رفتن به مطلب

داستان سکس ضربدری در باغ


chochol

ارسال‌های توصیه شده


ضربدری در باغ‌ بهادران
 

سلام
خاطره ای که مینویسم واقعیه ولی حوصله پرداختن به لحظه های سکسی را ندارم،کوتاه و مختصر برای زود انزالهای سایت که زود کارشون میشه😉
خوب اول بگم که منم مثل خیلی هاتون دوست دختر و دوست زن‌های زیادی داشتم و هنوز هم دارم،سال ۹۸ بود که با یه خانمی آشنا شدم که اوایل در مورد خودش و اینکه از شوهرش جدا شده مثل سگ بهم دروغ گفت ولی بعد از مدتی به اشکال مختلف لو رفت و فهمیدم شوهر و دوتا بچه داره و خیلی هم حشری و تشنه کیره،ظاهرا شوهرش مریضی قند داشت و نمیتونست حالش بیاره و کلا کیرش بلند نمیشد،القصه بعد از حدود ۱ سالی که خودم چندین بار باش سکس های متنوع و داغی داشتم بین صحبت ها متوجه شدم شوهره بدش نمیاد یه سکس غیر عرف داشته باشه و بهانه کرده و به زنش گفته بود که یه خانم برام جور کن بیاد ببینم فقط با تو کیرم بلند نمیشه یا کلا کیرم از کار افتاده،منم تا فهمیدم گفتم بهش بگو تنها تنها نمیشه و منم بعد از این همه بی کیری نیاز دارم یه حالی کنم،زنه رفت گفت و شوهره هم قبول کرد(البته دارم خلاصه میکنم،کلی آب طاب داشت قبول کردنش) اما گفته بود بشرط اینکه حتما باید یه زوج زن و شوهر باشن،گفتم بگو باشه یه زن و شوهر توپ برات اوکی میکنم….جونم براتون بگه منم سریع زنگ زدم یکی این خانم پولی‌ها که اتفاقا چادری و محجبه هم بود و یه ویلا اجاره ای تو باغبهادران اوکی کردم قرار گذاشتیم و چهار نفری رفتیم ویلا…البته شوهره به محض اینکه منو با خانم پولیه دید دوزاریش افتاد ما زن و شوهر نیستیم چون تیپ و استایل ما اصلا به هم ربطی نداشت ولی چون خودشم حشری شده بود چیزی نگفت و رفتیم سمت ویلا…قبل از اینکه بریم تو ویلا نهار و مشروب و تنقلات گرفتم و رفتیم و نشستیم به خوردن غذا که تموم شد و یکم کله هامون گرم مشروب شد شوهره را با خانم پولی فرستادم تو اتاق و خودم هم چسبیدم به زنش،ولی روراست اینطور اصلا هیجانی نداشت و یکم که گذشت گفتم پاشو بریم تو اتاق کنار اونا…اولش زنه می ترسید ولی اسرار کردم بریم که تنوعش لذت بخشه و کاملا لخت رفتیم داخل…وقتی رفتیم تو اونا هم لخت بودن و کیر شوهره بلند نمیشد و خانم پولی گرفته بود تو دهنش و داشت تلاششو می‌کرد باندش کنه…منم اینجا یکم هول شدمو خریت کردمو تند رفتم و زنشو پوزیشن داگ استایل انداختم رو تخت کنار اونا و بدونه مقدمه گذاشتم در کسش و یک ضرب فشار دادم توش….واااای نمیدونید چه جیغی زد و خوابید رو تخت خخخخخ
شوهره که کیر کلفت منو جیغ زنشو دید مثل اینکه یهویی از خواب بیدار بشه یهویی فریاد کشید…اووووی چکار میکنی زنمو پارش کردی خخخخ
واااای هر وقت یاد اون لحظه می افتم هم خندم میگیره هم کلی به خودم فحش میدم که این چه ناشی بازی بود من در آوردم خخخخ
القصه…شوهر جان غیرتی شد و گفت دیگه نمیزارم کاری کنی و زنشو برداشت و رفت تو سالن و من و خانم پولیه موندیم تو اتاق
منم دیدم فعلا باید این کیرمو بخوابونم بعد یه خاکی دیگه بسرم کنم…خانم پولیه را انداختم رو تخت و تلمبه را شروع کردم،البته اینم بگم که قبلش قرص زده بودم و کیره حسابی به تاخت می رفت،یکم که گذشت و در اتاق خواب باز بود و صدای سکس ما تو خونه پیچید زن طرف از تو سالن میومد تو اتاق و ما رو نگاه می‌کرد و خودشو میمالید و شوهره هر دفعه صداش میزد بیا اینطرف ولی اون میرفت و دوباره میومد و همش داشت به شوهرش قور میزد که من کیر میخوام و دارم داغون میشم….نهایتا شوهره بلند شد گفت ما میخوایم بریم و ما را برسون تا یه جا با تاکسی برگردیم اصفهان،منم دیگه قاطی کردم و زنشو کشیدم تو اتاق گفتم به شوهرت بگو قرار ما این نبوده و اگر میخوای اینطوری بری باید نصف هزینه ها را بدی و من چند میلیون خرج کردم که یه حال توپ بکنیم نه اینکه نصف نیمه بزارید و شوهرت اگر می‌خواد بره کاریش ندارم ولی تو باید امشب را اینجا بمونی والا هزینه ها را باید نصف نصف پرداخت کنید…زنه رفت به شوهره گفت و منم رفتم تو سالن دیگه نذاشتم شوهره به زنه جواب بده،خودم سریع تکرار کردم که اگر تو میخوای بری بیا تا ببرمت پیش تاکسی ها تا بری و ما امشب اینجاییم،شوهره یه مکث کرد و البته خیلی عصبانی بود گفت باشه منو برسونید،منم سریع لباس پوشیدم و چهارتایی رفتیم رسوندیمش تا تاکسی ها و یکم دیگه خرید کردیم و برگشتیم ویلا…
سرتون رو درد نیارم،تا فردا بعدظهر موندیم ویلا و این دوتا زنو طوری کردم که به قول خودشون تا چند روز زخم بودن…ولی فردای روزی که زنه را رسوندم خونه و رفته بود پیش شوهرش،ازش پرسیدم رفتی خونه چی شد؟گفت منو که دید یه سیلی بهم زد و گفت دیشب تا حالا داشتی بهش کس میدادی؟زنه هم گفته بود خودت گفتی بمون تازه خودت قبلا بهم گفته بودی اگر خواستی میتونی بری با یکی تا ارضات کنه،خوب منم رفتم و اگر نمیخوای طلاقم بده برم…شوهره هم دیگه چیزی نمیگه و داستان تموم شد…البته فروردین سال ۱۴۰۰ کرونای سختی گرفتم که زنگ زدم به زنه و بهش گفتم از شوهرت برای من حلالیت بگیر و من دارم میمیرم….چندوقت بعد که خوب شدم و زنه را دیدم میخندید و میگفت به شوهرم که گفتم گفت بهش بگو یه زن جوون خوب اگر بیاره یکبار دیگه ۴ نفری بریم ویلا حالاش میکنم،گفتم بهش بگو مرتیکه لاشی تو آدم بشو نیستی فقط میخواستی اون روز برینی تو عشق حالمون،دیگه اون ممه را لولو برد که مجانی عشق و حال کنی دفعه بعد نصف هزینه ها با تو خخخ البته من دیگه با زنه حال نمیکردم و جایی دیگه سرم گرم بود و نمی خواستمش والا از این پولها همیشه داریم خرج میکنیم…
بعد از اون قضیه یواش یواش با زنه رابطم کم شد و با یکی از رفیقام اوکی شد و رفت…الان هنوز بعضی وقتها که تو باغم مهمونی دارم با همون رفیقم میان پیشمون و میبینمش ولی این موضوع بین خودمون باقی مونده…
ببخشید که صحنه های تحریکی و سکسی نداشت و نتونستم ارضاتون کنم،ولی مردونه داستان واقعی بود

نوشته: سوارکار😜

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18