رفتن به مطلب

داستان سکسی زندایی یک میلف جاافتاده


migmig

ارسال‌های توصیه شده


زندایی جاافتاده
 

سلام دوستان ، من علی م و 23 سالمه و زنداییم مریم 43 سال ما کورد و از شهر های غرب هستیم ولی بیست ساله بندر عباس زندگی میکنیم ، زندایی من یه زن با قد 165 وزن 75 سفید و مو بور تقریبا ، من همیشه از دوازده سیزده تو کفش بودم اما یکی این که بچه بودم و جرات نداشتم یکی خونواده مون سنتی بود میترسیدم بگایی بشه ، تا این که نوروز سال گذشته مادرم گفت زندایی و دخترش ده روز عید قراره بیان بندر خونه ما ، و پسر و شوهرش به خاطر مشغله نمیان دایی و هم 60 سالی سن داره و کلا دور کار و باره و زیاد خونه نیست در هفته یکی دو شب و اینکه بعید می‌دونم حسی هم مونده باشه براش، من همیشه شهرستان که بودم کمد و لباس های مریم و چک میکردم همیشه ست های سکسی داشت و بروز می‌خرید مرتب و من مونده بودم که داییم زیاد فکر نکنم شیطونی تو وجودش مونده باشه ، رابطم با زنداییم خوب بود اما اصلا در حد گرمی سکسی نبود ، گاه گداری از دوست دختر و اینا می‌پرسید اونم بصورت این که اره علی زرنگه و اینا ‌.‌…
بگذریم من که همیشه تو کف بدن سفید و نرمش بودم تا اینکه اینا اومدن بندر خونه ما با دخترش بعد یکی دو روز با خانواده بردمشون درگهان ، اونجا اول صبح رسیدیم دیگه زنها تا دو و سه رفتن پاساژ گردی و من به عنوان تنها مرد جدا شدم ازشون ، دم ظهر دیگه رفتم کنار ماشین و سایه پیدا کردم و چادر مسافرتی رو به پا کردم ، دیدم مریم زنگ زد کجایی بیا وسیله ها رو ببریم بزاریم تو ماشین منم خودمو رسوندم و مریم که دیسک کمر داشت گفت دیگه نا ندارم بریم منم میام می‌خوام دراز بکشم و مادرم و دخترا رفتن ادامه خرید و منم با مریم رفتیم سمت ماشین و چادر وسیله ها رو گذاشتم و دیدم دراز کشید تو چادر و همش از درد کمر می‌نالید که سرپا بوده و … منم زیپ در چادر و کشیده بودم و از دمر خوابیدن مریم شق کرده بودم و کون ژله ایش با موهاش شهوت و پر وجودم کرده بود ، از فرصت استفاده کردم گفتم زندایی من ماساژ بلدم میخوای کمی کمرتو ماساژ بدم شاید آروم شدی که دیدم گفت اره ، هیچ منم عین خری که تیتاب میدن پریدم و از شونه هاش شروع کردم و آروم آروم اومدم رو کمرش و پنج دقیقه ماساژ دادم دیگه کیرم از زیر شلوارک داشت میترکید جامو و عوض کردم و الان دیگه کونش قشنگ زیر کیرم بودم ، هیچی نمی گفت و منم کیرمو از رو شلوار جا داده بودم بین پاهاش و کمرشو ماساژ دادم و واقعا شهوت همه جا مو گرفته بود که گفت مرسی و دیگه مادرم اینام اومدن شب رفتیم سمت بندر و من رفتم بیرون و برگشتم دیدم مریم تو اتاقه و همه خسته خوابیدن فهمیدم بیداره پیام دادم زندایی کمرت خوبه گفت اره بهترم گفتم اگر میخوای تا باز ماساژت بدم ،دبدم پیام داد توله از ماساژ خوشت اومده ها ، منم نوشتم چرا که نه ، دیدم از اتاق اومد رفت تو حیاط دستشویی و همه خواب بودن منم دنبالش رفتم از دستشویی که اومد بیرون لبخندی زد و اع اینجایی گفتم آره خواستم ببینم خوبی یا نه ، بغل دستشویی یه انباری داریم که ده دوازده متر میشه و خالی ، گفتم میخوای ماساژ بدم گفت که نه خوابن کسی میاد میبینه فکر میکنن چکار میکنیم دستشو گرفتم و با علامت سر گفتم بیا تو انباری کسی نیس ، بردمش داخل و در بستم ، نگاه هامون میدونست چی می‌خوایم بی درنگ لبامو گذاشتم رو لباش و با دست با سینه هاش بازی می‌کردم و آروم آروم گردنشو خوردم و حسابی داغ شد و درگوشم می‌گفت دیوونه میاد کسی ، منم که وحشی شده بودم تیشرت شو بالا دادم و سینه های نرم و سفیدشو شروع کردم خوردن دیگه صداش دراومده بود که دستمو بردم تو شلوارش و دیدم بله خانوم خیس خیس شلوار شو پایین کشیدم و کص سفید و نرمشو که خیس از شهوت بود بعد از سالها تو کف بودنش دیدم تازه موهاش درآمده بود و این بدتر منو شهوتی کرد ، میدونستم وقت ندارم و ممکنه هر لحظه کسی بیاد بره دستشویی و بگایی درست بشه ، کیر مو درآوردم و در حالی که لبامو گذاشتم روی لبش و آروم در گوشش گفتم بالاخره کام گرفتم ازت کیرمو هل دادم تو کص خیس و تنگش یه اهی کشید و با چنگ پشتمو میکشید وزنی نداشت دوتا پاهاشو آوردم بالا و همونحور ازچسبونده بودمش به دیوار تو کس غرق در آبش تلمبه میزدم دو سه دقیقه ای مداوم زدم و گردنش و همزمان که عرق کردم بود میک میزدم که ابم با فشار اومد و از شدت شهوت تا قطره آخر توی کصش تخلیه کردم … و اون شب رفت خوابید و ادامه ماجرا رو دوست داشتید میزارم براتون باز …

نوشته: بوی هات من

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18