minimoz ارسال شده در سهشنبه در 21:04 اشتراک گذاری ارسال شده در سهشنبه در 21:04 خاله فریبا با کس جادویی سلام دوستان من مهدی و ۴۰ سالمه و این داستان در ومورد سکس با دوست زنم فریبا هست که خیلی لوند و سکسی و اصالتا اهل استانهای غربی هست و ساکن تهران شوهرش در یک شرکت پخش دارو شاغل هست و آشنایی خانمم با فریبا از مدرسه پسرامون شروع شد اینقدر با هم صمیمی هستند که پسرم به فریبا میگه خاله و من اولین باری که این فریبا را دیدم کیرم برای کون گرد و عشوه ناز بلند شد با خودم گفتم کاش این زیرم بود از هیکلش بگم قد کوتاه و کس و کون قلمبه که جون میده دست و پای کوچلوش را جمع کنه تو بغلش و تو بیفتی روش و کسش را با تمام قدرت بگایی و تو چشمهای درشتش نگاه کنی و بعد با فشار بکوبی ته کسش و تمام آبت را تو کسش بریزی . چشمم بد جوری دنبالش بود به هر حال یکبار دل و زدم به دریا و از گوشی خانمم id اینستاگرامش را برداشتم و درخواست براش فرستادم و تایید کرد البته با id که زنم نداشت و با اسم کوچک که دو دل بودم تایید میکنه یا نه گفتم شاید تایید نکنه که خوشبختانه تایید کرد و من اوایل روی هر پستش لایک میزدم و کم کم نظر میفرستادم اون با اینکه نمیشناخت چیزی نمی گفت یکبار یک عکس نیم تنه از خودش کذاشت با لباس مجلسی بود که چاک سینه هاش و بالای سینه هاش معلوم بود با ایموجی یک یک لایک و چندتا قلب اینها گذاشتم که جواب داد و رو نظرم لایک کرد و تشکر اینها و چند روز بعد تو واتساب با خط مخصوص کص بازیهام بهش پیام دادم و دید و جواب داد و یواش یواش رابطه ما شکل گرفت اول می پرسید شما کی هستی و شماره من را از کجا داری و اینها که گفتم والا با شما اشنای دور دارم و ازتون خیلی خوشم میاد و اینها و حیف که نمیشه بخاطر اینکه شرایط داشته باشم شما را و بعد دید و گفت مگه ما چه شرایطی داریم گفتم تاهل و بچه و اینها گفت شوهر دارم سرطان که ندارم گفتم من شاید بیشتر از دوستی خالی بخواهد که گفت اوف چه خوش اشتها گفتم من اتفاقا اشتهای خوبی هم دارم کاش تشریف بیارید با هم بریم بیرون و اینها ببینید چه اشتهای دارم . گفت خب پیشنهاد هم که میدی اخه من که هنوز شما را نمیشناسم و گفتم خب اشنا میشیم با کلی چرب زبونی راضی شد که بیاد قرا شد ببرم ویلای دوستم تو کردان بالاخره داشتم به فتح فریبا کس طلا نزدیک میشدم وای چه برنامه ای براش ریخته بودم قرار شد صبح زود بیاد پسرش را بگذاره مدرسه و هم را ببینیم و بریم سمت کردان فریبا امد و بهش چراع دادم که من را دید با تعجب سوار شد که گفت وای خاک بر سرم شما که شوهر ندا جونی اقا مهدی من از شما توقع نداشتم گفتم واقعیت را بهت گفتم حتی برای یکبار هم شده میخواستم مال من باشی میخواست پیاده بشه که با چرب زبونی مخش را زدن و گازش را گرفتم بسمت کردان وارد ویلا که شدیم هنوز پشیمان بود گفت آقا مهدی برگردیم من نمیتوانم به شوهرم مجتبی و ندا جون خیانت کنم گفتم کاری هست که شده چشمات را ببند و دلت را بزن به دریا و به این چیزها فکر نکن رفتیم تو براش یک شات ویسکی ریختم که کلش گرم بشه و به این چیزها فکر نکنه و بعد چسبیدم بهش و مالش سینه ها و بوسیدن گردن و مالوندم و دیکه فریبا حشری شل شد و یواش یواش شروع کردم لخت کردنش و بعد یک ربع فریبا کس طلا با یک شورت گیپور سفید جلوم وایستاده بود و کیرم نهایت شق بود بالاخره به ارزوی خودم رسیدم تا گاییدن فریبا با کس جادویی تنها یک شورت توری فاصله داشتم و خودم هم شلوارم را با شرتم کشیدم پایین که کیرم مثل فنر پرید بیرون فریبا با چشمهای خمارش گفت جون و کیرم را گرفت تو دستهای سفید و داغش یکم مالید بهش گفتم فریبا بخورش برام شروع کرد به ساک زدن تو چشمام نگاه میکرد و ساک میزد بهش کفتم تخمام را هم بخور چنان ساکی میزد که احساس کردم تمام جونم الان هست که از کیرم بپاشه بیرون کلش را گرقتم و تو دهنش با تمام جونم تلمبه میزدم که نزدیکای امدنم کیرم را از دهنش کشیدم بیرون که هرچی اب داشتم ریخت رو صورتش بعد با زبانش دور دهنش که پر از اب کیر من بود مزه کرد و لبش را گاز گرفت و گفت من برم صورتم را تمیز کنم بیام فقط تو رو این لامصب کاندوم بکش دلم نمیخواهد شکمم را بیاری بالا و رفت دستشویی منم یک کاندوم برداشتم و یک اسپری بی حسی زدم تا تا دسته کل سالار را تو این کص طلا فرو کنم فریبا امد و گفت وای این هنوز شقه که میخوایی تا صبح منو با این جر بدی گفتم اره خواباندمش رو تخت و کیرم را از لای شرت کردم تو کس خانم وای انگار رفته تو یک جای تنگ و داغ کوره بود انگار شروع کردم به گاییدن کس طلا خانم یک یک ربع بیست دقیقه ای به پشت خوابید و تلمبه میزدم که بهش گفتم پاهات را تو سینت جمع کن که کرد منم افتادم روش و با تلمبه های محکم گاییدمش که احساس کردم داریم میام تا ته کسش فرو کردم و همه آبم را ریختم ته تو کاندوم نا نداشت یک کم گذشت گفت بریم ریگه گفتم بریم راند دوم گفت چی که دید کاندوم را کندم و کاندوم جدید دارم میکشم رو کیرم و شروع کرد تو پوزیشن های مختلف از پهلو و سرپا و داگ استایل و … کردم اخرین کاندوم هم تمام شد حدود شش تا کاندوم باز کردم و حدود سه ساعت با فریبا رو کار بودم بهش گفت فریبا کصت واقعا جادویی هست تا حالا سابقه نداشت اینطوری کس بکنم که فریبا هم تایید کرد تا حالا مجتبی و نه دوست پسراش اینطوری نکرده بودنش بیشتر از هشت بار ارضا شده بود . واقعا تصویر کاندومهای مصرف شده رو زمین و کص جادویی فریبا رو تخت کیرم را دوباره سیخ کرده بود که دوباره کردم تو کصش که فریبا داد رد بدون کاندوم نه ولی کار از کار گذشته بود افتاده بودم رو فریبا که دمر خوابیده بود و تلمبه های سنگین میزدم که احساس کردم دارم میام و با تمام فشار آبم را ریختم ته کس فریبا وای که چه حالی داد فریبا با کس جادوبیش نوشته: مهدی زن باز لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده