری نشده بودم از استرس تنم یکم میلرزید خودمو سپرده بودم به دست حسین آقا و تو دلم گفتم کس خارش یا الان کون میدم یا کلا تو کفش میمونم. کونمو یه وری کردم یه سمت کونم یکم بلند شد با همین حرکت دیگه حسین آقا فهمید آهو رو شکار کرده دست انداخت زیر کونم و شروع کرد محکم فشار دادن و ماساژ. یه دستش رو شونم بود یه دستش تو شورتم پنجه دستاشو باز میکرد لپ کونمو جمع میکرد تو مشتش فشار میداد خون داشت تو کونم به جریان می افتد. من کونم خوبه یکم رون دارم ولی حسین آقا با دستای پهنش میتونست تقریبا کل لپ کونمو بگیره جمع کنه. دستی که روی شونم بود رو انداخت زیر بغلم یکم فشارم داد به سمت بالا که یعنی کونتو بلند کن، اطاعت کردم یکم از رو چهار پایه بلند شدم دوتا دستاشو انداخت به کش شلوارم و تا بالای زانوم کشید پایین و با صدایی که حشر ازش می بارید گفت جووووون دستشو رسوند به کیرم که تا حالا انقدر بلند و شق ندیده بودمش. تصور کنید نَشه و پاره باشی حشر وجود تو داره میسوزونه یه دست رو سوراخت یه دست رو کیرت یهو صورتتو ببوسه… حسین آقا معلوم بود چند وقته عمه رو نکرده کمرش پره پره خوی حیوانیش زده بالا یه طوری لپمو ماچ میکرد انگار دختر 16 سالم. یه طوری با حرص تف مینداخت سر انگشتاش و با سوراخم بازی میکرد انگار یه عمره سکس نکرده. به خودم اومدم دیدم حسین دستمو داره میکشه میبره تو خونه منم شل و ول با شلواری که تا زانوم اومده دارم پشت سرش راه میرم تو خونه. از در که رفتیم تو حسین آقا درو بست پرده رو کشید جلوی در بعدش منو یکم آروم هول داد به سمت جلو که راه بیوفتم برم سمت اتاقشون. حین راه رفتن ناخودآگاه شلوارمو داشتم می کشیدم بالا که حسین دست انداخت بیشتر کشیدش پایین و مجبورم کرد کلا لخت بشم یه لحظه زانو زد پشتم یه ماچ گذاشت پشت رونم یکم کونمو فشار داد بلند شد گفت برو تو اتاق. همین رفتم تو شروع کرد لخت شدن پیراهن و شلوارشو در اورد بعد یه ملحفه پهن کرد رو زمین و یه بالشم انداخت بالاش گفت بشین، زانو هامو گذاشتم زمین.فقط تیشرت تنم بود و هنوز جورابامو در نیاورده بودم. کیرش داشت شورتشو جر میداد دید من دارم فس فس میکنم خودش شورتشو کشید پایین که دیگه من گفتم هرچه باداباد دستامو گذاشتم رو پاهاش و سرمو بردم جلو شروع کردم کله کیرشو خوردن، کیرش شاید 16 سانت باشه ولی کلفت و خیلی صافه. دستاشو برای حفظ تعادل گذاشت روی سرم و به کیر خوردنم مسلط شد. نمیدونم چند دقیقه ولی هر فرمی دلش خواست با دهنم بازی کرد، تند تند، آروم، ته حلقی که باعث اوق زدنم میشد، هر طوری عشقش بود کیرشو فرو میکرد تو دهنم که دیگه از ساک زدنم سیر شد. گفت دراز بکش، بدون چون و چرا خوابیدم خودم بالشو کشیدم گذاشتم زیر شکمم که به رویای چندین سالم برسم، من که دیگه داشتم کونو میدادم حداقل اونطوری که دوست دارم بدم. یه جووون دراز گفت نشست پشتم گفت باز کن، دستامو انداختم به کونم لپای کونمو تا جایی که میشد کشیدم سوراخش زده بود بالا سوراخی که حسین با یه نگاه فهمید برای کردنش راه ساده ای رو در پیش داره چون آماده کون دادنه سالها با خیار و بادمجون آبدیده شده. دو سه تا تف گنده انداخت و با سر کیرش آب دهنشو رو سوراخم پهن میکرد که فرو کنه تو دیگه دیدم خیلی داره در حقم کم لطفی میشه برای اولین بار صدام در اومد گفتم: اگه میشه با تف نه وازلین ندارین؟ +چه نازی داری کون تاحالا کسی بهم نگفته بود کون! چه کونی داری شنیده بودم ولی کون یا کونی؟ هرگز، یکم وازلین زد به سوراخم یکمم به کیرش سر کیرشو گذشت رو سولاخ آروم فشار داد تو… -آه +جووون خوشت اومد؟ -ایی همینطور که طول کیرش داشت سوراخمو فتح میکرد و اونم از گشادی معقول سوراخم راضی بود وزنشو رو خودم حس کردم…خدای من دقیقا همانطور که آرزوشو داشتم هیکلش روم بود پشت گردنمو محکم ماچ میکرد درحالی که سر کیرشو ته سوراخم حس میکردم صدای ملچ ملوچ سوراخمو وازلین داشت تو اتاق میپیچید در حالی که حسین آقا افتاده بود رو من و مثل سگ داشت تلمبه میزد و خر کیف از این که چه کونی داره میکنه ماچم میکرد منم تنها صدایی که ازم در میومد آه و آی بود که یهو یه صدای سومی ازم در اومد…کیر حسین از سوراخم افتاد بیرون و ناخوداگاه گوزیدم. گوزیدن من همانا و سگ حشر شدن حسین آقا همانا… کیرشو دوباره عمقی فرو کرد تو کونم و پشت بندش شروع کرد شالاپ شولوپ تلمبه زدن، آه آه من بلند شده بود در گوشم میگفت به گوز گوز انداختمت کونی؟ آره؟؟ یهو بلند شد از روم پشتم نشست کیرشو گذاشت لای کونم و لپای کونمو با دستاش فشار میداد گفت بگوز کونی بگوز رو کیرم. حشر زده بود به عقل جفتمون حسین آقا میگفت بگوز و منم داشتم به خودم فشار میاوردم که واقعا به خواستش برسه سر کیرم میخورد به ملحفه میدونستم قطعا پیش آبم الان ریخته اونجا بالاخره با کلی فشار و تشویق های حسین آقا یه گوز نسبتا بلند کردم زیر کیرش که با جووون کش دار حسین آقا مواجه شدم. سر سوراخم به خاطر تلمبه های سریعش کلا بی حس شده بود وقتی فهمیدم دوباره کیرشو کرده تو سوراخم که تا یه جاهایی رفته بود توم. حسین آقا نمیخواست از کونم سیر بشه کیرشو فرو میکرد تا ته و درمیاورد داشت هر کاری که دلش میخواست با کونم میکرد و منو به آرزوی داشتن یه بکن سگ حشر که وقت بذاره واسه کردنم رسوند. خواست دوباره بیوفته روم که گفتم خسته شدم. بالشو از زیرم کشید گذاشت زیر سرم پاهامو داد بالا منم با دستام پاهامو نگه داشتم، حسین آقا دستاشو انداخت به رونام کونم بالا تر بیاد کیرشو گذاشت سر سوراخی که دیگه قالب اون کیر شده بود تا عمق فرو کرد تو من سعی میکردم چشمامو ببندم یا اینور اونورو ببینم با حسین آقا چشم تو چشم نشم ولی حسین کسکش صاف داشت منو نگاه میکرد و عشق میکرد از کون خوبی که گیرش اومده. حین دادن تو این پوزیشن یه دستمو رسوندم به کیرم و برای خودم جق زدم. حسین که صحنه رو دید مثل اینکه سکسی ترین صحنه عمرشو دیده باشه با زیر لب گفتن جمله چه کونی داری مادر کسده کیرشو تا عمق کونم محکم فشار داد و با این کارش پروستاتمو ترکوند. دل زدن سر کیرشو تو سوراخم حس میکردم. مثل زنی که داره تو رحمش آب کیر پر میشه سوراخم داشت پر آب کیر حسین آقا میشد. و حین حامله شدن از حسین آقا منم سرعت دستمو زیاد کردم که ارضا بشم و اندازه دو لیوان آب ریختم رو شکم خودم. چند لحظه تو همون پوزیشن موندیم و بعد از روم افتاد کنارم چند دقیقه دراز کشیدیم بعدش حسین آقا بدون هیچ حرفی بلند شد لباساشو برداشت از اتاق رفت بیرون منم چند دقیقه بعد از فکر کردن به این که چه گوهی خوردم و آبروی خودمو بردم بلند شدم گفتم بالاخره که باید برم بیرون رفتم تو هال شوهر عمم نشسته بود روی مبل من باهاش چشم تو چشم نشدم رفتم از وسط اتاق شلوار و شورتمو بردارم خم که شدم دو تا گوز پشت هم دادم که حسین آقا یخ بینمونو با گفتن به گوزیدن انداختمت شکست و منم دیگه گفتم جلوش همونجا لباسمو بپوشم. واقعا خسته شدم خیلی نوشتم خلاصه کنم من آن شب تا صبح خونه حسین آقا موندم تا خود صبح چند باری بهش کون دادم و قشنگ خودمو از کیر سیر کردم و صبح قبل اومدن عمم فلنگو بستم. یک سال از این خاطره میگذره و من دیگه شدم کونی شوهر عمم و دارم وظایف عممو انجام میدم. رابطشون بهتر شده چون بعد از این که من شدم سوراخ فوری حسین آقا اخلاقش بهتر شده. نوشته: امیر آموزش تماشای فیلم ها - آموزش دانلود فیلم ها - آموزش تماشای تصاویر لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده