دانلود فیلم سکسی حرفه ایی ایرانی
-
آخرین مطالب ارسال شده در انجمن
-
توسط migmig · ارسال شده در
من و همسر خوشگلم در مترو - 3 با سلامی دوباره خدمت دوستان عزیز کونباز. ماجرا رو تا اونجا گفتم که قرار شد بطری بازی کنیم. شروع کردیم و اول افتاد به دوست دختر نیما یعنی فرنوش و مهرشاد گفت لب بده. داشتن لب میگرفتن که من و خانمم به هم نگاه کردیم و لبخند زدیم. بعد افتاد به من و دوست دختر مهرشاد یعنی میترا گفت منم لب میخوام. به خانمم نگاه کردم و گفت بازیه دیگه، بده بهش. با میترا لب گرفتیم و بعدش افتاد به خانمم و نیما کف دستش رو بالا پایین انداخت و گفت برگرد یه در کونی بزنم. خانمم در حالی که میخندید، روی زانو بلند شد و پشت کرد به نیما گفت نامرد یواش بزنی ها، شلوارم نازکه. شانس آوردی به احترام امید نگفتم شلوارتو بکشی پایین بزنم. یه سیلی زد زیر کونش که باعث شد بالا پایین بره و ملیکا گفت اوخ سوختم و خندید، ما هم خندیدیم و دوباره بازی رو ادامه دادیم. نیم ساعت یا بیشتر بود بازی می کردیم و همه ی جمع حتی مردها طبق حکم از هم لب گرفته بودیم. خانمم هم غیر از اون لب تو لب هایی که با مهرشاد و نیما رفت، با میترا و فرنوشم از هم لب گرفتن. از دیدن لب گرفتن خانمم با نیما و مهرشاد یه جوری شدم. انگار برام تحریک کننده بود. حتی لب گرفتنش با دخترها هم واسم باحال بود. هر سه تا خانم در کونی خوردن و سینه هاشون رو در حد بوق زدن فشار دادیم. بعد رفتیم توی پذیرایی قلیون بکشیم که خانمم جلوی آشپزخونه ایستاده بود و با میترا حرف میزدن. نیما زغال گذاشت و اومد از پشت خانمم رو بغل کرد و دستش دور شکمش بود با هم سه تایی حرف میزدن. منم رفتم میترا رو از پشت بغل کردم و گفتم بچه ها صبح بریم دربند؟ فرنوش از اون طرف گفت بذار هفته ی دیگه که پنجشنبه جمعه بریم شمال ویلای ما. برگشتم گفتم ویلاتون کجاست؟ محمود آباد. بریم، من موافقم. نیما خانمم رو هول داد طرف میترا و چسبیدن به هم. بعد سرشو از کنار سر خانمم آورد جلو و از میترا لب گرفت. منم با خانمم لب تو لب شدم که فرنوش و مهرشادم اومدن کنار ما. همه داشتیم از هم لب میگرفتیم و لب خانمها بین ما عوض میشد. میترا کیر مهرشاد رو گرفت و گفت بیا بریم که حالم خراب شد. مهرشاد خندید و گفت بیخیال شو، بذار واسه فردا. نمیکنی بدم نیما بکنه. بده، من دیگه حال ندارم. دست نیما رو گرفت و رفتن توی اتاق. فرنوشم باهاشون رفت و من و خانمم و مهرشاد نشستیم کنار هم روی مبل. ملیکا وسط بود که مهرشاد رفت زغال آورد و شروع کردیم قلیون کشیدن. صدای آه و ناله و شالاپ شولوپ از اتاق میومد و ما هم بهشون میخندیدیم. گفتم دیوونه نرفتی سرت کلاه رفت. کیرشو از روی شلوارک نشون داد و گفت نگاه کن چه شقه، فکر نکنی نمیتونستم، دلم نمیخواست برم. زیاده روی خوب نیست. تو اگه میخوای جای من برو، البته اگه خانمت اجازه میده. خندیدم و گفتم نه داداش، من تمام زنهای دنیا رو با خانمم عوض نمیکنم. ملیکا بغلم کرد و شروع کرد لب گرفتن. بعد شلنگ قلیون رو از مهرشاد گرفت و می کشید دود میکرد توی دهن من و لب میگرفتیم. بعدش دو سه بارم با مهرشاد همین کارو کرد و گفت امید فردا دعوام نکنی واسه اینکه امشب با اینا لب گرفتیم. نه عشقم، منم با اون دوتا لب گرفتم. یه شبه دیگه. حالا که یه شبه اگه دلت میخواد برو بکنشون. خندیدم و گفتم بیخیال عشقم. کیرمو گرفت و گفت جون خودم جدی گفتم، برو حالتو بکن. نمیخوام. خودت هستی دیگه، چرا برم اون استخونی ها رو بکنم؟ پس بیا خودمو بکن. من با سر و صدای اینا هوس کردم. باشه، صبر کن بیان بیرون. کیرمو میمالید و بازم لب گرفتیم و با مهردادم لب گرفت. مهرشاد گفت میشه واسه منم بمالی؟ ملیکا کیرشو گرفت و گفت تو که نمیخواستی زیاده روی کنی. حالا دلم خواست. ناراحتی نمالش. ملیکا رفت پایین نشست جلوی پام و از روی شلوارک کیرمو بوس کرد و گفت درش بیار. لبخند زدم و خودش شلوارکمو کشید پایین شروع کرد ساک زدن. کیر مهرشادم با یه دست میمالید که مهرشاد شلوارکش رو کشید پایین. ملیکا کیرش رو گرفت و دوباره به مالیدنش ادامه داد. داشت واسه من ساک میزد که مهرشاد خم شد و ازش لب گرفت. بعد سرشو کشید طرف کیر خودش که ملیکا هم به من نگاه کرد و بعد رفت واسش ساک زد. حالا داشت کیر منو میمالید. بعد اومد واسه من ساک زد و دوباره واسه اون زد. اینبار که اومد سراغ کیر من، مهرشاد رفت پشتش و از روی شلوار کیرشو میمالید به کونش. دکمه ی شلوارش رو باز کرد و کشیدش پایین. کونش افتاد بیرون و گذاشت لای کونش گفت داش امید ببخش، خیلی حالمو خراب کرده. فقط یه لاپایی میزنم. ملیکا گفت از کون بهش بدم؟ هیچی نگفتم و فقط لپش رو گرفتم و لبخند زدم. مهرشاد فهمید و به کیرش توف زد و فرو کرد توی کون خانمم. ملیکا یه آه کشید و به چشمام نگاه میکرد. دوباره ساک زدن رو ادامه داد و مهرشادم شالاپ شالاپ می کوبید توی کونش. ملیکا همچنان واسم ساک میزد و گاهی هم آه میکشید و نگام میکرد و کیرمو میمالید. گفتم بیا بشین روی کیرم. بلند شد کیرمو با کوسش تنظیم کرد و نشست روش. مهرشاد دوباره کرد توی کونش و منم از زیر میزدم توی کوسش. پاهام رو زمین بود و راحت بودم. ملیکا آه و ناله میکرد و منم سینه هاش رو میمکیدم و میخوردم. گلوش رو میخوردم و لیس میزدم. چند باری هم لب گرفتیم که توی همون حالت لب گرفتن ارضا شد. نیما با صدای آه و ناله ی ملیکا اومد بیرون و ما رو توی اون وضعیت دید. اومد پشت مدیکا و گفت مهرشاد برو کنار. کیرشو کرد توی کون خانمم و دوباره شروع شد. اینبار با نیما دوتایی کردیمش و میترا و فرنوشم لخت اومدن بیرون. از من و ملیکا لب میگرفتن و حسابی داشتم حال میکردم. که دوباره خانمم ارضا شد. نیما جاشو داد به مهرشاد و بازم کردیمش که اینبار من و خانمم باهم ارضا شدیم و خالی کردم توی کوسش. نیما خواست بکنه که گفتم من خالی کردم. ملیکا رو بلند کرد و گفت روی مبل زانو بزن. کرد توی کونش و تنهایی شروع کرد به گاییدنش. میترا نشست جلوی من و کیرمو ساک میزد که گفتم نه دیگه نمیتونم. اومد ازم لب گرفت و نشست توی بغلم. مهرشاد رفت کیرشو شست و اومد فرنوش براش ساک زد و دوباره راستش کرد. نیما هنوز داشت کون خانمم رو می گایید و با ضربه هاش کون و رونش موج میخورد و میلرزید. خانمم گاهی آه و ناله کنان به من نگاه میکرد و گاهی سرشو تکیه میداد روی پشتی مبل و ناله میکرد. مهرشاد نشست کنارش و گفت بیا روی کیرم. نیما ولش کرد و ملیکا رفت روی کیر مهرشاد و جاش کرد توی کوسش. نیما هم رفت پشتش و دوتایی شروع کردن به گاییدنش. توی این مدلی گاییدن خیلی وارد بودن و حسابی داشتن خانمم رو میگاییدن و به هر یه تاشون خوش میگدشت و حال میکردن. سینه های خانمم با ضربه هاشون جلو عقب میشد یا توی دشت و دهن فرشاد در حال مالیده شدن و مکیده شدن بود. کونش با ضربه های نیما موج میخورد و آه و ناله ی هر سه تاشون بلند بود. انگار داشتم فیلم پورن زنده می دیدم و دیدنش بدجور حال میداد. توی همین حالت دو بار خانمم رو ارضاش کردن که دیگه خانمم بی حال افتاده بود توی بغل مهرشاد. نیما چند تا دیگه تلمبه زد و خالی کرد توی کونش. چند تا بوس از شونه هاش کرد و رفت روی اون یکی مبل ولو شد. مهرشاد خانمم رو به پشت خوابوند روی مبل تا مدل لنگ در هوا بکنتش. میترا اومد روی این یکی پام نشست و سر خانمم روی اون یکی پام قرار گرفت. مهرشاد پاهاشو داد بالا و کیرشو کرد توی کوسش. شروع کرد تلمبه زدن و منم سر خانمم رو نوازش میکردم که میترا خم شد باهاش لب تو لب شد بعد بلند شد با من لب تو لب شد. کیرم دوباره جون گرفته بود و میترا نشست جلوی پام ساک میزد. کیرم شق شد و همزمان سر میترا و سینه ی خانمم رو دست میکشیدم. فرنوش اومد با من لب تو لب شد و گفت بیا بریم توی اتاق راحت حال کنیم. سر خانمم رو گذاشتم روی مبل و بوسش کردم. به مهرشاد گفتم قرص خوردی آبت نمیاد؟ آره، میخوای بهت بدم؟ نه من طبیعی حال میکنم. با میترا و فرنوش رفتیم توی اتاق و خوابیدم وسطشون. از هر دو لب میگرفتم که باهم رفتن پایین و شروع کردن ساک زدن. نوبتی ساک میزدن یا یکی ساک میزد و اون یکی خایه هامو یا شکممو لیس میزد. میترا نشست روی کیرم و فرنوش اومد لب میگرفتیم که گفتم بشین روی صورتم. اولین بار بود تنهایی با دوتا زن همزمان حال میکردم. از بالا کوس میخوردم و از پایین کوس میکردم. هر دو ارضا شدن و جاشون رو عوض کردن. بعد جفتشون رو دمر خوابوندم و یکی یکی از پشت کوسشون رو می گاییدم. کون کوچیک و لاغر این خوبی رو داره که گاییدن کوس از پشت توی این حالت راحته و تا دسته میشه توش جا کرد. دو بار غروب اینها آبمو آورده بودن و الانم که توی کوس خانمم آبمو خالی کرده بودم، دیگه آبی واسه اومدن نداشتم و حسابی گاییدمشون. بعد از کوس یکی یکی از کون کردمشون و آخرش اون یه ذره آبی که برام مونده بود رو خالی کردم توی کون فرنوش. دیگه بی حال افتاده بودم روش که فرنوش گفت خوابت برده؟ نه ولی داره میبره. از روی من بیا پایین وسط بخواب. صبر کن برم دستشویی و بیام. بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون. دیدم خانمم روی مبل چهار دست و پاست و نیما داره از پشت میکنه و از جلو هم واسه مهرشاد ساک میزنه. گفتم شما هنوز کارتون تموم نشده؟ نیما گفت امشب ملیکا واسه ما و اون دوتا مال تو. عشقم تو میزونی؟ اذیت نمیشی؟ نه، خوبم. یعنی داری حال میکنی؟ آره خیلی. آخه اینا قرص خوردن و هر بار که میکننت آبشون دیر میاد. عیب نداره، حالا که گفتی یه امشبه، پس بذار درست و حسابی حال کنیم و خوش بگذرونیم. لبخند زدم و گفتم آره گفتم یه امشبه ولی نگفتم شب آخر تونه که. قراره هر هفته مثل الان، شب جمعه ها بیایم و خوش باشیم. پس نمیخواد به خودت فشار بیاری. واقعا؟ ایول امید جونم. فدات. من برم دستشویی و برم بخوابم. شما هم زودتر بخوابید و خودکشی نکنید… رفتم دستشویی و وقتی برگشتم دیدم نشسته روی کیر مهرشاد و دارن دوتایی میکننش. رفتم یه لب ازش گرفتم و شب بخیر گفتم که مهرشاد گفت منو بوس نمیکنی؟ از اون و نیما هم یه لب گرفتم و گفتم شب شما هم بخیر…رفتم وسط میترا و فرنوش خوابیدم و بغلشون کردم. از اونا هم لب گرفتم و گفتم شبتون بخیر عروسکهای من… خوابیدیم و فرداش نزدیک ظهر بود که بیدار شدم. اما اون دوتا هنوز خواب بودن. رفتم توی پذیرایی دیدم خانمم وسط نیما و مهرشاد روی زمین پتو انداختن و خوابیدن. یه دست و یه پاش روی مهرشاد بود و بغلش کرده بود، نیما هم از پشت بغلش کرده بود. بیدارشون کردم و گفتم تنبلها بلند بشید لنگ ظهره ها. خانمم صبح بخیر گفت و بلند شد نشست گفت ساعت چنده؟ مامانت گفته بود ناهار بریم اونجا. پس بلند شو دوش بگیریم و بریم. ساعت یازده و نیمه. پسرها هم بلند شدن و نیما گفت شما برید دوش بگیرید تا من صبحونه رو حاضر کنم… یکی یکی رفتیم دستشویی و با خانمم و مهرشاد رفتیم داخل حموم. حمومشون کوچیک بود و کنار هم ایستاده بودیم. مهرشاد گفت تو خودتو بشور منم ملیکا رو میشورم که دیرتون نشه… در حالی که داشت کوس و کون خانمم رو جلوی چشمم می شست، ملیکا همسر خودشو شامپو میزد. بعدش که من داشتم سرمو شامپو میزدم مهرشاد کیر منم صابون زد و داشت کیر و خایهم رو میشست. ملیکا هم کیر و خایه ی اون رو می شست. کارمون که تموم شد سه تایی از هم لب گرفتیم و از دو طرف سینه های خانمم رو خوردیم. ملیکا گفت اینم شیر صبحانه تون. خندیدیم و رفتیم بیرون دیدم نیما سفره انداخته روی زمین و صبحونه رو آماده کرده. دخترها هم دو طرفش نشسته بودن و هر سه هنوز لخت بودند. ما هم خودمون رو خشک کردیم و همونجوری لخت رفتیم نشستیم. سریع چندتا لقمه خوردیم و بلند شدیم لباس بپوشیم که فرنوش گفت صبر کنید لباس بپوشم خودم میرسونمتون… راه افتادیم و گفتم بریم خونه ماشینم رو بردارم. وقتی رسیدیم ملیکا بهش گفت بیا بریم بالا لباس عوض کنیم، یه چیزی هم بهت بدم ببر واسه بچه ها.… فرنوش با ما اومد بالا و خانمم یه بطری خانواده از شراب هام رو بهش داد و گفت برید امروز به یاد ما بخورید. دمت گرم دختر، کاش میگفتی دیشب میاوردیمش و با هم میخوردیم. اتفاقا خودمم خونه مشروب دارم. نمیدونستم میخورید وگرنه میاوردم. عیب نداره. به جاش هفته ی دیگه که رفتیم شمال میخوریم. لباس عوض کردیم و هر دو از فرنوش لب گرفتیم و رفتیم پایین. با فرنوش خدافظی کردیم و گفتم آخر هفته میبینمت. هوووو کی تا آخر هفته طاقتش میاد. دو سه روز دیگه میام پیشتون. دلم واسه ملیکا جون تنگ میشه. ملیکا گفت قدمت روی چشم، ما معمولا غروب از سرکار میایم خونه. هر وقت دوست داشتی بیا… خدافظی کردیم و رفت. ما هم راه افتادیم سمت خونهی بابام. ملیکا گفت امید هنوز باورم نمیشه دیشب اون کارها رو کردیم. منم همینطور، هیچ وقت فکر نمیکردم یه روز همچین کاری کنیم. منم، ولی خیلی خوش گذشت، نه؟ آره عشقم. خیلی جالب بود. دیشب با دوتا پسر دیگه زن خودمو شریکی کردم. بعد تو با اون دوتا پسر حال کردی و تا صبح وسطشون خوابیدی، منم با دوتا دختر حال کردم و وسطشون خوابیدم. کارهایی کردیم که هیچوقت فکرشم نمیکردم. ناراحت نیستی؟ از چی؟ از اینکه به اونها دادم. اگه جور دیگه ای بود و بی خبر از من اینکارو کرده بودی خیانت حساب میشد و خیلی ناراحت میشدم. یا از غصه دق میکردم یا حداقل طلاقت میدادم، ولی الان هیچ کدوم خیانت نکردیم. هر دو باهم اینکارو کردیم و لذتش رو بردیم. پس ناراحت نیستم. درسته، منم هیچ وقت نمیتونستم تو رو با زن دیگه ای ببینم. ولی یادت باشه زیاده روی نکنیم و همیشه کنار همدیگر و با اطلاع هم اینکارو کنیم. فقطم با اینها. اوکی؟ باشه عشقم، خیالت راحت. راستش اولش خوب شروع نشد و ناراحت بودم. یعنی عذاب وجدان داشتم ولی آخرش خوب تموم شد. یعنی چی؟ واسه چی عذاب وجدان داشتی؟ برگشتیم خونه بهت میگم. الان وقتش نیست. باشه گلم، شب صحبت میکنیم. فدات بشم عشقم، امید باور کن خیلی دوست دارم و بی حد و اندازه عاشقتم. یه وقت فکر نکنی با اونا خوابیدم یعنی تو رو دوست ندارم یا از سکس با تو راضی نبودم. فقط یه تنوع و خوش گذرونی بود. میدونم عشقم. خودت میدونی که منم خیلی عاشقتم و بدون تو نمیتونم زندگی کنم. منم مثل تو همین حس رو دارم و درک میکنم چی میگی. منم فقط واسه تفریح و خوشگذرانی اینکارو کردم. وگرنه توی قلب من هیچ کسی نمیتونه جای تو رو بگیره. اونا هم واسه خوش گذرونی اینکارو کردن. یه وقت گول حرفاشون رو نخوری و فکر نکنی عاشقتن. فقط میخواستن به بدنت برسن. ما هم همین جوری باهاشون برخورد میکنیم و حالمون رو میبریم. میدونم چی میگی. خیالت راحت که توی قلب منم هیچ عشقی جز عشق تو نمیتونه باشه و هیچ مردی جای تو رو نمیگیره. پس نگران نباش. نیستم، خیال من از تو راحته. فقط خواستم بگم که بیشتر مواظب باشی و گول قربون صدقه رفتن و دوسِت دارم گفتنشون رو نخوری… رفتیم خونه ی بابام و عصر هم رفتیم خونه ی پدرخانمم تا شب اونجا بودیم. برگشتیم خونه و روی تختخواب ملیکا توی بغلم بود و بعد از لب گرفتن گفتم خب حالا تعریف کن، چه عذاب وجدانی داشتی؟ آها، میگم ولی قول میدی ناراحت نشی؟ آره عشقم، هر چی هست و نیست با خیال راحت بگو و خودت رو سبک کن. دیگه هر چی میخواست بشه شده. آره خب ولی اینا که میگم به قول خودت بیخبر از تو بوده و خیانت به حساب میاد. با کسی غیر از نیما و مهرشاد؟ نه، با همینا. پس اشکال نداره، بگو عشقم. باشه، پس بذار از یه هفته قبل از آشنایی با اینها شروع کنم. اون روز که موقع برگشتن از بازار توی مترو دورم شلوغ شد و بینمون فاصله افتاد. آها فهمیدم، سه هفته پیش رو میگی. آره دقیقا. اون روز وقتی داشتیم میرفتیم سمت بازار، یه پسره توی مترو خودشو میمالید و میچسبوند به کونم. منم مثل همیشه محلش ندادم تا خودش گورشو گم کنه. اما نرفت و تا ایستگاه آخر ول کن نبود. اولش کلافه بودم و میگفتم پس کی میخواد پیاده بشه بره، آخه یه سره کیر شقش رو میمالید به کونم و فشار میداد لای کونم. قضیه طولانی شد و یواش یواش با حس کردن کیرش لای کونم که واسه من شق شده بود، منم حالم خراب شد و کونم به خارش و وول وول افتاد. توی بازارم یه سره دنبالمون بود و هر جایی که شلوغ میشه یا می ایستادیم، چسبید پشتم. تمام مدت کونم به وول وول افتاده بود و کوسم خیس شده بود. برگشتنی هم توی مترو با هول دادن مردها و همون پسره، بینمون فاصله افتاد و بین چند تا مرد گیر افتادم. اون پسره هم از پشت چسبیده بود به من و کیرشو فشار میداد لای کونم. حتی انگشتهاشو میکرد لای کونم و تا سوراخ کونمو می خاراند. اون مردها هم از روبرو و بغل چسبیده بودن به من و حالم بدتر و بدتر میشد. از کوسم آب راه افتاده بود و یکیشون پررو پررو دستشو گذاشته بود روی کوسم و میمالیدش. بعد کیرشو فشار میداد به کوسم. اینقدر حالم خراب بود که قدرت اعتراض نداشتم. دستامو گرفته بودن و گذاشته بودن روی کیرشون. کیر اون پسره هم از پشت رفته بود لای کونم و قشنگ داشت لای کونم تلمبه میزد. فهمیدم کیرشو درآورده که اینجوری راحت رفته لای کونم. آبش که اومد خیس شدن شلوارم رو حس کردم. پس اون خیس شدن شلوارت مال آبکیر اون بود؟ متاسفانه آره. واسه همین بود اون روز انقدر حشری بودی و تا رسیدیم خونه گفتی کونم کیر میخواد و بکنش. آره دیگه، خیلی حالم خراب بود. راستش اون کارها خیلی بهم لذت داده بود. واسه همین هفته ی بعد شورت نپوشیدم که اگه دوباره همچین اتفاقی پیش اومد کیرش رو بهتر حس کنم. خندیدم و گفتم ای دختره ی حشری. خودشم خندید و گفت چکار کنم خب، خیلی حال داد و بدجوری تحریکم کردن. اشکال نداره، فقط همین بود؟ آره، واسه اون روز همین بود و باعث شد بازم دلم بخواد که این کار تکرار بشه و بعدش با اون حال حشری و خراب بیایم خونه تا تو منو جر بدی. آره اون روز انقدر حشری بودی که منم خیلی حشری کردی و خیلی بهم حال داد. آره، سکس داغ و باحالی شد. هفته ی بعدشم که این دوتا توی مترو شروع کردن و مثل همون پسره یکسره میچسبیدن به کونم. منم که شورت نداشتم کیر شقشون راحت میرفت لای کونم. بازم اون حس و حال اومد سراغم و واسه خودم کیف میکردم. هر چی بیشتر میگذشت بیشتر حشری میشدم و کونم بیشتر خارش می گرفت به وول وول می افتاد. توی بازار که دیگه کونمو داده بودم عقب و خم شده بودم روی میز اون حجره. هر چقدر دلشون میخواست میمالیدن به کونم و کیرشون رو فشار میدادن لاش. داشتم کیف میکردم و دلم میخواست همونجا یه کیر میرفت توی کونم و حسابی میخاروندش. آب کوسم راه افتاده بود و از داخل رونم تا پایین رفته بود و قشنگ حسش میکردم. وقتی کامل چسبیدن به کونم و شروع کردن حرف زدن و مخ ما رو کار گرفتن، دلم نمی خواست ازم جدا بشه و میخواستم بیشتر کیرشون رو حس کنم. دیدی که هی جاشون رو عوض میکردن و هر دفعه یکیشون سر تو رو گرم میکرد و اون یکی کیرشو فشار میداد لای کونم. اونجا که تو و مهرشاد رفتید و با نیما تنها موندم دیگه راحت شد و کیرشو محکمتر فشار میداد به کونم و مثل یه مرد که زنشو بغل کرده باهام رفتار میکرد. اینقدر کیرشو مالید و فشار داد به کونم که آبش اومد و من حسش کردم. بعد مهرشاد اومد و اون رفت. مهرشادم خودشو با خیال راحت خالی کرد و بعد اومدیم پیش تو. جفتشونم قربون صدقهم میرفتن و از خوشگلی و بدن و کونم تعریف می کردن. شمارشون رو هم دادن بهم. برگشتنی هم جلوی خودت چسبیده بودن به کونم. کیرشون رو کرده بودن لای کونم و تلمبه های ریز ریز میزدن. چند بارم جلوی خودت دستشون رو تا ته کردن توی کونم. حتی حواست نبود کوسمم فشار دادن. اونقدر حالم خراب بود که داشتم از شهوت میمردم و منتظر بودم زودتر برسیم خونه و بِکِشمت روی خودم. که همین کارم کردی. اون روز هم چه حالی دادی و خیلی لذت بردم. آره، منم خیلی حال کردم و راحت شدم. اما تا اینجا پیش زمینه ی حرفهام بود که بدونی چی شد کار به اینجا کشید و منی که تا حالا بهت خیانت نکرده بودم، حاضر شدم به اونها بدم و باهاشون بخوابم. اصل مطلب از اینجا به بعد شروع میشه. باشه عشقم، هرچی هست بگو… ادامه دارد… نوشته: امید بیخیال -
توسط migmig · ارسال شده در
طرح تعویض همسر - 2 بالاخره پنجشنبه شب فرا رسید، بعد از اینکه من و نگار آماده شدیم، با کلی هیجان رفتیم مطب و کمی منتظر موندیم تا اینکه شادی و علی هم رسیدند نگار یه تاپ بند دار سفید بدون سوتین پوشیده بود که هم چاک سینه اش معلوم بود و هم نوک ممه هاش که برجسته بودن، یه شلوارک کوتاه و تنگ هم پوشیده بود که کل پر و پاچش بیرون مونده بود. علی وقتی برای اولین بار نگار رو دید نگاهش روی ممه ها و رون های درشتش قفل شد و داشت با چشماش نگار رو میخورد. بعد از خوش و بش و احوالپرسی شادی هم مانتوشو درآورد و دیدم که یه کراپ تاپ پوشیده با یه ساپورت نازک و ساق کوتاه. من: خب بچه ها همونطور که قبلا با هم صحبت کردیم، من نگار رو آوردم که شما خودتون مشکلاتتون رو بهش بگین علی: نگار خانم، میتونم باهاتون راحت صحبت کنم؟ نگار: آره خواهش میکنم. علی: راستش ما از مهربونی دکترجان یکم سواستفاده کردیم. من و شادی الان نزدیک دو ساله که باهم تو رابطهایم و تقریبا ۶ ماه میشه که قضیه جدی شده و ما هم کم کم شروع کردیم به سکس. ولی اصلی ترین مشکلمون یه مکان مناسب بود. گاهی تو ماشین، گاهی توی سوئیت کرایه ولی هزینه اش برامون زیاد بود و ریسک بالایی داشت. بعد از اینکه شادی تو مطب کارشو شروع کرد، من خیلی بهش اصرار کردم تا بالاخره راضی شد که واسه سکس بیایم اینجا. نگار: چی؟ واقعا؟!.. تو میدونستی؟ من: نه من کلا یه هفته است که فهمیدم علی: نه، ما به دکتر نگفته بودیم و یواشکی میومدیم، اگر اون شب دکتر مچ مارو نمیگرفت شاید هیچوقت متوجه این موضوع نمیشد نگار: فکر نمیکردم اینقدر داستان جالبی باشه! علی: اولش توپ دکتر پر بود و گفت زنگ میزنه پلیس و شادی رو تهدید به اخراج کرد و… نگار: ای بابا! بد شد که! علی: ولی بعدش من که باهاش منطقی صحبت کردم اونم شرایط مارو درک کرد ولی گفت که نظر شما هم مهمه نگار: نظر من؟ در مورد چی؟ علی: قرار شد که ما کلید هارو تحویل بدیم اما توی مطب سکس داشته باشیم، منتهی چون دکتر به ما اعتماد نداشت ما گفتیم که خودش هم حاضر و ناظر باشه نگار خندید و به من گفت: چیی؟! … ایول بابا خوشم اومد، فکر نمیکردم اینقدر زرنگ باشی، البته بعد از اون مسائل تا حدی بهت حق میدم علی: دکتر گفته بود که متاهله و نمیتونه شبا بیاد ومراقب ما باشه، منم گفتم خب بگو خانمت هم بیاد دور هم بیشتر خوش میگذره نگار: خب، که اینطور… تازه رسیدیم به اصل ماجرا… خب چرا معطلید؟!.. شروع کنید دیگه علی یه لبخند شرورانه زد و گفت: چشم… فقط اشکال نداره که باهم راحت باشیم و با اسم کوچک همدیگرو صدا کنیم؟ نگار: نه بابا… راحت باش، قراره خیلی کارا بکنیم علی و شادی شروع کردن به لخت شدن و بعد از کلی لب گرفتن شادی زانو زد و حسابی شروع کرد به ساک زدن کیر علی، بعد از مدتی که کیرش شق شد نگار آروم به من گفت: جاااان ببین چه کیری داره!.. یعنی این قراره بره تو کس من؟ من: چه عجب خوشت اومد؟! نگار: کیر این کجا… کیر تو کجا… واقعا مال تو درمقابل این دودول محسوب میشه شادی و علی رفتن روی تخت. شادی تو حالت داگی قمبل کرده بود و علی داشت سر کیرشو میماید به کصش. بعد از اینکه شادی حسابی حشری شده بود کیرشو آروم کرد تو کصش و همزمان شادی یه آه عمیق کشید. نگار: جااان… داری حال میکنیا شادی: نمیدونم چرا ولی امروز یجور دیگه ایه، آدم وقتی جلوی چند نفر سکس میکنه حشری تر میشه نگار: عزیزم منم اگه همچین کیری میرفت تو کصم مثل تو آه میکشیدم. طبیعیه. ماشالا چه دوست پسری پیدا کردی هیکل ورزشکاری، سیکس پکا رو ببین، کیرشو ببین من: علی ظاهرا نگار تورو خیلی پسندیده علی در حالی که داشت تو کس شادی تلمبه میزد گفت: نگار واقعا لطف داره، منم هیکل اونو خیلی پسندیدم من: جدی میگی؟! کجاشو بیشتر پسندیدی؟ علی: اول از همه اون ممه های درشت و سرحالشو، بعد رون ها و ساق های گوشتی شو و آخر هم قیافه ناز و چشم ها و لبای خوشگلشو شادی در حالیکه زیر تلمبه های سنگین علی بود گفت: نگار جون چشمای علی بدجور تو رو گرفته، مراقب خودت باش. اولا از منم اینقدر تعریف کرد تا آخرش مخمو زد و با کیرش کصمو گشاد کرد. نگار: اتفاقا من از کیرایی که کس گشاد کنن خیلی خوشم میاد نگار نوک سینه هاش حسابی سیخ شده بود، منم کیرم شق شده بود و شلوارم داشت میترکید علی که داغ کرده بود تلمبه هاشو رگباری میزد و تند تند از کون قلمبه شادی اسپنک میزد، شادی هم با صدای بلند آه میکشید و ناله میکرد و دو دقیقه بعد با چند تا جیغ ارضا شد و پاهاش داشت مثل بید میلرزید. علی کیرشو کشید بیرون و گرفته بود دستش و گفت: نگار ببین کیرم چطوره؟ نگار: عالیه بهتر از این نمیشه علی: ببین دکتر من اصلا راضی نیستیم زنت کیر منو ببینه و دلش بخواد ولی یه گوشه بشینه و فقط نگاه کنه یا مثلا خودت قیافه و اندام لخت شادی رو ببینی و کیرت شق بشه ولی بشینی و فقط نگاه کنی من: آره میدونم، قرارمونم این نبود شادی: خب پس چرا نشستین؟ لخت بشین و شروع کنین نگار: جوووون داریم به جاهای خوبش میرسیم نگار سریع تاپ و شلوارکشو در آورد، منم لباسامو درآوردم و بخاطر کیر کوچیکم کمی احساس حقارت میکردم. یه تخت دیگه هم داشتیم که واسه بیمار بود، هر دو تخت رو کنار هم گذاشتیم و من و نگار هم رفتیم رو تخت، علی و شادی هم کنارمون بودن و شادی به پشت خوابیده بود و پاهاش رو شونه های علی بود و خارومادرش گاییده میشد . من شروع کردم به لب گرفتن از نگار و بازی کردن با ممه هاش. پستوناش رو تو مشتم گرفته بودم و فشار میدادم. نوک ممه هاشو گرفته بودم لای انگشتام فشار میدادم و میپیچوندم. بعدش طاقت نیاوردم و رفتم سراغ ممه هاو شروع کردم به مک زدن و لیس زدن و گاهی گاز گرفتن، من هیچوقت از ممه های نگار سیر نمیشدم. بعد از چند دقیقه که کس نگار آب افتاد، قمبل کرد و کیرمو کردم تو کصش که حسابی داغ و خیس بود. من کنار شادی بودم و نگار هم کنار علی بود و هردو رو به روی هم بودن. من با اینکه کیرمو تا خایه میکردم تو کصش ولی اون هیچ لذتی نمیبرد و اصلا آه و ناله نمیکرد. در عوض چون رو به علی بود، دستشو میکشید به عضلات سینه و سیکس پک علی، بعدش هم رفت سراغ تخماش و با تخماش بازی میکرد. علی: دکتر دیدی بهت گفتم خوش میگذره… ولی دکتر زنت عجب پر و پاچه ای داره، ببین چه کون قلمبه ای داره مثل دنبه داره میلرزه. من: چیه؟ دلت خواسته؟ علی: بد جور… اصلا عاشق اندام زنت شدم منم شروع کردم به بازی کردن با ممه های شادی و مالیدن آنها و گفتم: ولی منم از اول چشمم شادی رو گرفته بود، با اون اندام کشیده و صورت خوشگلش بخصوص وقتی ساق های سفیدش معلوم بود. هردومون حشری شده بودیم، علی خم شد و از نگار لب گرفت، شادی هم حسابی حشری شده بود و من اونقدر نیپل هاشو تحریک کردم که برای بار دوم ارضا شد و کل بدنش به رعشه افتاده بود. ولی من هنوز نتونسته بودم نگار رو به آه و ناله بندازم علی کیرشو کشید بیرون و با دستش میمالید و گفت: دکتر چیکار داری میکنی بابا الان صبح میشه نگار کیر علی رو گرفت دستش و شروع به مالیدن کرد و گفت: همه که مثل تو نمیشن علی، میدونی من چقدر عاشق همچین کیری بودم من: خب میبینی که خدا دوستت داشته و الان یکی نصیبت شده شادی: علی خب اگه نگار خیلی کیرو دوست داره بهش یه تعارف بکن علی: چشم، چرا که نه و در حالی که من داشتم تو کص نگار تلمبه های بیهوده میزدم علی کیرشو گذاشت تو دهن نگار و شروع کرد به گاییدن دهنش. الان دیگه من و علی رو به روی هم بودیم و اون داشت با نگاهش منو تحقیر میکرد علی دو دستی پشت سر نگار رو گرفته بود و کیرشو تا حلق نگار میداد تو… صدای یعقوب یعقوب و نفس نفس زدن های نگار منو خیلی حشری کرده بود. علی: دکتر ببین زنت چقدر خوب داره کیرمو میخوره، انگار تا حالا کیر نخورده، البته حق داره بعد از یه دقیقه علی کیرشو کشید بیرون و گفت: خوشت اومد چطوری دهن نگارو گاییدم من: آره، دمت گرم شادی: علی فکر کنم کصشم کیر میخواد، ولی روش نمیشه بگه علی: نگار جون، کیر منو میخوای یا شوهرت؟ نگار: کیر کلفت میخوام که جرم بده علی: دکتر زنت کیر میخاد چیکار کنیم؟ حیف نیست حسرت یه کیر کلفت رو کصش بمونه؟ من: هرکاری که میخواد بکن علی اومد دستای نگار رو گرفت و بلندش کرد رو زانو، با اینکار کیر من از کصش دراومد بعد درحالیکه داشت از زنم لب میگرفت اونو برد روی تخت خودش و چون جا نبود، شادی هم اومد روی تخت من. علی نگار رو به حالت داگی در آورد و بهش گفت قمبل کنه، بعد کیرشو گذاشت تو کصش و آروم شروع کرد به گاییدنش. علی: دکتر واقعا همسر نمونه به تو میگن، زنت بالاخره به آرزوش رسید. زنتو رفت زیر یه کیر کلفت. یجوری زنتو میگام که لذتش تا آخر عمر روی کصش بمونه من: تو هم به آرزوت رسیدی، یه کون قلمبه با پستونهای اعلا رو صاحب شدی شادی: دکتر حرص نخور، به جاش بیا کس منشی ات رو بخور… خجالت نکش من که میدونم همیشه تو کف من بودی شادی خوابید روی تخت پاهاشو از هم باز کرد و کصشو مالید و گفت: بیا دیگه از دهن افتاد من خوابیدم رو تخت و سرم رو بردم لای پاهای شادی و شروع کردم به مک زدن و لیسیدن کصش، از اطراف سوراخش تا چوچولش میرفتم و برمیگشتم همزمان علی سرعت تلمبه هاشو بیشتر کرده بود و هربار کیر کلفتشو تا خایه میکرد تو کس زنم. صدای شالاپ شلوپ اتاقو پر کرده بود و نگار خیلی زود به آه و ناله افتاد، این اولین بار بود که ناله های نگار رو زیر کیر داشتم میشنیدم در این حین شادی کصش حسابی آب افتاده بود و حشری شده بود، دوتا رونش رو جمع کرد و دور سرم قفل کرد و با دستش سرمو فشار میداد به کصش و به نفس نفس افتاده بود. نگار: علی نگاه کن چجوری داره کس شادی رو میخوره، حتی یه بار هم حاضر نشد کس منو بخوره علی: اشکال نداره عزیزم من که نمردم، بهتر از شوهرت کصتو میخورم شادی بلند بلند داشت آه و ناله میکرد و منم با یه دستم از پایین سوراخ کونشو میمالیدم و با دست دیگم چوچولشو میمالیدم، اونقدر ادامه دادم که پاهای شادی شل شد و بدنش لرز کرد و با چند تا جیغ بلند ارضا شد علی: آفرین، خوشم اومد من: حال کردی زنتو ارضا کردم علی: اوف چه جورم، کیرم تو کص زنت قلقلکش اومد من بلند شدم و نشستم روی تخت که شادی پاهاشو دراز کرد رو شونه هام گذاشت. شادی برخلاف نگار پاهای کشیده و فوق العاده سفیدی داشت، منم طاقت نیاوردم و شروع کردم به خوردن پاهاش… تک تک انگشتای پاش رو چندین بار مک زدم و با زبون کف پاشو قلقلک میدادم. بعدش بلندش کردم و خودم دراز کشیدم و بهش گفتم بشینه روی کیرم (Cowgirl) و کیرمو کردم تو کس داغ و خیسش و شروع کردم به تلمبه زدن. در این وضعیت دید کامل به نگار و علی هم داشتم. علی و نگار هر دو حشری بودن، نگار بلند بلند آه و ناله میکرد و علی هم کیرشو تا خایه میکرد تو کصش، هر تقه ای که میزد کون قلمبه زنم به لرزه می افتد و حتی منم از این صحنه تحریک میشدم. علی که متوجه نگاه های من شده بود، از عمد چند تا اسپنک محکم زد در کون نگار جوری که جای دستش سرخ شده بود و بعدش گفت: از بکن زنت راضی هستی، زنتو خوب میگام یا نه؟ … ببین چجوری با کیر کلفتم دارم کصشو گشاد میکنم من: معلومه از کس نگار راضی هستی علی: فوق العاده است، تنگ تنگه، لامصب انگار کس دختر 18 ساله است… آکبند مونده… ولی نگران نباش من واست کصشو افتتاح میکنم من که حشری شده بودم تلمبه هامو محکم تر میزدم و شادی هم داشت چوچولشو میمالید و آه و ناله میکرد. در همین حین نگار آه و ناله هاش بلندتر شد و به ارگاسم رسید علی: جوووون، دکتر بهت تبریک میگم زنت برای اولین بار آبش اومد… واقعا کیرم تو کص زنت نگار تقریبا بیهوش روی تخت افتاده بود، بدنش از عرق حسابی خیس شده بود و برق میزد. علی: ولی من هنوز کارم با زنت تموم نشده… تا مطمئن نشم کصش گشاد شده به این زودیا ولش نمیکنم این بار نگار رو به پهلو خوابوند و یه لنگشو برد بالا و خودش پشت نگار بود و تو اون حالت شروع کرد به گاییدنش. شادی که داشت به آستانه ارضا شدن میرسید خودش وحشیانه شروع کرد به بالا پایین رفتن روی کیرم طوری که انگار اون داشت با کصش منو میگایید. محکم و تند تند چوچولشو میمالید تا اینکه با چندتا جیغ پاهاش لرزید و آب کصش سرازیر شد. من: علی چه حسی داری دوست دخترتو دارم میگام؟ علی: دقیقا همون حسی که تو داری علی داشت بیرحمانه کس نگار رو جر میداد، منم برای اینکه کم نیارم شادی رو به حالت داگی بردم و شروع کردم به تلمبه زدن، کیرمو تا خایه میکردم تو کس سفیدش و همزمان با انگشتم سوراخ کونشو میمالیدم و فشار میدادم من: نگار کیر علی چطوره؟ به اندازه کافی بزرگ هست؟ نگار: وای نمیدونی کیرش داره کصمو جر میده، تا حالا اینقدر کصم حال نکرده بود… علی: شوهرت خیلی مهربونه رفته واسه زنش بکن پیدا کرده. دکتر از الان دارم فکر میکنم تا آخر سال من چه کسی از زنت بگام… من: نوش جونت… چون منم قراره شادی رو بگام شادی: نگار با اینکه کیر شوهرت کوچیکتر از علیه اما خیلی به کصم حال میده نگار: نوش جونت باشه عزیزم… همش مال خودت من که داغ بودم به تلافی چندتا اسپنک به کون سفید شادی زدم ولی آروم تر از علی شادی: آهااا اینه… محکم تر بزن دکتر، خجالت نکش… علی: نگار تا امروز دختر محسوب میشد ولی از امشب تبدیل به یه زن واقعی شد. دکتر، نگار خانمت امشب بکارتش رو از دست داد… نگار: عزیزم من کصمو واسه همچین روزی نگه داشته بودم نگار اونقدر حشری بود که نوک پستوناش سیخ شده بود، دوباره آه و ناله هاش تند تر شد و با یه جیغ کوچیک برای سومین بار زیر کیر علی ارگاسم شد. نگار روی تخت خوابیده بود و علی رفت روش خوابید و شروع کرد به خوردن ممه های زنم، مثل قحطی زده ها داشت پستوناشو مک میزد و گاز میگرفت. نوک ممه هاشو با دندون میگرفت و میکشید. بعدش ممه های نگار رو گرفت تو مشتش و شروع کرد به چلوندن و مالیدن جوری که آه و ناله نگار دراومده بود. بعدش رفت نشست روی سینه زنم و کیر کلفتشو گذاشت لای ممه هاش و شروع کرد به لا پستونی زدن. شادی هم نتونست بیشتر از دو دقیقه زیر تلمبه های من دوام بیاره و با چندتا آه بلند ارضا شد. علی که حسابی داغ کرده بود آبش اومد و با فشار آبشو پاشید رو پستونای زنم منم که عاشق پاهای سفید شادی شده بودم کیرمو گذاشتم لای ساق هاش و عقب و جلو کردم تا اینکه منم آبمو ریختم رو ممه های شادی علی: دکتر دمت گرم، زنت خیلی به کیرم حال داد من: خواهش میکنم، قابل نداره… منم خیلی با شادی حال کردم مدت ها بود همچین سکسی تجربه نکرده بودم اما حواسم بود یکم خشن بودی علی: تازه این اولش بود من خیلی ملایم رفتم، دفعات بعدی خشن تر هم میشه حالا کجاشو دیدی… من با نگار حالا حالاها کار دارم… میخوام تا آخر امسال، تا آخرین ذره از شیره وجودشو بکشم من: ای بابا لااقل یه چیزی هم واسه ما بزار بمونه علی: نه داداش… همش مال خودمه، کصشو من افتتاح کردم، تا اونجایی که بشه هم ازش استفاده میکنم من: باشه بابا، قبوله… عوضش منم دوس دخترتو میکنم به هرحال هرچی باشه هیچی مثل منشی آدم نمیچسبه بعد از اون شب به یاد ماندنی کارمون تموم شد و برگشتیم خونه. هر دو باهم رفتیم حموم. علی دیوث پستون های نگار رو سیاه و کبود کرده بود و نوکشون زخمی شده بود. نگار بعد از اون شب خیلی منو تحویل می گرفت و قربون صدقم میرفت چون خواسته اش رو برآورده کرده بودم اما من تازه فهمیدم که مشکل از کیر من نبوده و نگار از اول قصد و نیتش جندگی بوده. حتی کس شادی که به کیر علی عادت داشت با کیر من دوبار به ارگاسم رسید. اما من دیگه آب از سرم گذشته بود. فعلا شل کرده بودم تا ببینم بعدش چی میشه… نوشته: کاک علی -
توسط migmig · ارسال شده در
ماجرای سعید و زنش و داداشش - 1 من سعید ٢٨ سالمه و زنم غزل ٢٢ سالشه، من و غزل تو یك خانواده مذهبی بزرگ شدیم ولی من شیطنت خودمو داشتم و غزل هم از سر اجبار خانواده چادری بود ولی بعد گذشت شیش ماه از ازدواج با من با رضایت من چادر رو گذاشت كنار و مانتویی شده بود كه البته اوایل خانواده ها حساس شده بودن و كنایه میزدن و بعدش بیخیال گیردادن شدن. من یك برادر دارم به اسم محمد كه ١٠ سال از من كوچیكتره، من و برادرم قبل ازدواج خیلی باهم جور بودیم طوری که باهم مینشستیم پای تی وی، وقتی تنها بودیم فیلم پورن میدیدیم و جق میزدیم و حتی واسه همدیگه جق میزدیم و من كیر داداشمو میمالیدم و اونم كیر منو و حتی بعضی وقتا کیرشو میخوردم تا آبش بیاد و آبشو تف میکردم تو دستمال و مزشو دوست داشتم ولی کیرشو دوست داشتم البته گی نیستما ولی چون داداشمو دوست داشتمو سنش كم بود خوشم میومد. من وقتی ازدواج كردم تو خیالم موقع سكس با غزل تو خیالم حضور داداشم محمد رو تصور ميكردم كه اونم داره با غزل سكس میكنه و منم لذت میبردم. ولی تو واقعیت تردید داشتم كه واقعا بخوام این کار رو انجام بدم و غیرتم اجازه میده یا نه ولی فكر كردن بهش حشریم میکرد. غزل زن حشری بود ولی نمیدونستم اون اصلا راضی میشه یا نه؟ من چون با داداشم خیلی رفیق و خودمونی بودم از سكسم با غزل تعریف میکردم ولی غزل نمیدونست و داداشم میگفت خوش بحالت كه هر شب غزل پیشت میخوابه و باهاش معاشقه و سكس ميكني. منم با خنده میگفتم دوس داشتی تو جای من بودی و بغلش میخوابیدی اونم با پررویی میگفت معلومه و میخندید و خوشش میومد از این حرفا میزدم. حتی مواقعی كه با محمد در مورد غزل حرف میزدم تحریك میشدم ودوست داشتم فیلم سكسمو با غزل بهش نشون بدم با عكس های سكسی شو ولی سعی میكردم خودمو كنترل كنم چون یه خورده ای تعصب داشتم و دلم رضا نمیداد تا این حد برم جلو ولی عكس های نیمه لخت غزل رو بهش نشون میدادم و اون با لذت تماشا میکرد و تو حسرت میموند یه جورایی. با این حال بدمم نمیومد یه روزی فیلم عكس سكسمون رو بهش نشون بدم و با هم جق بزنیم و ارضا بشیم. بعضی شبا كه با غزل سكس میکردم بهش میگفتم دوس داشتی غیر از كیر من یكی دیگه اینجا بود و سه تایی باهم سكس میكردیم اونم كه معلوم بود شهوتش بیشتر شد چشاشو میبست و لباشو از شهوت گاز میگرفت ولی چیزی نمی گفت احتمالا روش نمیشد ولی بعد دو سه بار سوال با خجالت می گفت عاررره خیلی عالی میشد. بعدش بهش میگفتم فكر كن داریم باهم سكس ميكنيم و محمد یهویی میاد تو اتاقو سكسمونو تماشا میکنه و تو و اون چشم تو چشم میشی و با چشمات ازش میخوای لخت شه بیاد كنارت بخوابه و ازش لب بگیری و موقعی که من میکنمت باهاش معاشقه كنی و کیرشو بمالی و اونم ممه هاتو بماله و بخوره كه غزل با این حرفم حسابی تحریك شد و بعدش ارضا شد و منم ارضا شدم و آبمو تو كس غزل خالی میکردم، و روش در حالی که خوابیده بودم بغلش کردم و بوسش میکردم و اونم همراهی میکرد و میگفت مرسی عشقم خیلی حال داد. بعد از مدتی كه از سكسمون گذشت پرسید حرفایی كه در مورد محمد زدی راست بود یا فقط واسه تحریک كردنمون بود منم پرسیدم تو چی دوس داری واقعی باشه و سه تایی سكس كنیم؟ اونم یه نگاهی با تعجب کرد و بهم خیره شد و بعد كمی مكث ازم پرسید یعنی تو رو من غیرت نداری؟ گفتم چرا ولی من از لذت بردن تو بیشتر حشری میشم و اونم میگفت منم الانشم با تو لذت میبرم و نیازی به كس دیگه ای نیست كه تو سكسمون شریك بشه ولی مطمئن بودم كسشر میگه و ته دلش میخواد. تیرماه ١٤٠٢ بود كه از ازدواج من و غزل یكسالی گذشته بود. تصمیم گرفتیم باهم بریم آبگرم لاریجان اونجا رفتیم یه سوئیت اجاره كردیم واسه دو شب كه تو خود واحد حوضچه آبگرم داشت و تمیز بود و توی واحد یه تخت خواب دونفره بود و یه آشپزخونه كوچیك هم یك گوشه بود واسه پخت و پز. محمد رو هم با خودمون بردیم.كلی تو راه حرف میزدیم و كسشر میگفتیم و شوخی میكردیم و حتی شوخی های سكسی و میخندیدیم. وقتی رسیدیم وسایل رو از تو ماشین خالی كردیم و چون نزدیك ناهار بود من و محمد رفتیم كمی وسیله واسه ناهار و خوراكی خریدیم و برگشتیم سوئیت و غزل مشغول آماده كردن غذا بود برنج بار گذاشت و داشت خورشت قورمه سبزی درست میكرد كه از قضا آشپزیش هم خیلی خوب بود. ناهار رو خوردیم بعدش رفتم حوضچه رو شستم و شیر ابگرم رو باز كردم تا حوضچه پر بشه. محمد رفته بود رو تخت كنار دیوار دراز كشید و گوشیشو چك میکرد و منم رفتم لبه تخت دراز كشیدم و منم گوشیمو چك میکردم البته قبلش به غزل توی شستن ظرف های ناهار كمك كرده بودم. غزل هم اومد كنارم دراز بكشه ازم خواست برم وسط تخت بخوابم كه قبول نكردم(عمدا نرفتم كه اون وسط ما دوتا بخوابه) و بش گفتم وسط بخواب و اشاره كرد زشته، پیش داداشت بخوابم؟! منم در گوشش گفتم مگه چیه فك كن دو تا شوهر داری و خندیدم اونم یه اخم با خنده ای كرد و گفت بی غیرت بی تربیت و منم خندیدم و گرفتمش کشوندمش رو تخت بین خودم و داداشم و پتو رو كشیدم رومون. من قبلش تیشرت و شلوارمو در آورده بودم و فقط شورت اسلیپ پام بود. آخه عادت داشتم موقع خواب لخت بخوابم و تو خونه كه حتی بدون شورت میخوابیدم. رومو كردم طرف غزل و غزل كه دمر دراز كشیده بود و داشت گوشیشو چك میکرد دستمو بردم پشت غزل از زیر بلوزش بدنش رو نوازش میکردم و غزل هم معلوم بود خوشش میومد ولی اشاره میکرد پیش محمد حواست باشه و منم به شوخی گفتم عب نداره اونم دل داره و خندیدم و اونم قیافشو یجوری كرد و لبخند زد و چیزی نگفت. نگاه كردم به محمد دیدم دیوث داره تو گوشیش فیلم سكسی میبینه و مثلا گوشیو جوری گرفته ما نبینیم ولی دیده میشد و غزل هم فهمید و بهم گفت محمد رو نگاه چی میبینه عجب دیوثیه این بشر و میخندیدم. گفتم ولش كن بروت نیار بذار كیفشو بكنه طفلكي كه مثل من نیست كس بغلش باشه و هر شب بكنش و باهم اروم میخندیدیم. منم دستامو پشت غزل بالا و پائین میکردم و بعد از زیر شلوار غزل بردم تو شورتش و كون و لاشو میمالیدم اینم بگم كه غزل جلوی محمد بلوز آستین بلند میپوشید و شلوار بلند منزلی ولی گفتم نمیخواد روسری سرش كنه ولی جلوی خانواده روسری سرش میکرد برای حفظ ظاهر. همونطور گفتم دستمو كردم تو شورت غزل كون و لای كونش رو میمالیدم و انگشتمو میبردم لای كونش و سوراخ كونشو میمالیدم و غزل حشری شده بود و منم كه قرص خورده بودم كیرم حسابی راست شده بود. كیرم سایزش خوب بود و كلفت و نسبتا دراز و غزل خیلی دوسش داشت. دیدم غزل حسابی حشری شده گوشی رو انداخت كنار سرشو گذاشت رو بالش و روش سمت من و لذت میبرد منم لبمو بهش نزدیك كردم شروع كردیم به خوردن لب همدیگه و چشم افتاد به محمد و دیدم اونم داره مارو نگاه میکنه و یه چشمكی بهم زد و بهش اشاره كردم تابلو نكنه كه مارو میبینه. یه لحظه غزل برگشت ببینه محمد چیكار میكنه و محمد سریع گوشیشو نگاه كرد كه مثلا حواسش نیست و دوباره غزل روشو كرد سمت من و ادامه لب گرفتن حسابی لب و لوچه همو میخوردیم و منم با دستم سینه های غزل رو میمالیدم و اروم بلوزش رو در اوردم و زیرش سوتین نبسته بود و شروع كردم به مالیدن سینش و لب خوردن همدیگه. بعد دستمو بردم سمت شلوارش و با شورتش همزمان درشون آوردم. منم شورتمو در اوردم الان من و غزل زیر پتو لخت كنار هم خوابیده بودیم در حالی که داداشم گوشه تخت مشغول دیدن فیلم سوپر تو گوشیش بود. منم با دستم كس غزل رو میمالیدمو انگشتم و میكردم تو كسش و اونم اروم اه و ناله میکرد و ظاهرا دیگه واسش مهم نبود كه محمد كنارمونه. غزل چرخید و طاقباز خوابید منم به محمد گفتم شیطون چی میبینی اینور كن ماهم بینیم و غزل غافلگیر شد فكر نمیكرد من این حرفو بزنم الان وسط حالمون. محمد هم گفت بدرد شما نمیخوره فیلم خانوادگیه و شما خودتون اصلشو دارین و خندید و ماهم خندیدیم، گوشیشو گرفتم گفتم اینورش كن لااقل سه تایی ببینیم و من و غزل در حالی که محمد گوشیش سمت سه تامون بود داشتیم فیلم سكسی تماشا میكردیم و همزمان من كس غزل و ممه هاش و بدنشو میمالیدم و غزل لذت میبرد. تو فیلم یه زن بود كه شوهره داشت كسشو میخورد و یه مرد دیگه انگار دوست یا همکار مرده بود كیرشو فرو كرده بود تو دهن زنه و زنه حسابی ناله میکرد و واسه مرده ساك میزد و با دستش سر شوهرش رو به كسش فشار میداد. منم به غزل گفتم دوست دارم كس و كونتو بخورم گفت چطوری میخوری كه محمد نفهمه، منم از لبه تخت اومدم پائین سرمو بردم زیر پتو و رفتم پای غزل و شروع كردم خوردن كس غزل و زبونمو تو كس غزل فرو میکردم و غزل آه و ناله میکرد و داداشم متوجه شد و دید من نیستم از غزل پرسید سعید كجا رفت اونم نامردی نكرد در حالی كه ناله میکرد با لبخند گفت گشنش بود رفت كلوچه بخوره و هر دوشون خندیدن. و مشغول دیدن فیلم شدن ظاهرا شوهره و دوستش دوتایی داشتن زنه رو میكردن. منم دست راستمو بردم سمت شلوار محمد از رو شلوار كیرشو مالیدم و آروم شلوارشو كشیدم پائین و اونم كمك كرد شلوارشو از پاش دراوردم و از یه طرف كس غزل رو میخوردمو و از طرف دیگه با دستم كیر محمد رو میمالیدم. غزل هم مثل فیلم سرمو گرفت فشار میداد به كسش و منم از زیر پتو پاهاش رو دادم بالا تا بتونم سوراخ كونشو بلیسم و زبونمو تو كونش فرو ميكردم. همزمان كیر محمد رو میمالیدم. دست چپ غزل كه زیر پتو بود رو گرفتم اروم بردم سمت كیر محمد و همینكه دستش خورد به كیر محمد از حشریت زیاد كیر محمد رو گرفت و شروع كرد به مالیدن و دیدم غزل هم بدش نیومده و منم دست محمد رو گرفتم گذاشتم رو بدن لطیف غزل و محمد داشت ذوق مرگ میشد. گوشیشو قفل كرد انداخت كنار روشو كرد سمت غزل شروع كرد به مالیدن تن غزل و صورتشو نزدیك صورت غزل كرد ولی همچنان تردید داشت چیكار كنه غزل هم كه داشت ناله میکرد و چشاش از شهوت خمار شده بود زل زده بود تو چشای محمد و محمد هم صورتش اروم بود نزدیك غزل دیگه لباشون یه سانت با هم فاصله داشتن و منم زبونمو فرو كردم تو كس غزل و یه انگشتم تو كونش كه غزل از شدت ناله و لذت تكون خورد طوری که لباش خورد به لبای محمد و محمد بی هوا لبای غزل رو بوس كرد و غزل هم لبخند زد و دستشو انداخت گردن محمد و شروع كرد به خوردن لبای محمد و محمد كه انتظار نداشت شروع كرد به خوردن لبای غزل و دستش هم دور گردن غزل انداخت و همدیگه رو حسابی بغل میكردن طوري كه بدناشون به هم چسبیده بود و محمد با دستش سینه های غزل رو میمالید و لباشو میخورد. غزل دو سه باری كه كسشو خوردم ارضا شد ولی دوباره حشری میشد. منم بلند شدم رفتم یه لب از غزل گرفتم و كیرمو بردم سمت صورت غزل و غزل هم شروع كرد به ساك زدن كیرم و به محمد اكی دادم بره زیر پتو كس و كون غزل رو بخوره و اونم با خوشحالی رفت زیر پتو شروع كرد به خوردن كس و كون غزل لامصب با چه ولعی می خورد صدای ملچ و مولوچش میومد و من غزل خندمون گرفت ولی از چهره غزل فهمیدم از این سكس خیلی راضیه و داره لذت میبره بعدش شصت و نه شدیم من و محمد باهم كس و كون غزل رو میخوردیم. بعد خوردن كیر و كس همدیگه پتو رو زدم كنار چشای محمد افتاد به بدن سكسی و زیبای غزل و از ذوق زیاد برق میزد و رفت روی غزل و شروع كرد لباشو خوردن و هر دو قربون صدقه هم میرفتن و منم محمد رو زدم كنار رفتم روی غزل كیرمو گذاشتم لای كس غزل و میمالیدم و لبای غزل رو میخوردم و قربون صدقش میرفتم و ازش پرسیدم حال میده اونم میگفت با لبخند آره عشقم خیلی، خیلی زیاد مرسی عزیز دلم و منم بوسش میکردم و میگفتم عاشقتم و محمد تماشامون میکرد و كیرشو میمالید. منم آروم كيرمو كردم تو كس غزل تلمبه میزدم و غزل هم با كیر محمد ور میرفت و کیرشو كشید سمت خودشو شروع كرد به خوردن كیر محمد و منم تو كسش تلمبه میزدم. منم انقدر تلمبه زدم و ابم اومد و بعدش کیرمو در اوردمو كنار غزل دراز كشیدم. كیر محمد درسته اندازه كیر من نبود بخاطر سن كمترش ولی بد هم نبود، غزل كیر محمد رو همچین با ولع میخورد و محمد هم لذت میبرد آبش اومد و ریخت تو دهن غزل و غزل هم تا قطره آخرش رو خورد و كیرشو حسابی میك زد تا آب توی كیرش خالی بشه، بعد به محمد گفت دراز بكشه به پشت و غزل رفت روی محمد و كسش رو روی كیر محمد میمالید و بعد كیرشو كرد تو كسش و رو كیرش بالا پائین میكرد و لذت میبرد. بعد غزل به پهلو كنار محمد خوابید و محمد رو بغل كرد و به خودش فشار میداد و ازش لب میگرفت و كیر محمدو به كسش میمالید و فرو كرد تو كسش. بعد همینطور كه سعی میکرد به پشت بخوابه محمد رو كشید رو خودش و محمد هم پاهاشو گذاشت دو طرف غزل و تلمبه میزد و غزل لذت میبرد و لبای همو میخوردن و گاهی هم محمد موقع گاییدن غزل سینه ها شو میخورد و لذت میبرد. محمد تند تلمبه میزد تا اینكه آبش رو تو كس غزل خالی كرد و غزل هم محمد رو رو خودش فشار میداد و بغلش كرد و قربون صدقش میرفت و لبای محمد رو میخورد و باهاش معاشقه میکرد. غزل از محمد خواست كه كیرشو تو كونش فرو كنه، و بعدش غزل چهار دست و پا شد و محمد هم روی زانوش بلند شد رفت پشت غزل سوراخ كونش اول با زبون لیس میزد و توش فرو میکرد و با انگشتش سعی كرد سوراخش باز بشه بعد كیرشو با آب دهانش خیس كرد و آروم فرو كرد تو كون غزل و وقتی كمی فرو كرد نگه داشت تا جا باز كنه و بعد تا ته فشار داد تو كون غزل و آروم عقب و جلو میکرد و غزل حال میکرد و بعد غزل در حالی که مراقب بود كیر محمد از كونش در نیاد دمر دراز كشید و محمد هم همزمان روی غزل خوابید و كیرش رو تو كون غزل عقب جلو میکرد و تلمبه میزد و هردوشون حال ميكردم كه باز هم آب محمد اومد و من با دیدن صحنه حسابی تحریک شدم و رفتم سمت غزل و ازش لب میگرفتم و بدنش رو میمالیدم. غزل حسابی حال كرده بود و ارضاء شد. بعدش رفتیم خودمونو شستیم و سه تایی رفتیم روی تخت یه ساعتی خوابیدیم. بعد از اینکه از خواب بلند شدیم رفتیم سه تایی تو حوضچه آبگرم و اونجا هم یه دست حسابی سكس كردیم سه تایی و بعدش اومدیم بیرون و رو تخت تصمیم گرفتیم من و محمد دوتایی كس و كون غزل رو همزمان بگاییم. من به پشت خوابیدم و غزل اومد روم و كیرمو كرد تو كسش و ثابت نگه داشت و محمد هم رفت پست غزل همزمان فرو كرد تو كون غزل و دوتایی غزل رو گائیدیم. اول محمد ابش اومد و خالی كرد تو كون غزل و بعد از چند دقیقه ای هم آب من اومد و خالی كردم تو كس غزل و بعدش غزل رفت قرص خورد تا حامله نشه. اون دو سه روزی كه كه اونجا بودیم حسابی سه تایی سكس میكردیم تا اینکه سفرمون تموم شد و برگشتیم تهران. محمد رو رسوندیم خونه بابام اینا و كلی تشكر كرد و من و غزل هم رفتیم سمت خونمون و تو راه مدام تشكر میکرد و از لذتاش می گفت كه اونجا برده و حسابی بهش خوش گذشت و دوس داره بازم تكرار بشه و راستش به منم خیلی خوش گذشت. بعد از اون اتفاقهای جالبی افتاد و بعدا واستون اگه خوشتون اومد تعریف میكنم. نوشته: سعید -
توسط migmig · ارسال شده در
دختر خاله بابام - 3 تا اینجا رسیدیم که رفتیم تو خونه ای که مال من بود و خالی که آنجا من ی ماساژ به ناهید بدم.حالا ناهید لخت با شورت و سوتین رو شکم جلو من خوابیده و من دارم به حساب ماساژ میدم.آروم آروم کمرش تا پاش رو ماساژ میدادم تا کنار شرتش ولی زیر شرتش دست نمیزنم چون دوست داشتم خودش هم ی جوری علامت بده که میخواد.همینجور که ماساژ میدادم کنار گوشش گفتم چجوره.گفت خوبه.فقط همین ناهید.خوبه؟؟خب چی بگم؟؟؟بگو عالیه.تا لااقل خستگی هم از تن ماساژور در بیاد.بهش گفتم برگرد.برگشت.حال نمی دونست دست بزار رو چشماش یا رو شورتش.بهش با اخم گفتم چرا اینجوری میکنی.گفت مگه چکار کردم.گفتم خودت نمیدونی.تو نمی دونستی که داریم میام خونه تنها باشیم.چرا همش رو میگیری.چرا جوری رفتار میکنی که انگار الان با زور اینجایی.مگه من با زور تو رو وادار به کاری کردم.اگه منو دوست نداری یا نمیتونی بلند شو بریم.تو هم شرایط منو میدونستی هم خودت.ما الان چند ماهه با همیم ولی امروز جوری رفتار میکنی که من واقعا حس میکنم تو نمیتونی تو اینجور رابطه ها باشی.با ناراحتی از کنارش بلند شد وسایل قلیون رو که آورده بودم بردارم ببرم تو ماشین.بلند شد اومد کنارم گفت مگه من چی کردم.خب به زمان نیاز دارم من واقعا تا امروز با کسی نبودم که بخوام باهاش راحت باشم.