رفتن به مطلب

داستان سکس پاره کرده کص زنم توسط بابام


arshad

ارسال‌های توصیه شده


پدرم ‌کس زنم رو پاره کرد!
 

این اصلا مقدمه نمی خواد.
پدرم بارها گفته بود مواظب زنت باش خیلی خوشگله و لباس هاشم خیلی بازه و خودشم ولنگاره. هر وقت هم به هم میرسیدن بغل و ماچ می کردن. منم یه چیزایی رو حس کرده بودم ولی هیچوقت تصور خیانت رو نداشتم. گاه گاهی پدرم طناز رو سر کار می برد یا از خرید برمی گردون، ولی وقتی با هم بودن انگار از ورزش اومدن. عرق کرده و خیس، از بیرون و درون!
امروز وقتی از کار که برگشتم، دیدم طناز رو مبل دراز کشیده. رفتم کنارش نشستم. حس کردم حالش طبیعی نیست. مشکوک شدم.دستم رو گذاشتم رو رونش. گفت عزیزم از ورزش اومدم، بذار برم دوش بگیرم بعد. گفتم نه همینطور خوبه. یواش یواش دستم رو بردم رو کسش. شورت و ساپورتش خیس خیس بود. سرم رو که نزدیک کردم بوی شهوت شدیدی می داد. آروم آروم ضمن بوسه، پایین تنه ش رو لخت کردم. شورتش از منی سفید شده بود. تنها راه اینکه بفهمم چی شده، مست کردنش بود. رفتم یه گیلاس شراب آوردم و دادم دستش. بدنش رو می مالیدم و اونم یواش یواش داشت شراب می خورد. گیلاسش رو دوباره پر کردم دستم رو بردم تو. لب های کسش رو گذاشتم بین انگشتام. طناز اینکار رو خیلی دوس داره. یه نگاه به چشماش انداختم، قرمز شده بود. شراب گرفته بودش و خودش شل کرده بود. الان یه گیلاس دیگه من رو به هدفم می رسوند. گفتم عزیزم اینو سر بکش تا برات پرش کنم. زیاد راقب به نوشیدن نبود ولی با اصرار من دومی رو هم سر کشید و من سومی رو براش ریختم. بوسش کردم و از لب و چونه بوس کنان به گردنش رسیدم. تاپ و سوتینش رو هم در آوردم. به بازی کردن با سینه هاش و خوردن نوک ممه هاش ادامه دادم تا گیلاس سوم رو تموم کنه. حسابی حشری شده بود. گیلاس رو ازش گرفتم. شل روی مبل افتاده بود. همینطور می خوردم و پایین می رفتم. نافش رو که می بوسیدم قلقلکش گرفت و خندید. گفتم موش موشک خائن نخند، الان کونت رو پاره می کنم! خواهش کرد که تو کونش نذارم و من گفتم باید به من بگی که چه خبره؟ چرا تمام بدنت رو شهوت گرفته؟ چند نفر تو رو گاییدن؟ والا بی‌رحمانه تو کونت میذارم. با آخ و ناز شروع کرد. آخه عزیزم تو همیشه سر کاری، با من بیرون نمی آی و بهانه های مختلف. واسه همین این دفعه با بابات دادم. بابات خیلی مهربونه، برام خرج می کنه و الان فهمیدم خوب بلده منو حال بیاره و کیرش هم بهتره! دیگه مطمئن شدم که اشتباه نکرده بودم. راغب بودم که برام تعریف کنه چطور به بابام داده. گفتم مگه بیرون نرفته بودید؟ و دستم رو بردم سمت سوراخ کونش. طناز بازی کون رو اصلا دوست نداره. از جاش پرید و گفت من که دلیلش رو گفتم، چرا انگشتم می کنی. انگشتم رو رو سوراخش فشار می دادم و گفتم من توضیح کامل میخوام. تو خواستی یا بابام خواست که باهاش سکس کنی؟

جواب داد: “بعد از اینکه از بیرون اومدیم اتفاق افتاد. راستش نمی دونم، یهویی شد. یه دفعه خودم رو تو بغلت پیدا کردم. وقتی بغلش کرده بودم، یه چیز سفت بهم خورد و فهمیدم که تحریک شده. منم یه دفعه دلم خواست و خودم رو بهش چسبوندم و دهنش رو بوسیدم و اونم ولم نکرد. با دستش باسنم رو به سمت خودش کشید. بزرگي کیرش رو حس کردم. سیخ شده بود. دیوونه شدم و سینه هام رو بسمتش بیشتر فشار دادم. دستام رو دور کمرش حلقه کردم که این لحظه خوش زود تموم نشه. همین‌طوری داشتیم لب همدیگر رو می بوسیدیم. دستاش رفت رو کونم و سوراخم رو لمس می کرد. من که از بازی کون خوشم نمی اومد، دستاش رو گرفتم و ازش فاصله گرفتم. به بهانه خوردن آب رفتم آشپزخونه. بابات بد جوری حالش عوض شده بود. پشت سرم اومد. نزدیک یخچال از پشت بهم چسبید. از روی لباس یه دستش رفت سینه م و دست دیگه ش رو کسم. کیرش خیلی سیخ بود. من اصلا یادم رفت واسه چی رفتم آشپزخونه. مدتی از جام تکون نخوردم تا کمی به هم عادت کنیم و من خجالتم بریزه. از پشت گردنم رو می بوسیدیم و دستش کم کم رفت داخل شلوارم و رسوند به کسم. از خیس بودنش احساس شرم کردم. انگشتاش نرم بود و به من خوش می گذشت. اون‌یکی دستش رو آورد پایین رو کمرم و پایین تنه م رو لخت کرد. جلوتر رفتم و رو یه صندلی خم شدم. با انگشتاش داشت کسم رو باز می کرد. خیلی دلم می خواست ولی احساس خوبی نداشتم. دستش رو کشیدم کنار. بابات خودش رو لخت کرد. کیرش رو گذاشت لای پاهام و سر داد سمت کسم. بدست دیگه ش رفت زیر سوتینم و نوک ممه م فشار رو داد. دردم اومد و حواسم پرت شد. خواستم پاشم که دیدم از زیر نوک کیرش رو فرو کرده تو کسم. کار از کار گذشته بود منم تحریک شده بودم و از کسم آب زیادی راه افتاده بود. خجالت کشیدم و عرق سردی بدنم رو فرا گرفت. ولی هر دو تامون تو حال خودمون نبودیم. دو تا دستم به صندلی بود که نیفتم و بابات دست دیگه ش از زیر شکمم برد و سمت خودش فشار داد که راحتر فرو کنه. بعد از چند جابجایی کوچیک، تلمبه ها شروع شد و هر لحظه عمق و سرعت بیشتر می شد. تنها چیزی که الان مهم بود لذت بردن بود. منم باهاش هماهنگ شدم و نفس هام عوض شد. دیگه خجالت نمی کشیدم، شاید یاد اول زندگی زناشوییم با پسرش افتاده بود و می خواست جبران کنه. آخه میدونست که شب زفاف پسرش نتونسته بود منو بکنه و تا مدت چند ماه باکره بودم. از کم بودن فعالیت پسرش خبردار شده بود. الان داشت کمبود رو جبران می کرد. هر دو داشتیم به اوج می رسیدیم. آروم کیرش رو کشید بیرون و هدایتم کرد به اتاق خواب. می خواستم باهاش چشم به چشم شم، اینه که تاپ و سوتینم رو کندم روبروش ایستادم. عروس و پدر شوهر لخت ایستاده بودیم و کیر کلفت پدر شوهر تلو تلو می خورد. لبش رو گاز گرفتم و بوس کنان رفتم پایین تا به کمرش رسیدم. باور نمی کردم که چه کار کثیفی دارم می