gayboys ارسال شده در 8 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر اولین تجربهام با شیمیل سلام به همه ی دوستان سایت کون باز سال نو مبارک اول از خودم بگم امیر هستم 22 سالمه ساکن کرج و تک فرزند خانواده هستم فیسم از نظر دخترا اوکیه و قدمم 181 هست و در حدود ۱۶ سانت هم کیر داریم که خیلی کلفت نیست ولی دخترا رضايت دارن،قبلا یه مدت بدنسازی کار کردم و بدنم اوکیه این قضیه برمیگرده به زمستون،من تو یک کافه ای کار میکردم کافش جوری بود که جای نشستن نداشت یه جای ۴ متر در دو متر که با وسایل خوده کافه کامل پر شده بود و مشتری ها از پنجره رو به بیرون سفارش میدادن،صاحب کارم یه مرد مومنی بود که امکان نداشت نماز روزش ترک شه طوری سالی چند بار می رفت مشهد و خیلی متعصب بود من شیفتم از ۳ بعد از ظهر بود تا ۱۱ شب که دیگه بعدش مغازه رو میبستم و میرفتم،صاحبکارم از ساعت ۷ صبح بود تا ۳ که من بیام چون خانومش چند سال پیش فوت شده بود صبح ها بچو میذاشت مدرسه و بچش ساعت ۳ از مدرسه تعطیل تعطیل می شد و مستقیم از مغازه می رفت دنبالش و تا شب می خواست با بچش وقت بگذرونه،خلاصه که یک روز بهم گفت من میخوام با مادرم و برادرام یک هفته برم کربلا دوست ندارم مغازه تعطیل باشه تو اگه بتونی صبح ها بیای این هفته یک میلیون و سیصد به حقوقت اضافه میکنم منم گفتم باشه مشکلی ندارم گفت صبح ها خیلی شلوغ تر میشه کاری نکن که مشتری ها بپرن حواست به همه چی باشه و سر منو دور دیدی با مشتری های زن لاس نزن از دوربین حواسم بهت هست منم گفتم چشم،مغازه چون نزدیک چند تا بانک و ایستگاه تاکسی بود صبحا واقعا خیلی بیشتر سفارش میدادن نسبت به بعد از ظهر،پس فرداش من رفتم صبح مغازه رو باز کردم و کار هارو میرسیدم بعد چند ساعت دیدم یه خانوم قد بلند اومد خیلی بار اول به فیسش دقت نکردم سلام علیک کرد گفت آقا وحید نیستن؟منم گفتم با خانواده رفتن سفر هفته آینده تشریف میارن،سفارش داد گفت همون همیشگی من نگاهش کردم گفتم همیشگیتون چی هست،خندید عذرخواهی کرد گفت ببخشید حواسم نبود،سفارشش یه لاته بود با سیروپ فندق که تاکید داشت تو لیوان بزرگ باشه منم داشتم آماده میکردم که همسایه بغلی اومد گفت داداش امیر یه دبل بزن من ۵ دقیقه دیگه میام میگیرم،بعدش بهم گفت اسمتون امیره گفتم بله گفت منم سوگندم خوشبختم منم گفتم همچنین،سفارششو دادم و پول نقد داد کارت نداد منم توجهی نکردم و خلاصه شب و شد و رفتم خونه دوباره ۷ صبح اومدم مغازه رو باز کردم و دوباره روز از نو سوگند دوباره اومد و شروع کرد خیلی گرم احوالپرسی که حتی دست هم داد و خیلی گرم داشت احوالپرسی میکرد منم خب ماستم ریخته بود از تعجب گفت همون دیروزیه رو دوتا بزن بی زحمت دوستمم هست گفتم شما شغلتون چیه؟گفت بعد از قنادی یک ساختمون نوساز هست اونجا مزون عروس داریم،گفتم خیلی عالی و براش آماده کردم و کارت داد رمزش بود 1379 و کشیدم بعدش گفت یعنی انقدر شعور نداری بگی مهمونه من؟خندیدیم و بعدش رفت این بار بیشتر به فیسش دقت کردم،پیشونی بلند،دماغ عمل شده و لبش یکم تزریق شده بود اما خیلی آرایش نداشت و انصافا خوشگل بود،همینطور ساعت گذشت و منم خسته بودم و غروب شده بود و سرم نسبت به صبح خیلی خلوت تر بود از تو گوشیم پخش زنده شبکه ۳ رو گرفتم بازی استقلال و سپاهان رو ببینم همون لحظه مشتری اومد داشتم کارشو میرسیدم دیدم دوباره سوگند با دوستش اومد گفت وسیلمو جا گذاشتم تو مزون گفتم دارم میرم یدونه همیشگی رو ازت بگیرم و انرژی بگیریم منم دوست داشتم باهاش لاس بزنم ولی ترس اینو داشتم که آقا وحید از تو دوربین ببینه و داستان شه چون خیلی رو مشتری حساس بود منم دلو زدم به دریا بهش گفتم اهل فوتبال هستی؟گفت آره طرفدار سفت و سخته تراکتورم،گفتم مگه ترکی؟شروع کرد ترکی حرف زدن و گفت اصالتا اهل اردبیلم و ۴ ساله اومدم اینجا،بهش گفتم منم استقلالیم همین الان داشتم بازی استقلال رو میدیدم گفت چه جالب منم پدرم استقلالیه خندیدم گفتم خیلیم عالیه گفت تو حساب میکنی دیگه با خنده گفتم دیگه چی خندید و رفت فردا صبح شد منتظر بودم بیاد که نیومد فکرم درگیرش شده بود و همش تو ذهنم بود یه دختر قد بلند و خیلی خوشتیپ اما به خودم میگفتم وقتی رمز کارتش هست ۱۳۷۹ حتما متولد همین ساله دیگه و از من بزرگتره و پا نمیده ساعتا گذشت و دیدم تقریبا ساعت ۸ شب اومد دیدمش چشام برق زد احوالپرسی کرد و یکم حرف همسایه ها و کارای خودش تعریف کرد و گفت راستی امیر خونتون کجاست؟گفتم خیابون معلم هستیم و اونم گفت ما پونه هستیم بعدش گفتم ما؟گفت منظورم منو سگم بود گفتم فکر کردم با مادر پدرت زندگی میکنی گفتش نه اونا اینجا نیستن گوشیش زنگ خورد و رفت صحبت کنه که دیدم آقا وحید پیام داد عکس دوربین زنده مغازه رو فرستاد که داریم میگیم میخندیم گفت یادت رفت بهت چی گفتم؟منم عذرخواهی کردم و یه جوری پیچوندمش تلفن سوگند که تموم شد اومد با اشاره چشم ابرو بهش دوربین رو فهموندم،الکی گوشیمو دستم گرفتم که مثلا دارم صحبت میکنم و شمارمو خوندم تا سیو کنه و پیام بده که همون لحظه دیدم سیو کرد بعد از ۱۰ دقیقه بعدش خداحافظی کرد و رفت دیدم پیام نداده بهم و منم ۱۱ و ربع اینا مغازه رو بستم و رفتم خونه شام خوردم و بعدش اومدم سر گوشی دیدم تو تلگرام بهم پیام داده که چطوری و فلان تا نصفه شب کلی چت کردیم از همه چی حتی به طوری پیش رفت که پرسیدیم چند تا اکس داریم و بهش گفتم ۲۲ سالمه و همش میگفت پسر کوچولو دیدم موقع خداحافظی گفت امیر من فردا صبح نمیام مزون خونه هستم منم گفتم اوکی بعدش سین زد هیچی نگفت و فقط پیاممو لایک کرد،بعد دو سه دقیقه گفتم فردا شب میتونی ساعت ۱۱ و نیم بیای جلو قنادی؟بریم بیرون یه دوری بزنیم؟گفت اره اره حتما منم دلم میخواد سرم هوا بخوره بهش گفتم فقط ماشین ندارم من، گفت اشکال نداره من میارم گفتم پس من برم بخوابم که ساعت ۷ باید برم مغازه و خداحافظی کردیم فردا شد و ساعت کاریم تموم شد و سر ساعت مشخص رفتم جلو قنادی،خیابون تقریبا خلوت بود دیدم یه هایمای مشکی پارکه و ماشین روشنه،رفتم جلو دیدم خودشه و منم دل تو دلم نبود،نشستم تو ماشین دست دادیم و صحبت کردیم و رفتیم یجا شام خوردیم بعدش اهنگو بگو بخند و تا ۲ صبح موقعی که داشت منو میرسوند دیدم احساسی شد گفت چقدر خوشگلی چه هیکل خوبی داری و فلان منم شروع کردم تعریف ازش بعدش منو رسوند و دم در گفت فردا هم پایه ای؟گفتم حتما فردا شد و مغازه رو بستم و نشستم تو ماشینش،گفت امیر گفته بودی پایه فوتبالی؟گفتم آره عاشقشم گفت من خونه پلی استیشن دارم میای بریم فیفا بزنیم منم پیش خودم گفتم پسر این خودش کسش میخاره میخواد بهت بده گفتم آره چرا که نه رفتیم خونش یه خونه تقریبا ۱۱۰ متری که خیلی قشنگ دیزاین کرده بود و بوی خیلی خوبی میداد گفت خوش اومدی عزیزم دیدم دستگاهه قهوه داره گفتم عه تو خونه برای خودت درست میکنی؟گفت خیلی خیلی کم اگر حوصلم بگیره گفت من بلم لبسامو عوض کنم تو یه دبل درست کن باهم بخوریم اومد جای قهوه و اینا رو بهم داد و داشتم درست میکردم دیدم از اتاق اومد بیرون گفت الان زنگ میزنم پیتزا سفارش میدم منم هیکلشو دیدم پشمام ریخت کونه خوشگل و خوش دست،که تو لگ بود و کمر باریک و هیکله لاغر من وقتی اینجوری دیدمش تو کونم عروسی بود،خلاصه قهوه رو خوردیم و گفتم بیا فیفا بزنیم،هنوز یخ بینمون آب نشده بود که بخوایم بهم فحش بدیم گفت باشه فقط قبلش میخوام یه چیز بهت بگم و بهم قول بده که نری بعد شنیدنش،گفتم بگو عزیزم کجا میخوام برم ماشین ندارم که اومد کنارم نشست دستمو گرفت گفت امیر بعد ساکت شد گفتم بگو حرفتو نخور گفت من شیمیلم اینو که گفت من تخم کردم یکم ازش فاصله گرفتم،گفتم یعنی چی چرا از اول نگفتی کلا هنگ بودم دیدم چشماش شد پره اشک گفت بجون مادرم از تو خوشم اومد من مثل بقیه شیمیل ها نیستم که با کون دادن خرجمو دربیارم مزون دارم خودت که میدونی و فلان،خواستم بلند شم برم دستمو گرفت چشماش شده بود پره اشک گفت تو رو خدا بشین شروع کرد گریه که خیلی دوستت دارم تو یجور خاصی به دلم نشستی،گفتم منم ازت خوشم میومد گفت میومد؟گفتم آره میومد گفت بخدا منم مثل زن ها هستم فقط کیر دارم گفتم همین کارو خراب میکنه تو این خر تو خری زنگ خونه خورد و پیک غذا رو آورد و رفتم دم در گرفتم و انداختمش رو میز و گفتم امکان نداره لب بزنم دیدم با صدای بلند داره گریه میکنه و میگه من خیلی دوستت دارم و فلان هیچوقت از یه پسر اینجوری خوشم نیومد منم خب محوش شده بودم باورم نمیشد یک شیمیل جلوم باشه اونم انقد دخترونه،بهش گفتم باید خودتو ثابت کنی که اشکاشو پاک کرد گفت چجوری؟ گفتم گذشتت خیلی مهمه قسم خورد گفت من دوست پسرامو میکردم و چند وقته ندادم گفت شب پیشم میمونی تا ببینی چقدر تنگم؟اینو گفت داشتم شق میکردم جلوی خودمو گرفتم و گفتم باشه تا ۱ صبح داشتیم صحبت میکردیم باهم که اره اینجوری شد از تو خوشم اومد و فلان من عاشق پسرایی هستم که مثل تو زاویه فک دارن و … داشت تعریف میکرد سرشو گذاشت رو پام منم از گذشتش پرسیدم گفت اسم من عرشیا بود ولی تغییر جنسیت دادم و خانوادم همه جوره پشتم بودن و هوامو دارن گفتم ولی تو کونی هستی معلوم نیست چقدر دادی یهو نشست رفت تو گوشیش فیلمای کردن اکساشو آورد که کونه همه میزاشت