گفتم اگه ۳ ماه پیش رفته بودیم عقد کرده بودیم هم تا امروز اینجور رو میگرفتی از من .خندید گفت حالا چه بهت هم بر میخوره.خوبه زن داری بهت میرسه.همونجور که کنارم ایستاده بود آمد تو بغلم خودش اینبار لبش رو گذاشت رو لبم و شروع کرد باهام لب بازی.حالا من تو بغل ناهیدی هستم که فقط با شرت و سوتین تو بغلم آمده و داره با هام لب بازی میکنی.ی حال عجیبی برام داشت لب خوردن ناهید.میشه ناهید بریم رو زیر انداز اینجوری ایستاده اذیت میشی.اره عشقم بریم.کنار هم خوابیدیم.ناهید گفت نمیخوای لباسات در بیاری.بلند شدم پیراهن و شلوارم بیرون اوردم.فقط شرت و ی رکابی بیرون نیاوردم.چرا رکابی رو بیرون نمیاری؟؟؟گفتم مگه تو سوتینت بیرون اوردی.گفت خیلی پر رو هسی.گفتم تو راحت نیسی من راحت باشم.گفت بیا بازکن.براش که باز کردم ۲ تا سینه سفید تپل که ادم رو دیونه میکنه نمایان شد.اووووف.اینا چیه ناهید.یجورایی داشت خجالت میکشید.کشیدمش سمت خودم که بیاد تو بغلم.تا امد تو بغلم سرم رو بردم وسط سینه هاش.ی بویی میداد که ادم رو روانی میکرد.شروع کردم سر یکی از سینه هاش رو خوردن.اونم رکابی رو از تنم بیرون آورد.حالا فقط یه شورت پامون بود.سرم رو بردم زیر گردنش شر و کردم خوردن گردنش.ناهید دیگه شل شده بود.فقط خوابیده بود و چشماش رو بسته بود.یهو گفت جاش نزاری.گفتم مال خودمی هر کاری دوست داشته باشم میکنم.دوباره گرفتمش تو بغل و پام رو کردم وسط پاش و نگاه تو صورتش کردم.گفتم تو منو واقعا میخوای؟؟ گفت نمیخواستم اینجوری تو بغلت نبودم.لب تو لب شدیم و زبونم رو کردم تو دهنش و اونم زبونم رو مک میزد.دوباره رفتم سراغ سینش و لیسیدن اون تا طالبی ها خوشبو و خوشمزه.ناهیید میشه رو شکم بخوابی؟ میخوای چکار کنی؟؟تو بخواب.وقتی خوابید موهای پشت گردنش رو زدم کنار و از پشت گوشش شر و کردم خوردن.معلوم بود داره لذت میبره چون بدنش رو تکون ریز میداد آروم از گردن با حوصله خوردن رو ادامه دادم تا کمرش.همه جاش الان خیس آب دهن من بود.خواستم شورتش رو کنار بزنم یهو دستش گذاشت گفت جدا پریودم دوست ندارم اینجوری.اینجا رو بیخیال شو.ی کم ناراحت شدم بلند شدم رفتم سراغ قلیون.برگشت نگام کرد گفت ناراحت شدی.من واقعا پریودم.دوست ندارم اینجور ببینی.اگه دوستت نداشتم و نمی خواستمت که الان لخت کنارت نبودم.چیزی نگفتم و قیلونم آماده کردم آمدم کنارش نشستم.بهمن چقدر منو دوست داری؟؟گفتم انقدری هست که الان تو رو مثل خانواده خودم میدونم از خودم میدونم مال خودم میدونم.بهمن تنهایم نمیزاری؟؟؟نه ولی باید مراقب باشیم که دردسری نه برای تو نه برای من بشه.همونجور که نشسته بودم و داشتم قلیون میکشیدم سرش گذاشت رو پام و با ناخن دستاش رو پام میکشید.منم دستم تو موهاش بود.سرش دقیقا رو شرت من بود.همینجور که خوابیده بود دست کرد کیرم رو از تو شرت در آورد.و بالا و پایینش کرد.گفتم قشنگه دوسش داری؟؟اره. ی چند تا بوس ریز از سر کیرم کرد.لباش رو گذاشت رو کیرم و کرد داخل دهنش.وقتی اینکارو کرد کل بدنم جام کرد.اصلا انگار منو برق گرفت .دیگه حتی نمیتونستم قلیونم بکشم.دستم تو موهاش بود و ناهید به ریلکسی تمام داشت کیرم رو میخورد.بهش گفتم دوست نداری مجبور نیستی اینکارو کنی.چیزی نگفت.در عوض بیشتر کیرم رو مک زد.ی ده دقیقه که خورد آبم داشت میومد گفتم ناهید داره آبم میاد بلند شد کنارم نشست سینش رو بهم چسباند.دستش تف زد گذاشت رو کیرم شروع کرد برام تند تند جق زدن و همزمان گردنم رو خوردن.طولی نکشید آبم با فشار اومد بیرون.آبم رو دستش بود کشید رو سینش.گفت میگن برا پوست خوبه با خنده.بلند شد رفت دستش رو شست.و برگشت لباساش بپوشه.گفت بلند شو آماده شو بریم.گفتم چی شد.گفت حالم خرابه.چون نتونسته بود ارضا بشه بهش فشار آورده بود.قلیونم جمع کردم و با احتیاط از خونه آمدیم بریم تا همسایه ای ما رو نبینه.تو ماشین که حرکت کردیم ی جا وایسادم گفتم ناهید چشمات رو ببند وقتی بست انگشتر رو کردم تو دستش.دیوانه تو بازم رفتی طلا خریدی.اصلا ی شوقی داشت که نگو.گفتم نباید ی انگشتر از من داشته باشه که بدونه دیگه صاحب داره.داشت گریه میکرد.گفتم من واقعا دوست دارم و دل بهت بستم.امد تو بغلم و لبش رو چسباند به لبم و ی لب اساسی گرفتیم.ی ۴ روزی از این ماجرا که گذشت همینطور که داشتیم حرف میزدیم تو واتساپ نوشت بهمن فک کنم ی ماساژ لازم شدم با خنده.نوشتم فقط ماساژ؟؟نوشت حالا تو جور کن بریم ماساژ.نوشتم ناهید چرا اینقدر از من رو میگیری.مگه من دوست نداری.مگه منو از خودت نمیدونی.نوشت هم دوست دارم هم بهت دل بستم هم بهت نیاز دارم.نوشتم پس لطفا با من راحت حرف بزن.بعد این همه مدت هنوز با من راحت نیسی.نوشت خجالت میکشم.نوشتم ببین تو مال منی منم دوست دارم روحت جسمت مال منه.دوست دارم باهام اینقدر راحت بشی که هر چی میخوای بی پرده بگی.مگه باید واقعی زن و شوهر باشیم تا راحت باشی.نوشت سعی میکنم.دوباره نوشت حالا کی بریم؟نوشتم بریم چکار؟؟نوشت بریم عشق بازی.گفتم فردا اکی میکنم بعد نهار بریم تا شب.فردا که رفتیم تا داخل شدیم شروع کردیم لب خوری.خیلی راحت تر شده بود باهام.گفتم تا زیر انداز رو میندازی تا من ی قلیون بزارم.دور قلیون درست کردن بودم که دیدم با شرت و سوتین امد کنارم گفت چطوره.جدید خریدم برا تو.ی شرت و سوتین قرمز توری.خیلی خوشکل بود.گفتم خیلی بهت میاد محشر شدی .ی تراول ۵۰ تومنی از جیبم در آوردم گذاشتم تو شرتش.گفتم این برا چشم نخوری.خندید گفت تو چقدر بی شرفی.قلیونم آوردم کنارش نشستم گفت لباست در بیار.لباسمو در اوردم جز شرت پام.گفت اونم در بیار دیگه.گفتم مگه تو بیرون آوردی.گفت تو باید برام بیرون بیاری.اول سوتینش باز کردم که دو طالبی افتاد بیرون بعد هم شورتش در اوردم .ی کس شیو شده تپل سفید نمایان شد.ناهید این چیه بیشرف.گفت از حالا مال تو هست.گفتم یه لحظه بخواب زووود.تا خوابید سرم کردم وسط پاش.شروع کردم به خوردن کصش.ناهید میگفت نکن خجالت میکشم.سرم بلند کردم گفتم ساکت باش و لذت ببر.تو از حالا جنده منی.زبونم میکردم تو کسش و چرخ میدادم.اونم داشت به خودش میپیچید.ی کس سفید تپل آبدار.ناهید گفت کیر میخوام لطفا بیا بزار توش.کیرم رو تنظیم کردم از بس کصش آب انداخته بود راحت سر خورد رفت توش.بغلش کردم و محکم گرفتمش تو بغل و باشد تو کصش تلمبه میزدم.همزمان داشتم ازش لب میگرفتم.یهو مثل ی انقباض شدید دور کیرم حس کردم.کصش داشت به شدت نبض میزد خیلی حال میداد.داشت ارضا میشد دیدم همینجور که دارم میکنمش دیگه بدنش شل شد گفتم ارضا شدی با سر گفت اره.کیرم کشیدم بیرون آمدم رو شکمش کیرم گذاشتم وسط سینه اش.ناهید سینه اش رو بهم چسبوند و من عقب و جلو کردم.با فشار آب کیرم زد بیرون وسط سینه اش.گفت اینهمه آب از کجا آوردی. خیلی بهمون حال داد …ادامه در قسمت بعد نوشته: هیچکس -
توسط mohsen · ارسال شده در
3 قسمت فیلم سکس زوج مشهدی در 3 تا پوزیشن مختلف زنه داره کیر سواری میکنه شوهرش کیر پسره رو میکشه بیرون کاندوم از روی کیرش بر میداره و ادامه سواری (قسمت قبل) . کلیپ اول تایم: 00:21 - حجم: 2 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم کلیپ دوم تایم: 00:25 - حجم: 3 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم کلیپ سوم تایم: 00:46 - حجم: 5 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
-
ارسالهای توصیه شده