رفتن به مطلب

داستان سکسی مسافرت و زن میانسال


gayboys

ارسال‌های توصیه شده


حامد و مسافر نوروزی
 

با سلام خدمت دوستان سایت کون باز سر ببرم سر اصل مطلب حامد هستم از بندرعباس معمولا بندر هوا بسیار گرمه داستان به عید ۱۴۰۴ بر میگرده بخاطر شیفت کاریم نتونستم مسافرت برم تقریبا توی محله ما همه رفته بودن بخاطر گرما شهرستان خونه ما هم نزدیک به ساحل دریا هست دم غروب بود که از سرکار بر می گشتم کنار ساحل کلی مسافر چادر زده بودن به زحمت از لابلای ماشین ها اومدم داخل خونه پارک کردم میخواستم در ببندم یه خانم میانسال جلو درب ازم پرسید ببخشید سرویس بهداشتی میتونم استفاده کنم بهش اجازه دادم و سرویس نشونش دادم داخل حیاط خودم رفتم داخل لباسم عوض کنم دیدم صدای در اومد خانمه تشکر کرد گفتم بهش اشکال نداره کاری داشتین آیفون بزنید کلی تشکر کرد و رفت یه قوطی آبجو باز کردم شروع به خوردن کردم هوا کم کم تاریک میشد دیدم آیفون زدن باز همون خانمه اینبار با دخترش بود اهل شیراز بودن واقعا خوشگل بود گفت دخترم هست رفته آب دریا امکانش هست از شیلنگ آب تو حیاط استفاده کنیم ما هم خونه ویلایی داریم که کلا سرویس حموم دستشویی توی حیاط همه دارن گفتم اشکال نداره رفتم داخل از پنجره نگاه کردم صحنه بسیار جالبی جلوم بود دخترش مانتو در آورده بود با تیشرت شلوار ساق کوتاه و توی حیاط زیر درخت انبه داشت خودشو آب می گرفت مامانش هم توی حموم اومدم بیرون تا منو دید سری خودشو جم کرد گفتم چیزی لازم نداری تشکر کرد بازم اسرار کردم اگر اینجا چیزی میخواین بگین میگم بیارن براتون همینجور چیزی پروندم توی این مدت تمام نگاهم به بدنش بود چادرش برداشت خودشو یکم خشک کرد بلافاصله شماره بهش دادم گفتم اگر کار داشتی زنگ بزن مامانش هم اومد بیرون با کلی تشکر رفتن ساعت حدودا یک شب بود دیدم یه پیام ناشناس اومد سری متوجه شدم خودشه اسمش الهام بود خودشو معرفی کرد و یکم از گرما بندر نالید بهش گفتم میتونی بیایی خونه منم تنهام یکم بهش اسرار کردم گفت چند خانواده هستیم بزار بخوابن با مامانم هماهنگ کنم میام سری هرچی که داشتم قرص تاخیری زدم بالا نین ساعت گذست دیدم پیام داد پشت درب هستم در باز کردم سری اومد داخل رفتیم داخل اتاق بلافاصله بدون مقدمه بغلش کردم شروع کردم به خوردن گردن و لب هاش کاملا مست بودم یکم خودشو جدا کرد گفت آبجو داری براش آوردم نشتیم باهم شروع به خوردن البته من عرق میخوردم یک پیک هم دادمش به زور خورد همین جور که میخورد من کامل لباس هاش در آورده بودم فقط با یه شورت توری نازک تو بغلم بود حتی تصورش نمیکردم از سرکار بیام چنین دختر خوشگلی شب تو بغلم بخوابه کاملا لخت بودم فقط شرت پام بود سینه هاش چنگ میزدم و ازش لب میگرفتم دیدم شرتش کاملا خیس شده الهام ۲۵ سالش بود دو سال بود به گفته خودش که طلاق گرفته بود اومده بودن بندر برن قشم خرید کنن دستش آورد رو کیرم یکم از روی شرت مالید درش آورد یه جونی از ته دل گفت شروع به خوردن کردن واقعا کیرم ۱۹ و کلفت بود با اون هیکل ریز ولی عالی ساک میزد دیگه حسابی شق کرده بودم اومدم بیام روش نزاشت گفت بزار خودم اول بشینم اذیت میشم سر کیرم تنظیم کرد با کصش آروم تا نصف کرد تو کصش بالا پایین میکرد هم زمان دیگه طاقت نیاورد خوابوندمش پاهاشو بالا گرفتم تا ته کردم تو کصش یه جیغ زد فقط گفت آروم دیگه مست بودم حالیم نمی شد با سرعت بالا تلمبه میزدم کم کم شل شد در حال ارضا شدن بود که سرعتم بردم بالاتر یه آه کشید ارضا شد بلندش کردم بالشت گذاشتم زیر شکمش کصش داد بالا دیگه عین یه بچه شده بود زیرم و فقط ناله میکرد خیس عرق شده بود داشت آبم میومدم بهش گفتم سری درش آورد گذاشت دهنش شروع به خوردن کرد آبم اومد تا قطره آخر قورت داد تو بغلم یه نیم ساعتی خوابید باهم رفتیم حموم اونجا هم از عقب یه دست داد که کامل ریختم اینبار تو کونش تا دم صبح پیشم بود گفت تا هوا روشن نشده برم چند روز اونجا بودن البته هرچی میخواستن بهشون میدادم که پیشنهاد دختر عموش داد که اگر استقبال بشه اونم می نویسم
با عرض معذرت از طولانی شدن و غلط املایی اگه داشتم دوستانی عزیزی که کامنت میزارن فحش و بدوبیراه میگن تقصیر ندارن شعور خانواده خودشون میرسونن داستان کاملا واقعی است و معمولا عیدها بندر تقریبا این اتفاق برای بچه های بندر میفته منتظر نظرات و کامنت های گرامی دوستان هستم

نوشته: حامد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18