kale kiri ارسال شده در 4 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 4 ساعت قبل کصلیسی واسه دختر خاله درود به همه. میخوام تجربه اولین کصلیسی خودمو بگم براتون. سامان هستم 21 سالم هست. یه پسر نرمال مثل بقیه پسرا نه خیلی خوشگل و دختر بازم نه خیلی زشت. ماجرا برمیگرده به زمان 17 سالگی من. من نه دوست دختر داشتم نه سکس کرده بودم. فقط سرم تو کار خودم بود و خیلی زیاد مهارت مخ دخترا رو نداشتم اعتماد به نفسم پایین بود. با دخترای فامیل یا دخترایی که سر کار که میرفتم چون از قبل میشناختم احساس راحتی میکردم ولی با غریبه ها سخت بود واسم. بگذریم. سال آخر هنرستان بود. گفتم بهتره کنکور ریاضی هم بدم که شانس خودمو امتحان کنم. دختر و پسر تو فامیل ما زیاده. ولی فقط چهار پنج تامون سن هامون نزدیک هم دیگه هست بقیه مثل داداش خودم هشت ده سالشون هست. یه پسر دایی دارم اسمش رضا هست سه سال بزرگتره ازم. یه جورایی رفیق بچگی هم هستیم. رضا فیزیکش خیلی خوبه.یه چند روز رفتم خونشون نمونه سوال های کنکور های سال های قبل رو حل میکردیم. فیزیکی که به ما تو هنرستان یاد داده بودن با توی دبیرستان یه دنیا فرق داشت. دیدم اینجوری شانسم میاد خیلی پایین. من همه امیدم به فیزیک بود تو هنرستان فیزیکم بیست بود ولی همه امیدام کمرنگ شد. دیدم زبان درصدش بالاست. به مامانم گفتم زنگ خاله بزنه به نگار بگه اگه وقت داره یه تایمی هماهنگ کنه یه خورده زبان کار کنیم که گفت باشه. راجب نگار بگم. دو سال ازم بزرگتره. از بچگی رفته بود کلاس زبان و مدرکش بالاترین سطح بود و انگلیسی رو مثل فارسی راحت بلد بود. یه دختر قد حدود 160 اینا هیکل توپر و پوست کرمی. چهره اش یه دختر خوشگل معمولی گذشت و ما تایم رو هماهنگ کردیم و میرفتم خونشون یا اون میومد خونه ما. ما خانواده مذهبی نیستیم. کلا دخترا و زنا راحتن و بدون حجاب واسه همین این چیزا رو دیده بودم واسم عادی بود اینجور نبود که بگم وای موهای دختر خالم رو دیدم یا مثلا دختر خالم با تیشرت اومد تحریک شدم و فلان. نه اینطور نبود. سه شنبه بود رفتم خونه خالم به خاله و شوهر خالم سلام کردم.رفتم تو اتاق نگار که یهو جا خوردم. نگار همیشه دامن و شلوارای خونگی آزاد و گشاد می پوشید. ولی اون روز یه لگ پوشیده بود. دیدم چقدر کونش خوش فرم هست. چه رون و پاهایی داره. جوری برق از سرم پرید که اصن اون روز هیچی نفهمیدم. شب تو تلگرام باهاش چت میکردم. حرف میزدیم باهم. گفتم نگار من امروز هیچی نفهمیدم. گفت واسه چی. گفتم دلیلش رو نمیتونم بگم. گفت نه بگو باید بدونم.هعی من میگفتم نه هی اون اصرار میکرد. گفتم باشه میگم ولی نمیدونم واکنشت چیه میترسم دوستی و این چیزا بهم بخوره. گفت مگه چی شده نگران نباش بگو. گفتم باشه میگم. گفتم نمیخوام فکر کنی هول هستم یا چیز دیگه ای چون اینجور آدمی نیستم ولی امروز پاهای تو و باسنت دیدم همه چیزو قاطی کردم. چند تا ایموجی خنده فرستاد و گفت واسه این؟ گفتم اره. گفت خره مگه نمیدونی باشگاه میرم یه ساله.گفتم نه از کجا باید میدونستم. تو که نگفتی.خاله و مامان هم که نگفتن یه خورده حرف زدیم. و مسخره بازی و بعدش قرار شد تایم دفعه بعد که زبان کار کنیم رو مشخص کنیم. گفتم من چهارشنبه و پنج شنبه هفته دیگه بیکارم. گفت اوکی خبرت میکنم. گفتم میخوای بیا خونه ما مامان اینا پنج شنبه میرن روستا خونه خلوطه سکوته میشه درس یاد گرفت اگه که چهارشنبه وقت داشتی بگو من بیام خونه شما تو دیگه این همه راه نیای اینجا گفت باشه خلاصه قرار شد پنج شنبه بیاد. ساعت دو بود اومد. مامانم گفت بیا ناهار بخور نگار نگار گفت نه مرسی خونه خوردم. من بهش گفتم نگار تو میخوای تو اتاقم استراحت کن من ناهار بخورم.گفت اوکی ناهار خوردم و رفتم تو اتاق. یه ساعت کار کردیم. ساعت سه اینا بود دیگه مامانم بابام رفتن روستا. یه ساعت دیگه هم تست هارو حل کردیم و ساعت چهار و نیم این حدودا بود. نگار گفت واسه امروز بسه دیگه به نظرم کافیه. گفتم اره مرسی واقعا خیلی نکات رو واسه تست زنی یاد گرفتم. نگار رفت رو تخت من دراز کشید. منم داشتم لپ تاپم رو خاموش میکردم. نگار گفت سامان امشب پیام ندی باز مثل دفعه قبل دروغ بهم بگی که متوجه شدی ولی شب تو تلگرام پیام بدی بگی حواست نبوده. با خنده اینو گفت گفتم نگار تو همیشه شلوارای راحت میپوشی خب نمیشه دید که اون بدن خوش فرمت رو. گفتم الان این شلوار بگ که پوشیدی کی میفهمه زیرش یه کون خوش فرمه😂 گفت اینا رو واسه مردم نساختم که واسه شوهرمه😂 گفتم شوهر یا دوست پسرت؟ یا نکنه خواستگار داری خبر نداریم😂 گفت مرگ خواستگار کجا بوده😂 گفتم پس دوست پسر داری. گفت نه رفتم کنارش نشستم. یه اروم زدم رو کونش گفتم خب این واسه منه پس؟😂 گفت نخیرم.گفتم ولی منو داره دیوونه میکنه. خیلی دلم میخوادش. اونم میگفت نه ولی با ناز و عشوه. فهمیدم اوکی هست. منم میگفتم نه مال منه باهاش لاس که میزدم جرات کردم و نزدیک تر شدم بهش و دستام رو روی رون و کونش میکشیدم. خودمو چسبوندم بهش و دستمو بردم لای پاهاش و سرمو بردم نزدیک صورتش و شروع کردم بوسیدمش نگار داغ و حشری شده بود. خوابیده بغلش کرده بودم و هعی هما بدنش رو میمالیدم. داشتم روانی میشدم. اولین رابطه من با دختر بود. فکر نمیکردم انقدر نرم و لذت بخش باشه نگار دستش رو کرد تو شلوارکم و کیرمو گرفت.شروع کرد مالیدن منم کصش رو میمالیدم. ده بیست ثانیه شد ابم با فشار اومد ریخت تو شلوارکم دیدم نگار هنوز حشریه. خودم حسم خیلی کم شد وقتی ابم اومد ولی گفتم حیفه اولین باره این موقعیت پیش اومده واسم حتی شاید بتونم نگار رو واسه دفعه های بعد جور کنم اگه الان بیخیال بشم ممکنه بخوره تو ذوقش واسه همین دیدم یکم تایم نیازه تا دوباره حشری بشم. برا همین بلند شدم رفتم پایین تخت نشستم و نگار رو کشیدم سمت لبه تخت و گفتم عزیزم میخوام کصتو بخورم دست انداختم و شلوار و شرتش کشیدم پایین و از پاهاش در اوردم. یه کاپشن قبلش بر کرده بود با یه لباس استین بلند که اون لباس رو هم درآورد و یه تاپ مشکی کوچیک زیرش بود خلاصه وقتی کشیدم پایین واسه اولین بار کص تو زندگیم از نزدیک میدیدم.مو نداشت صاف صاف بود. بعدا بهم گفت رفته لیزر کصش ترکیب کرم و قهوه ای رنگ بود ولی داخلش سرخ سرخ بود.سرمو بردم نزدیک یه بوی خاصی داشت ولی اوکی بودم بوی زننده ای نبود. اول شروع کردم بوسیدنش. مزه آهن میداد یه جورایی. اروم اروم بوسیدم و زبونم رو میکشیدم داخلش. کصش لزج لزج بود. یکم که لیس زدم دیدم داره اه ک ناله هاش میاد بیرون. قسمت بالای کصش رو شروع کردم با سر زبونم تند تند قلقلک دادن و لیس زدن. آه و ناله هاش شدیدتر شد. فهمیدم کارم خوبه ولی زبونم خسته شد اومدم و شروع کردم میکدن و بوسیدن کصش. اسونتر از قلقلک دادن با زبون بود. اونجوری زبون ادم تو ده بیست ثانیه خسته میشد. با آه و ناله هاش منم داشتم حشری میشدم و کیرم دوباره جون گرفته بود. نگار دستش رو گذاشت رو سرم و فشار میداد به کصش منم صد درصد توانم رو براش گذاشتم. انقدر سرمو فشار میداد به کصش و پاهاش هم دورم حلقه کرده بود داشتم خفه میشدم بعد یهو ول کرد و تند تند نفس نفس میزد. فهمیدم ارضا شده کل کصلیسی من فکر کنم چهار دقیقه نهایت پنج دقیقه شد. پاشدم سریع رفتم تو اتاق مامان بابام. میدونستم جای کاندوم کجاست یدونه برداشتم و اومدم تو اتاق کاندوم رو نشونش دادم. گفت سامان مرسی عالی بووودی. گفتم خواهش میکنم عزیزم. گفتم ولی تو باز منو حشری کردی. گفت من پرده دارم خره. گفتم خب از پشت میکنم. گفت نه بخدا درد داره و نمیشه.خلاصه هرچی اصرار کردم قبول نکرد. گفتم حداقل واسم بخور گفت باشه.نشست رو تخت منم وایسادم. کیرمو کرد تو دهنش. حس میکردم ساک زدن خیلی حال بده ولی فقط وقتی سرش رو میخورد بهم حس میداد. نمیگم حال نمیداد ولی همیشه تصور میکردم خیلی حالش بیشتر باشه. وقتی ساک میزد با چشاش نگام میکرد و منم قربون صدقش میرفتم در حد دو دقیقه خورد واسم. سرشو گرفتم و کیرمو مثل تلمبه زدن میکردم تو دهنش حس جالبی داشت وقتی کیرم میخورد به زبون دهنش دیدم اینجوری ارضا نمیشم. گفتم نگار عشقم حداقل بزار لاپایی بکنمت.گفت باشه به پشت خوابید رو تخت منم رفتم افتادم روش با دستام کونش رو از هم باز کردم و کیرم رو فرو کردم بین کونش. شروع کردم تکون دادن و حالتی مثل تلمبه زدن. میخواستم ممه هاشو بمالم ولی نمیشد هم تعادلم بهم میخورد و کامل می افتادم رو نگار هم اینکه نگار کامل دراز کشیده بود و ممه هاش زیر بدنش بود. سرشو و موهاشو میبوسیدم و گردنش و گوشاش رو بوس و لیس میزدم. گرمای بدن و کونش کیرمو داغ تر کرده بود و سرعتم بیشتر شد و آبم خیلی بیشتر از دفعه اول اومد. پاشدم دستمال آوردم و آبمو پاک کردم یه خورده دراز کشیدیم و حرف زدیم. گفت تو خیلی خوب میخوری از هم دیگه تعریف کردیم. نگار ساعت رو نگاه کرد گفت باید برم دیگه سامان. گفتم کاش میشد تا صبح تو بغلم می بودی. یه خورده دیگه همو بوسیدم. بلند شد شلوار و شرتش رو بپوشه. گفتم وایسا عشقم خودم میخوام انجام بدم. شرتش رو خودم تنش کردم و از روی شرت کصش رو چند تا ماچ آبدار کردم و گفتم من جونمو واسه این کصت میدم😂 لباس و شلوارشو پوشید. ولی من همینجوری لخت بودم. یه حس خاصی بهم میده وقتی مثلا دختر لخت منو میبینه و کیرمو میبینه.واسه همین لباس نپوشیدم. نگار رفت دست و صورتش رو شست و اومد که اسنپ بگیره منم همینجوری لخت رفتم واسش خوراکی آوردم. گفتم بگیر عشقم تو راه بخور جون بگیری کیرمم دوباره راست شده بود. گفت سامان اسنپ داره میرسه من دیگه میرم پایین منتظرش وایمیسم. گفتم نکنه از این دودول من میترسی که دوباره واست بلند شده😂 گفت خیلی بی مزه ای اشغال😂 دوباره بغلش کردم و یه خورده لباشو خوردم و بعدش رفت پایین تا اسنپ بیاد. با نگار چمد بار دیگه رابطه داشتم اگه خواستید بگید اونا رو هم تعریف کنم نوشته: سامان لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده