رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

بدن نمایی تینجیر خوش بدن که ی لباس خواب سکس سفید پوشیده و جلو دوربین عرض اندام میکنه .

oahcft8rzgj1.jpg

تایم: 00:10 - حجم: 1

تماشای آنلاین فیلم

لینک دانلود فیلم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • پاسخ 1.3k
  • ایجاد شده
  • آخرین پاسخ

بیشترین ارسال‌ها در این موضوع

  • arshad

    148

  • gayboys

    139

  • chochol

    137

  • minimoz

    133

بیشترین ارسال‌ها در این موضوع

بدن نمایی دختر تپل حشری کص خيس و آبدارشو ميماله با آه ناله .

zpllhyz8q4fi.jpg

تایم: 04:52 - حجم: 31

تماشای آنلاین فیلم

لینک دانلود فیلم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کون نمایی دختر کون گنده وطنی که قمبل کرده و کون گوشتیشو نشون میده .

8lu07pjgwu0b.jpg

تایم: 00:30 - حجم: 6

تماشای آنلاین فیلم

لینک دانلود فیلم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 چند پارت بدن نمایی و خودارضایی داف تو پر وطنی در یک فیلم .

gl4o088w4fhl.jpg

تایم: 01:45 - حجم: 21

تماشای آنلاین فیلم

لینک دانلود فیلم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر


  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • dozens
      لایو لختی زوج هات ایرانی . تایم: 04:15 - حجم: 16 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • dozens
      ساک زدن میلف جاافتاده و حشری . تایم: 05:40 - حجم: 38 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • dozens
      ناباورانه اما بالاخره به زن داداش زنم رسیدم   باسلام دوستان چند سالی بود داستانهای سکسی رو میخوندم و خیلی دوست داشتم خودم تجربه کنم من آرش هستم ۳۶ سالمه و یه برادر زن و سه تا خواهر زن دارم زن داداش زنم اسمش فرشته بود خیلی خوشگل .سبزه و قد بلند بود ما خیلی باهم راحت بودیم و داداش منو صدا میکرد هر دومون مهر از هم پنهان تو دل داشتیم چند سالی گذشت داستان زمانی شروع شد که برادر زنم به خاطر کارش رفت اصفهان و بعد چند وقت ما به همراه پدر مادرش رفتیم پیش آنها. اینو بگم که برادر زنم مثل زنم بی حس بدن تو ارتباط زن و شوهری و باعث رنج من و بعد ها فهمیدم اون شده بود خلاصه زمانی که ما آنجا بودیم احساس کردم با برادرزنم سر سنگینه فرشته ظهرش رفتیم بیرون شهر و عکس گرفت فرشته از طبیعت گردیمون و برگشتیم خونه که شب شده بود خلاصه شام درست کردن و خوردیم و برادر خانمم رفتو یه اتاق پای سیستم پروندهای کاریشو ثبت کنه ما همه تو پذیرایی جا انداختیم وسایل های ما هم تو اتاق دیگه بود که فرشته داشت لباسهاشونو آنجا مرتب میکرد. من بهش پیام یکم چت کردیم با فرشته تقریبا همه خوابشون برده بود بهش گفتم عکس های امروز رو برام بفرست اونم ارسال کرد داشتم عکسا رو نگاه میکردم که دیدم عکس سرلختی عروسیشو با یه عکس نیمه لخت دیگه هم با اونها ارسال کرده یهو بدنم سرد شد و کلا بدنمو شهوت گرفت گفتم به چه عکسای قشنگی چه خوشگلی اونم خودشو زد به اون راه که واااای حواسم نبوده منم زدم به در پررو بازی و گفتم نخیر از دستی برام فرستادی استیکر خنده فرستاد منم به هوای شارژ مو از کیف وسایلام بردارم اروم رفتم تو اتاق جا خورد گفتم امدم شارژ بردارم خندید گفت بردار درب کیف رو باز کردم بالا بود ترس و شهوت باهم داشت سکته میداد منو برداشتم بی اختیار جلوش وایسادم و یه لب ازش گرفتم هیچ مقاومتی نکرد یه آه کشید و چشماشو بست از ترس سریع اومدم بیرون رفتم دراز کشیدم صدای قلبمو محکم می شنیدم دیدم پیام داد عوضی و استیکر خنده فرداش بلند شدیم خجالت میکشیدم نگاش کنم خانمم گفت یکم وسایل تو ماشین مانده میری از پارکینگ بیار اون سریع گفت بیا بریم من میام کمکت تو دلم قند آب شد گفتم بریم به محض این که وارد آسانسور شدیم چسبیدیم به هم لباشو خوردم و اینقدر شهوت داشتم دستمو کردم تو شلوارش کسش خیس خیس شده بود یکم لبهای همو خوردیم لباسشو دادم بالا وایییی خدا با اینکه سنش از من دو سال بیشتر بود اما هنوز سینه هاش دخترونه و خوش فرم بود شروع کردم به خوردن زمان هم نداشتیم منو از خودش کند گفت بریم شک نکنند رفتیم وسایلو برداشتیم برگشتیم تو اسانسور دوباره تازه من چشمم به دوربین ها افتاد گفتم وای دوربین گفت اشکال نداره این موقع صبح کسی پای دوربین نیست دوباره تا بالا لب بازی کردیم و دیگه همان بود شرایط پیش نیامد و ما برگشتیم اما از اون به بعد عکس های لختی برام میفرستاد راحت از سکس صحبت میکردیم تا اینکه نمایشگاه اصفهان نزدیک بود و اون هم پیام داده بود برادر زنم داره میره ماموریت خارج استان منم از خدا خواستم و همزمان با رفتن برادر زنم رفتم اصفهان و شب بود تا رسیدم با هزار دلهره چند ساعتی گذشته بود رفتم خونشون وااای یه محفل عاشقانه برام درست کرده بود یه اهنگ که میدونست دوست دارم شمع و غذای مورد علاقمو و نوشیدنی .خلاصه سنگ تمام گذاشته بود نزدیک نیم ساعت تو بغل هم بودیم و لبای هم رو میخوردیم بعد یه خورده با هم رقصیدیم و یه گلویی تر کردیم و گفت غذا بیارم گفتم نه بریم تو اتاق گفتتتت وااای تو چقدر داغی کنترل کن خودتو خلاصه دستشو گرفتم رفتم تو اتاق و لباس هامون رو به ترتیب عشق بازی با لب سینه و خوردن کندیم خیلی اندام ظریف و خوش فرم و سکسی داشت تو بغل هم دراز کشیدیم می گفت ما غالب همیم شروع کرد برام خوردن من هم سینه های خوش فرمشو میمالیدم یکم که خورد منم رفتم خوردن خیس خیس شده بود انقدر داغ بودم هی میخواستم بکنم تو نمیزاشت میگفت عجله نکن وحشی شده بودم بالاخره گذاشتم دم کسش و کردم تو چون خیس بود روان بود اما کوس تنگ و داغ و کوچلویی داشت باورم نمیشد رو ابرها بودم شروع کردم تلمبه زدن اینقدر شهوتی شده بود که سیاهی چشاش رفته بود ۱۰دقیقه ای میزدم از بس تنگ و اغ بود داشتم ارضا میشدم گفتم عزیزم ابم داره میاد اینقدر دوسم داشت گفت بریز تو و منم با لذت تمام همه رو تو کسش خالی کردم .رفتیم دوش گرفتیم و شام خوردیم از زنم شنیده بود عاشق سکس از عقبم و تا الان تجربه نکردم اصلا نمیزاشت زنم بعد شام دوباره رفتیم تو اتاق یه قوطی وازلین داد بهم گفت بیا گفتم این چیه گفت وازلین گفتم براچی گفت مگه سکس از کون دوست نداری خندیدم گفتم تو از کجا میدونی عوضی خندید گفت قشنگ چرب کن و عجله نکن اروم منم که رو ابرها بودم و باورم نمیشد هم مال خودمو چرب کردم هم کون اونو و ارو ارو شروع کردم باورم نمیشد کیر من یکم کلفت هم هست طفلک متکا رو گاز میگرفت و هیچی نمیگفت تا این که کم کم تمام کیرم تو کونش بود اروم اروم شروع کردم تلمبه زدن دوباره شهوتی شده بود و داد میزد جان من زن توام تو نیمه گمشدمی بیشتر تحریکم میکرد و تند تر میکوبیدم چون بار دوم بود نیم ساعتی با روش های مختلف از کون کردمش ابم داشت میامد گفتم بازم خالی کنم تو گفت نه بریز رو سینه هام دوستان یه تجربه واقعا باورنکردنی بود برام تا صبح ۶مرتبه سکس کردیم و فرداش نای بلند شدن نداشتیم و من با هزار دلتنگی برگشتم تا اینکه چند ماه بعد انها امدن پیش ما و به هزار مکافات یه روز که همه خونه پدر خانمم دعوت بودیم اون گفت من تا خونه خواهرم کار دارم ظهر میام من هم که مثلا سر کار بودم رفتم دنبالش و امدیم خونه ما و دباره یه دل سیر با هم سکس کردیم . ببخشید طولانی بود اما تجربه به یاد ماندنی بود نوشته: آرش
    • dozens
      نقطه شروع کونی شدن   سلام آرمانم داستان کاملا واقعیه بخونید متوجه میشید من از بچگی هیچ علاقه ای به گی نداشتم و شاید چندشم میشد یکم و اصلا پیگیرش نبودم اما از اونجایی که خیلی خجالتی بودم روابطم با دخترا خوب نبود حتی رفیقای پسر کمی ام داشتم تقریبا 17 سالم بود که اساس کشی کردیم رفتیم یه محل جدید اونجا با یکی که طبقه بالاییمون میشد آشنا شدم یه پسره که از خودم کوچیکتر بود یه سال اسمشم عرفان بود خلاصه توی کوچه چون بچه های بزرگتر میومدن بازی میکردن و یکمم بی ادب بودن خانواده هامون اجازه نمی دادند بریم باهاشون بازی کنیم و فقط جلو در خونمون اجازه داشتیم با همون بچه های هم سن و سال بازی کنیم و همیشه فوتبال پایه ثابتمون بود و منم خیلی بازیم خوب بود یبار عرفان ازم پرسید تا حالا اونجات واکنش نشون داده؟ گفتم ینی چی؟گفت مثلا سفت بشه و اینا گفتم آره خب سیخ شدنش عادیه دیگه و بحث عوض شد تابستون بود و داشتیم دوچرخه بازی میکردیم سر ظهر بود هنوز بچه ها نیومده بودن،من و عرفان خیلی صمیمی شده بودیم ولی شوخی بد نمیکردیم عقلمون نمیرسید یعنی داشتیم از بازی های پی اس ۲ حرف میزدیم یهو عرفان گفت خدای جنگ بازی کردی؟ منم که خودمو خیلی گیمر خفنی میدونستم با کل جزئیاتش توضیحش دادم (عرفان باباش از مادرش جدا شده بود و با مادرش زندگی میکرد و همیشه مادرش سر کار بود ۷ میومد خونه) عرفان یهو‌گفت اره ولی پسر عموم میگفت صحنه داره ولی من هیچی ندیدم توش منم که دیوونه ای این چیزا بودم توی بازی گفتم بلد نیستی یه روز بگو بیام نشونت بدم همون اولای بازیه(همون جایی که مجسمه پرتت میکنه توی استخر میری یه پارتیشنو میشکنی پشتش دوتا دختر سکسین) گفت الان بریم نشون بده خلاصه رفتیم خونشون هیچکس خونشون نبود منم هیجان داشتم که اولین باره این حرفا رو با هم میزنیم خودمم حشری بودم عرفان با اینکه از من کوچیکتر بود قدش بلندتر بود یکم کنسول و روشن کرد و تا اونجایی که باید بازیو پیش بردمو بهش اون بخش سکسی بازی رو نشون دادم و کلی عشق کرد بعد دیدم آروم دستشو داره روی کیرش میماله و کیرش سیخ شده بود شلوارش قشنگ اومده بود جلو منم سیخ کرده بودم با خنده گفتم اوه اوه وضعت خرابه ها گفت اره گفتم شلوارتو پاره نکنه حالا بعد گفتم مال تو چقده گفت اندازه نکردم گفتم بیا اندازه بزنیم گفت برو بیرون اتاق اندازه بزنم بهت بگم گفتم جلو من بزن بابا پسریم دیگه جفتمون با یکم اصرار قبول کرد اول شلوارشو تا زانو‌کشید پایین بعد با یکم مکس شرتشو کشید پایین کیر سیخ شدنش افتاد بیرون حدود ۱۰ سانت اینا بود بدنه ش یکم تیره بود سرش صورتی خط کشو از کشو در آورد سانت زد بعد گفت مال تو‌چقدیه منم کشیدم پایین مال من کوچیکتر بود هم کلفتیش کمتر بود هم طولش دیگه سر شوخی باز شد و من اروم میزدم زیر کیرش مثل فنر می پرید بالا میخندیدیم جفتمون حس خوبی داشتم از اون به بعد دیگه راحت بودیم با هم یه روز رفتیم خونشون که گفت مامانم فیلم خریده توش صحنه سکسی داره بیا ببینیم منم رفتمو یکم دیدیم بعد دیدم سیخ کرده گفتم خفه شد درش بیار خب درش که اورد گفتم میخوای برات بمالمش؟ گفت آره منم مال تو رو میمالم کیرامونو داده بودیم دست هم و واسه هم‌میمالیدیم جفتمون میدونستیم‌جق زدن چیه ولی واسه هم تا حالا نزده بودیم خلاصه یکم مالیدم و من دیگه کلا کیر خودمو بیخیال شده بودم از مالیدن کیر اون لذت میبردم و تند ترش کردم گفت ابم‌میادا گفتم عب نداره بیاد دسمال گرفتم سرش یه قطره بی رنگ اومد ازش اونم مال منو مالید ارضا شدیم این شد شروع سکسای کودکی ما هر بار که تنها میشدیم بیشتر پیش میرفتیم و دیگه به جایی رسیده بودیم که میگفتیم توی فیلم سوپر هرکاری کنن ما هم میکنیم( یه سی دی سوپر از پسر داییم‌گرفته بودم) می کشیدیم پایین تا زانو یبار اون دراز میکشید من میذاشتم لای کونش یه بارم من دراز میکشیدم اون میذاشت که من بیشتر دوس داشتم اون بذاره حس داغی کیرش لای لپای کونمو خیلی دوست داشتم ولی هیچوقت توی سوراخ‌نکردیم حالا یا بلد نبودیم یا هر بدمون میومد دیگه هر روز برناممون این بود که همو بمالیم پارکینگ ساختمونمون به شکل L بود و انباری ها اصلا دید نداشتن از طرف در ورودی حتی اگع کسیم میومد ما زود جمو جورش می کردیم و یه جوری رفتار می کردیم انگار داشتیم توپ بازی میکردیم هرروز ته پارکینگ کیرامونو میمالیدیم به هم و لذت میبردیم یه روز رفته بودیم خونشون داشتیم طبق معمول میمالیدیم همو که یهو‌گفت بیا بخوریم گفتم نه من بدم میاد و کثیفه و فلان گفت بذار پس من بخورم گفتم نمیخوام بدم میاد کصخل بودم دیگه‌نمیدونم چی بود مشکل ما هر روز کیرمون لای کون همدیگه بود یه روز ظهر رفتم خونشون دوران مدرسه بود تازه از حموم اومده بود منم اون روزو ورزش داشتم از مدرسه اومدم رفتم حمومو جفتمونم صبحی بودیم طبق معمول یه ده دقیقه تکن بازی کردیم و دوباره‌خواستیم بخوابیم رو هم یهو گفت من حموم بودم کیرم تمیزه بیا یبار بخوریم امتحان کنیم حال میده زمستونم بود خونه یکم سرد بود منم دیدم هم تازه از حموم اومده هم اینکه خودمم کرمم گرفته بود یبار ساک زدن تو امتحان کنم قبول‌کردم گفت اول من بخورم؟ مثلا میخواست اعتماد منو‌جلب کنه گفتم نه من اول‌میخورم دراز کشید روی تختش خودم شرت و شلوارشو کشیدم پایین کیرش سیخ رو به سقف بود سرش یه قطره خیس شده بود گفتم آبش اومده پاکش کن تمیز شه بخورم با دستمال کاغذی پاکش کرد و پاهاشو باز کرد منم پایین پاهاش قمبل کرده بودم صورتم لای پاش بود پشماشم کامل زده بود خیلی هیجان داشت واسم و بدجوری ام‌حشری شده بودم کیرشو یکم بالا پایین کردم هی میگفت بخور دیگه زبونمو آروم کشیدم زیر رگ کیرش دیدم مزه بدی نداره انگار داری انگشتتو میخوری فک‌میکردم بد مزه باشه دیدم اینجوریه یکم بیشتر لیس زدم کیرشو اونم هی اخ و اوف میکرد بعد دیگه لبامو با زبونم خیس کردم سرشو گذاشتم گذاشتم توی دهنم شروع کردم میک زدن وای نمیدونی چه حس خوبی داشت نرمی سر کیرش توی دهنم که خیس شده بود لذش دیوونه کننده بود منم عاشقش شده بودم و لذت میبردم حدود ۳ دقیقه براش خوردم که گفت ابم‌داره میاد منم از دهنم در اوردم دستمال کاغذی رو گرفتم سرش و ابش اومد گفت ارمان چقققد خووووب بوووود گفتم اره حال میده بعد گفت حالا بخواب من برات بخورم گفتم نه تو دراز بکش بذارم لای کونت و اونجوری خودمو ارضا کردم ولی لذت اون ساک زدن اماتور بدجوری مونده بود توی ذهنم حس اولین لیسی که زدم زیر کیرش یا لحظه ای که سرشو میک زدم کشیدمش توی دهنم عالی بود این داستان شد استارت علاقه من به ساک زدن که دیوانه ش شده بودم دیگه روزی یک بار کم کم یک بار توی پارکینگ قبل اینکه بچه ها بیان فوتبال بازی کنیم واسش ساک میزدم و ابشو میریخت توی اش و اشغال های ته پارکینگ حتی بعضی روزا دوبار هم میشد خیلی حشری بودیم منم بدجوری پایه بودم بعضی روزا توی‌حموم خم‌میشدم که کیر خودمو ببینم میتونم بخورم یا نه بعضی وقتا موفق میشدم بعضی وقتام نه بدنم خیلی منعطف بود یبار که خیلی حشری بودم سعی میکردم برا خودم بخورم یکم از پیش ابم اومد منم دیگه علی رغم اینکه بدم میومد از اب و پیشاب همونو خم‌شدم خوردم و یه قفل دیگه توی زندگیم باز شد و با مزه پیشاب هم اوکی بودم این موضوع گذشت تا اخر به روزی داشتم جق میزدم ابم‌اومد خواستم ببینم‌چه مزه ایه انگشت زدم سر کیرم یکمشو برداشتم گذاشتم دهنم و انقدر حشری بودم میک زدم مزه مزه کردم و قورتش دادم و بعد از اون دیگه اب خودمو میخوردم یه روز که داشتم واسه عرفان ته پارکینگ ساک میزدم دیگه تایم ارضا شدنش به ۵ دقیقه اینا رسیده بود کلی ساک زدمو خایه هاشو لیس زدمو یهو‌گفت داره ابم‌میاد بسه من کیرشو از دهنم در نیاوردم و ادامه دادم یه دستشو گذاشت روی سرم گفت میگم داره ابم‌میاااد نزن منم هیچی نگفتم دستامو دورکونش حلقه کردم و کیرشو توی دهنم نگه داشتم میتونم بگم بهترین لحظه ی عمرم بود که من ساک زدنو متوقف کرده بودم کیرش توی دهنم داشت نبض میزد و یه اب ولرم غلیظ توی روی زبونم تخلیه میشد و با هر پمپاژش من کیرم توی شرت خیس تر میشد آبش که کامل تخلیه شد گفت ارمان همش ریخت توی دهنت که منم گفتم اره عیبی نداره بدم نمیاد بعد دید تف نکردم بهت زده شد گفت قووورت دادی؟؟؟؟؟ الکی گفتم اره تف میکردم کسی یه موقع میدید از همسایه ها ردشو روی اشغال های ته پارکینگ شک‌میکرد ولی پیش خودم عشق میکردم که ابکیر عرفانو خوردم و دیگه بعد از اون یه قطره ام‌ابشو هدر نمیدادم شده بودم ساکر خصوصی عرفان و هر موقع اراده میکرد کیر و خایشو براش با جون و دل لیس میزدمو اب کیرشو میخوردم و لذت میبردم حدود ۴ سال پیش هم بود خونه هامون و‌کل این‌چهارسال برنامه همین بود همش اگه دوست داشتین ادامه ش رو‌هم مینویسم براتون داستان کاملا واقعی بود‌‌ دوستان مخلص نوشته: Armansuc
    • minimoz
      عکس های داف خوشگل و سکسی ایرانی 2/2 برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.