کنم. یه جورایی با این فکر تحریک تر هم شدم. به خایه هاش و کیرش زبون می کشیدم و می خواستم از ساک زدن طفره برم. کیر شوهرم رو هیچوقت ساک نمی زدم و یا زبون نمی کشیدم. یعنی از این کار لذت نمی بردم. این کمی فرق می کرد. هم بدنش خوش فرم بود و هم کنترل دست یه از خودم بزرگتر بود که می بایست بهش گوش بدم. من بیشتر دوست داشتم با اندامش بازی کنم. بابات با مهربونی ایستاد و اصلا تکون نخورد تا من هر کاری دوس دارم با کیر و خایه ش بکنم. حتی وقتی خایه ش رومی پیچیدم حس کردم دردش گرفت. بعد از یه مدتی خودم رفتم رو تخت و به پشت خوابیدم و پاهام رو بلند کردم و اونم رو شونه اش گذاشت. با دستم کیرش رو گرفتم و رو کسم گذاشتم. با کیر شوهرم فرق داشت. سنگین تر و خوش فرم تر بود. خایه هاش درشت بود و من بیشتر باهاش حال می کردم. شوهرم همیشه تو سکس عجله داشت، ولی اون با اینکه داشتیم خیانت می کردیم ولی خیلی حوصله داشت و بهم توجه می کرد. خایه شو گرفتم و کیرش رو روانه کسم کردم. نکرده داشت ازم می ریخت، دستم رو برداشتم و خودم رو بهش نزدیکتر کردم که بتونه راحت تر منو بگاد. کیرش سر خورد تو و من پاهام رو به گردنش قفل کردم. شیرین داشت تلمبه می زد و من که اندامم خیلی کوچیکتر بود، عملا رو هوا بودم و با تلمبه های اون موج می زدم. ضربه های خایه هاش به کونم و کلفتی کیرش تو کسم در عرض چند دقیقه منو به لذتی رسوند که هیچوقت تجربه نکرده بودم. باباتم هم داشت لذت می برد و هی می گفت بخورم کس عروس خوشگلم رو. خوشحال بودم که لحظات وصف ناپذیری رو برای پدر و پسر فراهم می کردم. ممه هام با ضربه های بابا تکون می خورد و از شدت لذت نوکش جمع شده بود. ناگهان موجی از لذت بدنم رو گرفت. در کل بدنم خوشی رو حس کردم که تا حالا تجربه نکرده بودم. اینقدر شدت انقباض های بدنم شدید بود که باباتم از فشار دیواره کسم رو کیرش احساس کرد و برای اینکه من بیشتر لذت ببرم یکی از ممه هام رو گرفت و نوکش رو فشار داد. این لذت باور کردنی نبود. آب زیادی ازم ریخت و باعث شد که اونم به اوج برسه. کیرش رو بیرون کشید و قطره های آبش به هوا فوران کرد. تمام سینه و شکمم از آب بابات و رو تخت از آب من خیس شده بود. صدای درب رو شنیدم و خودم کنار کشیدم و از شرم رو تختی رو دور کمرم پیچیدم و لباسام رو برداشتم به حموم فرار کردم. اونجا شکمم رو با شورتم تمیز کردم ولی تو اتاق خواب بابات لباس نبود. ناچارا همونا رو پوشیدم و اومدم رو مبل. برای همین بود که بهت گفتم از ورزش برگشتیم. ببخشید که دروغ گفتم.”

من مونده بودم که چکار کنم. برام خیلی عجیب بود. انتظار داشتم که یه جورایی تماس داشته باشن ولی اینکه زنم به بابام داده باشه، منو تو یه شرایط خاصی قرار داده بود. پا شدم و بدون هیچ حرفی از خونه خارج شدم.

نوشته: فرشید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18