رفتن به مطلب

داستان سکس فور سام با دوتا دختر خوشگل


gayboys

ارسال‌های توصیه شده


فور سام با دوتا دختر کورد
 

سلام این داستان کاملا واقعیه فقط اسامی رو تغییر دادم

اسم من آرشه و این اتفاقی که میخوام تعریف کنم تابستون پارسال برای من و دوستم سینا که اون موقع 18 سالمون بود اتفاق افتاد. تعریف از خودمون نباشه ولی هردو پسرهای خوشتیپی هستیم، من 187 و سینا 193 قدمون هست و هر دومون ساکن تهرانیم. سایز کیر من 20 سانت و کیر سینا هم 25 سانت هست.

خردادماه سال 1402 (دوسال پیش) بود که من با یه دختر شاه کس کورد از مهاباد تو اینستا آشنا شدم. دختره اسمش تارا و دوسال از من کوچکتر بود. یه دختر نوجوون خوش هیکل خوش قیافه. من یه مدت با تارا صحبت میکردم و بالاخره بعد از تقریبا یک سال فرصتش پیش اومد که برم مهاباد و این دختر رو از نزدیک ببینم. دوستم سینا هم تو این سفر با من اومد. ما با ماشین تا مهاباد رفتیم و رسیدیم خونه تارا اینا.

همون موقع خانواده تارا بجز خواهرش ترانه همه سفر رفته بودن و فقط خودش و خواهرش خونه بودن. ترانه خواهر بزرگتر تارا بود که حتی از تارا هم داف تر بود و 23 سال سن داشت. پس میدونستیم که قراره عشق و حال کنیم چون خونه شون خالی بود. ما صبح زود راه افتادیم و تقریبا بعد از ده ساعت حوالی بعدازظهر رسیدیم خونه شون که یه خونه ویلایی بزرگ داخل مهاباد بود. بعد از سلام علیک و گذاشتن وسایل و کمی استراحت، من و سینا و تارا و ترانه چهارتایی با ماشین ما رفتیم یکم تو شهر چرخ زدیم و شام خوردیم. هر دو خواهر خیلی خوش اخلاق و خنده رو و خودمونی بودن و حسابی باهامون حال کردن. منم که بعد از یکسال تارا رو دیده بودم خیلی باهاش و صمیمی شده بودم. از اونور سینا چون قیافه ش از سنش بیشتر میزد و پسر خوش قیافه ای بود ترانه خیلی باهاش حال کرده بود.

بعد از شام طرفای نیمه شب بود که رسیدیم خونه. بعد از عوض کردن لباسا دیدیم که تارا و ترانه هردو تاپ و شلوارک سکسی پوشیده بودن و من و سینا شدیدا حشری شدیم. تصمیم گرفتیم تو پذیرایی خونه شون که یه صفحه نمایش خیلی بزرگ داشت یه فیلم ببینیم و بعدش بخوابیم. من و سینا از عمد یه فیلم صحنه دار گذاشتیم و چهارتایی رو مبل بزرگی که وسط پذیرایی بود خوابیدیم تا فیلم رو ببینیم. از همون اول فیلم خیلی بهم نزدیک نشسته بودیم و وقتی به جاهای صحنه دارش رسید، من شروع کردم رون تارا رو یواش مالیدن و دیدم سینا هم اونطرف بیکار ننشسته و ترانه رو بغل کرده. بعد از چند دقیقه دیگه هر چهارتامون خیلی حشری شدیم و من و سینا شروع کردیم از اون دو نفر لب گرفتن. من لب های تارا رو میخوردم و همزمان سینه هاشو میمالیدم سینا هم گردن ترانه رو گرفته بود و باهاش لب بازی میکرد.

تو یه چشم بهم زدن به خودمون اومدیم و دیدیم داریم چهارتایی میریم سمت اتاق خواب. تو اتاق من و سینا سریع لباسامونو در آوردیم و تارا و ترانه هم که با آرایش غلیظ و ست سکسی شون خیلی هات شده بودن باهامون اومدن رو تخت. یواش یواش تارا و ترانه هم تاپ و شلوارک رو درآوردن و دیدیم که زیرش سوتین و شورت قرمز فانتزی پوشیده بودن و ما حشرمون ده برابر زد بالا. دیگه طاقتمون تموم شد و لباس زیر جفتشون رو خودمون در آوردیم.

اول من شروع کردم کس تارا رو لیسیدن و تارا هم با آه و ناله من رو تشویق میکرد که سریع تر انجامش بدم. دیدم کنارم سینا شروع کرده ممه های ترانه رو خوردن و هر دو خواهر دارن لذت میبرن. بعد از کصلیسی و ممه لیسی نوبت اونا بود که بهمون حال بدن. پس دوتایی شروع کردن برامون ساک زدن. تارا کیر من رو میخورد و ترانه هم داشت واسه سینا ساک میزد.

بعد از یکم ساک من به تارا گفتم برگرد بذارم توش چون دیگه تحمل نداشتم. تارا هم سریع کون خوش فرم سفیدشو قمبل کرد و من یه تف زدم رو سوراخش. سر کیرمو گذاشتم دم کونش و با یه حرکت سریع کیرمو تا ته کردم تو. تارا از ته دل جیغ زد و معلوم بود که بار اولشه چون سوراخش خیلی تنگه. از اونور ترانه هنوز داشت برای کیر سینا ساک دارکوبی میزد و سینا هم حسابی حال میکرد. از اینجا به بعد من دیگه حواسم به سینا و ترانه نبود و داشتم محکم رو کون تارا تلمبه میزدم. تارا هم کم کم عادت کرده بود. بعد از چند تا تلمبه، کیرمو درآوردم از تو کونش و تو همون حالت شروع کردن به بوسیدن و لیسیدن کُس و کونش از پشت. با ولع زبون رو لای پاهاش میکشیدم. با دستم روش رو به سمت خودم برگردوندم. چشم‌هاش خمار شده بود. دوباره با ولع سرم رو بین پاهاش بردم و کُسش رو لیس میزدم. من نفس نفس میزدم و اونم ناله میکرد. بلندش کردم و به کمر رو تخت خوابوندمش. خیلی آروم سر کیرم که تو شق ترین حالت ممکن بود رو کردم تو کصش. داغی و خیسی کصش بیشتر تحریکم کرد و دیگه کیرم رو تا ته کردم تو. بلافاصله دیدم خون از کس تارا داره میاد بیرون و فهمیدم که بار اولش بوده و من پرده شو زدم. تارا یه ناله بلند از لذت کشید و به بازو هام چنگ زد و منو کشید سمت خودش. باز هم شروع کردم با ریتم کیرمو تو کس تارا عقب جلو کردن . صدای ناله های اون و نفس های من با صدای ترانه و سینا ترکیب شده بود و کل اتاق رو گرفته بود. غرق لذت بودیم و نهایتا بعد از چند دقیقه من و تارا هر دو ارضا شدیم و من کیرمو کشیدم بیرون. کار سینا و ترانه اون سمت تخت هنوز ادامه داشت و می دیدم که ترانه داره رو کیر سینا بالا پایین میشه. اونا هم تقریبا دو سه دقیقه بعد از ما ارضا شدن و چهارتایی رو تخت ولو شدیم. من و سینا بلند شدیم و لباسامونو پوشیدیم. از اتاق رفتیم بیرون و گذاشتیم دو خواهر تنها باشن. اون شب بعد از عشق و حالی که کردیم راحت خوابیدیم و تا هفته بعدش که مهاباد موندیم چندبار این کارو تکرار کردیم.

هنوز خاطره این سفر مهاباد بهترین خاطره من تو تمام این سالهاست و واقعا دوست دارم اگر شرایطش باشه به این شهر زیبا و دوست داشتنی سفر کنم.

نوشته: ناشناس

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18