-
chochol
-
آخرین مطالب ارسال شده در انجمن
-
توسط migmig · ارسال شده در
تغییر تدریجی زن مذهبیم - 1 از همان اول خیلی برام قیافه می گرفت، زیر چادر مشکیش خنده های نمکینی داشت و خوب از خانواده مذهبی بود و خیلی اهل رعایت مسائل شرعی. زهرا الان 32 سالشه و یه زن معتقد، مذهبی، محجبه و عفیفه هست. یه خانم با 168 سانت قد، 80 کیلو وزن و سایز 85؛ اگر کمر باریکش رو ببنید اصلا فکر نمی کنید که اینقدر وزنشه ، از بس خوش اندامه و مثل ساعت شنی می مونه. پیش خودم برخی اوقات خدا رو شکر میکنم که زن چادریه ومذهبیه و گرنه با این اندام خیلی کار دستمان می داد! خیلی از زندگی مشترکمان گذشت که متوجه شدمم زهرا عاشق تیپ زدن زیر چادره، ولی خب اهل رعایت بود؛ ماجرا رو از جایی فهمیدم که یک سری عکس حجاب استایل توی گوشیش دیدم و پیج اینستاش هم کلی حجاب استایل رو دنبال کرده بود. وویی خدای من یعنی زهرای مذهبی و چادری آرایش غلیظ و پوشش زیر چادر یا عبای حجاب استایل ها رو دوست داره؟ روز زن نزدیک بود، موسم گرفتن یه هدیه رسیده بود و هی با خودم فکر می کردم که چه چیزی می تونه برای زهرا مناسب باشه؟ بعد از کلی فکر کردن، پیش خودم گفتم باید به تدریج و گام به گام بهش پیشنهاداتی بدم که پس نزنه، تصمیمم رو گرفته بود برای شروع یک چادر عبایی که زیرش یه جوراب شلواری مشکی نازک سِت شده باشه چیز مناسبی بود. خرید جوراب مشکی نازک کار سختی نبود. اما انتخاب یک چادر عبایی که بتونه برجستگی های طبیعی زهرا رو نشون بده کار سختی بود، این را یادم رفت بگم که باسن زهرا خیلی خیلی طاقچه ای بود و خیلی تو ذوق میزد، به همین خاطر مانتوی خالی نمی تونست بپوشه، باید سایزبندی عبا رو جوری انتخاب میکردم که گودی کمر زهرا رو بهتر نشون میداد و از جلو هم خب چشم نواز بود. به مغازه چادر فروشی که رسیدم، توجیهش کردم که برای روز زن هدیه میخوام عبا بگیرم، به فروشنده که تعمیرات هم در مغازه داشت گفتم اگه میشه کمی قسمت کمری عبا رو تنگ کنه! برگشت با یه تعجب بهم گفت اگر همسرتون لاغر نباشن شاید این عبا کمی تنگشون بشه، با لبخندی حاکی از رضایت گفتم: نه آقا، تنگ تر بشه بهتره ایشون تقریبا لاغرن ( توی دلم کلی می خندیدم که اگر این مرده زهرا رو میدید شک نمی کرد که با این ظاهر مذهبی خیلی بیغیرتم) خرید رو که کردم تو راه خونه بودم که هی به خودم می گفتم یعنی زهرا می پوشه این عبا رو؟ یه جعبه کادو گرفتم و کلی خشکل کردم چینش چادر و جوراب شلواری رو داخلش، مطمئن بودم که زهرا از اونجایی که خیلی رمانتیکه، کادو برا ش جلب توجه کنه ممکنه این عبا رو بپوشه… به آرزوم رسیدم یه جای خیلی خیلی خاص اون تیپ رو زد… شاید اگر پسندیدین این تغییر تدریجی رو ادامه بدم نوشته: کیان -
توسط migmig · ارسال شده در
ارباب و مادرش - 1 سلام .من حامدم ۲۲ ساله اهل تهران . سال پیش توی یک تصادف متاسفانه پدر و مادرم مُردن و من تنها شدم ولی چون ۱۸ سال رو رد کرده بودم نیازی به ولی نداشتم و تنها زندگی کردم . خوشبختانه وضعمون هم خوب بود و پدرم مغازه داشت ،مغازشو اجاره دادم و نیازی به کار کردن نداشتم. چند ماهی گذشته بود و احساس میکردم کم کم داره تنهایی اذیتم میکنه. یه روز که میخواستم برم چیتگر که یه هوایی عوض کنم ، یه دختر رو دیدم که داشت میرفت طبقه بالا . آشنا نبود واسه همین دنبالش رفتم ببینم کیه صداش کردم ، وقتی منو دید وایساد تا رسیدم بهش من ۲ تا پله پایین تر بودم فرصت شد تا کامل نگاهش کنم . یه دختر حدودا ۲۵ ساله بود که هیکل کوچیکی داشت (سنش به قیافش نمیخورد) یه لباس تنگ پوشیده بود که سینه های خوش فرمش معلوم بود و روش یه مانتو باز و یه لگ سیاه جذب و از همه مهم تر یه نیم بوت جذاب . خلاصه با هم حرف زدیم و فهمیدم دختر همسایه بالایی هست که تازه از ترکیه اومده و میخواد بمونه . خلاصه بعد رفت بالا ولی یه حس جدید به من دست داده بود . از رفتن به چیتگر منصرف شدم و به خونه برگشتم توی خونه همش به دختره فکر میکردم . وقتی باهاش حرف میزدم چون پایین تر بودم پاهاش بیشتر تو چشمم بود و تو خونه اون پاها و بوت های قشنگش تو ذهنم بود . اون روز تا شب تو گوگل در مورد حسم به پاهای دختره سرچ کردم و با فتیش و فمدام و ارباب برده آشنا شدم . شب که شد ساعت ۱ رفتم و از تو جا کفشی طبقه بالا کفش های دختره رو برداشتم و آوردم پایین . کفشا تو دستم بود جلوی چشمم و قلبم داشت تند میزد سریع شروع کردم لخت شدن و شروع کردم بو کردن و لیسیدن اون کفش ها و همزمان جق زدن . بوت پای راست رو چسبوندم به دماغم و تند جق زدم تا آبم اومد بعد نیم ساعت یه بار دیگه زدم و بردم کفشا رو انداختم جلوی در خونشون . (یادم نبود بوت ها تو جا کفشی بودن ) صبح شد ساعت ۱۰ رفتم نون بگیرم برای صبحانه که دیدم اونم با ساک ورزشی داره میره بیرون ، صداش کردم و گفتم خانوم دیروز اسمت رو یادت رفت بهم بگی گفت اسمم شیما هست اما تو باید چیز دیگه صدام کنی گفتم چرا؟ گفت صبح دیدم کفشام افتاده جلو در رفتم دوربین راه پله رو چک کردم دیدم تو برداشتی . من قرمز شدم .راست میگفت من یادم نبود که ساختمون دوربین داره . گفت فعلا دارم میرم باشگاه ولی بعد باشگاه بهت زنگ میزنم بیای خونه ما که با هم حرف بزنیم . شمارمو زد تو گوشیش و رفت و منم نون گرفتم و رفتم صبحونه خوردم . یه ربع بعدش ساعت ۱۱ گوشیم زنگ خورد جواب دادم دیدم شیماست گفتش بیا بالا رفتم بالا و دیدم رو مبل لم دادم و لباس های ورزشی هم تنش هست که حسابی عرق کرده . لباساش یه تیشرت نازک خیس عرق و یه لگ قرمز ورزشی و جوراب نایک ساق دار بود که عرقی بود. گفت لخت شو و بیا جلو . لباس و شلوارو درآورد گفت شرتت هم درار با خجالت شرت هم در اوردم و رفتم جلو پاهاش و زانو زدم گفت آفرین پس برده ای که خودت زانو زدی من فیلمو که دیدم حدس زدم برده هم باشی گفتم بله یه چیزایی دیروز خوندم در موردش و یه حس هایی دارم . گفت پس از این به بعد بهم بگو ارباب یا ارباب شیما و من هم گفتم چشم ارباب . شیما خندید و گفت از صبح ورزش کردم و پاهام خسته هستش و پای راستش رو آورد جلو کرد تو دهنم و گفت نوک جورابم رو خیس کن و میک بزن این کارو کردم و کاملا مزه عرق پاش اومد تو دهنم و با پای چپش هم همین کارو کردم بعد گفت جورابام رو در بیار و پاهامو لیس بزن و منم در اوردم و شروع کردم لیس زدن پاهای ارباب شیما بعد نیم ساعت گفت بسه دیگه تا ۱۰ میشمارم جق میزنی و ارضا میشی روی جورابم و شروع کرد شمردن به عدد ۷ که رسید ارضا شدم و آبم ریخت روی جوراب پای راستش بعد ارباب گفت حالا بزارش دهنت و آبت رو از جوراب میک بزن وگرنه تنبیه میشی . منم به گریه افتادم ولی مجبور بودم . جوراب رو کردم توی دهنم و حسابی تمیزش کردم و آب خودم رو از جوراب عرقی ارباب خوردم ارباب گفت برای امروز بسه لباس بپوش برو تا زنگ بزنم بهت که برنامه دارم برات . گفتم راستی مادر پدرتون کجا هستن گفت ۳ روز پیش ویزا گرفتن یک ماه برن پیش داداشم که آلمانه و از خونه ارباب اومدم بیرون و مستقیم رفتم حموم . ادامه دارد… نوشته: پسر خوب -
توسط migmig · ارسال شده در
ضربدری با رفیق قدیمی سلام من محمدم ۳۱سالمه قدم۱۸۲ و دوستم امیرعلی هم سنیم اون هم حدودا هم قدمه ، سالهاست باهم دوستیم و باشگاه میریم و راحتیم از اولین جق تا پک به سیگار و جنده و ۔۔۔ چندسالیه ازدواج کردیم من با مونا ۲۸ساله قد۱۶۲ وزن ۵۹ کیلو پوست گندمی و صورت معمولی ، امیرعلی هم از من قشنگتره هم پولدارتر برای همین دخترا بهش بیشتر پا میدادن و آخر سر با یه دختر خیلی قشنگ به اسم ماهک قد۱۶۸ و هیکل و فیس مدل ازدواج کرد اتفاقا زن با وقاری بود و ۔۔۔ باهم راحت بودیم مثل برادر و زنامون مثل خواهر بودن همه چی عادی بود تا یه روز صحبت ضربدری اینا شد جفتمون گارد نداشتیم ولی بهش فکرم نمیکردیم زنامون عمرا اینکارو بکنن قبلا چندباری دوتایی یه جنده کرده بودیم ، خلاصش یه شب باغ امیرعلی بودیم درحال باد زدن جوجه بودیم (زن من صورت و هیکلش کاملا بیبی فیسه ولی کون گنده ای داره هرچی نداره کص و کونش خوبه۔۔۔ اون روز یه دامن پوشیده بود اتفاقی باد زده بود و گردی کونش امیرعلی دیده بود) بحث وسط کشید معلوم بود حشری شده راستش منم میخواستم اما میدونستیم ضربدری نمیشه مگر اینکه زنامون متوجه نشن ما کی ایم ، بعد شام امیرعلی یه بطری مشروب (درصد بالا) گذاشت وسط ماهم یکم بیشتر برای خانومامون ریختیم ، همه میدونن فقط کصشره که طرف نفهمه کیه مگر اینکه خواب بیدار باشه فضا تاریک باشه ماهک یه لباس کامل تا مچ پاش تنش بود یکم نوک سینه هاش معلوم بود انقدر ولو شده بود که پاهای سفیدش معلوم شده بود امیرعلی گفت وقتشه لامپ خاموش کردم چندتا لامپ روشن بود۔۔۔حسابی گرفته بودشون و بردیم تو اتاق خواب به بهونه خواب و اینا شروع به مالیدن کردیم قراربود اماده شدن هماهنگ کنیم جامون عوض کنیم و برای هم فیلم بگیریم امیرعلی بهم گفت برو تو حموم تو وانه اوکی گفتم سریع رفتم وقتی رسیدم یه بدن بی نظیر با یه چشای خمار کیر تو نیمه روشنایی میدیدم داشت خودش میمالید گفت عشقم کجایی رفتی۔۔۔نزاشتم حرف بزنه نمیخواستم صحبت کنم میترسیدم گوشی تنظیم کردم همزمان با لب گرفتنم رو میز جوری که دید داشته باشه دستی رو شکمم کشید شورتم کشید پایین گفت جوون امشب چه بلند شده (مال من بلند بود و مال امیرعلی کلفت) گرفت تو دستاش شروع به ساک زدن کرد یه جور میخورد انگار عصاره وجودم میگرفت رفتم پشتش سرمو لای باسنش کردم یکم خوردم مزه بهشت میداد یکم کیرم رو کصش کشیدم شروع کردم داگ استایل تلمبه زدن بعد۵/۶دقیقه ارضا شدم کولش کردم گذاشتم رو تختش چهرهم کامل نمیدید اما کم کم میترسیدم شک کنه چون میگفت دارم مثل محمد می بینمت انقد سگ مستم منم سریع فلنگ بستم گفتم بخوابیم ۔۔۔ از پشت بغلش کردم که چسبوند به کیرم منم گذاشتم لاش بعد ۲/۳دقیقه حس کردم قفل کرده یه لرزشی کرد من خواستم عقب جلو کنم که آب منم دوباره بیاد دستشو گذاشت مانع شد اروم گفتم پس من چی در گوشش برگشت پتو کنار زد برام شروع به ساک زدن کرد منم سرش نگهداشتم آبم اومد ریختم دهنش مجبور شد قورت بده۱۰ثانیه نشست داشت لبشو پاک میکرد یهو حالت استفراغ گرفت رفت سمت دستشویی امیرعلی اومد تو اتاق من سریع رفتم بیرون وقتی رفتم کنار زنم بخوابم دیدم کل کونش قرمزه امیرعلی جاکش شرط زیر پا گذاشته بود رسما کون و کس زنم یکی کرده بود مثل غار شده افتاده بود خوابش برده بود فرداش امیر علی یه فیلم داد زنم رسما مثل جنده ها کس و کونش در اختیار امیرعلی گذاشته. نوشته: محمد -
توسط migmig · ارسال شده در
کون دادن علی سلام اسمم علی قد ۱۸۰وزن ۶۰ داستان سکس با بچه ها من تو بچه گی یبار زور گیر شدم کون دادم بعد اون دیگه این حس داشتم برا دادن ولی ترس اون روز تو وجودم بود تا با این سایت اشنا شدم با یکی اشنا شدم عکس فرستادیم برا هم اوکی کردیم قرار گزاشتیم پسره اومد سر قرار از دور دیدمش خودمو نشون ندادم احساس کردم همش دروغ گفته راجب سایزش قیافه اینا دل دل کردم زنگ زد جواب ندادم خواستم بیخیال شم دوباره زنگ زد جواب دادم رفتم پیشش سلام کردم نشستم تو ماشینش رفتیم خونش رسیدیم اونجا دیدم یه خونه خالی با چند تا مبل فرش موکت هم نداشت یه کم ترسیدم ولی چیزی نگفتم شروع کردیم لخت شدیم یه کم حال کردیم لب گرفتیم دستم بردم شورتش دراوردم دیدم کیرش بزرگ تر از اونی بود تو عکس ولی چون حشری بودم گفتم اشکال نداره تحملش میکنم یه کم با کیرش بازی کردم اونم فقط سیگار میکشید یه کم ساک زدم براش اونم انگشت کرد ه بود تو کونم ولی اصلا احساسی نبود داشتم ازیت میشدم حال نمیداد خودم دست به کار شدم نشستم رو کیرش میخورد به سوراخم حال میداد اومدم یه کم ژل زدم به کیرش و سوراخم نشستم روش داخل نمیرفت بزور فشار دادم یه کم رفت داشتم درد میکشیدم همونجوری موندم یه کم دردش زیاد بود یهو کمرم گرفت کشید سمت خودش تا ته رفت داخل هرچی زور زدم ولم نکرد واقعا درد داشتم چند دیقه همون حالت بودیم گردنمو میخورد هم درد بود هم استرس هم لزت بعدش شروع کرد تلمبه زدن من ناله میکردم ولی اون گوش نمیکرد فقط میکرد سوراخم داشت میسوخت که تلمبه هاش زیاد کرد بعد چند دیقه ابش اومد یه دیقه کیرش توکونم بود که درومد کونم پر اب شد رفتم دستشویی خودمو تمیز کردم سوراخم سه تا انگشت میرفت داخلش با اب سرد گرفتم روش یه کم دردش کم شد وقتی اومدم بیرون از دستشویی دیدم یه نفر دیگه تو خونه بود منو دید گفت سلام منم سلام کردم گفتم این کیه گفت دوستمه اینم میخواد بکنه گفتم اصلا فکرش نکن کونم پاره شده گفت بیا نگاش کنم نگاش کرد به دوستش گفت برا چی ازیتش کردی گفت نترس کیرم من کوچیکه گفتم واقعا نمیتونم درک میکنی گفت ببین در قفله گوشی مدارکت هم دست منه تا نکنم نمیری منم دیدم چاره نیست گفتم اگه دردم اومد ادامه نمیدی گفت باشه لخت شد دیدم کیرش واقعا باریک قلمی بود ولی دراز بود اومد سمتم منو از پشت بغل کرد کم با لپکونم ور رفت گفت داگی وایسا رو مبل داگی شدم اومد پشتم یه کم ژل زد به کیرش گذاشت دم سوراخم آروم فرستاد داخل درد نداشت ایندفه ولی کیرش میخوردم به شکمم شروع کرد تلمبه زدن تو مونم داشتم لزت میبردم که یه کم ژل زد به لپ کونم شروع کرد مالیدن کونم داشتم لذت میبردم واقعا کار بلد احساسی بود دوستش اومد جلو مبل وایساد کیرش اورد گفت برام ساک بزن حالم ازش بهم میخورد ولی مجبور بودم ساک زدم براش از عقب جلو کیر توم بود غرق لذت بودم که تلمبه هاش تند تر شد ابش اومد ریخت تو کونم پر آب شد افتاده بود روم که کیرش در اومد از تو کونم پسره که براش ساک میزدم اومد پشتم کیرش گذاشت دم سوراخم یه کم فرستاد داخل تا ته نمیکرد این دفعه آبش اومد تو کونم پر اب شده بود رفتم دستشوی ابش خالی کردم ولی کونم بی حس بود دیگه اومدم بیرون لباس پوشیدم رفتم ولی تا یه هفته کونم درد میکرد نوشته: علی -
توسط mohsen · ارسال شده در
سکس داستانی همراه با مکالمه و حرف های سکسی با خانوم خوش هیکل و حشری با کیرش ور میره و ساک میزنه و تو پوزیشن داگی تا خایه تو کصش تلمبه میزنه و بعد لنگاش و میده بالا و کصش و میگاد و آه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کصش . تایم: 15:00 - حجم: 53 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
-