رفتن به مطلب

سکس ممنوعه با زن شوهردار


behrooz

ارسال‌های توصیه شده


سکس با عشق ممنوعه
 

سلام به همه عزیزان این داستان رو میخوام براتون تعریف کنم یه واقعیت هست و هیچ وقت خودم فکرشم نمیکردم چون همیشه مخالف این بودم با زن شوهر دار رابطه داشته باشم پس نمیتونم بگم پشیمون یا راضی هستم اگه غلط املایی هم بود ببخشید برم سر داستان
من علی هستم ۳۷ساله از قزوین چند ماهی بود از زنم به خاطر اختلاف عقاید دینی جدا شده بودم چون اون خیلی مذهبی بود و همین شده بود مشکل ما هرچند توهمین مشکل ها خیانت هم کرد واسه همین کلا از همه چیز و همه جا دل کنده بودم هر زنی رو میدیدم فرار میکردم همه زن ها رو به چشم خیانت کار یا کسی که فقط واسه مهریه ازدواج میکنه میدیدم چون این جدایی باعث شد خونم ماشینم و هرچیزی که داشتم صفر بشه مثل یه جوانی که تازه از خدمت اومده و پول توجیبی هم نداره اقایان احتمالا بیشتر تایم بعد از خدمت رو درک میکنن چون کار نداری و پول هم نداری برای خودم یه خونه مجردی گرفته بودم فقط میرفتم سرکار و باشگاه واقعا بیرون نمی اومدم پیش هیچ دوست و رفیقی هم دیگه ای هم نمیرفتم حدودا ۵ ماهی از جدا شدنم گذشته بود که ازباشگاه برمیگشتم یه خانم با قد ۱۷۰ و حدودا ۶۰ کیلو ولی بسیار زیبا باکلاس از راه رفتنش مشخص بود خانم باشخصیتی هست به همراه یه پسر بچه ۶ساله تو حال خودم بودم از کنار هم رد شدیدم برای چند لحظه چشم تو چشم شدیم واقعا نمیدونم چی شد که همه بدبختی هامو فراموش کردم و رفتم دنبالش اصلا امید نداشتم که حتی نگاهم کنه من یه ادم عادی نمیگم خوشگل یا هرچیزی دیگه ۱۸۵ قدم ۹۰ وزنم هیکلم خوب بود واسه باشگاه ولی قیافه معمولی داشتم بهش پیشنهاد دادم اول گفت نه بچش جلوتر بود بازی میکرد یخورده اصرار کردم تو کاغد شمارمو نوشتم دادم ولی مطمن بودم تماس نمیگیره رفتم خونه دوش گرفتم چندساعت بعد دیدم گوشیم زنگ میخوره جواب دادم باور نمیکردم خودش باشه باهاش حرف زدم هفته گذشت اصلا به فکر سکس نبودم چون واقعا بهم ارامش میداد اینقدر خوب و مهربون بود با اینکه ۲تا بچه داشت و من نداشتم اگه شوهر نداشت باهاش ازدواج میکردم شوهرش تو جنوب کار میکرد متاسفانه معتاد بود دست بزن داشت ولی پولدار هم بودن هر۲ماه دوهفته می اومد خونه تا بعداز یه مدت بهش پیشنهاد دادم بیاد خونمون صبح بود اومد تا اون روز بدون مانتو حتی ندیده بودم چون جوری عاشقش شده بودم که به هیچ چیزی فکر نمیکردم وقتی لباس عوض کرد فقط حذب بدنش شده بودم با اینکه ۲تا بچه داشت یه هیکل بی نقص بدون کوچکترین شکمی رو مبل نشستیم یخورده از رولباس مالیدم دیدم چشماش خمار شده و برای بار اول لباس هاشو دراوردم همون چیزی که فکر میکردم سینه ۷۵ بدن سفید واقعا محشر بود شروع کردم لب گرفتن و تا گردنش رو خوردم دیدم کسش خیس اب میاد شروع کردم به سینه هاشو خوردن دیگه شروع کرد به پیچیدن به خودش منم براش کم نذاشتم با حوصله سینه هاشو خوردم و رفتم سمت کس پر ابش اولین زبونم رو کشیدم آهش بلند شد و خوب خوردم درحدی شهوتی بود که یه ربع کسش رو خوردم فقط ۲بار ارضا شد هیچ زنی رو تا اون روز اینجوری ندیده بودم دیگه حال نداشت بهم گفت دراز بکش اومد روم شروع کردن خوردن ولب گرفتن وقتی شروع به ساک زدن کردن واقعا مثل پورن استارها هیچ وقت فکر نمیکردم یه زن بتونه اینجوری ساک بزن تودهنش کامل میچرخوند زیر خایه همو اگه قرص نخورده بودم وتاخیری نمیخوردم مطمن بودم اینقدر لذت برده بودم که ارضا میشدم بلند شد و نشست رو کیرم داخل کسش انگار کوره بود از بس داغ بود هربار که رو کیرم مینشست صدای بلند شهوتیش کل خونه رو میگرفت چند دقیقه همینجوری کرد تا دیگه نتونستم و نشست جلوم منم رو سینه هاش خالی کردم ولی چون قرص خورده بودم هنوز سیخ بودمنم نمیخواستم تموم کنم دوباره شروع کرد به ساک زدن و دیوانه کردن من اینبار داگی شد و کردم توکسش و آروم انگشت میکردم تو سوراخ کونش گفت از عقب نه فقط انگشت کن منم همون کارو میکردم دوباره بالش گذاشتم به شکم خوابید و باسنش کامل اود بالا و کردم کسش که خودش گفت اینجوری بیشترین لذت رو میبره چون خیلی حال میکنه فکر کنم ۴یا ۵بار ارضا شد که من توعمرم ندیده بودم یه زن بتونه اینقدر ارضا بشه و بعداز ارضا از دفعه قبل بهتر بشه گفتم میخوام از عقب مخالفت کرد گفت چون کلا ۲بار داده فکر میکردم الکی میگه با اصرار قبول کرد وازلین اوردم قشنگ چرب کردم با انگشت یه ربع فقط سوراخش رو گشاد کردم به شکم خوابید منم آرام و یواش گذاشتم داخل داشت درد میکشید گریه میکرد خواستم بیارم بیرون که نذاشت گفت ارضا شو بریز داخل منم خیلی اروم عقب جلو کردم تا دردش کم شد خیلی طول کشید تا جاباز کنه ولی وقتی دردش کمتر شد واسش شد لذت تا حدی که ارضا شد منم با تمام وجود تو کونش خالی کردم و همونجوری روش خوابیدم تا کیرم بخوابه خودش بیاد بیرون ۴سال باهم بودیم بدون اینکه کوچکترین خیانتی بهم بکنیم بهترین دوران زندگی من بود و اخرش به خاطر شغل شوهرش کلا از قزوین رفتن من هیچ وقت نمیتونم فراموشش کنم چون تو بدترین دوران زندگیم بهترین روزها رو برام ساخت و ارامش بهم داد بعد از اینکه رفت بعد از یه مدتی گفت شوهرش ترک کرده واقعا بهترین خبر بود برام چون اون عشق ممنوعه لایق بهترین زندگی ها بود درسته برای بار اول تو عمرم با زن متاهل رابطه داشتم ولی هیچ وقت پشیمون نیستم چون از ته دلم عاشقش بودم هنوز هم خیلی وقتی به فکرش هستم و با خودم یاد خاطرات میکنم ببخشید اگه طولانی بود

نوشته: محمد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18