رفتن به مطلب
  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • minimoz
      باباجی پدرشوهرم - 2 بعد از اون حمام واقعا نمیدونم چی شد غش کردم و یا خوابم برد!؟ چشمام رو کم کم باز کردم و روشنایی که از پنجره روی من افتاده بود می افتاد تو چشمام و دور و برم رو دیدم، روی تختم بودم، پتو روم بود و زیر پتو رو نگاه کردم لخت لخت بودم و حوله ای دورم پیچیده بود. نمیدونستم خواب بوده یا واقعیت! اخه من خیلی ذهن فانتزی پروری دارم. داشتم خودمو کش میدادم و اطراف رو میدیدم و احساس میکردم حال خوبی دارم و چقدر سبک شدم… تا یهو باباجی اومد تو اتاق و شک شدم و جیغ کشیدم و گفت نترس بابا نترس منم گفتم من ۳۵ سالمه و ده ساله ازدواج کردم با احمدرضا و اونم ۴۰ سالشه و توی این ده سال خیلی کیف کردیم و لذت بردیم از هم و بچه دار نمیشدیم و خیلی هم دوا دکتر کردیم و احمد رضا هم درمان های مختلفی رو تست کرد و این اواخر تریاک هم میکشی یا میخورد نمیدونم، بهش گفته بودن خوبه و موثره ولی هر روز توی سکس ضعیف تر عمل میکرد و سکسش با من شده بود ماهی یکبار و دوماه یکبار و من له له کیر میزدم… تا مادرش فوت کرد و پدرش چون تنها بود و شهرستان بود قرار شد بیاد پیش بچه هاش فعلا بمونه تا یه مدت. نوبت ما بود و باباجی خونه ما بود و خیلی مهربون بود با من و کمکم میکرد و من احساس کم و کسر محبتی دیگه نداشتم. وقتایی که احمد می رفت بالا پشت بوم یا زیر زمین برای مصرف اون کوفتی دیگه من بغضم میتروید و به باباجی گفتم میبینی به چه روزی افتادیم؟ بخاطر بچه فکر کنم احمدم معتاد شده و دیگه اون مرد سابق نیست. حتی بغلم نمیکنه، پیشم نمیاد و دست بهم نمیزنه و هق هق گریه ام امونم رو بریده بود سرم رو روی شونه باباجی گذاشته بودم و گریه میکردم تا اینکه فکری به سرم زد و خودم رو انداختم تو بغلش و مثلا بعدش از گریه خوابم برد… آخه اون تنها مرد نزدیک بهم بود… هی باباجی صرام میکرد و میدید من خوابم نازم میکرد و منو به خودش میفشرد و روی مبلی که نشسته بودیم جوری بود پشتش به در بود و هی برمیگشت نگاه کنه ببینه احمد هست یا نه، بعد احساس کردم دستش رو اورد روی کونم و بعد سینه هام رو هم لمس کرد! کصم خیس شده بود دوست داشتم منو بمالونه که ترسید یهو و منو گذاشت روی مبل و رفت دستشویی و من همونجا خوابیدم تا احمد اومد و صدام کرد پاشو برو تو جات،گفتم بابات کوشش، گفت خوابیده که ما هم با هم حرفمون شد و با گریه خوابیدم… چند روز بعد باباجی بعد از کارهای حیاط و انباری میخواست بره حمام که رفت و من بعدش رفتم دم در و چیزی دیدم که عقلم دیگه از کار افتاد! کیرش! مثل یه بادمجون بزرگ🍆 در زدم و گفتم باباجی بیام پشتت رو لیف بکشم؟ گفت نه، من هم اصرار و رفتم تو و سریع پشتش رو کرد و من هم لیف رو برداشتم و یکم الکی خودمو بهش مالوندم و صابون برداشتم میمالیدم به لیف و میگفتم باباجی خیسم نکنی، فلانم نکنی، بیصارم نکنی… الکی خم شدم سینم رو مالوندم بهش دیدم کیرش شق شده و معذب شده بعد از لیف زدن پشتش گفتم اینقدر کمرم میخاره و کسی نیست پشت منو بکشه و ازین کرم ریختنااااا باباجی گفت خب من میکشم برات گفتم اخ جون بیا الان بکش گفت دخترم من شورت پام نیست برو بعدا میکشم منم گفتم این چه حرفیه باباجی شما به من محرمی … سریع تیشرتو و دامنم رو دراوردم و دیدم باباجی برگشته با چشمای از حدقه بیرون زده و دستش روی کیری که دیگه از لای انگشتاش زده بیرون من وایسادم و دستام رو زدم به دیوار و کونم. و دادم عقب و گفتم کمرم رو لیف بکش… قشنگ دستاش میلرزید… من خنده ام گرفته بود و داشتم خودمو کنترل میکردم، ولی فهمیده بودم که خودشم دلش میخواد‌… گفتم بخشید بابا یهو هول کردم بیخودی. من خیلی وقته خوابیدم؟ گفت چند ساعتی میشه، اومدی پشت منو لیف بکشی یهو از حال رفتی، من اوردمت بیرون از حمام گفت برم یه چیزی برات بیارم و از اتاق رفت بیرون… وای پس واقعیت داشت، اون صحنه ها و لیسیده شدن کصم توسط باباجی واقعیت داشت یهو شرم کردم و مچاله شدم و به کار کثیف خودم تاسف خوردم و شاید بخاطر این بود که ارضا شده بودم و خبری از اون اوج شهوت نبود، ولی باباجی چطور؟ اون چیکار کرده بود؟ اون منو کرده بود وقتی از حال رفتم یا نه؟ چطوری منو اصلا آورده بیرون وای تمام کس و کونم رو دیده و خورده و حتی شاید کرده!!! خجالت و شرم و حیا داشت خفه ام میکرد. باباجی برگشت با یه سینی و چای آب قند گذاشت کنارم و رفت بیرون گفت کارم داشتی صدام بزن، استراحت کن عزیزم عزیزم؟! همیشه دخترم یا دختر و یا اسمم رو صدا میزد، من دارم دیونه میشم یا نه واقعیت داره… عذاب وجدان و هوس وارد شدن کیرش، اون اون کیر داخل واژنم یه جنگ واقعی درونم به راه انداخته بود… داستان هایی که خونده بودم از سکس با نزدیکان با چیزی که داشت پیش میامد سنخیت نداشت! سخت و غیر قابل هضم بود… حتی اون وسط یاد احمد هم نبودم مرتیکه منو اینقدر ول کرده که دارم خراب میشم و به باباش کص میدم!!! واااای خدایا این چه جهنمیه… خلاصه چند روزی گذشت و باباجی رفت خونه برادر شوهر و خواهر شوهرم و نبود خونه ما و من به شدت دلتنگش شده بودم و زنگ میزدم تو رو خدا باباجی بیا پیش ما، ومن پریود شدم و پریودم داشت تموم میشد که دوباره همون حال شدم و از شهوت داشت قلبم میومد توی دهنم و تپش قلب داشتم و دست و پاهام سست شده بودن و شب رفتم سراغ کیر شوهرم که بلند نشد و همونجوری خوابیده آبش اومد و من داشتم میمردم از حشریت و داد زدم سرش و بلند شد منو به باد کتک گرفت و دعوامون شد و من رفتم توی هال و تا صبح فقط زار میزدم و پیام دادم به باباجی توروخدا بیا به دادم برس احمدرضا داشت منو میکشت و دعوامون شده و فلان و این حرفا … تا صبح زود زنگ اف اف خورد و در رو باز کردم دیدم مثل یه منجی با ساکش پشت دره 💖💖💖 نوشته: کص طلا
    • minimoz
      شب احیا با میلف سکسی   سلام وقت بخیر داستان منو الی برای شب احیای امساله. استارت آشنایی ما از توییتر و قبل عید خورد ، حدودا 4-5 ماه باهم چت میکردیم و کم کم به سکس چت و سکس کال رسید تا جایی ک کل صحبت ما دور و بر سکس بود نه چیز دیگه. حدود 2 سال بود سکس نداشت و درحال جدا شدن از شوهرش بود الی از من 11 سال بزرگتر بود و 36 ساله قد 160 وزن 55 ممه 70 کاپ سی همه چیز این بشر عالی بود از فیس نچرال و بدن بدون نقص بگیر تا شهوتش💦 خلاصه دوستی و رفاقت مجازی ما همینجوری پیش میرفت تا یه شب جفتمون از صبح هورنی بودیم و همینجوری پیشنهاد دادم کلید باغتون تو شهریار رو بردار بریم اونجا توی احیا ک کسی نمیاد و کسی شک نمیکنه. منو الی هنوز همو از نزدیک ندیده بودیم و دیت اول‌مون سکس بود در واقع خلاصه کلیدو برداشت و رفتم دنبالش همو برانداز کردیم و دست لای رون هم راه افتادیم هر از گاهی حرف میزدیم ولی بیشتر حرفارو دستامون میزد من رون و کس اونو ماساژ میدادم اون کیر منو. رسیدیم و رفتیم داخل باغ و کلبه من نشستم رو تخت چوبی و اونم یکم اب اورد خوردیم و نشست رو پای من و قفل لبای هم شدیم همزمان لباس همدیگه رو درآوردیم و بدنش تازه به چشم اومد سینه های گرد با نیپل مناسب شکم کوچولوش و کون تپلش بین پاهام چرخ زد تا بدنشو ببینم و بعدش نشوندمش رو پام لب و گردن و چونه و بالای سینشو خوردم و کم کم رفتم سراغ سینه هاش نوبتی نیپل رو با لبام فشار میدادم و زبون میکشیدم همزمان و اون یکی سینه‌ش تو مشتم و نیپلش زیر انگشتام بود زبونمو رو پوستش میکشیدم و از لای سینه رسیدم ب شکم و پهلو و ناف و رسیدم ب شرتش از بغل بندشو باز کردم و الی کمرشو داد عقب و پاهاشو دورم حلقه کرد و از بدنم به سمت عقب اویزون شد و کس تپل و تمیزش جلوم بود و شروع کردم ب لیسیدم لبه هاش و دور چوچولش ک ناله‌ش در اومد و شروع کردم با ولع خوردن و مکیدن و لیسیدنش و همزمان انگشتش میکردم و ماساژش میدادم ک خودشو آزاد کرد از زیر زبونم و افتاد ب جون کیرم با همه وجودش داشت میخورد هم کیرمو هم خایه همو و منم همزمان دستم به سینش بود و موهاشو گرفته بودم با خیال راحت بخوره واقعا مشخص بود 2 ساله کیر ندیده سیر ک شد اومد بالا چونش تفی بود و با دست تمیز کرد خودش تف زد ب دستشو مالید ب کصش نشست رو کیرم سرش ک رفت تو از بس تنگ و داغ بود نا خودآگاه تو چشاش آه کشیدم و همین شهوتشو بیشتر کرد و تا ته نشست و جیغ کشید زیر گوشم همزمان گردنشو لیس میزدم و لاله گوششو میخوردم و نفسام تو گوش و گردنش بود و الی اروم تلمبه میزد این حرکت فیوریت الی یود یکم ک جا باز کرد سرعتشو بیشتر کرد و منم کمکش کردم پهلو هاشو گرفتم و از زیر میکوبیدم تو کصش ناله هاش بلند شد و گردنش شل ب سمت عقب پاهاش میلرزید و صداش لرزون بود و بازومو چنگ میزد یهو تا ته فرو کردم و نگهداشتم و گلو شو زبون میزدم ، فهمیدم ارضا شد و هنوز بدنش هر چند ثانیه میلرزید یکم ک گذشت افتاد رو من و شروع کرد ب خوردن لب و گردن و سینم ولی کیرمو درنیوورد از تو کصش تو چشاش نگاه کردم و شروع کردم ب تلمبه زدن صورتش رفت تو هم و ناله‌ش در اومد با ناله میگفت داگی بکن تا ابم نیومده از توش دراوردم و داگی نشست ، حجم کونش عالی بود با لپ کونش و کصش ور میرفتم و کیرم هی لا کصش میکشیدم اخر سر خودش کیرمو گرفت و داد زد بکن منو جررم بدم و کیرمو کرد تو کصش و من شروع کردم ب تلمبه زدن کمرشو گرفته بودم تا سرش در میاوردم و تا خایه میکردم توش بعد هر 5-6 تا تلمبه پشت هم یه تلمبه اینجوری میزدم بهش باز گردنش شل شد و زیر لب میگفت کصکش گاییدی منو کصمو جرر دادی میخوامت و… موهاشو گرفتم سرش اومد بالا و کمرش چسبید به سینم با یه دست سینشو میمالیدم انگشتای یه دستمم تو دهنش بود باز گردن و لاله گوششو لیس میزدم و میخوردم تو گوشش گفتم دیدی بالاخره کردمت؟ دیدی نشستی رو کیرم و بهم حال دادی؟ با ناله تایید میکرد و انگشتامو از دهنش دراووردم و چسبوندم رو کصش و چوچولشو ماساژ میدادم و گفت من جا کیریتم منو بکن بهم رحم نکن اینو ک گفت باز خمش کردم داگی افتاد و قشنگ کونش اومد بالا و کیرم ک توش بود شروع کردم به تلمبه زدن و اسپنک کردنش محکم با همه وجودم تلمبه میزدم ، آبم ک خواست بیاد کشیدم بیرون و الی بی جون افتاد جلوم و ابمو پاچیدم رو کمر و لای کونش با لپ کونش آخرین قطره آبمو گرفتم و رفتم دستمال اوردم الی رو تمیز کردم و بغلش کردم لبامو میخورد و نوازشش میکردم و با موهاش بازی میکردم یه افتر کر هیولا ک جون بگیره اروم ک شد گفت کصش درد میکنه وازلین آورد چربش کردم و ماساژش میدادم میگفتیم و میخندیدیم و گفت وقتی گردنم شل میشه یعنی ارضا شدم و تو حال خودم نیستم تا اینو گفت انگشتمو اروم کردم تو کصش گفتم یعنی میگی باز شل کنم گردنتو؟! خودش کیرمو گرفت گفت کصکش چربش کردی ک راحت بکنی توم؟ گفتم مگه تو مشکلی داری زیر من باشی؟ گفت از خدامه و ب کمر خوابید و فرو کردم توش پاهاش رو شونم بود موهاشو زدم کنار و تلمبه میزدم و لباشو میخوردم به سینش اسلپ میزدم و نوکشو میخوردم حسابی بدنشو لمس کردم و خوردم تا باز ارضاشد و کیرمو با کصش میک میزد. نمیذاشت دربیارم همون‌جوری خوابیدم روش و یکم فشارش دادم تو بغلم اومد روم تلمبه میزد اروم و گوشیشو چک میکرد و زنگ زد به ابجیش دو سه دقیقه صحبت کردن و منم میدونستم فانتزیشه و درواقع فانتزی مشترک تو کصش محکم تلمبه میزدم الی لباشو گاز گرفته بود چشاشو بسته بود صداش نره اونور خط یه جا شل کردم نفسم جا بیاد که داشت یه چیزی رو توضیح میداد و یه تلمبه محکم توش زدم و یه آهههه بلند کشید و ابجیم گفت چی شد؟؟ اینم گفت پام گرفت و صحبت تموم شد و قطع کرد سینمو چنگ میزد و با حرص میگفت اگه میفهمید چی؟ می فهمید دارم کس میدم چی؟؟ گفتم بفهمه ، مال خودمی همه جوره میکنمت اینو گفتم انگار جون گرفت و محکم تر میپرید رو کیرم. خسته شد و پاشد سرپا گفت بکنمش یکم جلو آینه کردم تو کصش از پشت یه پاش رو صندلی بود سینش تو مشتم و لباش رو لب و گردنم بهش گفتم داره میاد گفت خم میشم بکن ، خواست بیاد بریز رو سینم ، با همه جونت تلمبه بزن خم ک شد باز موهاشو پیچیدم دور دستم و اسپنکش کردم و تلمبه زدم تو اوج تلمبه زدن بودم ک تموم بدنش لرزید و قشنگ حس کردم از کف پام تا فرق سرم آماده ارضا شدنه یهو کشیدم بیرون و الی افتاد لب تخت و با فشار آبمو ریختم رو سینه و شکمش با دست رو بدنش پخش میکرد و سر کیرمو خورد و تمیزش کرد باز افتر کر داشتیم و کم کم آماده شدیم و برگشتیم من دوبار ارضا شدم و الی فکر کنم ۶ بار و واقعا یکی از بهترین سکس های عمرم بود و الی هم بشدت راضی بود گفت بهترین سکسش بوده فرداش زنگ زد گفت من نمیتونم تکون بخورم کصم درد میکنه همش خوابیدم. تا یه هفته الی خودشو به مریضی زد ک از تخت تکون نخوره.😁 ماندگار ترین احیا امیدوارم دوست داشته باشید 🖤 نوشته: ناشناس آشنا
    • kale kiri
      قسمت سوم بدن نمایی دختر سکسی ایرانی با ممه های 85 نوک صورتی سر بالا . تایم: 00:25 - حجم: 5 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • kale kiri
      قسمت دوم بدن نمایی دختر سکسی ایرانی با ممه های 85 نوک صورتی سر بالا . تایم: 01:05 - حجم: 13 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • kale kiri
      بدن نمایی دختر سکسی ایرانی با ممه های 85 نوک صورتی سر بالا . تایم: 00:36 - حجم: 7 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.