یه کیر ۱۴سانتی که واقعا کلفت بود و اولین بار بود نافشو میدیدم که پرسینگ داشت توی فیلم گفتم نکنه میخوای کونم بزاری گفت نه بخدا و من اصلا به تو حسه فاعلی ندارم در درجه اول که دارم عاشقت میشم و کونم میخاره برات منم که چند ساعت از اون شوک گذشته بود تقریبا آروم شده بودم گفتم منم سگ حشرم بهت رحم نمیکنم گفت نشونم بده پس دستمو گرفت رفتیم تو اتاق موهاشو گوجه ای بسته بود که باز کرد و لباس روشو دراورد ممه هاش کوچیک بود ۶۵ تقریبا کمرشو شکمشو که دیدم شق کردم اونم شق کرده بود چون از رو لگ سایه کیرش مشخص بود گفت وا چرا لخت نمیشی عشقم در بیار دیگه منم دراوردم لخته لخت شدم یهو و کیرم نیمه شق بود سوگند کلا یهو لخت شد و کیرش افتاد بیرون و واقعا در حین ۱۴ سانت خیلی کلفت بود گرفته بود دستش میمالید اومد رو پام نشست شروع کردیم لبه همو خوردن و کیرم تو دستش بود و انگشتم رو کونش کونش بی نظیر بود بهترین کونی بود که میدیدم کیرمو محکم فشار داد یهو و در گوشم آروم گفت بفهمم با دختری جز من باشی میکشمت منم گفتم فقط ماله همیم اومد لای پام نشست و شروع کرد ساک زدن،خیلی خوب میخورد داشتم دیوونه میشدم،بهم گفت هیچوقت انقدر به یکی حس دادن نداشتم بعد اینکه ساک زد داگی شد و گفت کونمو برام میخوری؟منم خایه هاشو میدیدم که دارن تکون میخورن و بهش گفتم چون اینجوریه خوشم نمیاد ازم خواهش کرد و منم شروع کردم لیس زدن سوراخ کونش فوق العاده بود فوقالعاده وقتی کونشو میخوردم کیرشو میمالید کیرمو تو همون پوزیشن بعد چرب کردن میمالیدم به سوراخ کونش و داشت دیوونه میشد میگفت عشقم بکن منم با اینکه کیرم خیلی کلفت نبود تو نمیرفت و بهم ثابت شد که واقعا تنگه و به قبلیا نداد هرجور بود سرشو کردم تو و یه آه ریزی کشید بعدش دیگه کم کم جا باز کرد و میکردمش حسابی کمرشو بوس میکردم بعد دیدم گفت میخوام بشینم روش دراز کشیدم و دیدم کیرش شقه شقه،نشست رو کیرم وقتی تکون میخورد کیرش میخورد به شکمم وقتی بهش نگاه میکردم میدیدم شکمی عضله ای و سفید که کیرش داره تکون میخوره،با اینکه کونی نبودم ولی حشریم میکرد بعد بیست دقیقه دیدم آبم داره میاد و بهش گفتم دیدم خم شد سمت گردنم و شروع کرد گاز گرفتن و کبود کردن گفتم داره میاد گفت بریز تو کونم تا قطره آخرش ماله منه منم یهو آبم اومد و یه آهی کشیدیم جفتمون و توش ریختم بلند شد و کیرشو گرفت دستش و جق میزد تا اینکه آبش اومد و خالی شد و شل افتاد بغلم و کیرش داشت همینجوری کوچیک میشد و برام جالب بود و واقعا خیلی کلفت بود چند دقیقه سکوت شد و سرشو رو به من چرخوند دیدم چشماهاش اشکه بهم گفت من عاشقت شدم قول میدی پیشم بمونی همیشه؟منم گفتم معلومه که اره تا صبح بغل هم خوابیدیم و بعدش رفتم سرکار واقعا خیلی همو دوست داریم و هنوزم شاید هفته ای چندبار سکس میکنیم حتی چند بار یک کونی آوردیم اون پسره رو میکرد منم همزمان خوده سوگند رو شیمیل ها همه جوره عالین حتما هر کسی باید تجربه کنه مرسی که وقت گذاشتید❤️❤️ نوشته: امیر لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده