رفتن به مطلب

داستان گی بازی های منو رفیقم


behrooz

ارسال‌های توصیه شده

 

ماجراهای مهدی و مرتضی

سلام من مهدی هستم و اسم مستعارم کامران
ماجرای من از جائی شروع شد که توی سایت طبق معمول برای مفعول ها پیام می گذاشتم . اما هیچ خبری نمیشد
یه روز یکی بالاخره به پیام ما جواب داد و خودش رو با نام مستعار مرتضی معرفی کرد
کمی چت سکس کردیم و قرار شد پیام بده و هماهنگ کنیم همدیگر رو ببینیم و بعد یکی دو روز قرار شد انتهای شهرک گلها توی تهرانسر قرار بزاریم

من از طرفی خوشحال از اینکه بعد از سالها بالاخره منم به آرزو دارم میرسم و از طرفی هم کمی دلشوره داشتم خوب هم بار اولم بود میرفتم سر قرار و باورم نمیشد
قرار شد اون با ماشینش بیاد کوچه های ته شهرک لوکیشن بده منم بعد از کلی چرخیدن دیدم یه ماشین جفت راهنما وایستاده پست یه اتوبوس که داخلش بودیم ساعت حدودا ۸ شب بود رفت و آمد هم خیلی نبود خوشبختانه کسی از اون تردد نمیکرد رفتم نزدیک و دیدم تنهاست و شماره پلاکش هم درسته شیشه رو زدم گفتم سلام فکر کنم شما مرتضی باشی گفت بله این روهم بگم عکس من رو قبلش دیده بود گفت بله مهدی جان و نشستم توی ماشین و یهو بغلم کرد و من چون وحشتناک شهوتیم سریع بغلش کرد و ناگهان کیرم شروع کرد به سیخ شدن و پاره شدن شرتم در حالی هنوز داشتیم همدیگر رو می بوسیدیم و چند دقیقه بعد گفت سالار رو بیار بیرون از نزدیک ببینم و دار در آوردم با سرعت رفت پایین و شروع کرد کله کیر رو خوردن و با ذوق خاصی میخورد و گاهی هم تا ته حلقی میرفت و بعد از چند دقیقه من داشتم ارضا میشدم ترس دیده شدن و از طرفی لذت بخش ترین حس دنیا رو تجربه میکردم و گفتم الان بیاد چیکار کنم گفت کاریت نباشه فقط خواستی ارضا بشی سرم رو یکم فشار بده و من چند دقیقه بعد سرش رو فشار دادم پایین متوجه شد تا نبض کیرم که زد فهمید دارم ارضا میشم سرش رو برد پایین تر و کلی آب از من اومد و داشتم توی ماشین از هیجان شهوت پرواز میکردم و دادم در اومده بود و همه آبم رو توی دهنش ریخت و بعد که من اروم شدم و تخلیه شدم سرش رو آورد بالا و ریخت توی دستمال و کمی بوسیدمش و از هم جدا شدیم

داستان اولم رو با مرتضی گفتم براتون
طبق معمول من و مرتضی چند باری باهم سکس کردیم و چون تکراری میشد کلی میگم که چند بار دیگه همدیگر رو دیدم
یبارش که قرار گذاشتیم همدیگر رو ببینیم.اوکی شد توی جاده احمد آباد مستوفی قبل استخرملک دست راست وارد شهرک میشه قبلش یه چهار دیواری هست که اصطلاحا منبع آب منطق میگن اونجاست و خیلی ها هم دیدنش کجا رو میگم
کمی عقب تر خاکی بزرگی داره هر دو با ماشین رفتیم اونجا و چراغ ها رو خاموش کردیم و پیاده شدم رفتم توی ماشینش و سریع شلوارم رو پایین کشیدم و اونم افتاد به جونش طوری میخورد که باورم نمیشد صدا شلاپ و شلوپ آب دهنش من رو وحشی تر میکرد و بازم ترس از دیده شدن اذیتم می کرد ولی شهوت که بیاد وسط ادم نمیدونی چی دورش میگذره اون انقدر شهوتش زیادتر از من بود که کلا پیراهن وشلوارش رو در آورد و من مات مونده بودم لخت لخت بود و سریع رفت عقب ماشینش و به شکم خوابید و من رفتم پشتش و شروع کردم کیرم رو روی سوراخش کلی فشار دادم از بس تنگ بود نرفت تو و دوباره برگشتم و شروع کرد خوردن که یهو آبم داشت با فشار می آمد سرش رو دوباره فشار دادم پایین و کل آب داغم رو ریختم توی دهنش و با مکش قطر های جا مونده و میکشید توی دهنش دوباره خالیش کرد توی دستمال و هر دو آروم شدیم و دوباری هم توی همون جاده احمدآباد که رو بروش زده ساختمان شهرداری و پشتش اون انتها خاکی داره که رفت و امد خیلی کمه روزهای پنجشنبه می رفتیم اونجا و ساک های وحشتناکی میزد و آبم رو می ریخت توی دهنش و بعد خالی میکرد در کلا ۵ یا ۶ بار باهم بودیم و خوب اون بعدش رفت و من تنها شدم.

سکس گی سوم من با مرتضی در ماشین
سلام به همگی دوستان
تاریخ ۲۱_۶_۱۴۰۲
سکس جدید من و مرتضی
راستش من ۳ روز قبلش یعنی ۱۹_۶_۱۴۲ طبق معمول داشتم توی سایت کونباز
گشتی می زدم کلیپ و عکس و نوشته دیگران رو می خوندم و چون پروفایلم تو ی سایت کونباز به دلیل نامعلومی پاک شده بود و منم دوباره جدید ساختم
که اگر دوستان مفعول که باهاشون بودم گمم کردن بازم بر اساس اطلاعاتم پیدام کنن
مرتضی دوستم که من باهاش چند باری بودم و نفهمیدم چی شد و بین ما که فاصله یک ساله افتاد دوباره بر اساس اطلاعات من تونسته بود من رو پیدا کنه و برام پیام گذاشت کجای اسلامشهر ی و آقا مهدی خودتی و منم گفتم شما من رو میشناسید
به من گفتم خوب شک دارم پارسال دوستی داشتی که پرشیا داشته باشه و منم گفتم آره یه دوستی داشتم که پرشیا نقره ای داشت گفت اولین بار کجا دیدیش گفتم تهرانسر و سکمون هم پشت یه اتوبوس مخفی شده بودیم و دید نشانه ها درسته و اینجوری بود که دوری یکساله تمام شد
داستان ساک زدن های محشرش رو براتون در دوتا سکس های قبلی براتون نوشتم و خلاصه قرار شد ۳ روز بعد همین تاریخ که گفتم همدیگر رو ببینیم
مرتضی و من بعد کلی چت سکسی قرار شد
که مرتضی از ۱۵ خرداد ساعت پنج و نیم از محل کارش راه بیوفته و بیاد توی جاده احمد آباد و من هم ساعت شش قرار شد حرکت کنم و برم سمت جاده احمد آباد مستوفی و بلاخره همون جای همیشگی خلوت خودمون که رسیدم دیدم مرتضی توی ماشین منتظر منه
منم رسیدم بهش و چراغ دادم و جلوی ماشین مرتضی نگه داشتم و همجا کامل تاریک شده بود و از اونجا گاهی ماشین رد میشد و چون تاریک هست توی ماشین خوب دیده نمیشه خلاصه اومدیم پایین ماشین و بعد یه سال دوری همدیگر رو بغل کردیم و بعدش رفتیم توی ماشین و هر دو رفتیم صندلی عقب ماشین محیط چون خطری هست سریع من شلوارم در آوردم تا زانو و کیرم رو درآوردم و همزمان من مرتضی هم شلوارش رو کامل در آورد لخت لخت و تا توی اون یه ذره نوری که بود کیرم رو دید شروع کرد با اشتیاق حمله سمت کیرم و به سرعت کرد دهنش و شروع خوردن ۳۰ یا ۴۰ ثانیه بیشتر نخورد و کلی قربون صدقه کیرم میرفت منم که از شدت شهوت داشتم دیوونه میشدم و داشتم آماده میشدم تا با کیرم سرواخ مرتضی رو بعد یک سال فتح کنم
من نشستم وسط صندلی عقب که مرتضی بتونه بین دوتا پای من بمونه و آروم بشینه روی کیر من باورم نمیشد داشتم کون تنگ مرتضی رو فتح میکردم . بعد مرتضی به اندازه دو تا نخود ژل زد به سوراخش و خودش رو به کمک من تنظیم کرد روی سر کیرم و آروم با نوک کیرم روی سوراخش چند بار بازی بازی کرد و آروم نشست که به خاطر روان شدن ژل ، کیرم کم کم شروع کرد به داخل رفتن و مرتضی هر مرحل که کیرم میرفت تو مرتضی شهوتش بیشتر و اخ و اوخش زیاد میشد
بعدش مرتضی ثابت موند و من شروع کردم از پایین به سمت بالا عقب جلو کردن هر بار که کیرم میامد لبه سوراخ و یا تا ته توی کون که میرفت هر دو منفجر می شدم و بعد ۵ یا ۶ دقیقه دیدم داره میاد و چون سخت بود کنترل کردنش مرتضی رو فشار دادم روی کیرم و تمام آبم رو با فشار پرتاب کردم سمت بالا نمیدونید چه حالی داره وقتی تمام آبت رو بدون استرس و نگرانی خالی میکنی توی سوراخ مفعولت و اونهم با رضایت کل آبت رو توی خودش ذخیره میکنه چه حالی میده و کمی صبر کردم تا کلش خالی شد تو سوراخ کون مرتضی در همین حال یهو توی آینه دید که یه ماشین داره میاد و من چند تا دستمال گذاشتم زیر کونش که آبم یهو نریزه این دستم و چند دستمال نگهداشتم روی کیرم که آبم بازم نریزه و سریع نشست صندلی جلو تا اون ماشین رد بشه و سریع جمع کرد یک و حرکت کردیم و رفتیم

نوشته: mahdishahvani5758

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.