-
chochol
-
آخرین مطالب ارسال شده در انجمن
-
توسط mame85 · ارسال شده در
من و همسر خوشگلم در مترو (پایانی) با سلامی دیگر و تعریف ادامه ی ماجرا در خدمت شما عزیزان هستم. تا اونجایی گفتم که خانمم شروع به اعتراف کرد و از لذتی که توی مترو و بازار به خاطر مالیدن و چسبوندن کیرشون به کونش برده بود تعریف کرد. اما گفت هنوز به اصل ماجرا نرسیده و فقط خواسته پیش زمینه رو بگه که چرا اونی که تا حالا به من خیانت نکرده بود، کارش به اینجا رسید که به نیما و مهرشاد کوس و کون بده و باهاشون بخوابه. منم گفتم باشه عشقم، هرچی هست بگو. ملیکا: اون روز که با بچه ها رفتیم سینما و سفره خونه، دخترها از رابطه شون با مهرشاد و نیما گفتن و از سکسهاشون برام تعریف کردن. گفتن که کنار هم موازی حال میکنن و حتی سکس ضربدری هم دارن. حتی گفتن که دو به تک همزمان از کوس و کون میکننشون و خیلی خیلی حال میده و بهترین لذت رو اون موقع میبرن. راستش خیلی تحریکم کردن و دلم خواست امتحان کنم. تا آخر هفته همش یاد حرفهاشون می افتادم که با چه لذتی تعریف میکردن و تصویر سازیشون میکردم. تا اینکه پسرها بهت زنگ زدن و گفتن میاید بریم بازار. منم موقع رفتن، اون شلوار نازکه رو بدون شورت پوشیدم و دلم میخواست هر چه زودتر دوباره کیرشون رو حس کنم. همین جوری هم شد و وقتی سوار مترو شدیم کیرت لای کونم شروع کرد به شق شدن و حالمو خراب کردی. نیما هم از روبرو کیرشو فشار میداد به کوسم و دیوونم کرده بود. اونقدر حشری شده بودم که کم مونده بود اون دستم که روی شونهش بود بندازم به گردنش و ازش لب بگیرم ولی خودمو کنترل کردم و سرم رو کشیدم عقب و به تو تکیه دادم. اونجایی که تعداد زیادی سوار شدن و فشار زیاد شد، از فرصت استفاده کردم و چرخیدم سمت خودت که یه وقت دیوونگی نکنم و کار دست خودم بدم. مهرشاد اومد پشتم و کیرش رو فرو کرد لای کونم. کیر تو هم که شق بود و چسبیده بود به کوسم. شانس آوردم زود رسیدیم ایستگاه آخر و پیاده شدیم. زانوهام از شهوت داشت میلرزید و حالم خیلی بد بود. بازوت رو گرفتم و خودمو چسبوندم بهت که یه وقت نخورم زمین. اما دوباره شلوغ شد و مهرشاد چسبید به کونم. تا جلوی پله ها کیرشو فشار میداد به کونم و نیما هم دستشو گذاشته بود روی کوسم میمالیدش. صد بار به خودم لعنت کردم که چرا این شلوار نازک رو بدون شورت پوشیدم. چون همش منتظر بودم آب کوسم که بد جوری راه افتاده بود نم بده به شلوارم و آبروم بره. به خاطر همین گفتم بریم توی اون مغازه تا به بهونه ی پرو لباس برم داخل اتاق پرو کوسمو با دستمال خشک کنم. بعدشم دوتا دستمال لوله کردم و فرو کردم توی کوسم. تا ظهر اینقدر منو مالیدن و چسبیدن به من که کم مونده بود از فشار شهوت خود به خود ارضا بشم. توی صف رستوران دوباره سرتو گرم کردن و نیما چسبیده بود به کونم. در گوشم گفت میدونم تو هم مثل من حالت خرابه، بیا به یه بهونه ای بریم یه جای شلوغ جفتمون راحت بشیم. بعد بلند گفت بریم که تو بشنوی و رفتیم. از فرصت استفاده کرد و مثل اون روز در نبود تو مثل زنش منو بغل کرده بود و جلوی مغازه ها یا جاهای شلوغ میچسبید به کونم و حال میکرد، بعد از اینکه آبش اومد به نیما هم زنگ زد که بیاد و حال کنه. توی همین حال خراب و حشری بودم که باهام صحبت کردن که امروز بریم خونه شون و با تو بیشتر رفیق بشن و بتونیم بیشتر با هم باشیم و حال کنیم. منم خیلی حشری بودم و هر چی میگفتن قبول میکردم. وقتی برگشتنی توی مترو از جلو و عقب چسبیده بودن به من و کیر شقشون رو فشار میدادن به من دیوونم کرده بودن. تو با مهرشاد حرف میزدی که نیما در گوشم گفت دوست داری اینجوری از جلو و عقب کوس و کونت رو پر کنیم و بیشترین لذتی که توی سکس میتونه وجود داشته باشه رو بهت بدیم؟ با سر بله رو دادم و گفت پس بریم خونه مون. بعد به تو پیشنهاد دادن و دعوت کردن بریم. وقتی خونهشون بودیم و تو با نیما رفتی بیرون. مهرشاد بغلم کرد و گفت نیما از قصد شوهرتو برد که ما تنها بشیم. بیا تا نیومدن حال کنیم. داشت کوسمو میمالید که با همون حال خرابم گفتم نکن من شوهر دارم. گفت کاری نمیکنم، مثل بیرون فقط لاپایی حال کنیم. بلندم کرد و هیچی نگفتم. از پشت کیرشو فشار داد لای کونم و کوسمم میمالید و گردنم رو میخورد. نفهمیدم کی رفتیم توی اتاق خواب و افتاده بود روی من. تا اومدم به خودم بجنبم دکمه ی شلوارمو باز کرده بود و شلوارمو کشید پایین. کیرشو گذاشت لای کونم و کوسم رو میمالید. منم آه و ناله میکردم که کیرشو فرو کرد توی کوسم. اینقدر حالم بد بود که نتونستم اعتراض کنم و همه چی از اونجا شروع شد. دیگه تا قبل از اومدنت حسابی کوس و کونم رو گایید و چندین بار ارضا شدم. بد جور کیر لازم بودم و حسابی از کیرش لذت میبردم. نمیدونستم چرا آبش نمیاد ولی هر چی بود خیلی خوب بود و کامل منو خالی و سبک کرد تا اینکه شما زنگ زدین و گفت لباست رو بپوش خودتو بزن به خواب. ولی واقعا خوابم برد و چه خواب لذت بخشی هم شد. وقتی بیدار شدم، تو کنارم خواب بودی و رفتم بیرون پیش اونها. نشسته بودیم و با من حرف میزدن. مهرشاد گفت ببخش که اذیتت کردم. تو اینقدر خوشگل و سکسی هستی که آدمو دیوونه میکنی. بعد باهاشون قلیون میکشیدم که شروع کردن به دستمالی کردن و بوسیدن و لب گرفتن که دوباره حالم بد شد و خودمو سپردم بهشون. نیما خواست منو بشونه روی کیرش که مهرشاد گفت نکن دیوونه، یه وقت شوهرش میاد بیرون میبینه.… یه فیلم تریسام که دوتا مرد یه زن رو میکردن نشونم دادن و داشتیم با هم نگاه میکردیم. حشری تر شدم و دست اونا هم توی کوس و کونم بود و گوش و گردنم رو میخوردن و بوسم میکردن. دو سه تا از اون فیلمها دیدیم که تو بیدار شدی و اومدی بیرون. اون موقع که من و نیما رفتیم بیرون غذا بگیریم یادته که. آره. منو برد بالای پشت بوم توی انباریشون. همونجا اونم مثل مهرشاد منو از کوس و کون کرد. آب اونم خیلی دیر اومد و چندین بار ارضام کرد. بعد زنگ زد به اسنپ فود غذا بیاره. رفت پایین تحویل گرفت و باهم اومدیم توی خونه. نمیدونم چرا اینقدر راحت رامشون شده بودم و نمیتونستم مقاومت کنم. هر دو خیلی راحت منو هر جور که دلشون میخواست کردن. تازه شب که با فرنوش رفتی لباس بیاره، قبلش توی اتاق مهرشاد و دخترها با من هماهنگ کرده بودن که فرنوش تو رو ببره بیرون تا پسرها منو دو به تک بکنن و مزه ی اون مدل سکس رو بچشم. منم که خیلی دلم میخواست امتحان کنم و اون روزم جفتشون منو کرده بودن، دیگه گفتم آب که از سر گذشت چه یه وجب چه صد وجب. بذار اینم امتحان کنم و تموم بشه. واسه همین چیزی نگفتم و قبول کردم. همین که تو و فرنوش رفتید نیما هم اومد توی اتاق و اول میترا رو دو به تک کردن تا من ببینم و حشری تر بشم. بعد که ارضاش کردن دیگه تا آبشون بیاد که خیلی هم اومدنش طول کشید دوتایی منو از کوس و کون همزمان گاییدن. این که میگم گاییدن یعنی واقعا گاییده شدم ها، ولی واقعا خیلی خیلی لذت بخش بود و تا حالا اینهمه لذت رو یکجا تجربه نکرده بودم. یه بارم وسطش جاشون رو عوض کردن و بازم منو گاییدن. کل اون مدت از کون دادن و کوس دادن همزمان لذت میبردم و تا حالا همچین لذتی نبرده بودم. بین بدن دوتا مرد بودم و با چهار تا دست و دو تا لب و دهن و دو تا کیر به جونم افتاده بودن و منو به اوج شهوت و لذت و حالی بردن که نمیشه توصیفش کرد. میترا هم ازم لب میگرفت و با ناز و نوازشش باعث میشد احساس بهتری داشته باشم. نیما و مهرشادم خیلی لبها و سینه هام رو خوردن. بعدش که فرنوش زنگ زد گفت داریم میایم، رفتم دست صورت و کوس و کونم رو شستم و تا قبل از اومدنت نوبتی کوس و کونم رو میمالیدن و میخوردن. زنگ خونه رو که زدین لباس پوشیدیم و ورقها رو گرفتیم دستمون که فکر کنی بازی میکردیم. این دیگه آخرین چیزی بود که تو خبر نداشتی و بعد از اونم که دیگه با خودت حال کردیم و خودت میدونی. راستش من از قصد اون کارو کردم که تو هم بیای توی بازی و از همه چی خبر دار بشی تا بیشتر از این مجبور به خیانت نشم. الان دیگه خیالم راحته که تو میدونی و اگه قراره کاری کنیم با خودت میریم و کنار هم حال میکنیم. تو هم مثل من از این تنوع و خوش گذرونی لذت میبری و با شادی و خوشحالی دوباره برمیگردیم سر خونه زندگیه خودمون. هیچ کسی هم نمیفهمه چکار کردیم و چه لذتی از جوانی و زندگیمون بردیم و میبریم. حالا بگو منو به خاطر اون سه بار سکس یواشکی میبخشی؟ آره عشقم، الان دیگه مهم نیست. فقط قول بده از این به بعد با من صادق باشی و نمیخواد یواشکی کاری کنی. چشم عشقم، قول میدم. چند روز دیگه فرنوش میخواد بیاد اینجا. شب نگهش میدارم که با دوتامون حال کنی و جبران اون همه لطفت باشه. همونطور که من وسط تو و اون دوتا حال کردم. تو هم وسط من فرنوش حال کن. دفعه ی بعد هم میگم میترا بیاد. خوبیش اینه که هر جفتشون از تو خوششون اومده و دوستت دارن… اونشب بعد از این اعتراف و حرفها، ملیکا انگار سبک شده بود و مثل یه فرشته راحت توی آغوشم خوابش برد. دوشنبه شب فرنوش اومد و سه تایی حال کردیم و جفتشون رو گاییدم. صبح قبل از اینکه بریم سرکار، تا ملیکا رفت چایی و صبحونه رو حاضر کنه یه بار دیگه هم فرنوش رو تنهایی گاییدم و صبحونه خوردیم زدیم بیرون. اون بدن لاغر و توو بغلیه فرنوش خیلی باحاله و نظرم در مورد دخترهای لاغر عوض شد. در عوض وقتی اون کون کوچیکش رو کنار کون خانمم میگاییدم و مقایسه شون کردم، بیشتر به بزرگی و قلمبگی کون خانمم پی بردم و بیشتر از قبل فهمیدم که واقعا خانمم یه شاه کونه و الکی نیست که همه توی کف کونش هستند. از فامیل و آشنا بگیر تا غریبه های توی خیابون. مثلا یه بار که خونه ی بابام اینا بودیم و داییم اینا هم اونجا بودن، خودم دیدم که پسر داییم که حدود ۲۰ سالشه به بهونه ی آب خوردن رفت توی آشپزخونه و خودشو مالید پشت خانم که در حال ظرف شستن بود. ملیکا هم اصلا برنگشت نگاهش کنه و کارشو نصفه ول کرد اومد بیرون تا پسر داییم آبش رو بخوره و بره. این قضیه تقریبا مال دو سه ماه پیشه. من چیزی به روی پسر داییم نیاوردم اما از کار ملیکا خوشم اومد. البته به اونم چیزی نگفتم و نذاشتم بفهمه که من دیدم… آخر هفته شد و با دوتا ماشین رفتیم شمال. رفتنی خانمها با هم بودن و ما آقایونم با هم. ویلای فرنوش اینا بزرگ بود و سه تا خواب طبقه ی بالا و یه پذیرایی بزرگ طبقه ی پایین داشت. زیرش استخر بود و سونا و جکوزی. همه چی تکمیل بود و از چهارشنبه شب که رسیدیم تا جمعه عصر همش عشق و حال کردیم. فقط پنجشنبه نیم ساعت لب دریا رفتیم و یه چرخی توی جنگل زدیم و ناهار خوردیم برگشتیم. دیگه تمام مدت توی خونه بودیم و همگی با شورت و آزاد. یا توی استخر در حال بازی و بمال بمال و رقص بودیم، یا توی خونه در حال شوخی و بگو بخند و سکس بودیم. از خانم خودم تا فرنوش و میترا هر سه تاشون رو تک به تک و دو به تک میگاییدیم. چهارشنبه شب همه کنار هم سکس کردیم و همونجا توی پذیرایی خوابیدیم ولی شب جمعه بعد از سکس دست جمعی، پسرها با خانمم رفتن توی یه اتاق بخوابن، من و دخترها هم باهم رفتیم توی یه اتاق دیگه. اونقدر سکس کرده بودیم که دیگه حال سکس نداشتیم و فقط با شوخی و لب و ممه خوردن خوش بودیم و آخرش وسطشون خوابم برد. اون روز پنجشنبه منم مثل بچه ها قرص خورده بودم و هر چی تلمبه میزدم مگه آبم میومد. واسه همین حسابی کوس و کون گاییدم و هر مدلی که دلم خواست حال کردم… یه جاش خیلی باحال بود. ما سه تا نشسته بودیم روی مبل و واسه خودمون مثل اربابها لم داده بودیم فیلم پورن نگاه می کردیم و مشروب مزه مزه میکردیم، خانمها هم جلوی پای ما نشسته بودن و واسمون ساک میزدن. هی میچرخیدن و جاهاشون رو عوض میکردن. بعد اونها نشستن و ما کوس اونها رو میخوردیم و جاهامون رو عوض میکردیم تا جایی که ارضا شدن. بعد دمر خوابیدن جلوی تلویزیون و بعد از یه ماساژ کامل و مالیدن حسابیه کونهاشون، شروع کردیم به کون خوری و لیس زدن سوراخشون. اونجا هم نوبتی میچرخیدیم و کون هر سه تاشون رو خوردیم. بعدش ما خوابیدیم و اونها ما رو ماساژ دادن و کونمون رو هم خوردن و لیس زدن. مهرشاد گفت حالا بریم توی جکوزی بشینیم. دخترها رو فرستاد رفتن و خودش و نیما رفتن توی اتاق. منتظر بودم بیان که ما هم بریم دیدم بیرون نمیان. فکر میکردن منم با دخترها رفتم. وقتی رفتم داخل اتاق دیدم نیما خوابیده روی مهرشاد و داره کونش میذاره. با دیدن من انگار جا خوردن ولی نیما از روی مهرشاد بلند نشد و به کارش ادامه داد. گفتم کوسخل سه تا کون جلوت بود چرا کون اینو میکنی؟ بشین برات میگم… ما از بچگی دوستیم و همیشه باهم بودیم. از همون موقع ها نوبتی همدیگه رو میکنیم. الان که دخترها کونمون رو لیس زدن به هوس افتادیم یه حالی به هم بدیم… نیما کیرشو از کون مهرشاد کشید بیرون و خوابید کنارش. مهرشاد رفت روش و کیرش رو توف زد. خیلی راحت کیرش رفت توی کون نیما و شروع کرد به گاییدنش. اونم چهار پنج دقیقه گاییدش و بلند شد گفت حالا بریم. کرم کونمون افتاد. خندیدن و منم خنده ام گرفت گفتم شما دیگه کی هستید؟… به منم میدید؟ جفتشون خندیدن و نیما گفت چیه دلت خواست؟ نه بابا، من تا حالا پسر نکردم. از اون موقع که کیر و کوس و کون رو شناختم دختر دورم زیاد بود و کمبود نداشتم. مهرشاد گفت ولی از شوخی گذشته حاضریم بهت بدیم ولی فقط در صورتی که میترا و فرنوش نباشن. مثلا بیایم خونه ت یا وقتی اونا نیستن تو و ملیکا بیاید پیش ما. در حالی که ما ملیکا رو میکنیم تو هم ما رو بکنی تا یه حال دو طرفه ببریم. اگه نمیکنی حداقل ملیکا رو تنها بده ما و در حالی که یکیمون میکنتش اون یکی هم کون بکن زنت بذاره. اون شب که باهاش تنها بودید این کارو کردید؟ نه، شب اول بود و خجالت کشیدیم. ولی امشب میبریمش توی اتاق و همینکارو میکنیم. با خودم فکر کردم اینا که زن منو میکنن پس بذار منم بکنمشون تا حداقل فردا برام پررو بازی در نیارن. گفتم باشه ببریدش. ملیکا راز داره و به دخترها نمیگه. ولی من تا به خودش نگم و اجازه نده نمیکنمتون. امشب شما همین مدلی که گفتین بکنیدش و راش بیندازید، شاید قبول کنه منم بکنمتون. نیما: باشه ردیفش میکنیم.… راستی تو چی؟ تو خودت دلت نمیخواد بدی؟ نه داداش، من کونمو دوست دارم و نمیخوام بدم شما پاره ش کنید. بیاید بریم… خندیدیم و رفتیم پیش دخترها. وقتی از شمال برگشتیم دو شنبه شب میترا اومد و مثل اون هفته که فرنوش پیش ما بود، کنار خانمم هر دوتاشون رو کردم و حالشو بردم. فرداش مهرشاد زنگ زد و گفت امشب بیام واسه همون برنامه که صحبت کرده بودیم؟ به ملیکا گفتی؟ آره، قبول کرده. پس بیا. شب ساعت ۱۰ بود که مهرشاد اومد و ملیکا رفت جلوی در استقبالش و لب گرفتن. بعد از پذیرایی با چایی و میوه، خانمم رو برد توی اتاق و گفت لطفا پنج دقیقه صبر کن بعد بیا… وقتی ملیکا صدام کرد و رفتم داخل اتاق، دیدم نشستن لب تخت. بلند شدن و ملیکا اومد ازم لب گرفت و تیشرتم رو درآورد. مهرشادم شلوارکم رو درآورد و در حالی که ملیکا دوباره با من لب توو لب شده بود، مهرشاد نشست جلوی پام و شروع کرد به ساک زدن کیرم. صورت زیبا و لب خوشمزه ی خانمم جلوم بود و اون پایین یه لب و دهن و زبون گرم رو حس میکردم که داره کیرمو میخوره. کیرم زود شق شد و خانمم رو لخت کردم. مهرشادم لخت شد و سه تایی رفتیم روی تخت. مهرشاد گفت از ساک زدنم راضی بودی؟ آره، خوب میخوری شیطون. خندیدیم و گفت شروع کنیم؟ آره، تو مشغول شو. خوابید روی خلنمم و لب مگرفتن. منم کونش رو که تمیز و بدون مو بود میمالیدم. گفتم پسر کون خوبی داری ها، بهتر از کون دوست دخترته. دوست دختر نه، نامزدم. راستش ما چند ماه پیش عقد کردیم. نیما اینا هم قبل از ما عقد کردن. واقعا؟!! پس چرا زودتر نگفتید؟ خب اول باید شما رو خوب می شناختیم. سال دیگه تابستونم عروسی میگیریم. به به، مبارکه. ملیکا تو میدونستی؟ آره، دیشب میترا گفت. ولی گفت به تو نگم تا بچه ها خودشون بهت بگن. اشکال نداره، بازم تبریک میگم. دراز کشیده بودم و خانمم و مهرشاد مشغول عشق و حال شدن. حسابی لب و گردن و سینه و کوس و کون خانمم رو خورد و کیرشو داد ساک زد. بعد گذاشت توی کوسش و تلمبه زدن رو شروع کرد. لب میگرفتن و حال میکردن و شالاپ شالاپ میکوبید توی کوس خانمم. گفتم بازم قرص خوردی؟ آره، چون میخواستم دو طرفه حال کنم خوردم. آخه اون مدلی خیلی لذتش زیاده و انقدر حال میده که زود آبم میاد. از ملیکا بپرس بهت میگا سکس دو طرفه از جلو و عقب چه حالی میده. آره عشقم، راست میگه، واقعا خیلی خیلی حال میده. خلاصه اینقدر تلمبه زد تا ملیکا رو ارضا کرد. بعد گفت چهار دست و پا بشه. به منم گفت بشین برات ساک بزنه. بعد بیا منو بکن. ملیکا ساک زد و کیر نیمه شق منو مثل سنگ شق کرد. مهرشاد از پشت همچین میکوبید به کونش که از جلو موج و لرزش کونش رو میدیدم. رفتم پشت مهرشاد و کیرمو کردم توی کونش. یه آه کشید و گفت جوووون، بغلم کن و بچسب به من. خودش کونش رو جلو عقب میکرد و همزمان توی کوس خانمم تلمبه میزد. از اوففففف اووففففف کردنش معلوم بود چه حالی میکنه. کونشو میکوبید به کیرمو میداد جلو فرو میکرد توی کوس خانمم. اینقدر این کارو ادامه داد تا خانمم دوباره ارضا شد. بعد گفت تو بخواب بشینم روی کیرت… همینکارو کردیم و وقتی نشست روی کیرم و فرو رفت توی کونش به ملیکا گفت بیا جلوم کونتو بکنم. میکا نشست روی شکمم و مهرشاد کیرشو فرو کرد توی کونش. سینه های ملیکا رو گرفت و کون خودش رو روی کیرم عقب جلو میکرد. گاهی هم همزمان که می نشست روی کیرم ملیکا رو هم میکشید عقب تا همزمان دوتا ورود انجام بشه. گاهی هم برعکس میزد و فقط خودشو عقب جلو میکرد. منم کوس خانمم رو میمالیدم و سینه هاش رو میخوردم. هر دو با آه و ناله و اوففففف و جوووووون کنان حال میکردن و منم حال خودمو میبردم. بیشتر از اینکه خودم لذت ببرم، محو لذتی بودم که اونها میبردن، مخصوصا مهرشاد. با ادامه ی همین کار توی همین مدل، یه بار دیگه خانمم ارضا شد. خوابیده بود روی من ولی هنوز مهرشاد داشت میکردش و خودشم کون میداد. گفتم بسه دیگه داره آبم میاد. بلند شد و گفت نه، نگهش دار. میخوام وقتی آبم میاد کیرت توی کونم باشه. رفت کنار و ملیکا رو کشید توی بغلش. لب میگرفتن و منم چرخیدم باهاشون لب میگرفتم. بعد دمر خوابوندش و نشست روی رونش. با کونش بازی کرد و بعد کیرشو فرو کرد توش. یه کم نشستنی کردش و با کونش بازی میکرد و میمالیدش بعد کامل خوابید روش. حدود ده دقیقه ای با آرامش و حوصله روی خانمم کمر میزد و بوسش میکرد و گوش و گردنش رو میخورد. گاهی هم با من حرف میزد و از خوشگلی و بدن و کون خانمم تعریف میکرد. گفتم خیلی دیگه طول میکشه آبت بیاد؟ چیه، خوابت گرفته؟ نه، گفتم اگه نزدیکی بیام روت. نه فعلا صبر کن. دارم با حوصله حالمو میکنم. ملیکا گفت عجله نکن عشقم، فعلا کیرش توی کونمه و دارم حال میکنم. تو بیا دستت رو بکن زیرم کوسمو بمال و لبم رو بخور. همین کارو کردم و لب خوشگل و خوشمزه ش رو میخوردم و کوس آبدارش رو میمالیدم تا یه بار دیگه هم ارضا شد. مهرشاد ثابت و بی حرکت خوابید روش تا حالش جا بیاد و بعدش بلند شد گفت بیا بشین روی کیرم. ملیکا نشست روش و فرو رفت توی کونش. شروع کرد قر دادن و جلو عقب کردن کونش و بالا پایین شدن. بعد چرخید و پشت به مهرشاد نشست. گفت امید بیا جلو کوسمو بخور و انگشتش کن. شروع کردم به خوردن و لیس زدن کوسش و دو انگشتی توش تلمبه میزدم. خانمم آه و ناله کنان کونش رو روی کیر مهرشاد تکون میداد و بالا پایین میکرد، مهرشادم از زیر میزد توش. بازم خانمم ارضا شد و به پشت خوابید روی مهرشاد. یه کم استراحت کردن و مهرشاد گفت امید دیگه وقتشه. میتونی پنج دقیقه یه کله کونمو بکنی؟ آره، چطوری میخوای؟ اونجوری که من روی کیرت بودم یا اگه ملیکا بتونه تحمل کنه سه طبقه بخوابیم. ملیکا گفت باشه بخوابید روی من. فقط روی سینم فشار نیارید. دمر شد و مهرشاد خوابید روش. وزن بالا تنهش رو روی آرنج هاش انداخت و منم کردم توی کونش خوابیدم روش. هم من تلمبه میزدم هم خودش. جفتشون اون زیر آه میکشیدن مخصوصا مهرشاد که اوففففففف اوففففففف و جووووون جوووووون هم میکرد تا اینکه بالاخره آبش اومد و خالی کرد توی کون خانمم. ولو شد روش و گفت دم جفتتون گرم، خیلی وقت بود اینقدر حال نکرده بودم و همچین ارضای لذت بخشی نداشتم. گفتم نوش جونت، حالا بریزم توی کونت یا میای کنار بریزم توی کون ملیکا؟ بریز توی کون خودم. لذت حس کردن آب داغت توی کونم یه چیز دیگه ست. درسته ملیکا؟ آره واقعا، همه ی سکس یه طرف، اونجاش که آبکیر توی کوس یا کون خالی میشه و داغیش رو حس میکنی یه طرف. چند تا تلمبه ی دیگه زدم و آبمو خالی کردم توی کون مهرشاد. یه کم خوابیدم روش که ملیکا گفت امید بلند شو دیگه، له شدم این زیر… آخر هفته دوباره پنجشنبه رفتیم خونه ی بچه ها و دسته جمعی حال کردیم. هفته ی بعد دوشنبه شب فرنوش اومد و شب بعدش نیما اومد که همون حالی که با مهرشاد کردیم رو بکنیم… الان دو هفته ست که پشت سر هم برنامه ی ما همینه. با خانمم سه شب در هفته سکس داریم. یکیش دوشنبه شب با یکی از دخترها، دومیش شب بعدش که میشه سه شنبه شب با یکی از پسرها که میاد خانمم رو میکنه و منم اون رو. البته اولش یه بار دوتایی خانمم رو میکنیم و ارضاش میکنیم، بعد اون خانمم رو میکنه و آخراش که ده دقیقه مونده آبش بیاد من میکنمش و بین من و خانمم دو طرفه حال میکنه. یعنی همزمان کون میده و کون میکنه. پنجشنبه عصر هم میریم خونه ی اونها و اونشب دیگه میترکونیم و هر سه تا خانم رو حسابی میکنیم. آخر شب هم من وسط دخترها میخوابم و خانمم وسط پسرها. نیما و مهرشاد شبهایی که دور هم هستیم و شبهایی که میان خونه ی ما قرص میخورن تا آبشون دیر بیاد و حسابی حال کنن. منم شب جمعه ها دو بار تا سه بار آبم میاد و خانمم هم بارها و بارها ارضا میشه که دیگه تا دوشنبه اصلا سکس نمیکنیم و شبها فقط عشق بازی و استراحت میکنیم. فعلا هردو از این برنامه راضی هستیم و ادامه میدیم تا ببینیم بعدا چی پیش میاد. پایان نوشته: امید بیخیال -
توسط mame85 · ارسال شده در
تصادفی که پاکیمو ازم گرفت سلام بند اول-دوم توضیحاته حوصله نداری نخون عزیزم من زهرام۲۴سالمه قدم۱۵۶عه وزنم۴۲ چندساله که حجابم کامل رعایت میکنم ولی به استایلم میرسم و آنلاین شاپ دارم با پولام ماشین خریده بودم تنها مشکلم حالا گواهینامه بود که هی رد میشدم ، بچه طلاق بودم و مادر پدرم کاملا از هم دور بودن ماشین از مترو خلاصم میکرد و بازار و خریدهامو راحت تر می کرد و گشتن و تفریحم بیشتر ! با مامانم تمرین میکردم بعدازظهرها یه روز گفت کار دارم منم گفتم میرم تنها تمرین چی میشه مگه؟! تو یه کوچه کاملا اتفاقی خوردم به یه بی ام و خب گفتم خسارت میدم و ۔۔۔ طرف گفت لطفا بزارید افسر بیاد برام مهمه ، گواهینامه نداشتم میدونستم این اتفاق مشکل سازه ! بعد کلی حرف قرار شد ماشین هامونو بزاریم دفتر محل کار پسره تا فردا یا پس فردا هماهنگ کنیم بریم چندتا تعمیرگاه ، تو پارکینگ : پسره گفت خانوم اگه میخواین بیاین یه چایی-آبی-چیزی بخورید اشاره به لرزش بدنم کرد گفت حالتون انگار خوب نیست واقعا خوب نبودم رفتم دنبالش ، دفترش خالی بود در باز گذاشت نترسم گفت راحت باشید دیگه تعطیله همه رفتن ، گفت چی میل دارید؟ نسکافه ۔۔۔گفتم ممنون رفت با دوتا لیوان نسکافه و یکم کیک و شکلات اومد گفت بخورید ۔۔۔۔ اگه میخواین شماره خانوادتونو بدید تماس بگیرم یکم قندم بالا اومد نگاهش کردم واقعا پسر خوش استایل و مردونهای بود بهش نمیخورد آدم بدی باشه ! گفتم من گواهینامه ندارم بحث پولش نیست گفت آخه چرا؟!میدونید به کسی بزنید چی میشه پول و خسارت مالی به جهنم۔۔۔۔ گفتم آخه من ۸بار آزمون دادم الکی ردم میکنن گفت مگه میشه الکی رد کنن؟! یه پوف کردم گفتم الان چی میشه۔۔۔ گفت امروز که نمیشه ولی پیش کارشناس شما نشون میدیم هر چقدر گفتن قبول دارم یه باشهای گفتم و شماره تلفن و کارت ملیمو دادم و هماهنگ شدیم و رفتم ! صبح زود بیدار شدم ، کارشناس از یکی دوستام پرسیده بودم هماهنگ کرده بود رفتم دوش بگیرم ، یه نگاه به بدنم انداختم ۔۔ دیدم چقدر بهم ریختم خودم شیو کردم ، یه آرایش ملایم کردم و راه افتادم ۔۔۔ رسیدم دفتر آقاعه کارشناس اومد با شوهر دوستم بهم گفتن اگه ازت شکایتم کنه نزدیک یک و یک پونصد خسارت باید بدی واقعا خبر بد بود که پشت هم بهم میرسید گفت باهاش بهتره حرف بزنی یجور سر و تهش هم بیاری ۔۔۔ روز تعطیل بود تنها دوباره نشسته بودیم دفتر ، صحبت باز کردم نمیدونم چطوری شد و چی شد ولی به خودم اومدم دیدم لباسم در اوردم زانو زدم جلوش و اون نشسته رو مبل و کمربندش وا کرده کیرش حدود ۱۷سانتی بود و کلفت بود ، چندباری کوبید رو صورتم شروع کردم با تمام تلاش درست ساک بزنم هی دستشو پشت سرم میذاشت تا مرز خفه شدن پیش میرفتم یه چک ریز هربار که عوق میزدم بهم میزد و یه جنده نثارم میکرد ! بغض گلومو گرفته بود ولی چارهای نداشتم هیچ کس اینقدر پول بهم نمیداد خودمم میخواستم بدم حداقل نصف چیزی که جمع کرده بودم تو سه سال بود بلندم کرد نشوند رو کاناپه بهش با لرز گفتم پرده دارم لطفا جلو نه ! گفت بهتر کونت پاره میکنم جنده کوچولو یه پاهامو بالا گرفته بود چندباری رو کصم کشید آهم در اومده بود، گفت معلومه تر تمیز کردی جنده کاربلدی هستی ولی منم بکن کار بلدیم ۔۔۔حرفاش مثل پتک تو سرم بود یهو یه درد شدیدی حس کردم نفسم گرفت ۲/۳دقیقه بهوش نبودم وقتی بهوش اومدم یور شده بودم داشت توم تلمبه میزد سوزش حس میکردم یهو گفت به پشت شو (سگی) شروع ب اسپنک زدن کرد و موهام کشید ۶/۷دقیقه ای مداوم کرد ! من فکر میکردم پسرا زودانزالن ۲دقیقه س همش ولی ۱۵-۲۰دقیقه بود هرجور میخواست داشت منو جر میداد اشکم دیگه در اومده بود که بهم گفت آبم داره میاد بشین ، کیرش گذاشت دهنم آبش خالی کرد ۔۔۔ گفت قورت بده ! مزه بدی نمیداد گفت خسارت افت ماشین بخشیدم ، تعمیر کی میدی؟با پوزخند گفت و بعدش گفت اگه بچه خوبی باشی ماشینتم درست میکنم۔۔۔ من داشتم لباسم میپوشیدم اشک میریختم اون سیگارش روشن کرده بود ، گفت تا شب خبر بده و آخرشب فقط یه باشه اس ام اس کردم! از درد خوابم برد حتی درست نمیتونستم بشینم۔۔۔ -یه هفته بعد زنگ زد سریع خودمو رسوندم اینبار آدرس متفاوتی یه اپارتمان بود طبقه۹م یه برج، تمام مدارک درست بود و ۔۔۔ گفت حالا وقت عمل کردن توعه چارهای نداشتم یعنی شاید خوشمم اومده بود اینبار اومد جلو ، صورتش اورد نزدیک فکر کردم میخواد لبمو ببوسه روسری برداشت انداخت اونور ، مانتوم در اوردم لباسم ۔۔۔کمربندم باز کرد گفت درار جینمو از پام در اوردم پشتم بهش بود که محکم زد تو کونم واقعا دست سنگینی داشت سوتین نپوشیده بودم یه شورت توری ، گردنم گرفت کشوند سمت خودش گذاشت رو کاناپه دستم با شالم بست شلوارشو در اورد کیرشو اورد نزدیک صورتم یه پنج دقیقه ای خوردم تا خفه شدن چندباری پیش رفتم اینبار بهتر بودم ، شورتمو گوله کرد گذاشت تو دهنم واقعا نمیفهمیدم چرا انقدر تحقیرم میکنه یه دو سه تا چک زد تو صورتم یه تف انداخت رو کصم با سر کیرش یکم رو کصم بالا پایین کرد و اروم اروم کرد توش واقعا درد داشت ، اولین بارم بود هنوز درد پشتم خوب نشده بود درست راه نمیرفتم نمیتونستم راحت بشینم ، این مثل وحشیا اینبار کصمو داشت پاره میکرد و بعد ۱۰-۱۲دقیقه که اوج لذت درک کردم ارضا شدم یه دقیقه رفت با یه چی مثل دیلدو اومد کرد تو کصم ویبره بود ، خودش دوباره کاندوم کشید سر کیرشو کرد تو کونم ۱۰دقیقه گذشت ارضا شدم ویبره از کصم در اورد خاموشش کرد تو کونم ، خودش پاهامو گرفت بالا کرد تو کصم بعد یه دقیقه پاهام از رو شونش به دور کمرش رسید توم با فشار آبشو خالی کرد ! بعد ده دقیقه به زور خودم بلند کردم راه رفتن برام غیر ممکن بود،یه مسکن و یه قرص ضدبارداری بهم داد ته محبتش همین بود! یه سری چیزم جلوم گذاشت امضا کنم سوییچ ماشین و داد بهم ۔۔۔گفت پارکینگ فلان تعمیرگاهه به مامانم زنگ زدم گفتم بیاد اونجا ماشین برداشتیم رفتیم مامانم متوجه حال بدم شد گفتم بدجوری تو اسکیت سواری دیشب زمین خوردم ۔۔۔ نوشته: زهرا -
توسط mame85 · ارسال شده در
انتخاب اشتباه و پر دردسر سلام عزیزان من سیمین ۲۸سالمه ، قدم۱۶۸ و وزنم۶۲کیلوعه و ورزش میکنم و چهارساله ازدواج کردم نامزدی دوست شوهرم دعوت شده بودیم ، از آنلاین شاپ یه لباس خوشم اومد سفارش دادم وقتی اومد دیدم چقدر کوتاهه ، مذهبی و سخت گیر نبودم اما در این حد راحتم نبودم خلاصش رو به شوهرم با کلافگی گفتم چیکار کنم؟! امیر خیلی بی توجه گفت چقدر سخت میگیری مهم نیست قراره یه گوشه بشینیم ؛ بی غیرت نبود فقط به من اطمینان داشت ! قرار شد من برم آرایشگاه و از اونجا بیاد دنبالم بریم ۔۔۔ یه گوشه سر میز با دوتا از دوستای دیگه (مهناز-سعید ، ندا-محمد) نشستیم همه چی عادی پیش میرفت و تا این شورت لعنتی اذیتم میکرد انگار بهش حساسیت داشتم پا شدم رفتم سرویس ، چارهای نبود درش آوردم گذاشتم تو کیفم قبل اینکه کل بدنم پر از حساسیت شه به فروشنده لعنتی گفته بودم به پلاستیک حساسیت دارم بیرون سرویس رو به آیینه یه نگاه به صورتم انداختم رژم یکم بهم ریخته بود ترمیمش کردم وقتی برگشتم دیدم مردها نیستن که مهناز با خندهای گفت رفتن۔۔۔پوفی کردم نشستم موقع رقصیدن نور کم شد به اصرار مهناز بلند شدم برم برقصم ، که نمیدونم مهناز کجا رفت و نفهمیدم چی شد دیدم با یه مرد چهارشونه در حال رقصیدنم و کامل حالا کنج سالنیم! شیطنت بود یا اشتباه خودم نمیدونم اما تو یه لحظه که پشتمو بهش چسبوندم انگار دیگه طاقتش تموم شد دستش دورم حائل کرد یه دست دیگش چونم گرفت لباش نزدیک گردن و گوشم کرد ، نمیتونستم فرار کنم با صدای خفه گفتم من شو۔۔۔که دستش رفت زیر لباسم شورت پام نبود سریع خیس شدم ، بهش گفتم بسه گفت بیا ۔۔۔دستمو گرفت برد تو یه اتاق خیلی تاریک بود فقط یه نور کمی بود لباسم تا کمرم بالا زد و نشست سرش لای پام کرد با یه خنده گفت آمادههم که بودی بعد یه دقیقه اوج لذت بودم بلند شد کمربندش باز کرد منو بغل کرد چسبوند به دیوار شروع به تلمبههای وحشتناک کرد مشخص بود کیرش از مال شوهرم کلفت تر بزرگتره بعد چند دقیقه به پشت چسبوند به دیوار شروع کرد به تلمبه زدن بعد۴/۵دقیقه ارضا شدم بهم گفت بخور ، اولین بار کیرش دستم گرفتم تو دوتا دستم جا نمیشد خیلی کلفت بود به زور خوردم آبشو تو حلقم ریخت و مجبور بودم قورت بدم ۔۔۔ حتی نمیدونستم دقیقا مال کیه ! چیه شاید تو ۲۰-۳۰دقیقه همه این اتفاقا افتاد طول کشید تا دوباره رفتم سرویس خودمو مرتب کردم میز پیدا کنم بشینم بعد سه چهار دقیقه هم نور روشن کردن ۔۔۔ سعی کردم عادی رفتار کنم اما نمیشد ! نمیدونم من مقصر بودم با انتخاب لباسم یا بخاطر خودم بود هرچی بود به شوهرم خیانت کردم نوشته: سیمین -
توسط dozens · ارسال شده در
سکس داستانی همراه با مکالمه و حرف های سکسی با زن داداش سکسی و خوش هیکل اول ماساژش میده و با کص و کون و ممه هاش ور میره و بعد با کیر کلفتش تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص تنگش تلمبه میزنه و جرش میده و آه و ناله میکنه . تایم: 11:40 - حجم: 44 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم -
توسط dozens · ارسال شده در
فیلم ساک زدن و سکس داف تپل همراه چهره با دوست پسرش . تایم: 04:45 - حجم: 58 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
-