رفتن به مطلب
  1. kale kiri

    kale kiri

  2. gayboys

    gayboys

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • mohsen
      لایو دختر هات ایرانی . تایم: 02:30 - حجم: 17 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • mohsen
      آقای کاکولد سلام! - 1   من پیمان هستم 30 سالمه و در مشهد زندگی میکنم از همسرم به خاطر دعواهای بچه گانه جدا شدم و الان تنها زندگی میکنم. یک مغازه کوچیک دارم که توش فیلم و بازی و لوازم جانبی کامپیوتر و موبایل می فروشم. از اونجایی که هم از نرم افزار و هم از فیلم و هم از بازی سرم درمیاد خیلیا میان پیش من برای خرید برای همینم خدا رو شکر وضعم بدک نیست. حدود یکسال پیش یک خانومی به اسم مهگل که تقریبا 35 سالش بود میومد از من فیلم های مختلف هم برای خودش هم برای دختر 8 ساله ش میخرید. میدونستم متاهله و بسیار پر حرف هست وقتی میومد تو مغازه میدونستم که شانس بیارم 1 ساعت دیگه از مغازه میره بیرون. البته زمان هایی که با بچه ش بود بچه ش بعد 10 دقیقه حوصله ش سر میرفت و گیر میداد که میخوام برگردم و مجبورش میکرد برگرده خونه. اون موقع فشار تنهایی روم خیلی بود و اوائل دوست داشتم زود بره ولی بعد یه مدت به حرفاش گوش میکردم. فهمیده بودم با شوهرش مشکل داشت و خیلی تو لفافه فهمیده بودم مشکلشون اینه که شوهرش بهداشتش رو رعایت نمیکنه، چاقه و ورزش نمیکنه و کلا آدمی نیست که وقتی تو خیابون کنارش راه بره بهش افتخار کنه. خب تقریبا هر روز میومد مغازه و برای دخترش کارتون میخرید کلی حرف میزد آخرم میرفت. منم گوش شنوا بودم. یه روز به خط کاریم زنگ زد و بعد معرفیش گفت کامپیوتر شون خراب شده و میشه بیام حلش کنم؟هزینه ش هرچی باشه رو میدم. اونقدری به مغازه رفت و آمد داشت و حرف های خصوصی زندگیش رو گفته بود که تقریبا میدونستم این یعنی چی اما به خودم و شیطون لعنت فرستادم و گفتم خاک بر هولت کنن که تا یک زن باهات درد دل کرد جو گرفته ات و فکر کردی خبریه و رفتم خونه شون. خونه شون طبقه 4 یک آپارتمان ساده و بدون آسانسور بود. له له زنان رفتم تا رسیدم به واحدشون. در نیمه باز بود در زدم یک صدایی از دور اومد که بیا تو. رفتم و تو هال صبر کردم تا دیدم مهگل اومد. یک نیم تنه سفید پوشیده بود اینقدر نیمه تنه ش کوتاه بود که سوتین فانتزی قرمزش خودنمایی میکرد. یک شلوارک لی آبی پوشیده بود. بوی عطر تند زنونه ش فضا رو پر کرده بود. به صورتش خیره شدم چشم های درشتش با موهای لخت سیاهش صحنه عجیبی رو درست کرده بودن. قیافه ش تلفیقی شده بود از هنر و شهوت. گذاشت قشنگ نگاهش کنم بعد حدود 30 ثانیه با یک لبخند شیطون گفتش یادتون هست که برای چی اومدین؟ یهو به خودم اومد و پته مته کنان گفتم بله بله کامپیوترتون کجاست؟ من رو راهنمایی کرد به اتاق خوابشون. یک اتاق خواب خیلی ساده با یک تخت دونفره قهوه ای و یک میز توالت که بارها استفاده شده بود و دست کمی از اون تخت به لحاظ سادگی نداشت. عکس های عروسیشون به در و دیوار بود و یک کامپیوتر زهوار در رفته گوشه اتاق بود. بهم گفتم شما روشنش کنید تا من برم چایی براتون بیارم. مغزم تحمل این حجم از اتفاقات رو نداشت و سی پی یو مغزم روی 100 بود یادم رفت یک تعارف ساده بکنم که نمیخواد چایی بیارید و … از طرفی دوست داشتم از اون خونه بزنم بیرون اما از طرفی تمام وجودم پر شده بود از شهوت و کنجکاوی. بخوام با خودم روراست باشم من همیشه مرتب و منظم هستم لباس ها و کفش هام تمیزه باشگاه میرم بهترین ادکلن ها رو میزنم بهداشت شخصیم از همه چی برام مهمتره اما خب آنچنان آش دهن سوزی هم نیستم که یک زن بخواد قید شوهرش رو برای من بزنه. کامپیوترشون به هر زحمتی بود بالا اومد و من گفتم مشکلش چیه که مهگل گفت باید بهتون نشون بدم. با چایی اومد کنار نشست اینقدر نزدیکم شده بود که رون لختش به پام میخورد. به بهانه اینکه موس دوره خم شد طوری که سینه ش کامل به دستم میخورد با موس یک پوشه رو باز کرد و بهم گفت من این عکس ها رو خیلی دوست دارم اما همیشه می ترسم دزد بیاد خونم و این عکس ها پخش بشن. شاید 1000 تا عکس تو اون پوشه بود که با شرت و سوتین فانتزی گرفته بود. اون عکس ها رو که دیدم دلم ریخت کاملا تو موضع ضعف بود. اون آدم با آدم به نفس یهو تبدیل شده به کسی که فشار شهوت ضربان قلبش رو بالا برده و دهنش خشک شده بود. به سختی حرف میزدم. گفتم با… با… باشه. مهگل متوجه شد آروم دستش رو گذاشت روی کیر شقم و آروم گفت در گوشم گفت خجالت نمیکشی واسه یه خانم محترم شق میکنی؟ منم احمقانه ترین جواب ممکن رو دادم: آ…آ… آخه خیلی سکسی هست! خنده ش گرفت و شروع کرد به خوردن گوشم صندلی رو یکم دادم عقب اونم نشست رو پام طوری که صورت هامون رو به روی هم بود. گفتم بچه ت، شوهرت نمیان؟ خندید و گفت تو به این کارها کار نداشته باش. دوباره شروع کرد به خوردن لب هام. منم لب هاش رو میخورد. دست هاش رو دادم بالا تا تاپش رو از تنش دربیارم. دوست داشتم از تک تک لحظات لذت ببرم. دست کشیدم روی سینه ی نرم و خوبش کشیدم و دست هام رو بردم سمت کمترش. دکمه شلوارکش رو باز کردم. شلوارک رو درآوردم. لباس فانتزی قرمز خیلی خوشگلی تنش بود. دستم رو گرفت و رفتیم رو تخت. دراز کشید روی تخت و گفت ببینم سکست هم به اندازه فروشندگیت خوبه؟ روش افتادم گردن و لب های داغش رو خوردم و سوتینش رو دراوردم از لحاظ سایز نه بزرگ بودن نه کوچیک. نوک سینه های قهوه ای بود. اون ها رو خوردم که صدای آه و ناله ش بلند شد. یک جیغ بلند کشید و لرزش ریزی کرد فهمیدم ارضا شده. گفت من کیر میخوام. کیرم رو بدون هیچ زحمتی تو کس داغش کردم و جیغش بلند شد. تلمبه میزدم. به سختی جلوی خودم رو گرفته بودم که آبم نیاد. کسش وحشتناک خیس بود. دوبار دیگه حین سکس ارضا شد. حس کردم داره آبم میاد. گفتم داره آبم میاد. گفت بریز رو صورتم. سریع کیرم رو کشیدم بیرون اونم دهنش رو باز کرد و ریخت تو دهنش. بی حال افتادم روی تخت. اونم رفت دهنش رو بشوره. 2-3 دقیقه دیگه اومد و گفت 1 ساعت دیگه شوهرم میاد بهتره بری. منم لباس هام رو پوشیدم و بغلش کردم و لب گرفتم ازش. بهش گفتم واقعا بهش نیاز داشتم مرسی ازت. اونم خندید و گفت کامپیوترم رو درست نکردی اما به کسم خوب حال دادی. منم خندیدم و رفتم در مغازه. هنوز گیج بودم ساعت 12 نشده بود و من گیج از این همه اتفاق که برام افتاده بود. حس میکردم خوابم و دارم خواب می بینیم. که یک دفعه یک اس ام اس از یک شماره ناشناس اومد. گفت امروز رو تخت خوب مانور میدادی پسر خوب! شماره مهگل نبود. نوشتم شما؟ گفت همونی که نباید می فهمید همچین کاری رو با یک زن متاهل کردی اما عیبی نداره اگر پسر خوبی باشی من یادم میره چیکار کردی. رنگم عین گچ سفید شده بود نمیدونستم باید چیکار کنم. گفتم یعنی چی؟ گفت خودت بعدا می فهمی! بعدا میام باهات حرف میزنم! منم با کلی ترس و اضطراب گوشی رو پرت کردم یک گوشه. مونده بودم چه غلطی کنم! ادامه دارد… نوشته: yes_man
    • mohsen
      برادر شوهر عوضی، زن تشنه ارگاسم   همه چیز زندگیم مرتب و درست بود تا اینکه شوهرم مهران گفت می خواد بره ماموریت چابهار یه هفته ای ما توی خونه پدری مهران همراه برادر شوهرم محسن زندگی می کنیم که سربازه دو روز اول نبودش وقتی اومد رفت حمام بعد که اومد من رفتم حمام حوله پیچیده دور خودم اومدم بیرون رفتم توی اتاق یادم رفت در ببندم که محسن اومد داخل و می خواست حوله باز کنه اولش داد زدم گفت داد بزنی آبروی خودت رفته شروع کردم التماسش کردن اما فایده نداشت منم حوله سفت گرفته بودم انداختم روی تخت حوله کشید تا چشمش به کوس پر موم افتاد گفت خاک بر سرت مگه حمام نبودی؟ همین کثیف بازیا درآوردی مهران رفته با یه زن دیگه و از اتاق رفت بیرون گفتم چی گفت؟ یه زن دیگه؟ رفتم دنبالش گفتم محسن چی میگی؟ گفت تا الان داشتی التماس می کردی الان لخت اومدی توی اتاقم؟ نگاه کردم دیدم آره لختم برگشتم توی اتاق لباس پوشیدم التماسش کردم اما نگفت بعد که گریه کردم گفت باشه به یه شرط گفتم چی؟ گفت توی اتاقتون روی تختتون بکنمت گفتم گمشو پسره هرزه دروغ میگه تا به خواسته کثیفش برسه بذار مهران بیاد نشونت میدم اومد گفت من دروغ میگم؟ بیا عکساشو ببین؟ چند تا عکس مهران با یه خانم خیلی خوشکلی نشونم داد گفت حقته از بس چپل و کثیفی اگه می خوای ببرمت دستتو بذارم توی دست شون و خونه شون یادت بدم شرطش همونه بابا شوهرت داره عشق و حال میکنه بعد تو اینجا التماس میکنی معلومه خیلی وقته سکس نکردی موهای اونجات از موهای سرت بلندترن خیلی بهش فکر کردم یه چند بارم مهران زنگ زدم جواب نمیداد یا در دسترس نبود تا عصر خیلی بهش فکر کردم رفتم دم اتاق محسن گفتم مرد باش اون شرط ازم نخواه اومد بغلم کرد گفت دارم زیراب داداشمو میزنم باید یه چیزی بهم بدی دستشو گذاشت روی کوسم که ارزششو داشته باشه گفتم فقط همینو می خوای؟ گفت آره گفتم باشه الان میرم حموم بیا تا بهت بدم اما اگر نگفتی چی؟ گفت تو بده من آماده گفتنم رفتم حمام همه موهامو با موبر برداشتم شامپو بدن زدم بوی خوب بگیره و اومدم بیرون خودمو خشک کردم صداش کردم محسن؟ اومد داخل گفت وای عجب چیزی هستی لختش کردم گفتم من دیر ارضا میشم باید باهام بازی کنی گفت بازی؟ گفتم یادت میدم چیکار کنی شروع کردم خوردن کیرش که اندازه ماله مهران بود اما به تیرگی ماله مهران نبود انقدر خوردم که آبش اومد آبشو کامل خوردم گفت چرا آبمو آوردی می خواستم بریزم توی کوست گفتم میریزی اما این کارو نمی کردم آبت زود میومد خوابیدم روی تخت و گفتم حالا کوسمو بخور و انگشت کن داخلش انقدر این کارو بکن که گریه کنم و التماست کنم بکنی داخلش پسر خوبی بود و دقیقا همون کارو می کرد با گریه التماسش کردم و کرد داخل کوسم و تلمبه میزد واقعا حسش شیرین بود خیلی وقت بود اینجوری سکس نداشتم بهش میگفتم بکن بکن چه حال میده میگفت از الان هر روز بهم میدی؟ گفتم هر روز بهت میدم گفت چی بهم میدی؟ الهام اسمشو بگو گفتم کوسمو هر روز بهت کوس میدم گفت کوست محشره واقعا نوش جون مهران گفت می خوام جرت بدم شروع کرد تند تند تلمبه زدن چشام باز نمیشد ارگاسم شد و اونم آبش اومد و ریخت توی کوسم گفت فردا گوش به زنگ باش بهت زنگ میزنم بریم فردا رفت پادگان و تا یه هفته ازش خبری نبود بد جوری عصبی بودم از دستش مهران هم اومده بود و دیگه همه چیز عادی بود و صبح تا عصر میرفت سرکار یه روز صبح محسن بهم زنگ زد گفت چطوری؟ گفتم خیلی عوضی هستی گفت به خدا دروغ گفتم فقط می خواستم بکنمت که کردمت خیلی حال داد واقعا تو زن محشری هستی برای سکس گفتم خفه شو دروغ نگو تو قول دادی گفت به خدا هیچی نبود فقط می خواستم بکنمت که کردمت اما خدایش بهت حال نداد؟ نداد؟ قطع کردم دیدم درو باز کرد اومد داخل گفت حال نداد بهت؟ بغلم کرد و ازم لب گرفت گفت برای من بهترین کوس زندگیم بود که کردم خندیدم گفتم به منم خیلی حال داد گفت پس حله خودت گفتی هر روز بهم کوس بده گفتم دیگه پر رو نشو گفت باشه تو بده هر وقت خواستی بده یه ماه از سکسم با محسن می گذشت که گفت پایه ای بریم یه جایی؟ گفتم کجا؟ گفت کلید یه ویلا رو دارم ماله دوستمه رفتن خارج از کشور اما ویلاست ها از اون استخر دارها پایه ای بریم؟ گفتم مهران شب میاد گفت الان نه فردا ساعت 12ظهر میریم تا 6 عصر برگشتیم گفتم باشه گفت پس لباس سکسی بیار عشق کنیم گفتم باشه فردا رفتیم ویلا راست می گفت ویلاش بزرگ بود و استخر دار رفتیم توی استخر شنا کردم با محسن که یهو یه مردی با شورت اومد گفتم وای محسن این کیه؟ محسن آقا ماجدی برو بالا خودم میارمش ماجدی رفت بالا محسن گفت دیوث کمرمو بریدی تو یه مرد نمی تونه ارضا کنه دو تا مرد می خواد تا تو ارضا بشی اینم فرماندمه نگفتم که زن داداشمی گفتم دوست دخترمی بیا بریم حال میده بهت زدم زیر گریه که ماجدی اومد پایین بغلم کرد بردم بالا گفت بهت قول میدم حال کنی و لباس شنا از تنم دراوردن و محسن شروع کرد خوردن کوسم و انگشت کردن داخلش ماجدی هم سینه هامو می خورد و نوکشونو گاز می گرفت کم کم آه و ناله ام بلند شد محسن گفت دهنشو با کیرت پر کن ماجدی لامصب کیر نبود انگار کنده درخته به زور توی دهنم هولش میداد و محسن هم اشکمو درآورده بود که محسن بلند شد و ماجدی گفت چته؟ گفتم بکن توش گفت اسمشو بلند بگو گفتم کیرتو بکن توش که احساس کردم شب عروسیمه کیرش توی کوسم قفل شده بود گفتم کوسمو جر دادی کوسمو جر دادی شروع کرد تلمبه زدن با هر بار که تا نصفه درش میاورد و تا ته فرو می کرد یه جیغ میزدم که محسن کیرشو چپوند توی دهنم تلمبه های ماجدی خیلی بهم حال میداد چشام باز نمیشد زبونم خشک شده بود کیر محسن نمی تونستم بخورم تا اینکه ماجدی تلمبه هاشو تند کرد و آبش اومد و کشید بیرون از کوسم محسن کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن میگفتم بکنیدم بکنیدم من هنوز می خوام دوتایی شون می خندیدن می گفتن پارت می کنیم محسن تند تند تلمبه زد و اونم آبش اومد گفتم تو رو خدا بکنیدم که ماجدی خوابید گفت بیا بشین روش روی کیرش بالا پایین می کردم می گفتم کیرتو دوست دارم کیرتو دوست دارم جرم میده جرم میده گفت بسه بلند شدم داگیم کرد و توی کوسم چند تا تلمبه تند تند زد و آبشو ریخت توی کوسم گفتم یکم دیگه بکن یکم دیگه الان منم میام گفت بده محسن بکنه که محسن کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن که ارگاسم شدم محسن ارضا نشده بود کیرشو کرد توی دهنم براش خوردم تا آبش اومد سه تایی هر کدوممون یه جای اتاق افتاده بودیم فکر کنم یه ساعت خوابیدیم وقتی بیدار شدم محسن خواب بود اما ماجدی بیدار بود پاشدم برم دستشویی که ماجدی گفت کجا؟ گفتم دستشویی گفت وایسا با هم بریم بغلم کرد گفت پاهاتو بنداز دورم و ازم لب می گرفت گفت خیلی ازت خوشم اومد زن باید مثله تو باشه گفتم من دیر ارضا میشم گفت همینش جذابت کرده دم دستشویی گذاشتم زمین رفتم دستشویی و برگشتم دوباره بغلم کرد گفت بریم توی اون اتاق؟ گفتم واسه چی؟ گفت کونت دیونم کرده گفتم بریم رفتیم توی اتاق کیرشو بادهمه وجودم خوردم دیگه ازش آب دهن می چکید داگی شدم مالیدش به سوراخم و فرو کرد داخل که یه جیغ زدم گفت نترس آروم آروم جا می کنم خدایش هم آروم آروم تا ته کرد توی کونم گفت اسمت چیه گفتم الهام گفت منم رسولم گفتم خوشبختم گفت الهام تند تند تلمبه بزنم تا آبم زودتر بیاد یا آروم آروم که دیرتر بیاد؟ گفتم آروم آروم گفت باشه و شروع کرد آروم آروم تلمبه زدن می گفت همه چیزت خیلی حال میده هم کوست بهم خیلی حال داد هم کونت بریم حالو تکمیل کنیم شروع کرد تند تند تلمبه زدن تا آبش اومد کیرشو کشید بیرون گفت بخواب و خودش خوابید روم در گوشم گفت از الان دوست دارم خودم ارضات کنم این محسن سر خر نباشه گفتم باشه یه گوشی اپل بهم داد گفت یه خطم توشه فعاله این پیشت باشه باهات هماهنگ میکنم فقط خودم و خودت گفتم باشه رسول جان از اون روز رابطمو با محسن قطع کردم و بیشتر با رسول می خوابیدم که واقعا بیشتر بهم حال میداد توی پادگان هم ماجدی به محسن مرخصی 15 روزه با 15 روز تشویقی بهش داده بود و یه ماه آخر اصلا نرفت هنوزم بعد دو سال با ماجدیم محسن ازدواج کرد رفت مهران هم مثله همیشه درگیر کاراشه فقط واقعا به عنوان یه زن میگم شما مردا برای کی این همه کار می کنید؟ چرا ارگاسم یه زن براتون مهم نیست؟ چرا نیازهای جنسی همسرتون رفع نمی کنید؟ ما زنها چقدر بی توجهی و سردی شما رو تحمل کنیم؟ ما هم انسانیم تازه شهوت ما از شما بیشتره راضی نیستم از کاری که انجام دادم و میدم اما من نیاز دارم به سکس و ارگاسم منظم نه اینکه چند ماه یه بار انقدر سراغم نمیومد حوصله زدن موهای کوسمو نداشتم الان با رسول می خوابم راضی نیستم پشیمونم نیستم زنتونو قبل از اینکه کیر یه مرد دیگه تجربه کنه به فریادش برسید زنی که کیر یه مرد دیگه رو تجربه کنه سخت بتونه بهتون برگرده خیلی سخت. نوشته: الهام
    • mohsen
      دو خواهر -  1   ما یه خانواده 5 نفری بودیم که توی یه روستا زندگی می کردیم وضع مالیمون اصلا خوب نبود پدرم دو سال قبل فوت کرده بود و مادرم زمین گیر بود دختر بزرگه خانواده من بودم ماهرخ که بقیه ماهی صدام میکنن و یه سالی میشه شوهرم فوت کرده شوهر که چه عرض کنم مجبور شدم زن یه پیرمرد بشم تا زمینی که توش زندگی می کنیم بزنه پشت قبالم وگرنه الان آواره بودیم که اونم 3 ماه بعد از عروسیمون فهمید سرطان داره و خیلی ام پیشرفته است دیگه کلا خودشو باخته بود و فکر می کرد اگر از من دوری کنه و نماز بخونه نمی میره بعدش خواهرم مهرنوش و داداشم کیانوش که از همه کوچکتر بود و فقط 17 سالش بود. مهرنوش اما درسش خوب بود و با این وضع داغون ما و هزار تا سختی و نکبت و گشنگی تونست دانشگاه علامه تهران حقوق قبول شد حتی پول نداشتیم یه دست لباس نو براش بخریم بیچاره من مانتومو بهش دادم که بره ثبت نام کنه یه سال بعد وقتی اومد خونه حسابی نو نوا شده بود لباس های قشنگ تیپ خفن دخترای تهرانی برای من و کیانوش هم لباس گرفته بود و آورده بود شب رفتیم بیرون برامون پیتزا خرید خیلی خوش گذشت شب که کیانوش خوابید بهش گفتم تو رفتی دانشگاه سر کار که نرفتی پول اینا رو از کجا آوردی؟ گفت آوردم دیگه یه دوست پولدار دارم از اون گرفتم گفتم گوه نخور بچه من خر نیستم دوستت چرا باید بهت ایقدر پول بده؟ گفت ماهی از خودت بگو برنامت برای آینده چیه؟ گفتم بحث و عوض نکن راستشو بگو گفت میگم تو جواب سوالمو بده گفتم برنامه ای ندارم گفت همین دیگه می خوای توی این فلاکت و بدبختی بمونی؟ گفتم کاری از دستم برنمیاد چیکار کنم؟ دیپلم هم نتونستم بگیرم کاری هم جز کلفتی کردن بلد نیستم گفت اما خیلی ویژگی های خاص داری گفتم مثلا چی؟ گفت همین که خوشکلی سفیدی تو پری قدتم که خوبه کیس مورد علاقه جهانی هستی گفتم چه خبره کسی تا حالا اینجوری ازم تعریف نکرده بود اون شب گذشت صبح که بیدار شدیم مادرم فوت کرده بود بعد از خاکسپاری مهرنوش گفت دیگه اینجا موندن فایده نداره بیا بریم تهران بیا اینجا رو بفروش بریم تهران رفته بود کیانوش هم حسابی پخته بود اونم میگفت بفروشیم بریم اینجا داداشای عاطفه خیلی اذیتم میکنن راست میگفت عاطفه دختر یکی از همسایه هامون بود که کیانوش عاشقش شده بود وقتی داداشاش فهمیدن کیانوش کتک زده بودن که تو نون نداری بخوری گدا گشنه عاشق میشی؟ دیدم راست میگن موندن اونجا آینده ای نداره فروختیم و رفتیم تهران یه خونه یه خوابه رهن کردیم اونم جایی که مهرنوش میگفت جاش خیلی پرته و به دانشگام خیلی دوره اما بد نیست یه ساله میریم یه جای بهتر کیانوش هم 18 سالش شده بود و مهرنوش فرستادش گواهی نامه موتور گرفت و یه موتور قسطی براش خرید و کار پیک موتوری شروع کرد مهرنوش بعضی شبا خونه نمیومد میگفت فردا صبح زود کلاس دارم میرم خوابگاه بیام خونه صبح به کلاسم نمیرسم همیشه هم پول داشت و کلی خرید می کرد برای خونه واقعا دیگه بهش مشکوک شده بودم واسه همین یه بار که حموم بود وسایلشو گشتم و کلی قرص ال دی پیدا کردم توی اینترنت سرچ کردم دیدم اینا قرص ضد بارداری هستن! مهرنوش ازدواج نکرده؟! شب که کیانوش خوابید موضوع رو بهش گفتم کلی دعوام کرد که به وسایلش دست زدم گفت خب که چی؟ گفتم مگه تو دختر نیستی؟ عصبانی شد افتاد روم و گلومو گرفته بود میگفت نه دختر نیستم کدوم خری یه دختر بدبخت تو میگیره دلم نمی خواست مثله تو زن یه پیرمرد بشم دوست دارم به هر کی دلم می خواد بدم تازه ازشون پولم می گیرم گفتم یعنی جندگی؟ زدم زیر گریه از روم بلند شد گفت نه اینجوری نیست من فقط با دو نفرم باهاشون سکس می کنم میریم سفر و گردش خرجمم میدن گفت تو هم طعم زندگیو نچشیدی اصلا طعم سکس واقعی با اون پیرمرد چاقه شکم گنده سرطانی فهمیدی؟ نه ماهی نفهمیدی تو الان سنی نداری خوشکلی اما بیوه شدی افتادی گوشه خونه دست زد به کوسم گفت آخرین بار کی تمیز کردی؟ دیدی ماهی؟ تا اخر عمرت هیچ کس سراغت نمیاد سراغ منم نمیومد ماجرای کیانوشم که دیدی حتی نمیذارن به دخترشون فکر کنه اون شب هیچی نگفتم و فقط گریه کردم و به حرفای مهرنوش فکر کردم صبح مهرنوش گفت امشب با یکی از اونا باید برم ویلاش شب نمیام و رفت ساعت 8 ساعت کیانوش زنگ زد و رفت مهرنوش راست میگفت منم دلم برای کیانوش می سوخت حرفای مهرنوش درباره منم درست بود منم هیچ خواستگاری نداشتم جز همون پیرمرده که حتی دلم نمی خواد بهش فکر کنم شب کیانوش اومد گفت مهرنوش نمیاد؟ گفتم نه فردا کلاس داره خوابگاه مونده شام خوردیم و کیانوش زود خوابید منم تا صبح به حرفهای مهرنوش فکر کردم حتی ساعت 8 صبح کیانوش رفت بیدار بودم حدود 11 ظهر بود که مهرنوش اومد حمام کرد و گفت ماهی صبحانه بیار مثله گشنه ها بود گفتم اونجا صبحانه بهت ندادن گفت چرا؟ اما دوست نداشتم نخوردم و بعد صبحانه رفت خوابید وقتی بیدار شد گفتم رفتم حموم تمیز کردم گفت جووون چه خبره؟ ببینم ببینم نشونش دادم افتاد روم با دست میمالیدش میگفت اینو باید یه مرد برات بخوره و کیرو تا ته بکنه توش تا حال بیای گفتم منم لنگ همونم مردشو ندارم در گوشم گفت تو بگو بله مردش با من گفتم بله گفت حله بریم لباس بخریم رفتیم لباس خریدیم اما لباس های عجیب و غریب گفت می برمت یه مهمونی مردها به پات میفتن بهشون نگاه کنی خواهر خوشکلم توی بازار چندین بار به یه نفر زنگ زد و اومدیم خونه گفت بیا بریم حموم یه چیزایی باید یادت بدم اما واقعا از منم بهتر این چیزارو میدونست اومدیم بیرون و رفتیم یه ویلا بزرگ و سپردم به یه دختری که مثله خودش جوان بود گفت این ویدا جونه هر چی گفت میگی چشم ویدا جون سپردمش به خودت دیگه گفت باشه ویدا جون بهم گفت چون بار اولته خوب گوش کن برام دردسرساز نشی اما اگر خوب رفتار کنی مهمونی های بهتری میبرمت پول بیشتری هم می گیری مردا وقتی شهوت شون بالا میزنه فحش زیاد میدن به مادرت خواهرت همشو نشنیده می گیری اگر کسی خواست بری خونه اش قبول نمی کنی چون می خوان چند نفری ترتیبتو بدن مردای زیادی دست مالیت می کنن هیچ واکنشی نشون نمیدی اگر دوست داشتی می تونی لبخند بزنی اما اخم و ناراحتی نداریم فقط با اونایی می خوابی که من بهت میگم گفتم چشم توی مهمونی یه جا ایستاده بودم و دیگران نگاه می کردم دو تا مرد روم زوم کرده بودن و اومدن سمتم و یکیشون به کونم دست میزد و میگفت این بارش خوبه که یهو ویدا جون اومد و باهاشون صحبت کرد و رفتن مردای زیادی دستمالیم می کردن حتی یکیشون کونمو بوسید که ویدا جون با یه پسر خوشتیپ اومد سمتم گفت ایشون مازیار هستن مازیار ایشونم ماهی هستن گفت ماهی؟ ویدا جون گفت باید با ایشون بری طبقه بالا رفتیم طبقه بالا در اتاق قفل کرد و بغلم کرد و ازم لب گرفت گفت کتمو دربیار حالا دکمه های پیرهنمو باز کن لباسامو بذار روی تخت حالا شلوارمو در بیار کیرش راست بود و یه شورت سفید تمیز پاش بود گفت شورتمم در بیار حالا مازیار کوچیه رو دیدی؟ خندیدم گفت برو بشین روی تخت اون ایستاد روبروم گفت بخورش و منم شرپع کردم خوردن گفت اینجوری مثله دخترای 14 ساله نخور قشنگ بکنش تا ته توی دهنت لباتو دورش حلقه کن و از تهش بکش تا سرش چندین بار اینکارو کردم گفت عالیه حالا زبونتو بمال به سرش عالیه ماهی خوشم اومد لختم کرد و گفت روی تخت دراز بکش و پاهاتم جفت کن خوابید روم و کیرشو لای پام گذاشت و به کوسم میمالیدش ازم لب گرفت گفت از من خوشت میاد؟ چیزی نگفتم گفت لالی؟ گفتم نه گفت از من خوشت میاد گفتم بله گفت خوبه من یه زن لال نمی خوام دوست دارم حرف بزنی بخصوص وقتی دارم باهات عشق بازی می کنم باید کامل احساساتتو بیان کنی مثلا بگی این کارتو دوست دارم الان دوست داری روت خوابیدم لای پات گذاشتم؟گفتم بله گفت اینجوری نه بگو دوست دارم بخوابی روم بذاری لای پام گفتم دوست دارم بذاری لای پام ازم لب گرفت گفت منم ازت خوشم میاد ماهی از روم بلند شد پامو باز کرد گفت چه کوس خوشکلی داری ماهی و کیرشو تا ته کرد توی کوسم گفت جوووووون چه تنگه کوست و شروع کرد تلمبه زدن می گفت دوست داری؟ گفتم دوست دارم دوست دارم مازیار دوست دارم کیرشو تا ته می کرد توی کوسم و فشار میاورد می گفت جووووون چه حالی میده که توی آخرین بار آبش اومد و ریخت توی کوسم گفت ویدا گفت بار اولته باور نکردم متاهل که نیستی؟ گفتم بیوه ام فقط 3 ماه زنش بودم یه پیرمرد بود گفت می خوام که ماله من باشی از همین الان تا نمیدونم کی اما همه جوره ازت خوشم اومده گفتم من لنگ پولم وگرنه گفت تو ماله من باش هر چقدر پول بخوای بهت میدم نگران پول نباش حالا راضی به ویدا بگم؟ گفتم بله دوست دارم مازیار جان ازم لب گرفت گفت یه بار دیگه جمله آخر تو بگو مازیار جان رو خوشکل میگی گفتم تو از الان مازیار جان من شدی دیگه گفت تو محشری ماهی پاشو لباس مازیار جانتو تنش کن برم به ویدا بگم لباساشو تنش کردم بازم از هم لب گرفتیم اونم لباس های منو تنم کرد گفت کونتم به تنگی کوسته؟ گفتم پیرمرد اصلا دستم بهش نزد گفت جووووووووووووووووووون خوشحالم پیدات کردم ماهی رفت بیرون و بعد از چند دقیقه ویدا جون اومد گفت بیا این شماره مازیار اینم پول امشبت فقط من چک ماهه اولو ازش گرفتم که سهم منه از الان هر چیزی گرفتی ماله خودت شمارتم بهش دادم رفتم نگاه کردم دیدم سه بار زنگ زده و پیام داده که فردا منتظرتم ماهی جون گفتم حتما میام مازیار من ویدا بردم تحویل مهرنوشم داد و دوستش رسوندمون دم خونه وقتی رسیدیم کیانوش خواب بود مهرنوش گفت شنیدم یه پسر پولداره رو تور کردی اونم توی خواب اول من 3 بار خوابیدم تا یکی خواستم گفتم مهرنوش من میترسم گفت نترس اینکار پر از لذته امشب لذت نداشت گفتم چرا رفتم حمام و اومدم بخوابم که دیدم مازیار کلی پیام داده مهرنوش گفت بیا طرف بدجور توی کفت مونده گفتم منم ازش خوشم اومد پسر خوبیه دوستش دارم مهرنوش بهم گفت توی این کار دوست دارم معنا نداره دلشونو بزنیم میرن با یکی دیگه و ما رو کنسل می کنن گفتم به عنوان اولین مردی که بعد از مدتها باهاش خوابیدم ازش خوشم اومد مهرنوش زود خوابید و من تا صبح با مازیار پیام دادیم و ساعت 6 صبح خوابیدیم ساعت 11 بود که بیدار شدم به مازیار زنگ زدم گفت ماهی جان یه آدرس برات می فرستم امشب بیا گفتم من شبها نمی تونم نمیشه الان بیام؟ گفت ماهی؟ می خوام شبها بیای سکس کنیم فکر کردی الان من بیکارم؟ حالا امشب میای؟ گفتم باشه میام چه ساعتی؟ گفت من ساعت 8 میرسم تو ساعت 9 بیا گفتم چشم نمیدونستم به کیانوش چی بگم؟ بگم شبا کجا میرم؟ مهرنوش گفت بهش میگیم توی بیمارستان کار میکنی و شیفت شب هم داری جواب کیانوش با من نگرانش نباش امشبو برو شب رفتم خونه مازیار یه ویلای بزرگ بود که حیاطش مثله پارک محله مون بود تا دیدم بغلم کرد و بوسیدم گفت امشبو برات جاودانه می کنم رفتیم توی اتاق مثله دفعه پیش همدیگه لخت کردیم و براش خوردم بعد روی کیرش یه چیز پلاستیکی کشید گفتم این چیه؟ گفت کاندوم گفتم واسه چی؟ گفت می خوام کونتو که گفتی پیرمرده دست نزده بکنم گفتم درد داره گفت نترس برات روغن میزنم راحت میره داخل دردی هم داشت تحمل میکنی تو اینجایی تا کیرمو توی سوراخات جا کنم پولشو گرفتی روغن زد و کیرشو تا ته فرو کرد توی کونم داد زدم مازیار مازیار گفت جوووووون راست گفتی تنگه اما خودم امشب گشادش می کنم با اینکه روغن زده بود اما درد داشت و اینکه مازیار اون مازیار قبلی نبود وحشی شده بود شروع کرد تند تند تلمبه زدن گتفتم مازیار تو رو خدا آروم تر گفت چرا؟ گفتم حس می کنم کونم داره پاره میشه گفت داد بزن بگو کونم داره پاره میشه و تند تند تلمبه میزد از دردش بلند بلند گریه می کردم موهامو توی دستاش گرفته بود و از پشت می کشید و توی کونم تلمبه میزد این بار حتی آبش هم نمیومد اصلا یه آدم دیگه بود میگفت تو برای گایده شدن اینجایی منم خوب بلدم چطوری بگایمت دوست داری میگایمت؟ گفتم نه دوست ندارم گفت گوه خوردی جنده پولکی امشب یه جوری میگایمت که مادرت دلش برات بسوزه یه چند بار کیرشو تا ته کرد توی کونم و نگه داشت بعدش موهامو جوری کشید که حس کردم الان می کنن و شروع کرد تند تند تلمبه زدن منم جیغ میزدم و گریه می کردم تا اینکه آبش اومد و ریخت توی کونم گفت فکر نکنی راحت شدی امشب تا صبح باید این کون گشاد بشه و من گشادش می کنم رفتم دستشویی و آب سرد رو روی سوراخ کونم گرفتم درد داشت اما خونی نیومده بود صورتمو شستم و برگشتم گفت بیا اینجا ماهی انداختم روی تخت و کونشو گذاشت دم دهنم گفت لیسش بزن گفت مازیار دوست ندارم گفت چی؟ یه بار دیگه بگو گفتم دوست ندارم گفت گوه خوردی خارکصده پول مگه نمی خواستی؟ من پولشو دادم پولشو گرفتی الانم هر چی من میگم میگی چشم فهمیدی؟ یه سیلی بهم زد گفت فهمیدی؟ فقط گریه کردم و حرفی نزدم و شروع کردم لیس زدن کونش اون شب دو مرتبه دیگه از کون کردم هر چقدر گفت هیچی نگفتم هر چقدرم موهامو کشید فقط گریه کردم و چیزی نگفتم صبح بهم گفت دیگه نمی خوام بیای پولمم ازت می گیرم جنده رفتم خونه حمام کردم اما جای سیلی روی صورتم بود عصر مهرنوش اومد همه چیو براش تعریف کردم و گفتم گفت دیگه نیا و منم دیگه نمی خوام برم گفت دیدی بهت گفتم نباید این دیوث ها رو دوست داشته باشی؟ ولش کن من با ویدا صحبت می کنم حلش می کنم یک ماه از این ماجرا گذشته بود که کیانوش تصادف کرد زیاد آسیب ندیده بود اما ترسیدم پاش بشکنه گفتم دیگه نرو این پیک موتوری کوفتیو گفت نمیشه فقط منتظر پولای مهرنوش باشیم اون شب کلی گریه کردم گفتم مهرنوش که از من کوچیکتره داره همین کارها رو میکنه بعد من همون شب اول گفتم دیگه نمیرم خاک تو سرم واقعا حتی دادن هم از من برنمیومد مهرنوش شب نیومده بود و فقط من و کیانوش بودیم یه فکر پلیدی اومد توی ذهنم ساعت یک نصف شب بود دیدم کیانوش بیداره گفتم چته؟ چرا بیداری؟ گفت پام درد میکنه فکر کنم ماله تصادفه ژلوفن نداریم؟ گفتم نه بذار بیام برات بمالمش رونش درد می کرد براش مالیدمش و دستمو به کیرش میزدم که راست کرده بود گفت ماهی بسه دیگه نمی خوام گفتم ساکت باش بچه و دستمو گذاشتم روی کیرش و براش میمالیدم چشاشو بسته بود می گفت نکن ماهی گفتم چیکار نکنم؟ گفت همین کارو گفتم کدوم کار؟ دارم پاتو میمالم نشستم روی کیرش و تاپ و سوتینم کندم و سینه ام رو گذاشتم دهنش شروع کرد خوردن منم خودمو روی کیرش تکون میدادم مثله گشنه ها سینه هامو می خورد گفتم هووووی آرومتر اما انگار کر بود نمی شنید سینه هامو از دهنش کشیدم بیرون و شلوارکشو کشیدم پایین کیرشو که دیدم خندم گرفت گفتم وای چه کلفته بدبخت خجالت کشید منم شروع کردم خوردنش از کیر مازیار کلفت تر بود دو بار فقط تا ته کردمش توی دهنم و دو بارم سرشو براش زبون مالیدم دامنم رو دادم بالا گفتم بکنش توی کوسم گفت وای کوست صورتیه بده ببوسمش پامو باز کردم و گفتم بیا هر کاری دوست داری بکن می بوسیدش لیسش میزد دستشو تف میزد میمالیدش گفتم کیانوش؟ گفت چیه؟ گفتم پاشو بکن توش کیرشو کرد توی کوسم گفت چه تنگه ماهی گفتم باید گشادش کنی گفت واسه چی؟ گفتم تا کیرت حال بیاد کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن گفتم آخ جون چه مردونست کیرت چه حالی میده کیانوش فدای کیرت تا ته بکن فشار بده نگهش دار انجام داد خیلی حال داد گفتم دوباره دوباره دوباره که آبش اومد گفتم چرا آبت اومد؟ گفت تو میگی دوباره دوباره سر کیرشو انقدر زبون زدم تا دوباره راست کرد و گفتم تند تند تلمبه بزن تند تند با کیر کلفتش یه جوری تلمبه میزد توی کوسم که حس می کردم الان میرم توی زمین که دوباره آبش اومد و منم ارضا شدم گفتم کیانوش امشب پیشم می خوابی؟ گفت باشه گفتم لخت بیا روم بخواب پاهامو جفت کردم و گفتم کیرتو لای پام بذار و ازش لب گرفتم گفتم عاشق کیر مردونتم گفت منم مردم دیگه گفتم آره بهترین مرد دنیایی گفت کیرم راست شد گفتم بهتر امشب هر چقدر دلت می خواد کوس بکن اون شب یه بار دیگه کوسمو کرد و خوابید فردا بهش گفتم برو یه کاندوم بگیر روغنش توی وسایل مهرنوش پیدا کرده بودم یه کاندوم گرفت اما ظهر مهرنوش اومد بعد کیانوش اومد تا مهرنوش دید خورد توی ذوقش مهرنوش رفت حموم اومد گفت کاندوم نگرفتم من با کاندوم نمی کنم گفتم احمق باید بکنی توی کونم گفت اونم با کاندوم نمی کنم گفتم کاندوم نگیری باید کونمو بلیسی گفت می لیسم و از پشت بهم چسبیده بود گفت کی بکنمش؟ گفتم هر وقت مهرنوش رفت جلوم زانو زد سرشو کرد زیر دامنم گفت خاک تو سرت چرا شورت پوشیدی؟ گفتم یادم نبود شما قراره بخوری گفت دیگه شورت نپوش گفتم وا چه غلطا؟ بیا برو توی کونم گفت جوووون کونمو می بوسید رفتم شورتم کندم هر وقت مهرنوش میرفت دستشویی دامنمو میزدم بالا میومد کوس و کونمو بوس بارون می کرد نمیدونست کدومو بخوره کدومو ببوسه از تحریک کردنش و واکنش هایی که نشون میداد خوشم میومد صبح چشامو ؟ که باز کردم دیدم کیانوش وسط پامه داره کوسمو می خوره؟ گفتم مهرنوش کو؟ گفت رفت گفتم تو از دیشب نخوابیدی؟ گفت نه کوس و کون تو نمیذاشت خندم گرفت گفتم عزیزم بیا ماهی در اختیارته بکن تا از کوس و کونش سیر بشی گفت اول بکنم توی کونت؟ گفتم نه اول کوس بعد کون نترس فرار نمی کنم دیدم شهوتش بالاست حالا می خواد وحشیانه کونمو بکنه می ترسیدم از کون دادن گفتم واسه همین گفتم کاندوم بخری که بعد درش بیاری راحت بکنی توی کوسم گفت خریدم گفتم خیلی کثافتی برو بیار تا منم روغنو بیارم کیرشو خوردم خودش راست بود کاندوم کشیدم روش روغن زد به کونم و تا ته کیرشو کرد داخل درد داشت اما خیلی کمتر گفتم کیانوش یکم نگهدار تلمبه نزن تو رو خدا باشه؟ گفت باشه میگفت عجب کون سفیدی و دو سه بار زد روی کونم و آروم آروم شروع کرد تلمبه زدن گفتم آره همین جور آروم آروم تلمبه بزن فقط تکرار می کرد چه کون سفیدی چه کون سفیدی کون سفید منی کوسمو میمالیدم با دستم گفتم کیانوش موهامو بگیر توی دستت و بکشش و تلمبه بزن موهامو می کشید و تند تند تلمبه میزد تا اینکه آبش اومد گفت چه حالی داد این کون سفیدت گفتم دوست داشتی؟ گفت خیلی از الان هر شب از کون می کنمت گفتم هر شب؟ مهرنوش چی؟ گفت باشه وقتایی که مهرنوش نیست گفتم وقتایی که مهرنوش نیست چی؟ قشنگ حرف بزن گفت از کوس و کون می کنمت گفتم با کلمه می کنمت حال نمی کنم بگو وقتایی که مهرنوش نیست میگایمت گفت گایده شدن دوست داری؟ گفتم گایده شدن با کیر تو رو دوست دارم گفت چه دلبری هم می کنه سه ماه از رابطه ام با کیانوش گذشته بود و به قول کیانوش آب بندی شده بودم که به مهرنوش گفتم می خوام دوباره برم پیش ویدا جون گفت ویدا کلا باهام بهم زد گفتم بخاطر من؟ گفت نه کلا آدمای عوضیو پیدا میکنه گفتم آره از همشون عوضی تر مازیار بود گفت همون و داداشش پردمو زدن دوتایی انقدر توی کوسم تلمبه زدن تا آبشون اومد کثافتا قرص تاخیری خورده بودن و آبشون نمیومد و توی کوس من که اولین بارم بود وحشیانه تلمبه میزدن یه هفته بیمارستان بودم ولش کن فراموش کن منم این کارو ول کردم بخاطر دو قرون چه بلاهایی که سر آدم نمیارن دلم برای مهرنوش سوخت تجربه خوابیدن با مازیار داشتم گفتم مهرنوش بیا یه کاری کنیم گفت چه کاری؟ گفتم شب بهت میگم گفتم پریود که نیستی؟ گفت نه تو پریودی؟ گفتم آره گفت روز چندمه؟ گفتم سوم گفت من 5 روزه گذشته شب من و کیانوش رفتیم توی اتاق پیش مهرنوش منم درو بستم گفت چرا درو میبندی گفتم می خوام صدا نره گفت صدای چی؟ گفتم امشب هر اتفاقی افتاد فقط خوش باش فراموش کن گذشته تلختو از الان فقط خوش باش خندید گفت شما دو تا چتونه؟ رفتم تاپشو از تنش کندم گفت چه خبره؟ خب بگید گفت امشب یه مرد قراره بهت حال بده گفت حال چی؟ سوتینشو باز کردم گفتم کیانوش شروع کن و کیانوش سینه هاشو می خورد مهرنوش گفت ماهی؟ گفتم فقط دهنتو ببند بذار کارشو بکنه کیانوش شلوار و شورت مهرنوش از پاش کند و شروع کرد خوردن کوسش مهرنوش میگفت کوسم کیر می خواد کوسم کیر میخواد تا کیانوش شورتکشو کند و مهرنوش کیر کلفتشو دید گفت جوووون چه کلفته و شروع کرد خوردنش دهنش کوچیک بود و کیر کیانوش تا ته توی دهنش نمی رفت مهرنوش خوابید گفت بدو کوسکش خواهر جنده بیا این کیرتو بکن توی کوسم و کیانوش هم کیرشو کرد توی کوسش و تلمبه میزد مهرنوش میگفت تندتر تندتر آبت زود نیاد با لگد توی تخمات میزنم واقعا آبش دیرتر اومد و دو تایی با هم ارضا شدن اون شب کیانوش و مهرنوش توی اتاق خوابیدن و من رفتم توی هال و تا نزدیکای صبح صدای فحش دادنای مهرنوش میومد از بس بهش فحش داده بودن اونم فحش میداد مهرنوش لاغر بود و قدش از کیانوش کوتاهتر بود صبح که بیدار شدم مهرنوش حموم بود و کیانوش خواب بود از حموم که اومد حوله رو پیچیده بود دور خودش گفتم دیشب حال داد گفت فکر نمی کردم کیرش به این کلفتی باشه اومد جلوتر گفت از همه کیرایی که دیدم کلفت تره و دوتایی خندیدیم رفت توی اتاق حوله رو کند انداخت اون طرف لخت رفت بغل کیانوش خوابید گفت بد کسیو گایدی از الان تا روزی سه بار نکنیم ولت نمی کنم از اون روز دوتایی کیانوش تحریک می کردیم و بهش می خندیدیم بچه نمی دونست کوس کدوممون بخوره کدومو بکنه واسه اینکه خیلی زیاده روی کرده بودیم نوبتی با کیانوش سکس می کردیم و یه شب درمون باهاش شب تا صبح می خوابیدیم و شبهایی که من پریود بودم مهرنوش کمرشو می برید بچه دیگه آبی نداشت بیاد حتی یه قطره اما مهرنوش تحریکش می کرد می گفت منو فقط بگا کیانوش کوس و کونش فرقی نداره فقط میخوام کیرت توم باشه با هم فیلم سکسی میدیدن و مهرنوش مجبورش می کرد مثله اون مرده بکنتش واقعا پشیمون شده بودم از اینکه گذاشتم کیانوش باهاش سکس کنه چون نمیذاشت منم لذت کاملی ببرم و همیشه با تحریک هاش کیانوش وادار می کرد که باهاش سکس کنه دیگه مهرنوش کلا لخت توی خونه بود خیلی عقده دادن داشت می گفت طعم سکسو تازه چشیدم خیلی شیرینه ثبت نام کردم کلاس تاتو پیش یه خانمی که باهاش توی اینستا آشنا شدم جلسه آخر بهم گفت ماهی داداشمو دیدی؟ گفتم بله چند باری دیدمشون گفت ازت خوشش اومده نظر تو چیه؟ گفتم نمیدونم گفت کارش عسلویه است اونجا خونه هم بهش دادن می تونی اونجا زندگی کنی؟ گفتم نمیدونم! گفت این که نشد داداشش صدا کرد آرش؟ آرش؟ بیا با هم برید بیرون خودتون حرف بزنید با آرش رفتیم بیرون یه رستوران سنتی با موسیقی زنده کلی حرف زدیم ازش بدم نمیومد اما وقتی حرف زدیم ازش خوشم اومد وقتی رسوندم دم خونه توی ماشین بهم گفت اگر پاسخت مثبته لبامو ببوس اگر پاسخت منفیه لپمو ببوس منم لباشو بوسیدم گفت دوست دارم ماهی گفتم باشه به حرفت اعتماد میکنم یه ماه بعد با آرش ازدواج کردم و رفتیم عسلویه و کیانوش با مهرنوش تنها گذاشتم. نوشته: ماهی
    • mohsen
      محمود و شراره - 2 سلام دوستای گلم. امیدوارم از قسمت اول لذت برده باشید. و حالا ادامه ماجرا. بعد از سکس فوق العاده اون روز چند روز بعد داشتم با شراره چت میکردم و بحثمون دوباره به سکس رسید و من ازش پرسیدم بالاخره اون روز نگفتی اسماعیل چجوری برای اولین بار از کون کردتت. گفت هیچی دیگه اون روز با لاپایی زدن آبش اومد و ارضا شد اما گفت از دفعه بعد هر بار با یه چیزی سوراختو یکم گشاد میکنم که راحت بتونیم باهم سکس داشته باشیم. اونروز من برگشتم خونمونو سریع رفتم حموم و چون خیلی دوست داشتم زودتر اسماعیل منو از کون بکنه تو حموم دسته برسمو کردم توش که فهمیدم منظورش از درد چی بود . اما منصرف نشدم بعد از چند باری تکرار کردن خیلی راحت دسته برس رو میکرد تو و دیگه درد نداشت. شبم موقع خواب یه خیار که از برس یکم کلفت تر بود و با خودم بردم زیر پتو و کردمش تو کونم بعد از یکم ور رفتن با خودم دیدم شاهین میگه چته چرا اینقد میلولی به خودت منم یهو جا خوردم و فهمیدم نزدیک بود سوتی بدم گفتم هیچی یکم کمرم درد میکنه و از ترسم دیگه هیچ تکونی نخوردم فقط آروم شرتمو بالا کشیدم و خیار تا صبح موند اون تو. (لازم شد بگم خونه خالم دوتا اتاق خواب بیشتر نداره که تو یکیش خالم و شوهر خالم میخوابن تو اونیکی هم شراره شادی و شاهین. شادی سه سال از شراره بزرگتره و شاهین یکسال.) شراره ادامه داد که-آره از اون روز تا پس فرداش هر روز یه چیزی کلفت تر از قبلی میکردم تو خودم تا برای سکس با اسماعیل آماده بشم. حالا دیگه راحت خیار سالادی میکردم اون تو چون کیر اسماعیل و دیده بودم حس میکردم که الان آمادگیشو دارم و اون روز بعد از ظهر به مامانم گفتم من میرم خونه مریم جون که پسرعمم بهم ریاضی درس بده و اونم زنگ زد بهشون و گفت شرمنده ما این شراره رو هر دفعه میفرستیم مزاحم شما میشه که با چند تا تعارف تیکه پاره کردن تلفن و قطع کرد و منو فرستاد اونجا. وقتی رفتم تو اسماعیل از چشماش شهوت میبارید و بعد از ده دقیقه نشستن و حرف زدن با مریم جون پاشدیم با اسماعیل رفتیم سمت اتاق خوابشون که مثلا تو درسام بهم کمک کنه. وقتی رفتیم داخل اسماعیل شروع کرد قربون صدقه رفتنم و همون اول کار شروع کرد دستمالی کردنم و شلوار و شرتمو تا زانو کشید پایین و دامنو زد بالا و از پشت شروع کرد به خوردن کوس و کونم منم که رو ابرا بودم. بعد از دو سه دقیقه دیدم از زیر تخت یه خیار کوچیک در آورد که بکنه تو کونم که با خجالت بهش گفتم آقا اسماعیل لازم نیست این چیزا خودم این کارو انجام دادم شما راحت کارتو بکن. اونم از خدا خواسته یکم کرم آورد زد به کیرشو به سوراخ کون منو آروم شروع کرد چند باری انگشت کردنم و بعد سر کیرشو گذاشت دم سوراخمو فشار داد توم و بعد از چند تا تلمبه آروم شروع کرد مثل این وحشیا گاییدن من. و من غرق لذت بودم چون لذت کیر اصلا با خیار و این چیزا قابل مقایسه نبود و خوشحال بودم که بالاخره سکس رو تجربه کردم و از اون موقع تا همین یکی دو ماه پیش که باتو رابطه دارم هفته ای حداقل یبار منو از کون میکرد. گفتم – وایی دیوونم کردی با این خاطرهات فردا میای بریم خونه عموم که دیدم بله خانم خودشم حشری شده و نه نیاورد و قبول کرد. فردا خوبیش این بود که عمو و زن عموم هر دو شیفت بعداز ظهر کلاس داشتن و دیگه لازم نبود شراره مدرسه رو بپیچونه فقط به خالم گفته بود بعد از مدرسه میره خونه دوستش فروزان. فردا از جلو مدرسه با هم اومدیم یه ساندویچ باهم زدیم تا هم گرسنه نباشیم هم اینکه خونه خالی بشه بعدش راه افتادیم رفتیم و فواد مارو راه داد بالا و دوباره طبق معمول دو دفعه پیش بعد از یه سلام و احوالپرسی رفتیم تو اتاق خواب فواد و افتادیم بجون هم من کاملا لختش کردم و خودمم لخت شدم شروع کردم به خوردن کوسش یکم که گذشت گفت خوب حال تو ادامشو تعریف کن. سرمو از بین پاهاش درآوردم گفتم چیو. گفت همون سکسایی که میگی فواد میاورد باهم می کردید. گفتم-دفعه قبل که واست تعریف کردم. شراره-خوب اون اولین دفعتون بود . تو گفتی چند باری این کارو کردید. یکی دیگشو بگو. گفتم-واقعا دوست داری گفت آره یجوری میشم لذت سکسمونو بیشتر میکنه . اصلا ولش کن اگه دوست نداری تعریف نکن. گفتم – چرا که نه واست تعریف میکنم حالا که دوست داری. پوزیشنمونو مثل سکس قبلیمون میزون کردیم خوابید به کنارو پاهاشو جمع کرد تو شکمشو کونشو بیشتر داد عقب تا سوراخ کوس و کونش از پشت بزنه بیرون و واقعا صحنه قشنگی بود . منم آروم از پشت چسبیدم بهش و کیرمو کردم تو کونش و شروع کردم آروم آروم عقب جلو کردن. گفتم-یبار یه زنه که شیش هفت سالی از ما بزرگتر بود رو آورد خونه و چون من زود آبم میومد یدونه اسپری با خودش آورد که من استفاده کنم از همینی که الان زدم. خواستم از اتاق برم بیرون تا اون کارشو بکنه بعد من بیام تو که گفت نرو بمون تا توهم یاد بگیری چجوری باید سکس کنی درضمن این هردوتا سوراخش اوکیه دوتامونو جواب میده. زنه خیلی خوشگل و خوش هیکل بود و شروع کردیم به سکس من کیرم دهنش بود که فواد از پشت گذاشته بود تو کوسش و تلمبه میزد. (وقتی از سکس فواد حرف میزدم قشنگ معلوم بود شراره بیشتر حشری میشه و من اینو کاملا متوجه شده بودم و نمیدونم چرا اما بدم نمیومد چون فواد رو بیشتر از هرکسی دوست داشتم و یادم نمی رفت که همیشه هوامو داشت) واسه همین بیشتر از فواد حرف میزدم. مثلا گفتم فواد یجوری تو سکس محکم طرف رو میکرد که بیهوش میشدن از شهوت و میدیدم که شراره داغتر میشه و گفتم من اسپری زدم اما اون اصلا از اسپری استفاده نمیکرد. شراره لباشو گاز میگرفت از تعریف های من از فواد و منم از عمد گفتم – شراره الان منو میبینی اسپری زدم دارم باهات سکس میکنم و نهایتا سی دقیقه طول میکشه اونم با خوردن معاشقه. شراره-خوووب من-اگه همین الان فواد میومد میخواست تو رو بکنه بدون اینکه چیزی استفاده کنه فقط سی دقیقه تو کونت تلمبه میزد سکس کاملش باهات راحت یه ساعت طول میکشید. از عمد خود شراره رو مخاطب قرار دادم ببینم واکنشش چیه که دیدم دیوونه شد صدای ای و اوهش بالا رفت و با تکون های شدید تو بغلم آروم گرفت. منم چند ثانیه ای صبر کردم دوباره شروع کردم خیلی آروم تلمبه زدن که دوباره سرحال بشه. اینبار آروم تو گوشش گفتم چرا با آوردن اسم فواد این قد حشری میشی. خودشو یکم ناراحت جلوه داد و گفت-این چه حرفیه میزنی من … نذاشتم ادامه بده چنگ زدم تو سینه هاشو گفتم حاشا نکن من که بهت گفتم از دروغ بدم میاد. گفت-اخه خوب حرفایی که میزنی تحریک کنندس. گفتم دوست داری باهاش سکس کنی. گفت-نه من همچین قصدی ندارم من با توام یعنی چی بخوام با اون سکس کنم؟ من تورو دوست دارم. اینارو گفت اما تند شدن نفساش و آبی که از کوسش راه افتاده بود نشون میداد واقعا دلش چی میخواد. گفتم-نمیگم منو دوست نداری. نمیگم که قطع رابطه کنیم. فقط میگم دوست داری الان فواد هم بیاد بهمون ملحق بشه؟ من به فواد مثل چشمام اعتماد دارم فقط واسه این میگم بیاد لذت سکسمون بیشتر بشه . بعدشم من که بدو بدو نرفتم بهش بگم بیاد تو رو بکنه. دارم ازت سوال میپرسم. میگم دوست داری مثل اون زنه منو فواد دونفری باهات سکس کنیم؟ شراره-یعنی تو ناراحت نمیشی؟ گفتم-اگه تو دوست داشته باشی نه . من عاشقتم و از ته قلبم دوست دارم فقط میخوام رابطمون لذت بخش تر بشه همین. شراره-نمیدونم چی بگم. آخه… گفتم – از چی میترسی نمیخواد بکشتت میخواد بیاد مثل همه اون دخترایی که کرده با توهم بخوابه و همون تلمبه محکم ها رو تو کون تو بزنه. دوباره دیدم حشری شده. گفتم معلومه راضی ای. گفت-اخه میترسم دیگه تو منو . گفتم – من خودم دارم این پیشنهاد و بهت میدم این چه فکریه. شراره-خوب اگه تو راضی منم دوست دارم این کارو بکنیم. سریع پاشدم برم بیرون که گفت جدی جدی داری میری بهش بگی؟ گفتم آره. شراره-نه وایسا من روم نمیشه تو چشمش نگاه کنم. گفتم – اون با من و سریع همونجوری لخت رفتم بیرون اتاق. فواد تو هال رو مبل داشت با گوشیش ور میرفت که با دیدن من گفت هااااا چته لخت راه افتادی راهپیمایی تو خونه پاشو جمع کن ببینم . رفتم پیششو کل ماجرارو تو دو دقیقه بهش توضیح دادم و برگشت گفت داداش من بیام ناراحت نشی آخرش گفتم منو تو این حرفارو نداریم تو این همه برای من کوس آوردی حالا من میخوام یکیشو جبران کنم فقط این جنده نیست و من دوستش دارم و چون تورم دوست دارم میخوام تو هم با ما باشی فواد-خوب منم میدونم این جنده نیست و معلومه که تو دوستش داری واسه همین میگم فکر آخرشم بکن و الا کیه که از خوابیدن با این خوشگل خانم بدش بیاد . خلاصه که همه چی اوکی شد من برگشتم داخل اما قبلش به فواد گفتم من میرم این خجالت میکشه تو صورتت نگاه کنه من میخوابونمش رو خودم تو از پشت بیا بکنش فقط دختره ها به کوسش کاری نداشته باش. برگشتم داخل دیدم شراره پتو کشیده رو خودش تا من رفتم پیشش گفت پشیمون شدم توروخدا بگو نیاد و واقعا چهرش یکم استرس داشت بهش گفتم جدی؟؟ گفت آخه خجالت میکشم بگو نیاد اما انصافا هنوز شهوت رو میشد از چشماش خوند. گفتم منم هنوز نگفتم بیاد داخل. اومدم پیشش اما اینبار در اتاق رو نبستم و اومدم بغلش کردم و گفتم نمیاد تا من نگم. منم نمیگم تا تو نخوای و خوابیدم زیرو کشیدمش رو خودم جوری که پشتش به در بود ولی من روم به در. فواد اومد جلو در که با دست بهش اشاره دادم وایسه و تو نیاد. دیوث لخت شده بود و تو چارچوب در کیر به دست وایساده بود و منتظر چراغ سبز بود. لبای شراره رو بوسیدم و گفتم تو که الان راضی بودی چی شد یهو شراره-نمیدونم استرس دارم میترسم تو باهام بد شی . گفتم-نه دیوونه و کیرمو گذاشتم لای پاش و میمالیدم رو کوسش و کم کم دوباره داشت حشری میشد که با دست به فواد گفتم آروم بیاد جلو. گفتم – کی بود ده دقیقه پیش از فکر تلمبه های فواد آب کوس و کونش راه افتاده بود هیچی نمیگفت و اما نفساش دوباره تند شده بود و صداهای آروم از خودش در میاورد. گفتم – الان یعنی به فواد نگم بیاد و همینجور تو بغل من از پشت کیرشو بکنه تو کونت و تلمبه بزنه. شراره با صدای آروم گفت-بگو بیاد بگو بیاد جرررم بده فواد هم که داشت حرفای ما رو میشنید و الان تو یک قدمی تخت وایساده بود اروم اومد رو تخت و کیرشو که ژل زده بود و تا راحت تر بکنه تو کون شراره گذاشت لای باسن شراره. با برخورد کیرفواد به کون شراره مثل برق گرفته ها شد و سرشو گذاشت تو سینه منو ساکت شد فواد نکرد توش و من آروم گفتم – شراره جون اگه پشیمون شدی بگم بهش بره. بعد یه مکث اومد لبمو بوسید و هیچی نگفت و فواد یواش یواش کیرشو جا کرد توش و با اولین تلمبه هاش شراره آه و اوهش بالا گرفت دوباره شد همون شراره سکسی خودمو منم شروع کردم گفتم. میبینی اون زنرم همینجوری میکردیمو دیدی گفتم فواد خیلی خوب تلمبه میزنه شراره که با تلمبه های فواد نفسش قطع و وصل میشد و بریده بریده حرف میزد گفت. آررره خیلی خوب داره منو میگاد. ببین عشق تو داره جررررر میده. اییییییییی بگو بیشتر منو بگاد بگو هر دفعه که منو میاری اینجا اونم بیاد و منو بکنه. فواد که تا حالا ساکت بود و فقط تلمبه میزد گفت-هر دو دفعه ای که اومدی اینجا و محمود تو رو میکرد منم دوست داشتم بیام و جررت بدم . مگه میشه ادم دیوونه دختر خوش هیکلی مثل تو نشه با این شاسی بلند تو با این کون گردت شراره خانم. و به شدت تو شراره عقب جلو میکرد بعد از چند بار جا عوض کردن من آبمو خالی کردم تو کون شراره و دراز کشیدم رو تخت و شراره داگی شد و فواد دوباره شروع کرد حس کردم شراره بعد از این ارضاء شدنش از فواد بخواد سکس و تموم کنه اما انگار این دختر از سکس سیر نمی شد و با این که الان بیشتر از یک ساعت بود که داشتیم میکردیمش همچنان مثل اولای سکس پر اشتیاق و حشری بود. گفتم دیدی من آبم میاد اما فواد تموم شدنی نیست کارش. شراره. آههههههه کاری میکنم کم بیاره من از اون حشری ترم ایییییییییییییی فواد بهم گفت یه بالش بذار زیر شکمش دقیقا بالای کوسش منم اینکارو کردم و تو همون حالت داگی شراره رو هل داد تا بخوابه رو تخت و فقط اون بالشت بود که کوس و کون شراره رو بیرون می انداخت تا راحت تر کیر بره توش. چند دقیقه بعد ناله های شراره به جیغ تبدیل شد و با چند تا تکون شدید برای چندمین بار ارضاء شد و فواد هم با چندتا تلمبه خیلی شدید همه آبشو ریخت تو کون شراره و همونجور از پشت خوابید روش. من از تخت اومدم پایین تا صحنه رو از پشت ببینم که دیدم فواد با حرکت خیلی آروم کمر داره عقب جلو میکنه و با هر بار بیرون آوردن کیرش یکی دو قطره آبش از کون شراره میاد بیرون از رو کوسش سر میخوره میریزه رو تخت. برگشتم رو تخت رو به سقف خوابیدم شراره به فواد گفت نفسم بالا نمیاد یکم خودشو بلند کرد و شراره از زیرش در اومد و چسبید به منو سرشو گذاشت رو سینم و فوادم از پشت بغلش کرد و هرسه واقعا راضی بودیم از این سکس عالی و یه نیم ساعتی خوابیدیم و بعدش من در گوش شراره گفتم خوب بود؟؟ سرشو آورد بالا و گفت عالی بود و لب تو لب شدیم و بعدش پا شدیم از هم خداحافظی کردنو من بردمش رسوندمش نزدیک خونشونو فعلا از هم خداحافظی کردیم. ادامه دارد. نوشته: POPDO
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.