رفتن به مطلب

داستان سکسی عاشق زن بابا شدم


poria

ارسال‌های توصیه شده


کمبودهای زن بابام 1
 

من ۲۳ سالمه و پدر و مادرم از هم جدا شدن و بابام ۲ سالی میشه با یه زن ۳۷ ساله ازدواج کرده رابطشون فقط چند ماه اول خوب بعدش سرد شدن

قرار شد ۳ روزی برم پیش پدرم بمونم و تو یه کاراش کمکش کنم وقتی که رسیدم چون شب قبلش نخوابیدم تا خود شب خوابم برد وقتی بیدار شدم دیدم بابام و زنش دارن میرن بیرون شام بخورن به من اصرار کردن ولی قبول نکردم گفتم خودتون برین خوش بگذره. وقتی رفتن منم یه چرخی تویه خونه زدم و شام ساده درست کردم خوردم. زن بابام راستش راحت میگرده تویه خونه لباساش بدن نماست و به قولی کیر شق کن. رفتم تویه اتاق خوابشون دیدم لباس عوض کرده انداخته روی تخت ست شورت و سوتینش خیلی قشنگ بود وسوسه شدم رفتم سروقت کمدش دیدم اون ست فقط شوخی بود انواع لباس خواب و ست بیکینی و کاستوم های مخصوص سکس داشت. کیرم خیلی شق شده بود سریع اومدم بیرون تا نیومده بودن
وقتی از بیرون اومدن دعواشون شده بود زن بابام بغض داشت ولی به روی خودش نیاورد و سلام کرد بهم و برام غذا آورده بود بخورم بابام که سریع رفت تویه اتاقش درو محکم بست
زیاد پیگیر نشدم چی شده حدود ساعت ۱۲ شب بود دیدم از اتاق خواب اومد بیرون نشست روی مبل فیلم ببینه
آروم از پشت سرش رفتم گفتم میتونم منم ببینم؟
ناراحت گفت آره عزیزم بیا بشین با هم ببینیم
همش تصور می‌کردم الان چه ستی زیر لباسش پوشیده منم چشمم همش به خط سینه هاش بود
دیدم ناراحته خواستم حالشو خوب کنم که بیشتر بتونم نزدیکش بشم رفتم از یخچال خوراکی برداشتم آوردم دیدیم
کم کم داشت روش تاثیر میزاشت نشست به دل درد کردن که بابات توجهی بهم نداره وقتی هم که با همیم دعوامون میشه گفت سارا شاید بهتره بچه بیارین (خواستم از رابطشون بفهمم)
سارا: من و بابات فقط برای استراحت کنار هم میخوابیم حتی گاهی من روی مبل خوابم میبره مگه دلش برای من تنگ میشه بخواد بچه بیاریم؟
غیر مستقیم منظور رسوند که سکس درست و حسابی هم ندارن پاهاشو جمع کن خط کونش داد فریاد میزد از شهوت تنم یخ شد رفتم پتو آوردم گفت سردت شده خب کولر رو خاموش میکنم گفتم نمیخواد راحتم اینجوری نصفه فیلم رفت. فیلم هم درام بود سارا بیشتر کمبود هاشو حس میکرد بغضش می‌گرفت یهو گفت منم سردم شد حوصله ندارم پتو بیارم دلو زدم به دریا گفتم خب بیا اینجا با هم گرم بشیم با کمی اصرار قبول کرد. کف پاهاشو چسبوند به پاهام گفتم چقد یخی سارا گفت شاید بخاطر حالم باشه بیخیالش عزیزم فیلم ببین.
فیلم رو استپ کردم نشستم باهاش حرف زدم
گفتم تو زن خوبی هستی مهربونی ظاهرتم که خیلی قشنگه
سارا: ممنون عزیزم ولی اینا رو تو میبینی بابات که نمیبینه
من:واقعا منم نمیدونم بابام چرا قدرتو نمیدونه هر کس جای اون بود تمام وقتش رو برای چنین زنی میداد و از زیبایی هاش استفاده میکرد
سارا: کاش یکم از تو به بابات اضافه میشد ولی خوشحالم برای همسر آیندت
خلاصه بعد کلی صحبت و فیلم سارا رفت خوابید

حرفام جواب داد صبح اومد بیدارم کرد گفت پاشو صبحانه بخور بعدش کمکم بیا خرید
رفتیم و اومدیم بابام گفت داره میره سفر کاری تا ۲ روز بهم گفت بیشتر بمون پیش سارا تنها نباشه منم از خدام بود
عصر بود که سارا غذا واسه شام درست کرد رفت حموم منم تصمیم گرفتم تا میاد بیرون میز بچینم یکم روحیه بگیره
اومد بیرون دید چراغ خاموش شده و روی دیوار شعله های شمع رو دنبال کرد با خنده هاش گفت چیکار کردی تو دیوونه؟ گفتم میخوام افتخار شام خوردن با یک خانم مهربون رو داشته باشم اومد سمتم ولی با فاصله بغلم کرد گفت خیلی خوشحال شدم الان میرم آماده بشم شام بخوریم گفتم قشنگ ترین لباستو بپوش ریز خندید ولی چیزی نگفت
وقتی اومد یه لباس بلند و تقریبا تنگ پوشیده بود که بغلش زاپ داشت و شلوار پاش نبود
اصلا نمیتونستم به چیزی جز سکس باهاش فکر کنم
صندلی رو براش کشیدم نگام کرد گفت امشب حسابی جنتلمن شدی
گفتم شاید شایسته این تدارکی
چشماشو خمار کرد نشست گفت ممنونم فدات شم
شروع کردیم به شام خوردن از خودش گفت و شروع کرد از من تعریف کردن اینکه چقد خوب و مهربونم منم سعی می‌کردم نفهمه دارم به سینه هاش نگاه میکنم
دستش و گرفتم گفتم دوست ندارم ناراحتیتو ببینم امیدوارم خوشحالت کرده باشم
با موهاش ور می‌رفت و لباشو گاز میزد تند تند نفس می‌کشید مثل اینکه از این استقبال حشری شده بود
گفت یکم لباسم اذیت میکنه میرم زود برمیگردم
۵ دقیقه ای شد و نیومد منم واسه اینکه یهو برم داخل تنشو ببینم دیدم نشسته روی تخت داره جق میزنه
جیغ زد خودشو جمع و جور کرد منم سریع جلوی چشامو گرفتم گفتم ببخشید باید در میزدم
تند تند شرتشو کشید بالا شروع کرد به گریه کردن
رفتم پیشش گفتم سارا اتفاقی نیفتاده بخوای الان گریه کنی
سارا: دیگه باید چی بشه؟ بابات اینقدر بی توجه شده دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم با کارت خیلی احساساتی شدم دیگه دارم از خودم متنفر میشم
رفتم نشستم کنارش گفتم تو از زیبایی هیچی کم نداری مشکل از تو نیست
دیدم اومد بغلم گفت نوازشم کن
دست کشیدم به کمرش گفتم من کنارتم قدر زیبایی تو میدونم
سرشو آورد بالا نگام کرد لبامو بوسید ولی سریع جدا شد گفت ببخشید اصلا نمیفهمم چیکار دارم میکنم
منم چسبیدم به لبش دراز کشید روی تخت آروم رفتم سراغ گردنش دیدم داره ناله هاش شروع میشه از تخت پاشد موهاش زد کنار اشاره کرد لباشو باز کنم براش
از پشت لباسشو در آوردم از پشت گردنش شروع کردم به بوسیدن و خوردن تا پایین چرخید سمتم لبامو بوسید دکمه های لباسمو باز کرد انداخت یه گوشه با دستای نرمش از روی شلوار کیرمو مالوند دست انداخت کیرمو از شلوار درآورد زانو زد شروع کرد به ساک زدن موهاشو تویه مشت گرفتم تویه دهن شروع کردم به تلمبه زدن تا ته فشارش دادم حس خفگی بهش دست بده اونم با ناخون می‌کشید روی پاهام
تخمامو تویه دهنش کرد برام جق میزد انقدر حشری شدم از دهنم پرید سارا میخوام کصتو بکنم
پاشد هولم داد روی تخت خیلی حشری بود معلوم بود خیلی وقته بابام نکردتش تشنه کیر بود کامل لخت شدیم دستشو گذاشت جلوی دهنم با اون یکی دستش کیرمو تنظیم کرد روی کصش آروم نشست روش
تنگی و خیسی کصش دیوونم میکرد همینجور که لب و گردن و سینم رو می‌خورد تند تند روی کیرم شیک می‌رفت منم دستمو حلقه کردم دور کمرش تلمبه زدم
صدای آه و نالش تویه اتاق پر شده بود
غرق لذت بودیم که چرخوندمش اون اومد زیر تنم
کیرم چند بار کوبیدم روی حجم پوف شده کصش چشاش و سفید کرد گفت نمیخوام جای خالیشو حس کنم بکن توم منم با خیسی کصش فرو کردم پاهاشو حلقه کرد دور کمرم تا خایه فرو کردم تویه کصش
دستمو بردم پایین حین تلمبه براش مالیدم لذتش دو برابر شد ناله هاش تبدیل به جیغ شد
دم گوشش که دارم مک میزدم لاله هاشو گفتم آبم داره فوران میشه سارا چیکارش کنم؟
نگام کرد با دهن باز شده از شهوت گفت میخوای بریزیش توم؟ صدام داشت میلرزید گفتم نمیتونم اینکارو بکنم که دیدم هولم داد پاشد داگی شد تفشو مالید به کونش گفت کیر خیستو بکن توش عشق من
کمی سوراخشو لیس زدم شل بشه کیرم که حسابی خیس بود فرو کردم تویه کونش ۱ دقیقه ای باهاش ور رفتم تلمبه زدم گردنشو از پشت گرفتم آبمو با تمام سرعتش ریختم تویه کون گرد و خوش فرمش روش دراز کشیدم

نوشته: جای خالی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18