migmig ارسال شده در 5 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 5 ساعت قبل بی غیرت شدم و همسرمو نشوندم رو کیر غریبه اسمم محمده و اسم همسرم زیبا و تو کار بیمه است و حدود یک هفته پیش همسرم حرفهایی بهم زد که خیلی تکونم داد و حالم بد شد، شب بود پسرم خوابید و من و همسرم هم رفتیم بخوابیدم، زیبا رو به من گفت که میخوام یه واقعیت رو بهت بگم، کمی با ترس و لرز گفت که یک سال پیش من خوابه کسی زیاد رو میدیدم(همون موقع خوابشو برام تعریف کرد بود و منم چون خواب بود بهش اهمیت نمیدادم)،(معمولا میگن که وقتی خواب کسی رو میبینی، در واقع اون بهت فکر میکنه) تا اینکه بعد از چند ماه پشت سر هم خواب دیدن دلمو به دریا زدم و بهش زنگ زدم واسه کار بیمه و اونم قبول کرد و قرار شد همو یه جای عمومی ببینیم،اون شخص اسمش هست علی و یکی از آشنایانه و مرد خوش تیپ و خوش بر رویه) علی با ماشین خودش اومد و منم عقب سوار شدم و بعد از احوال پرسی رفتم سره اصل موضوع که شخصی من رو فرستاده پیشت، اون هی خوابتو میبینه و ازم خواسته که ازت بپرسم که آیا بهش فکر میکنی و ازین حرفا، بعد ازش پرسیدم بهش فکر میکنی؟ اونم جواب داده آره ولی اونی که بهش فکر میکنم تویی، منم خجالت کشیدم و کلی حرف زدیم که چرا بهم فکر میکنی و ازین حرفا، اونم گفته که مدتها قبل از عقدت با محمد، من عاشقت شده بودم ولی وقتی فهمیدم عقد کردی دیگه نتونستم بهت نزدیک بشم و تا الان به فکرت بودم و وقتی واسه کار بیمه بهم زنگ زدی خیلی خوشحال شدم و میخواستم در مورد عشق من نسبت به تو حرف بزنم و کلی حرف دیگه، قبل از خداحافظی من بهش گفتم که این صحبت اول و آخرمون باشه و علی هم قبول کرد فقط به شرط اینکه بخاطر این همه سال که بهت فکر کردم بذار بغلت کنم و ببوسمت، ولی من قبول نکردم، بعد از اون روز علی هر از گاهی به بهانه های مختلف بهم پیام میداد و من ازش میخواستم که مزاحم نشه و بعضی وقتا برام کادو میفرستاد تا این که منو راضی کرد کم کم بهش پیام بدم و الان حدود ۶ ماهه که ما به هم پیام میدم ولی خیلی از این موضوع ناراحتم و عذاب وجدان دارم، ببخشید که ازت پنهان کردم من قلبم از صحبت های زیبا درد میگرفت ولی حرفی نزدم، و کل پیامهایی که این مدت به فرستادن رو بهم نشون داد و راستشو بخوای چیز مشکوکی ندیدم، من خیلی زیبا رو دوست دارم بعد از چند روز ناراحتی زیبا رو میدیدم بهش گفتم عیبی ندارد ولی دیگه تمومش کن و زیبا هم قبول کرد تا این برای اولین بار بعد از چند سال کل شرکت شب کار شدن و همه مجبور شدیم شب کاری بریم و زیبا تنها بمونه تو خونه شب دوم شب کاری مشکلی پیش اومد و مارو مرخص کردن من وقتی رسیدم خونه دیدم یه کفش غریبه جلوی دره خونست و بخاطر همین موضوع داخل خونه نرفتم و رفتم پشت پنجره آشپزخونه که میشد کل خونه رو دید زد، ببینم که کی خونست تا اینکه یه مرد غریبه با زیبا دیدم، دقت کردم دیدم علی اینجاست گفتم حتما علی اومده با زیبا سکس داشته باشه، زیبا کاملا پوشیده بود و از رفتارهاش مشخص بود که نمیخواد باهاش سکس داشته باشه و علی داره اصرار میکنه (خیلی عصبی شدم من همیشه از زیبا خواستم که هر وقت دلت لرزید و خواستی خیانت کنی حتما جلوی من این کارو بکن و ازین بابت خیلی بهم ریختم ولی از اونجایی که من خودم هم داستان و هم فیلم بیغیرتی رو دوست دارم و یکی از فانتزی هام بود و در موردش باهاش صحبت میکردم و خیلی هم دلم میخواست که کوس دادن زیبا رو ببینم به روی خودم نیاوردم ولی هم دلم نمیخواست و هم دلم میخواست که علی امشب ترتیب زیبا رو بده) علی با ترفندهای زیادی نتونست که زیبا رو راضی کنه و سره علی داد زد که از خونه بره بیرون و اینکه من به جز محمد به هیچ فردی اجازه نمیدهم حتی بدنمو ببینه و کلی جر و بحث کردن و من تماشا کردم ببینم زیبا چطور رفتار میکنه و خیلیم خوشم اومد از رفتارش، علی بعدش راضی شد و رفت، منم برای این که مشکلی پیش نیاد بعد از رفتن علی به زیبا پیام دادم و نوشتم که مارو مرخص کردن و دارم میام خونه، بعد از چند دقیقه اومدم خونه که حدود ساعت ۱ شب میشد، دیدم زیبا ناراحته ازش پرسیدم چی شده و هیچی نگفت، کمی بغلش کردم و از ناراحتی درش آوردم و به کوسش دست زدم که دیدم بدجور خیسه ، پرسیدم کست چرا خیسه گفت که تو خلوت بهت فکر کردم و کمی با هم ور رفتیمو بعدش یه سکس حسابی کردیم وقتی خیس بودن کوسش رو دیدم فکر کردم که شاید خیسی کوسش بخاطر پیشنهادهای علی بوده من همیشه دلم میخواست یه سکس ۴ نفره داشته باشم، من و زیبا و ۲ تا مرد دیگه بعد از این ماجرا فقط به این فکر میکردم که من و زیبا و علی سکس داشته باشیم ولی نمیدوستم چطوری این حرفو با زیبا پیش بکشم تا اینکه زیبا حرف ناراحتی اون شب رو بهم زد و راستشو که خودمم شاهدش بودم و برام تعریف کرد و گفت اگه علی یکم دیگه اصرار میکرد قبول میکردم، منم از خدا خواسته گفتم که چرا دلشو شکوندی، هر وقت خواستی بگو که منو علی ترتیب تورو بدیم ادامه داره… نوشته: M1392Z لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده