رفتن به مطلب

داستان سکسی خواهر و برادر ورزشکار


poria

ارسال‌های توصیه شده


سارا و امیر، خواهر و برادر ورزشکار 1
 

اتاق کاملا تاریک بود و همه جا ساکت بود. حس فشار شدید دستشویی داشتم. نصف شب بود. سریع از تختم بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم. دستشویی کنار اتاقم بود. همینجور که نشسته بودم و داشتم کارم رو میکردم تو سکوت شب حس کردم یه صدایی داره میاد. شبیه نفس نفس زدن شدید و آه و ناله خفیف بود. تعجب کردم. اول فک کردم صدا از اتاق خواب مامان بابا میاد. با خودم گفتم شاید اونا دارن کاری میکنن. ولی خیلی بعید بود. خیلی کم پیش میومد که باهم بودنشون پر سر و صدا باشه و ما بشنویم و معمولا خیلی رعایت میکردن. تازه فاصله اتاق اونا با اتاق ما و نیم طبقه ما خیلی زیاد بود و صدایی از اونجا شنیده نمیشد. ولی این صدا از فاصله نزدیک میومد. توی نیم طبقه ما فقط اتاق من بود و خواهرم که دستشویی بینشون قرار گرفته بود. اتاق مامان بابا اون طرف سالن بود دور از اتاق های ما و توی طبقه اصلی. حتما از اتاق سارا میومد.
از دستشویی بلند شدم و خیلی آروم سرمو چسبوندم به دیوار دستشویی که چسبیده بود به اتاق سارا. صدا واضح تر شد. قشنگ میتونستم یه صدای مبهم از ته گلوی همراه با آه و ناله رو بشنوم. ناخودآگاه حس کردم ضربان قلبم داره میره بالا. یه حس گیجی همراه با هیجان. بدون اینکه شیر آبو باز کنم که صدا بده از دستشویی خیلی آروم خارج شدم. وارد راهرو اتاق‌هامون شدم. از زیر در نور اتاق سارا رو میتونستم ببینم. خیلی بی سرو صدا سرمو چسبوندم به در اتاق و گوش وایسادم. صدا رو واضح تر میتونستم بشنوم. یه صدای آه و ناله گنگ و و از ته گلو! ناخودآگاه ضربان قلبم بالاتر رفت و یه حس هیجان و گرمای بالا رفتن فشار خون توی بدنم پیچید. حس کردم سرم داره گرم میشه و بدنم داره داغ تر میشه.
بدون فکر کردن به عواقبش در اتاق رو خیلی آروم باز کردم. اینقدر آروم دستگیره در رو چرخوندم که صدای باز شدن در شنیده نشه. خیلی با احتیاط از لای در توی اتاقو نگاه کردم. باورم نمیشد چیزی رو که میدیدم. سارا خواهرم روی تختش به شکم دراز کشیده بود و در حالی که شلوارکش رو تا زیر زانو داده بود پایین و پاهاش رو باز کرده بود داشت کسش رو میمالید. کونش رو داده بود بالا و از زیر بدنش دستشو رو لای پاهاش برده بود و داشت کسش رو شدید و تند تند میمالید و به بدنش پیچ و تاب میداد. تخت سارا اونطرف اتاق و سمت مخالف در بود. از اون زاویه میتونستم تقریبا نیم رخ سارا رو ببینم که سرش رو توی بالش فرو برده بود و با صدای از ته گلو آه و ناله میکرد و مرتب کونش رو بالا پایین میکرد و بدنش رو تاب میداد. مشخص بود داره تلاشش رو میکنه که صداش زیاد در نیاد ولی از شدت شهوت حواسش نیست که صداش بلند تر از چیزیه که خودش فک میکنه.

از اون زاویه میتونستم قشنگ نصف بدن لختش رو ببینم. لباس هاش رو کامل در نیاورده بود ولی شلوارک کوتاهش تا پایین زانو پایین اومده بود و تاپ راحتیش تا نصفه کمرش بالا رفته بود. با دست راستش داشت کسش رو میمالید و با دست چپش داشت سینه چپش رو فشار میداد. حرکات دستش خارج از کنترل بود و مرتب بین سینه و گردن و شکمش در حال حرکت بود. باورم نمیشد سارا همچین بدنی داشته باشه. البته هیچ وقت اینجوری به اندامش دقت نکرده بودم. خب خواهرم بود! تنها دو سال اختلاف تن داشتیم و خیلی باهم صمیمی بودیم ولی هیچوقت هیچ نگاه جنسی بهش نداشتم.
از اون زاویه نمیتونستم کامل کونش رو ببینم ولی نیم رخش داشت حالم رو خراب میکرد. سارا قدش بلند بود و تقریبا چند سانتی از من کوتاه تر بود. پاهای کشیده و کاملا متناسبی داشت. الان که تو این صحنه میدیدمش متوجه شدم رون هاش خیلی خوش فرم و سفت هست و خیلی متناسب و خوش تراش تا ساق پاش باریک شده. چون بدنش تو زاویه خمیده ای بود و پاهاش رو کج کرده بود، ماهیچه ها و تاندون پاش کشیده شده بود و میشد خط قشنگ پشت پاهاش از زیر کونش تا ساق پاش رو ببینی. بیشتر از همه کونش دیوونم کرده بود. از اون زاویه قوس قشنگ بالای کونش تا کمرش و گردی متناسب کپل هاش رو میدیدم. کونش خیلی متناسب بود و نه خیلی بزرگ و نه خیلی لاغر و تخت بود. کپل‌هاش کاملا متقارن و گرد بود و خط افقی زیر کپل هاش تا بین رونش خیلی سکسی و تحریک کننده بود. قشنگ مشخص بود اون همه ورزشی که کرده رو بدنش چطور تاثیر گذاشته و یه بدن خوش تراش و به معنای واقعی کلمه متناسب ساخته.

همه اینا توی چند ثانیه اولی که از لای در نگاه میکردم از ذهنم گذشت. صدای ناله دخترونش داشت دیوونم میکرد. کسش رو نمیتونستم از اونجا ببینم ولی صدای مالیدن دستش رو کسش نشون میداد که چقدر خیس شده! یه لحظه به خودم اومدم دیدم کیرم از زیر شلوارکم کاملا شق شده و داره فشار میاره. خیلی تحریک شده بودم. مغزم درست کار نمی کرد. درو باز تر کردم. خیلی آروم و آهسته که صدا نده. خداروشکر درهامون هیچوقت جیر جیر نمیکنه!. نمیدونم با چه جراتی وارد اتاق شدم.

اتاق موکت بود و صدای راه رفتن روش مشخص نبود. سارا اینقدر گرم مالیدن و آه و ناله بود که احتمالا هم متوجه صدایی نمیشد. آروم و پاورچین پاورچین رفتم ته اتاق پایین تختش قرار گرفتم. باورم نمیشد چیزی رو که میدیدم. از اون زاویه کامل میتونستم از زاویه بالا کل بدنش رو البته به پشت ببینم. کل کونش و پاهاش و کمرش رو. بیشتر کمرش رو میتونستم ببینم، کمرش رو خم کرده بود و خط باریک و جذاب روی مهره‌های کمرش کاملا مشخص بود که خیلی سکسیش کرده بود. خط کمرش رو دنبال کردم و اومدم پایین رسیدم به کونش. وای که چقدر کونش خوششششگل بود! چقدر اندازه‌ش متناسب بود. از قشنگترین مدل هایی که دیده بودم هم قشنگ تر بود. نه خیلی بزرگ و تپل، و نه خیلی تخت و باریک! از کون خیلی بزرگ بدم میاد.

در راستای کمر خوش تراش و باریکش شروع شده بود، و یکم به طرفین بزرگ شده بود که یه خط سکسی و تحریک کننده درست کرده بود. کپل‌های کونش خیلی خوشگل بود. گرد و متقارن، نه استوانه‌ای نه زیاد گوشتی و بزرگ. چقدر قوس کمرش سکسی بود. کونش رو انگار نقاشی کردن و توی یه طراحی سیاه قلم، چند تا خط تیره و مشخص برای کمر و زیر کپل‌های کونش کشیدن و برای پاهای خوش تراشش! اینقدر به چشم میومد توی کل بدنش. سفیدی بدنش یه زیبایی دو چندان به اندامش داده بود. ما خونوادگی سفیدیم ولی سارا به یه شکل خیلی جذابی سفیده. البته هیچوقت به سفیدی بدنش اینجوری دقت نکرده بودم. سفیدی رنگ پوستش زیر نور زرد ملایم اتاق یه جذابتی خاصی به بدنش داده بود.

بعد از چند ثانیه دیدن کل بدنش نظرم به لای پاهاش جلب شد. وای چی میدیدم. بین پاهاش سفید سفید بود. هیچ مو یا تیرگی نداشت. رنگ صورتی ملایم و چین‌هاتی ظریف سوراخ کون خوشگل و ریزش داشت منو مثل یه سیاه چاله به سمت خودش میکشید. همینجور که به کونش پیچ و تاپ میداد، شکاف بین کپل‌های کونش خیلی اروم باز و بسته میشد و سوراخ خوشگلش انگار داشت نبض میزد! دستش روی کسش بود و نمیتونستم کامل ببینمش ولی سرخی خوشگلش رو از لای انگشتاش میتونستم تا حدی ببینم. همینجور تند تند با دوتا انگشت وسط دست راستش کسش رو میمالید و مرتب دوتا انگشتش رو رو شکاف کسش بالا پایین میکرد تا میرسید به سوراخ کونش و یه فشار ملایم میاورد به سوراخش و دورتادور سوراخشو انگشت میکشید ولی داخل نمی کرد. اینکار رو مرتب و ریتمیک تکرار میکرد تا اینکه دستش رو برد پایین‌تر و رسوند به چوچولش و چوچولشو گرفت بین دوتا انگشت اشاره و وسطش و محکم فشار داد و یه آه از سر درد و لذت از ته گلوش در اومد.

تو همین لحظه چون دستش پایین رفته بود تونستم کسش رو کامل ببینم. خدایا این دختر چرا اینقدر همه چیش خواستنیه! چقدر کسش ناز و خواستنی بود. یه کس خوشگل قرمز و تازه‌ی دخترونه، با لبه‌های خیلیییی باریک و کوچک که اصلا بیرون نزده بود. لبه‌هاش در حدی بود که کسش مثل یه شیار باریک وسط پوست سفیدش بیرون زده بود. انگار یه ترک عمیق قرمز، توی یه دیوار سنگی سفید. البته پاهاش چون جمع شده بود درز کسش بسته شده بود. اگه بازش میکرد مطمئنم مثل یه دریچه به بهشت و یه گل رز زیبای قرمز می شکفت و دعوتت میکرد به بوییدن و بوسیدن. انگار از همون فاصله میتونستم عطر خواستنیه کسش رو حس کنم. خیسی زیاد کسش یه برق قشنگی به کسش داده بود. تمام اطراف کسش و دور کونش و لبه‌های داخلی رونش و دستش آغشته شده بود به یه مایع بیرنگ یکم لزج که طراوت خاصی بهش داده بود. چقدر داغ بوده سارا! بهش نمیومد! همیشه دختر آروم و سر به زیری بود. البته شیطنت‌های خاص خودش رو هم داشت و سرشار از زندگی و طراوت و شیطنت بود. ولی شخصیت درونیش متین و باوقار بود. چون هیچوقت اینجوری بهش نگاه نکرده بودم، نمیتونستم تصور کنم که میتونه اینقدر داغ و حشری باشه. واقعیتش نمیتونستم تصور کنم که حرارت و شهوت درونیش بیدار شده اصلا! آدم راجع به خواهرش که اینجور فکرارو نمیکنه! همیشه کنارت بوده و به عنوان یه عضو خنثی تو خانواده از نظر جنسی بهش نگاه میکنی!

نمیدونم چند ثانیه یا چند دقیقه یا چند سال گذشت! تو دنیایی که من بودم زمان خیلی معنایی نداشت! محو تماشاش بودم و تمام بدنم گر گرفته بود. نفسم به شماره افتاده بود. کیرم داشت میترکید ولی بیشتر از همه یه حس هیجان و شهوت لذتبخش تو خونم جریان داشت. دلم میخواست با کیرم ور برم ولی میترسیدم صداش توجهش رو جلب کنه. سرعتش بیشتر شده بود. دستش تند تند داشت کسش رو میمالید و حرکات دستش بیشتر دورانی شده بود. تند تند کمرش رو بالا پایین میکرد و انگار به تخت ضربه میزد. دستش رو به سمت سوراخ کونش میبرد و نوک انگشتش رو خیلی کم فرو میکرد تو. تا انگشتش میرفت تو یه آخ میگفت که شهوت و لذت و درد توش موج میزد. آخ که میگفت انگار تو دلم میریخت و حس میکردم یه چیز گرم از تو کمرم داره میاد پایین. چقدر صدای ناله کردن و لذت بردنش لذتبخش و سکسی بود. با اون تون صدای لطیف ولی نه خیلی نازکش، یه آخ میگفت و لباشو می‌بست و با شهوت میگفت ااووووممممممم. آخخخخخخخخ. تا الان فقط ناله میکرد و هیچ کلامی به زبون نمیاورد. ولی نمیدونم درست شنیدم یا نه یه لحظه احساس کردم داره یه چیزایی میگه. سرش رو کرده بود تو بالش و صداهایی که ازش در میومد خیلی واضح نبود. انگار دهنش رو از بالش یکم جدا کرد چون نفس‌هاش اینقدر تند شده بود که دیگه نمیتونست از بینی نفس بکشه. برای یه لحظه اسم خودم رو شنیدم!!!

با یه لحن شدیدا حشری و پر از دلبری: امیـــــــــــــــر!!! اووووووووممممممممم. اوووووووفففففففف. امیــــــــــــــــر! آرههههههههههه. بخورش برااااااااممممممم. آهههههههههههه! کس خوشگلم رو بخور!!! آخخخخخخخ! چقدر خیسم کردی داداشی!!! اووووووووووی! دوسش داری؟‌ کوس خوشگلمو دوس داری امیر؟‌ زبون بزن بهش! آهههههههههه! امیر دیوونم کردی!!! چقدر زبونت داغه!‌ بکنش تو سوراخ خوشگلم! بکنش تو سوراخ تنگ خواهرت!!! چوچولمو لیس بزن! آخخخخخخ! گازش نگیر لعنتی! جیغ میزنما!!! کونمو زبون بزن لعنتی! دارم دیوونه میشم! آخخخخخخ دارم آتیش میگیرم!!! داداشم داره کسمو میخوره برام! آخ قربونش بشممممم! قربون زبون داغش بشم که داره کس آبجیشو حال میاره!!! دوباره شروع کرد به آه و ناله کردن و مالیدن همه جاش.

داشتم از تعجب شاخ در میاوردم! چی میشنیدم! سارا داره با تصور من کسشو میماله و حال میکنه؟! مگه میشه! تعجب و شوکه شدن هیچ چیزی از شهوت و هیجانم کم نمی‌کرد. برعکس شدیدا داغ ترم کرده بود و داشتم آتیش میگرفتم! دیگه به هیچی فک نمیکردم و شهوت حکمران بلامنازع کل وجودم شده بود. منطقم کار نمیکرد که الان دارم با چه صحنه ای تحریک میشم و این وضعیت اصلا برام عجیب و غریب و یا حتی معذب کننده نبود!

غرق توی صحنه‌ی شهوتناکی که داشتم میدیدم بودم و آروم آروم دستمو بردم سمت کیرم و از رو شلوارک شروع کردم به مالیدن کیرم. کمرشو محکم به تخت میکوبید و دستشو تند تند بالا پایین میکرد رو کسش. کسش حسابی خیس شده بود که رو تختی‌ش رو هم کمی خیس کرده بود. یه شعاع دایره‌ای بزرگ دور کسش و رونش و سوراخ کونش و یکم توی شکاف کونش از آب کسش خیس شده بود. یه آب زلال و خوشگل و براق! خیسی کسش، سفیدی پوستش و قرمزی کوسش و رنگ صورتی سوراخ کونش رو تشدید کرده بود.

دوباره با صداش به خودم اومدم. آی امیر داری میکشیم!!! توروخدا بذار آبم بیاد! بذار تو دهنت ارضا شم داداش! آخخخخخخ داداشی میذاری تو دهنت آبمو بیارم؟! میذاری خواهرت آبشو بپاشه تو دهنت؟! اوووووویییییییی! آبمو میخوری برام؟! آب کس خواهر تینیج تو میخوری براش؟!!! آآآآآخخخخخخخخ! قربون زبونت بشم! قربون دهنت بشم! داداشم داره آب کس خواهر ۱۹ سالشو میاره براش! آره عزیزم!!! زبونتو بکن تو سوراخ کونم!

همزمان که اینو گفت دست راستشو از زیر بدنش درآورد و از بالا خم کرد رو کمرش و از بین چاک کونش آویزون کرد و آورد نزدیک سوراخ کونش. اول با انگشت شست و چهار تا انگشتش لای چاک کونشو باز کرد. انگشت وسطش رو آروم برد رو سوراخ کونش یکم دورانی روش چرخوند و یهو یه بندش رو کرد توش! یه آخخخخخخخ نسبتا بلند و کشدار گفت!
آخخخخخخخخخخخخ! آبجی قربونت بره!!! آره سوراخ دست نخورده خواهرتو زبون بزن! با زبونت بازش کن! اووووووفففففففف! آی ماماااااااان! دارم میمیرم! دارم هلاک میشم! داداااااااااااش داری خواهرتو ارضا میکنی! داری آب آبجی کوچولوتو میاری! داداشی میزاری بیام؟! میذاری ارضا شم تو دهنت؟! آب کسمو میخوری؟!
اینو گفت و انگشتشو با یه فشار بیشتر کرد تو کونش تقریبا دو بند انگشتش توش بود. و شروع کرد با انگشتش تلمبه زدن تو کونش! تا بند اول انگشتش می اورد بیرون و باز میکرد تو! دست چپش رو که رو سینه و گردن و شکمش در حال حرکت بود رو از زیر تنش رد کرد. آورد از لای پاهش و رو چوچولش گذاشت و شروع کرد محکم فشار دادن و تند تند مالیدن. با دست راستش کونشو انگشت میکرد و با دست چپش همزمان چوچولشو دورانی میمالید. دیگه حرکاتش دست خودش نبود. مشخص بود داره نزدیک میشه به ارضا. یکم صدای ناله‌هاش بیشتر شد.

آخخخخخخ آره! آره کونمو زبون بزن! قشنگ بکن توش زبونتو! با زبونت کون خواهرتو بگا! آخخخخخخخ! آیییییییی! دوسی داری کونمو داداشی؟‌ میبینی چه تنگه! کون آبجی خوشگلته! کون آبجی کوچولوته! دست نخورده است! اووووووووممممم! کون خوشگلمو حال بیاااار! سوراخشو دوس داری؟!! میبینی چه صورتی و قشنگه؟!!! میبینی چه تنگه!!! هیچی توش نرفته جز زبون داغ داداشیم!! مال خودته!!! آخخخخخخخخخخ! آرههههههه! فقط زبون خودت باید بره توش!!! اووووففف! فقط خودت باید حالش بیاری!!! قربون داداش بزرگترم بشم که داره از آبجی کوچیکش مراقبت میکنه!!! آخخخخخ! داره بهش رسیدگی میکنه! داره بهش حال میده!!! آخخخخخ امیر! قربونت بشم! قربون داداش داغم بشم! بخورم! همه جامو بخور!!! همه جای آبجیتو بخور! همه تنم مال خودته!

داشتم محکم تر کیرمو میمالیدم! شنیدن این حرفا و شنیدن صدای خیس کسش و دیدن این صحنه ها از فاصله کمتر از دو متر داشت دیوونم میکرد. انگار میتونستم بوی آب کسش رو از اونجا حس کنم.
ضربات انگشتش تو کونش شدید تر شد و کونشو محکم تر بالا پایین میکرد! دست چپش رو شدییییید داشت رو چوچولش میمالوند. کسش از حرارت و خیسی چنان قرمز شده بود که انگار کل خون بدنش توش جمع شده بود.
آآآآآآیییییییی امیــــــــــــر! اره دارم میام! داداشی دارم میام! آخخخخخخخخخخخخ! وای دارم منفجر میشم! آره آره آره! امیر بزن! محکم بزن! محکمتررررررررر! کل انگشت وسطشو کرد تو کونش! وای! وااای! واااااییییییی! دادااااااشششش! پاره شدم!!! آآآآآآآآآآآآیییییییییی! کسم! آآآآآآآی کونم! آبم داره میااااااادددددد! دارهههه میااااااااااددددد! داداشی تندتر! تندررررر داره میاد! وااااااااای! آآآآآآآآآآآآخخخ! امیر اومد! اوووومممممدددد! اوووووووووومممممممدددددد! آخخخخخخخخخخخ! آآآآآآآآآآییییییییییییییییی!

بدنش شروع به لرزیدن کرد! لرزیدن سریع! شبیه آدمهای صرعی شده بود و بدنش غیر ریتمیک و کاملا رندم میلرزید و تکون میخورد. کونش تند تند بالا و پایین میشد و ضربه های ناگهانی میزد. دیدن این صحنه به مرز جنون کشوندم! کیرم رو آروم از تو شلوارکم در آوردم و با دست تند تند شروع کردم به مالیدنش! حس کردم تمام انرژی و خون بدنم تو پایین کمرم و کیرم جمع شده. هیچوقت تو طول زندگیم اینقدر حس شهوت رو تجربه نکرده بودم!
همینجوری که داشت می لرزید و آهههههه و ناله می کرد انگشتش رو از سوراخ کونش در آوردم و اون یکی دستش رو هم از رو کسش برداشت و برد زیر بدنش و شروع کرد به مالیدن سینه هاش و همه بدنش! چون پشتش وایساده بودم دیدی به سینه‌اش نداشتم!‌ منم به اوج شهوت رسیده بودم! تا انگشتشو از سوراخ کونش درآورد خیلی سریع سوراخ کونش بسته شد! انگار یه نیروی خیلی قدرتند پشتش بود و سریع سوراخشو جمع کرد. دیدن سوراخ خوشگل و تنگش که الان از شدت انگشت کردن قرمز رنگ خون شده بود و دیدن شدت تنگی کونش که اینقدر زود بسته شد و کس خوشگل قرمز و بچگونه و ظریف و خیسش که الان بدون مانع میتونستم ببینم و با تکون‌های کونش شکافش باز و بسته می‌شد و نجوای آه و ناله‌ها و آخخ گفتن های کشدارش و لرزش‌های بدنش که داشت کم کم اروم می‌گرفت منو به اوج رسوند! دیگه نفهمیدم چی شد! سرعتم رو بیشتر کردم! حس کردم یه چیز داغی از انتهای کمرم اومد پایین! کل وجودم رو یه حس شادی عجیب و شدید مثل خالی شدن دل موقع سر خوردن از یه سرسره صد متری فرا گرفت. آبم با فشار بی سابقه‌ای پاشید بیرون! چنان تحریک شده بودم که آبم با فشار پاشید روی تخت و پاهای سارا! از ته دل یه آآآآآآآآآههههههه عمییییق کشیدم و دستمو تند تند تکون دادم و با هر ضربه کیرم کلی آبم می پاشید بیرون! همه اینا توی چند لحظه اتفاق افتاد! سارا که فک کنم با صدای ارضا شدن من و حس کردن آب گرم کیرم روی بدنش متوجه حضور من شده بود با یه حرکت خیلی ناگهانی و از سر ترس برگشت و ناخودآگاه دستشو برد جلوی کسش و سینه‌اش و نگاهمون به هم خیره موند. آخ که تو چشاش فقط شهوت دیده میشد و البته ترس! فاصلمون به اندازه کمتر از طول یه تخت بود. از دیدن من شاخ درآورده بود و برای کسری از ثانیه هنگ کرده بود. بعد یکی دو ثانیه به خودش اومد و یه جیغ بلند کشید! امیــــــــــــــــــــــر!

با استرس شدید از خواب پریدم! کل وجودم رو عرق گرفته بود! شت! این چی بود! خواب بود؟! پس چرا اینقدر واقعی بود! این چه خوابی بود! از کجا اومد! گیج و منگ بودم! یه لحظه حس کردم شلوارم خیسه! پتو رو زدم کنار. دیدم کل شلوارم خیسه! انگار شاشیدم تو خودم! تو خواب ارضا شده بودم و معلوم بود ارضای خیلی شدیدی هم بوده! مغزم درست کار نمی کرد! من همچین خواب سکسی درباره سارا خواهرم دیدم! منکه هیچ وقت هیچ نظر جنسی و شهوتی نداشتم بهش! هیچ وقت! چه خواب واقعی‌ای بود! همه چیزش رو یادم میاد! اصلا باورم نمیشد! حس مزخرفی داشتم! با خودم صادق بودم. من هیچوقت نسبت به سارا همچین حس هایی نداشتم و اصلا فانتزی سازی هم نمیکردم! گیج و منگ بودم!
رفتم دستشویی. خودمو شستم. شلوارمو عوض کردم. اومدم تو تخت. پتو رو رو خودم کشیدم و غرق توی یادآوری اتفاقات توی خواب شدم! نفهمیدم کی چشام بسته شد و خوابم برد…

نوشته: مرد آزاد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18