رفتن به مطلب

داستان سکسی خیانت دختر حشری


minimoz

ارسال‌های توصیه شده


اولین خیانت دختر جلف

 

من پریام و این خاطره مال سه ماه پیشه و هنوز ماجرای تفریحات سالم خودم رو کاملا برای شوهرم تعریف نکردم. قراره اون بعد از اینکه پست شد از اینجا بخونه، آخه من خجالتی هم هستم و روم نمی شه براش تعریف کنم!
داود زیاد غیرتی نیست و خودش تو جشن ها و دورهمی ها ازم میخواد که لباس های تحریک کننده و لختی بپوشم، ولی دوس نداره که با غریبه سکس کنم و اصلا کاکولد نیست.
من دختر جلفی هستم و از بچگی همیشه دستم لای پای خودم یا دیگران بوده و هست. با دخترهای دیگه فامیل دائما شوخی های جنسی می کردم و بیشتر با دختر خاله های بزرگتر از خودم دوست بودم و باهاشون حموم می رفتم برای جلق زدن. پدر و مادرم با اومدن اولین خواستگار از ترس اینکه فاحشه بشم موافقت کردن. با اینکه ۲۰ سال داشتم از شوهر دادن من خوشحال بودن و به محض اینکه من اوکی دادم در عرض دو هفته تمام کارها رو کردن و هفته سوم با داود شمال بودیم برای ماه عسل.
خلاصه اینکه داود با آزاد گشتن و حال کردن من مشکلی نداره ولی نمیدونه که من وقتی حشری می شه م دیگه کنترلی از خودم ندارم و این خاطره یکی از این مواقع ست که کار به جای باریک کشید. یکی از این جوونایی که برای رفع مشکل اینترنت میان خونه نظرمو جلب کرد و البته ایشون هم کم چشم چران نبود. اسمش البرز بود و حتی جلوی چشم داود نود درصد موارد نگاهش سمت بر و پای من بود و چون من همیشه لباس راحت تنمه، حسابی سیخ کرده بود. من از نشون دادن بدنم بهش احساس خوبی داشتم و اونم از دیدن بدن من لذت می برد. الان هم وقتی دارم با داود سکس می کنم با به فکر کردن به اون ارضا میشه م. همیشه تو این فکر بودم که آیا میشه یه بار بهش بدم. دنبال فرصت مناسب می گشتم که یه جوری بهش بفهمونم که من بهش تمایل دارم و تلفن خودم رو تو یه کاغذی نوشته بودم و همراه داشتم که تو یه فرصتی بهش برسونم. بالاخره سه ماه پیش داود به دلیل سرعت پایین و قطع و وصلی اینترنت خونه اعتراض کرد و از شانس خوش من همون پسره که مسئول ناحیه ما بود اومد. من هم سریع یه آرایش غلیظ کردم و یه شلوارک تنگ پوشیدم با یه تاپ. سینه هام از تاپ زده بود بیرون و نافم از پایین با یه سنگ براق تزئین شده بود. شلوارک چنان از جلو و پشت چسبیده بود که تمام جزئیات کس و کونم نمایان بود. شوهرم با تردید گفت: الان همین جوری می خوای بری جلو این پسره غریبه؟ گفتم نه و یه اشارپ توری انداختم رو دوشم. واقعیتش این اشارپ بدنم رو بیشتر تحریک کننده کرده بود. البرز که منتظر چنین لحظه ای بود، نمی دونست کسم رو ورانداز کنه یا بالاتر، ممه هام رو نگاه کنه! در یک فرصت خودم رو بهش نزدیک کردم و با عشوه گفتم اگه دوباره اینطوری شد می تونم به خودت زنگ بزنم؟ جواب داد معمولا باید از طریق تماس تلفنی و یا درخواست آنلاین باشه. با لبخند و ناز ادامه دادم: دوست داشتم با خودت هم آشنا بشم. اگه دوست داشتی بهم زنگ بزن و تلفن رو بهش دادم. چند روز بعد حدود ظهر تلفنم زنگ خورد و البرز بود. کمی تلفنی باهاش لاس زدم و قرار تو یه رستوران برای عصرانه گذاشتیم. پسره خیلی عجول بود و تو همون جلسه اول وقتی صندلی رو برام عقب می کشید، گردنم رو بوسید. بهش گفتم که بذار اول همدیگه رو خوب بشناسیم. وقتی برگشتم خونه، داود تو هال منتظر بود ببینه من کجا بودم. من که اهل دروغ نیستم در مورد البرز و علاقه من به کمی تفریح و تفنن صحبت کردم. داود خوشش نیومد و ادامه بحث به یه روز دیگه محول شد. فقط گفتم اجازه بده باهاش بیرون برم و تو هم دوس داشتی با هر دختری برو بیرون و حال کن. از اونجایی که فکر کنم اونم با کسی در ارتباط بود قبول کرد به شرطی که عشق و آبروریزی ازش حاصل نشه. از خوشحالی تو پوستم نمیگنجیدم. باور نمی کردم که حالا اجازه دارم که برم و به مردهای غریبه بدم. جلسه دوم آشنایی با البرز رو تو خونه اون گذاشتیم و من زیر مانتوم یه دامن کوتاه و تی شرت داشتم. شورت و کرست هم نداشتم. خیلی حشری بودم و به محض اینکه بهش خبر دادم که دم درب هستم، درب حیاط رو باز کرد و ماشین رو تو حیاط پارک کردم. طبقه اول پدر و مادرش و طبقه دوم اتاق خودش بود. بعد از اینکه وارد هال طبقه دوم شدیم، مانتوم رو گرفت و از لخت بودن من ماتش برد. نوک سینه هام از رو تی شرت کاملا برجسته بود و دامنم افتضاح بود. خودم کوتاهش کرده بودم و خم نشده کسم دیده می شد. البرز گفت بشینم تا نوشابه بیاره. یه شیشه شراب قرمز آورد و گیلاس گیلاس داشتیم با مزه می خوردیم. البرز بدجوری تحریک شده بود و اومد کنارم نشست و دستش رو روی رونم گذاشت. سینه م از پایین تی شرت کوتاهم دیده می شد و به محض اینکه دستش رو به سمت کسم برد، نوک سینه هام برجسته تر شد و اون رو داشت دیونه می کرد. باورش نمیشد که با سه تیکه لباس رفتم خونه اش. تی شرت رو کند و با یه دستش کسم رو انگشت می کرد و همزمان داشت سینه هام رو می خورد. من کاملا شل شده بودم و رو مبل لم داده بودم. یکدفعه البرز پا شد و پایین تنه ش رو لخت کرد. کیرش رو به صورتم بود. با دو دست کیر و خایه ش رو گرفتم و شروع به بازی و خوردنش کردم. این کیر داود نبود بلکه مال یه غریبه بود و من داشتم به شوهرم خیانت می کردم. کیرش رو گذاشت بین سینه های درشتم و با دستام سینه هام رو بهش میمالوندم. لذت این لحظات باور کردنی نبود. الان به ضرب المثل مرغ همسایه غازه باور پیدا کرده بودم. هنوز کیر تو کسم نرفته بود و از لذت داشتم به اوج می رسیدم. البرز گفت خوشگله دامنت رو نکن. خیلی خوشگله، فقط بیا داگی یه حالی بهت بدم. به محض اینکه رو مبل خم شدم، از بس دامن کوتاه بود، کسم بیرون زد. انگشتش رو روش گذاشت و گفت چقدر ازت آب اومده حشری! کیرش رو از زیر گرفتم و رو کسم گذاشتم. البرز خورد خورد کیرش رو وارد می کرد و من با حرکت موجی باسن، راه رو براش باز تر می کردم. تلمبه زدن و ضربه به کون اون شروع شد. داشت حسابم کسم رو می گایید. موهای سرم رو از پشت گرفت و با فشار بیشتری تلمبه می زد. برای اینکه زود ارضا نشه ازش خواستم کمی هم کسم رو بخوره. رو مبل نشستم و پاهام رو باز کردم. سرش رو آورد جلو و با زبون لب های کسم رو لیس می زد. بعد زبونش رو تا جایی که می تونست تو سوراخم فرو می کرد. کاری که هیچوقت داود نکرده بود. آب زیادی ازم سرازیر شده بود. خورد خورد اومد بالاتر و نافم، سینه هام، گردنم و آخرش داشت لبام رو می بوسید. تحمل هر دوتامون تموم شد و به پشت دراز کشیدم و پاهام رو گذاشتم رو شونه هاش. دست البرز رفت رو نوک سینه هام و همینطوری داشت اونا رو می مالید. کیرش رو گرفتم و گذاشتم رو سوراخ کسم. با یه فشار کوچیک کیرش رفت تو. همینطور که ممه هام رو گرفته بود، جلو و عقب می کرد. کیرش تا دسته می رفت تو سوراخم و خایه ی درشتش در هر بار به باسنم ضربه می زد. هر دو داشتیم به اوج می رسیدیم و بدنمون خیس عرق و شهوت بود. مدتی طولانی همینطوری داشت کسم رو می گایید و هر دفعه قبل از رسیدن به اوج یواش تر حرکت می داد. من در اوج بودم و وقتی که سرعت رو بیشتر کرد کامل ارضا شدم و از منقبض شدن عضلات، ضربان قلبم و جیغ ناگهانی البرز فهمید به اوج رسیدم واسه همین با شدت بیشتری به گاییدنم ادامه داد و خودش هم به اوج رسید. کیرش رو بیرون کشید و قطرات آبش رو کسم، شکمم و سینه هام ریخت. هر دو تو بغل هم ول شدیم و نیم ساعت آروم همدیگه رو بغل کردیم. آروم آروم بودیم و بهترین لذت دنیا رو تجربه کرده بودیم. همون لحظه من در فکر این بودم که آیا دفعه دیگه ای هم در کار خواهد بود. از اون واقعه سه ماه میگذره و دفعه دیگه ای در کار نبوده چون الان نوبت داود هست که تجربه سکس با غریبه رو داشته باشه. قراره بعد از پست این خاطره خیانت، داود از همین طریق واقعیت کامل رو بفهمه و تصمیم بگیره که اونم یه خیانت بکنه. امیدوارم که شما دوستان سایت کونباز از حشری بودن من ناراحت نشده باشید. این منم و کاریش نمی کرد. یه دختر جلف و حشری!

نوشته: پریا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18