kale kiri ارسال شده در 10 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر من و ناپدری سلام عشقا براساس واقعیت دوسال بعد از ازدواج من مادرم ازدواج کرد ناپدریم مهربون و دست ودلبازبودن اما چشاش به اندازه ای هیزبود که همیشه معذب میشدم اما خب برحسب عادت همیشه با بلوز شلوارو روسری جلوش میگشتم من قدم 170 وزنم 75 وممه 80 و باسن گردو کمر گودی دارم که برجستگی هام زیادی تو چشم هستن روزی که طلاق گرفتم فقط چهار سال زندگی مشترک تجربه کردم یعنی دوسال بود مادرم ازدواج کرده بود من نازا بودم و دلیل طلاقم همین بود تو خونه مادرم یه اتاق آماده کردیم که اونجا بمونم بعدیه مدت تویه شرکت منشی شدم و کار میکردم ناپدریم وضع مالیش خوب بود و بازنشسته مادرم هم معلم که بیرون هم خصوصی درس میداد هفته ای سه روز ساعت 9 شب میومد چند ماه گذشت تا من بخاطر سرماخوردگیم دو روز مرخصی گرفتم با اینکه اکثر اوقات با ناپدریم تنها بودیم چون من 4 به بعد خونه بودم اما دو روزی که از صبح خونه بودم انگار ناپدریم دستپاچه شده بود برام شربت عسل درست میکرد پتو می کشید روم و… البته من ماهی دو روز مرخصی داشتم که بیشتر کارای اداری و دادگاه و… اون دو روز ناپدریم حسابی بهم رسید و چشم چرونی کرد بعد اون ماه بعد به خاطر تولد دختر دوستم مرخصی گرفتم صبح دوش گرفتم اومدم صبحونه حاضر بود ناپدریم سر میز منتظرم بود گفت عافیت باشه عزیزم تشکر کردم و نشستم چون قرار بود آرایش کنم و موهامو درست کنم لباس یقه باز پوشیده بودم یه بلوز سبز روشن که چاک سینه معلوم بود بایه شلوار تنگ سفید صبحونه رو خوردنی چشم از سینه م برنداشت منم راستش بدم نمیومد چون خیلی وقت بود یه مرد با هوس نگام نکرده بود رفتم اتاق سشوار بکشم اومد گفت میخوای من شونه کنم گفتم نه مرسی اما شونه رو گرفت و گفت دوست دارم خودم شونه کنم همیشه دوست داشتم یه دختر عین تو داشته باشم که خدا بهم داد آخه ناپدریم سه تا پسر داشت که هرکدوم یه شهر بودن موهامو شونه می کشید و بازومو آروم میگرفت دست مردونه ش حس خوبی میداد بلندشدم آرایش کنم که رفت بیرون رفتنی حس کردم کیرش از شلوار بلند شده دیده میشه اما اهمیت ندادم فکرم پیش تولدم بود آرایش غلیظ کردم و رژ صورتی تیره زدم رفتم بیرون تا آب بخورم دیدم ناپدریم تو گوشی فیلم سکسی میبینه دستش رو کیرشه واز رو شلوارم ساله یه سرفه ای کردم و آب خوردم برگشتم تاچشمش افتاد بهم گفت چقدر خوشگل شدی لبخند زدم وبا عشوه تشکر کردم جلوی موهامو فر کردم و دم اسبی بستم ولباساشودراوردم که لباس مجلسی بپوشم اما باید یکی زیپشو میبست به ناچار رفتم صداش کردم که میای اتاق که خیلی زود اومد و گفت جانم عزیزم گفتم پشت لباسمومیبندی گفت آره برگرد چند ثانیه طول کشید زیپ لباسمو بکشه فهمیدم داره اندام و باسنمو دید میزنه یه لباس بلند مجلسی حریر نرم به رنگ آبی زیپشو کشید و برگشتم چش توچش گفتم مرسی گفت خواهش میکنم یقه ی لباس جوری بود که نصف ممه هام بیرون بودن سوتین نداشتم چون لباس جای ممه هاش اسفنج داشت و خیلی تنگ جوری که انگار ممه هام در حال انفجار بودن ازش خواستم گردنبندمو ببنده و بیست و وایسادم روبروش و گفتم بهم میاد اونم بیشتر از گردنبند و لباس به ممه هام نگاه کردو گفت محشره خندیدم و با دستم گردنبندمو لمس کردم و بعد دستمو با عشوه از روی ممه کشیدم پایین معلوم شد بدجور دلش کص میخواد منم نبض کصم میزدو کیرمیخواست گفتم این لباسمو خیلی دوست دارم و هم نرمه هم سبک هم عرق نمیکنم دست بزن پارچه ش عالیه فهمیدچراغ سبزمیدم زود با دستش کشید اززیربغلم تا پایین خم شد از پایین لباس رابلندکرد که جنسشو ببینه اما چاک یکطرفه لباسم باز شد دو تا رونای سفید لختمو قشنگ نگاه سیرکرد گفت هم خودت قشنگی هم لباست راستش لحن صداش پر از شهوت بود منم خوشم اومد گفت بیا آبمیوه بریزم بخوریم منم دستبند پابند رو بردم اونجا ببندم که ازم گرفت و خودش بست پابندمو که بست یه لحظه دستشو کشید رو پام بعدش ممه هامو نگاه کرد آبمیوه روداد دستم خوردم بلند شدم برم آماده بود باسنمو ببینه دو قدم رفتم برگشتم دیدم دستش رو کیرشه زود کشید خندم گرفت گفتم راستی منو میرسونی خونه دوستم گفت آره عزیزم چند برمیگردی گفتم مراسم 3 تا 6 هست گفت میام دنبالت مانتو و روسری سر کردم رفتیم تو مراسم کلا حواسم پیش ناپدریم و کیر شق شدش بود و داشتم خودمو راضی میکردم که الان که هردو میخوایم اشکالش چیه قبل از تجاوز با رضایت باهاش کیف و حال کنم اومد دنبالم توراه حرف زدنی هی دستشو میزد به رونم انگار اونم فکراشو کرده بود دل و زده بود به دریا سخت نگرفتم وراهشوبازگذاشتم به بهونه کیپ شدن درماشین سعی کرد خودشو بماله به ممه هام رسیدیم خونه میدونستم چطور شروع کنم صداش کردم بیاد زیپ لباسمو باز کنه اومد و باز کردن منتظر بود بگم بره تا لباسمو در آرم بلافاصله گفتم گردنبند و دستبند پابند رو خودت بستی خودتم وا کن لطفا گفت ای به چشم گردنبندمو که وا کرد دستمو گرفت دستش باز کنه همزمان جلو چشماش لباسمو از رو ممه هام کشیدم پایین و وانمود کردم که خودش افتاد با دست ممه هامو گرفتم گفت راحت باش نگاه میکنم منم لباسمودرآوردم نشست پابندمو باز کنم که سرپا لخت جلوش بودم و شورت توری آبی تنم بود گفت شورتت خوشگله خندیدم و گفتم حالا زیرشو ندیدی خندید و گفت میتونم ببینم گفتم راحت باش شورتمو آروم کشید پایین و کصمو باتمام وجود بو کرد و یه ماچ آبدار بلندشد لب تو لب شدیم و چند دقیقه لب گرفتیم و ممه هامو میمالید و میگفت جیگر خودمی لیسم میزدو ازخودبیخودمیشد ممه هامو میمالیدوچشام ونگامیکرد ونوک ممه هامو لیس میزد میخورد و میک میزد و گاز آروم میگرفت و همه شو میکرد دهنش با نوک ممه هام بازی میکرد چشامو نگاه میکرد و میگفت خمار کی بودی تو دوتا ممه هامو چنگ میزد با هم میکردتودهنش حشری شدم بدجور شکمولیس زدو رفت سراغ کصم چندتا بوس کرد لیس زد بعدش گفت لبه تخت دراز بکش یه پاتو آویزون کن شروع کرد میک زدن چوچولمو وخوردن لبهای کصم با به به وچه چه جوری میخورد از جاش میکند یه ربعی خورد و مالید گفتم بسه کیرتو میخوام کیرشو درآورد و دهنمو گایید براش ساک میزدم و زبونمو میکشیدم روش وبیضه هاشو میمالیدم دیگه طاقت نداشتم گفتم دراز بکش نشستم رو شکمش و چاک کصمو میکشیدم روکیرش اونم با ممه هام بازی میکرد و قربون صدقه میرفت که ارضا شدم دراز کشیدم پاهامودادبالا تاته کیرشو فشارمیدادتوکصمو میگفت خیلی تنگه عزیزم و… ارضا شد رفتیم شستیم اومدیم ساعت 7/30 بود یک ساعت ونیم مونده بود تا مامان بیاد گفت میشه یبارم حال کنیم گفتم چرانشه که افتاد روم و ممه هامو دل سیرخورد و 69 شدیم و حسابی کیرشوخوردم وکصمو خورد برگشتم مدل داگی کیرشو فشارداد توکصمو و باسنمو سیلی میزد و میگفت بالاخره گاییدمت عزیزم عجب کسی داری تو که ارضا شد رفتیم شستیم مامانم اومد بعد اون روز هروقت مرخصی باشم باهاش حال میکنم خیلی خوبه وقتی شبها فکر میکنم کیری که میره تو کس مامانم من میخورمش و میکنم توکصم حشری میشم دوستون دارم و فردا بازم مرخصی هستم و لحظه شماری میکنم صبح بشه دوش بگیرم با ناپدری دل سیر حال کنم بای نوشته: سمانه لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده