رفتن به مطلب

داستان بیغیرتی خواهر زن سکسی و کون بزرگ


chochol

ارسال‌های توصیه شده


فرشته ی شیطان صفت
 

سلام من فرشته ام ۳۷ سالمه و متاهل هستم تو خانواده ی فوق العاده فقیر و ضعیف ما واسه خواهرم نازی یه خواستگار خیلی خیلی پولدار پیدا شده بود اصلا همه ما انگشت به دهن مونده بودیم چجوری نازی تونسته همچین پسر پولداری رو تور کنه آخه حقیقتا نازی یه مقداری از نظر عصبی نا پایدار بود از وقتی یادم میاد افسرده بود و هیچ موقع حال و حوصله خودش هم نداشت بعضی وقت ها هم خیلی پرخاشگر میشد جوری که همه میدونستیم اون تایم فقط باید ازش دوری کنیم و به قولی پرمون به پرش نگیره البته از نظر زیبایی ظاهری واقعا هیچی کم نداشت فوق العاده خوشگل و خوش اندام بود پوست روشن و شفاف چشم های درشت و سیاه لب های گوشتی و اندامی که حتی با لباس خونگی هم نمیتونست برجستگی های بدنش رو بپوشونه سینه و باسن بزرگ و خوش فرم رون های گوشتی با کمر باریک البته کلا خانوادگی این خصوصیات رو داشتیم از مامانم به ارث رسیده بهمون من خودم هم اندام خیلی خوبی دارم حتی مامان هم تو سن ۵۷ سالگی واقعا هنوز اندام جذاب و سکسی داره ولی نازی گل سر سبد ما بود تقریبا همه اتفاق نظر داشتیم آرش بخاطر جذابیت های ظاهری خواهرم نازی عاشقش شده و اومده جلو چون آرش درسته از نظر ظاهری خیلی ویژگی خاصی نداشت نه قیافه جذاب و مردونه ای داشت نه قد بلند و اندام ورزیده ولی اینقدر پولدار بود که همین یک ویژگی بقیه عیب هاشو ساپورت میکرد بابا با خوشحالی و سریع موافقت کرد چون خود نازی هم موافق بود از طرفی واقعا تو هزینه زندگی خودشون مونده بودن و کم شدن یک نون خور خیلی به نفعشون بود ولی خوب اینجوری هم نبود که بخوان به زور شوهرش بدن با موافقت و تایید خودش ارش رو قبول کردن خیلی سریع کارها پیش رفت و نازی و آرش رفتن خونه خودشون اون هم چه خونه ای تو بهترین منطقه شهر یه خونه دویست متری صفر فول امکانات یک مجمتع ۶ طبقه ۶ واحدی که کلش واسه خود آرش بود غیر از واحد خودشون بقیه طبقات خالی بود آرش ۲۰ سالش بود ولی اندازه صد تا مرد شصت ساله سرمایه داشت وقتی بچه بوده پدر و مادرش تو تصادف فوت میکنن و یک ارثیه خیلی خوب واسش میزارن که اون موقع عموش همون سرمایه رو واسش سرمایه گذاری می‌کنه و از شانس خوبشون خیلی خوب هم جواب میده از همون روز اولی که آرش اومد خواستگاری نازی متوجه شدم که نگاه خاصی نسبت به من داره البته من سنم ازش خیلی بیشتر بود من ۳۷ سالم بود و اون ۲۰ سالش علاوه بر این من خواهر زنش حساب میشدم و تازه شوهر هم داشتم واسه همین خیلی جدی نمیگرفتم نگاه های سنگینش رو هنوز یک ماه از سر خونه زندگی رفتن نازی و آرش نگذشته بود که آرش شخصا به من پیشنهاد داد که من و علی همسرم هم بریم تو همون مجمتع با اونا زندگی کنیم چون ۵ تا واحد دیگه خالی بود از طرفی می‌گفت پیش نازی باشین هم بهتره وقتی من نیستم احساس تنهایی نکنه تو ساختمون واقعا از پیشنهادش خوشحال شدم چون من و علی شوهرم تو یک خونه ۴۵ متری اجاره ای تو پایین شهر زندگی میکردیم علی چن سالی بود درگیر اعتیاد بود و یک خط در میون سر کار می‌رفت واقعا شرایط زندگی خیلی سخت بود سریع قبول کردم به علی هم گفتم اون هم رو هوا زد شاید بگین چقدر عزت نفستون کمه ولی باید بگم شما حتی نمیتونین تصور کنین ما تو چه شرایطی زندگی میکردیم و چه شب هایی گرسنه میخوابیدیم از روزی که رفتیم پیش نازی و آرش کلا زندگیمون عوض شد انگار زندگی داشت روی خوبش رو به ما هم نشون میداد آرش فوق العاده دست و دلباز بود یه جورایی حتی مایحتاج زندگیمون رو آرش تهیه میکرد شوهر بی بخار و سیب زمینی من هم شکایتی نداشت فقط به فکر این بود جنسش رو بندازه بالا و نعشه بشه چندین و چندبار میخواستم ازش جدا بشم ولی چون نه سرمایه ای داشتم و نه پشتیبانی پشیمون شدم حداقلش این بود اسم یک مرد تو شناسنامه ام بود البته ناگفته نماند علی خیلی منو دوست داشت هیچ موقع باهام بد حرف نمی‌زد و هر چی هم میگفتم فقط می‌گفت چشم طفلک پسر خوبی بود ولی درگیر اعتیاد که شد دیگه نتونست خودش رو نجات بده من هم یه جورایی باهاش میسوختم و می‌ساختم بعد چند ماه که رفته بودیم خونه جدید دیگه کلا زندگی قبلی رو فراموش کرده بودیم همیشه یخچال پر بود آرش چندتا ماشین داشت یه النترا داده بود دست من یه سانتافه هم دست علی بود یعنی همیشه تو پارکینگ پارک بود و بهمون اجازه داد ازشون استفاده کنیم به بهونه های مختلف به علی پول می‌داد می‌گفت این شیرنی فلان چیزه یا تولد هدیه های با ارزشی میداد که با همونا زندگیمون رو میچرخوندیم هرچی به علی اصرار میکردم برو کنارش یه کاری ازش یاد بگیری خودت پول در بیاری می‌گفت چشم از فردا ولی هیچ وقت نمیرفت و همه اش بهونه های الکی میآورد از وقتی رفته بودیم خونه جدید دیگه نگاه های ارش به من سنگین تر شده بود خیلی شده بود مچش رو موقع دید زدن و نگاه کردن به بدنم بگیرم ولی به روی خودم نیاوردم حتی علی و نازی هم متوجه شده بود چند بار نازی واسه لباس پوشیدن بهم تذکر داد علی هم که از قدیم فانتزی های بی غیرتی داشت چند بار وسط سکس گفته بود امروز آرش داشت کون گنده ات رو دید میزد یا بعضی وقت ها که خم میشدم و یقه لباسم باز بود می‌گفت امشب ارش رنگ سوتینت هم دید جنده خانوم من به این حرفاش عادت کرده بودم و دیگه ناراحت نمی شدم حتی خودم هم حشری میشدم و همراهی میکردم
+جووون بی‌غیرت دوست داری باجناقت رنگ سوتین زنت هم می‌دونه دیگه؟
-اووف آره حشری میشم اینجوری جلوش کس و کونتو می‌ندازی بیرون
+دوست داری زنت کیر باجناقت رو راست کنه؟
-اره حشری میشم
+دوست داری جلو خودت خیره میشه به سینه های گنده زنت؟تو رو اصلا مرد حساب نمیکنه؟
-اووف دوست دارم جلو خودم دید بزنت
+دودول کوچولوت راست میشه وقتی الکی جلوش قمبل میکنم ساپورتم کش میاد حتی رنگ شرتم هم معلوم میشه؟
-اووف فرشته خیلی جنده ای الان آبم میاد
+جووون تخمای بی غیرت داره گزگز می‌کنه شوهر بی عرضه من؟
-اره من بی غیرتم بی عرضه ام
+شوهر بی‌غیرت و کونی منی
-اخ یکم سوراخ کونم بمال فرشته
+جووون بیغیرتت کردم بس نیست میخوای کونیت هم بکنم؟
معمولا با همین فانتزی ها سکس میکردیم و هر دو تا هم ارضا می‌شدیم حدودا یک سال که گذشت یواش یواش اختلاف های ارش و نازی شروع شد اول کم بود به مرور زمان بیشتر و بیشتر شد کار به جایی رسید که حرف طلاق وسط افتاد نازی اصلا متوجه نبود اگه جدا بشه چه زندگی در انتظارشه در واقع بخاطر افسردگی و قرص های اعصاب بیخیال شده بود و هیچی واسش مهم نبود هرچی هم باهاش صحبت میکردم توضیح میدادم گوش نمی‌کرد حتی یه بار گفت تو نگران منی یا خودت و شوهرت؟خیلی حرفش ناراحتم کرد من خواهر بزرگش بودم و نباید باهام اینجوری صحبت میکرد البته حق هم داشت قسمت عمده ای از نگرانی من واسه خودم و علی بود چون اگه اونا جدا میشدن ما هم مجبور میشدیم برگردیم به زندگی سگی قبلی خودمون واسه همین تصمیم گرفتم به هر روشی که شده نزارم از هم طلاق بگیرن ارش خیلی منو دوست داشت خیلی هم ازم حرف شنوی داشت فکر میکنم یه جورایی امیدوار بود بتونه منو راضی کنه باهاش رابطه داشته باشم البته هیچ موقع مستقیم درخواستی نداده بود ولی از نگاه های پر از خواهشش راحت میشد اینو فهمید حتی تو بدترین شرایط هم اگه من ازش چیزی میخواستم نه نمی‌گفت در صورتی که اگه نازی چیز ساده تری ازش میخواست به راحتی می‌گفت نه واسه همین تصمیم گرفتم از این نفوذم روش استفاده کنم چند باری خواهرانه باهاش صحبت کردم ولی هیچ نتیجه ای نداد تصمیم گرفتم از در دیگه ای وارد بشم میدونستم مشکلشون سردی بیش از حد نازیه بر عکس منکه همیشه لای پاهام خیسه نازی انگار اصلا میل جنسی نداشت و به زور قبول میکرد باهاش سکس کنه اون هم با کلی آخ و اوف و غر غر البته شکایت اصلی نازی از سایز کیر و تایم سکس آرش بود می‌گفت با بیست سانت کیر دو ساعت منو می‌کنه جوری که تا چند روز کسم میسوزه و دستشویی نمیتونم برم واقعا نمی‌فهمیدم چی میگه چون علی کیرش ده سانت بیشتر نبود و سکسش نهایتا چهار دقیقه طول می‌کشید واسه همین اصلا درکش نمی‌کردم یه شب که دعواشون خیلی بالا گرفته بود و آرش از خونه زده بود بیرون به علی گفتم بهش زنگ بزنه بیاد پیش ما آرش هم احتمالا بخاطر من قبول کرده بود من تو اتاق داشتم لباس عوض میکردم و آرش و علی داشتن تخته بازی میکردن وقتش بود یه کار اساسی انجام بدم شرتم درآوردم یه شلوار جذب مشکی پوشیدم جوری که حتی تپلی کسم هم دیده میشد و اینقدر تو پام کش اومده بود قسمت رون ها و کونم سفیدی پوستم دیده میشد فاق شلوار خیلی کوتاه بود یه تیشرت یقه باز پوشیدم جوری که یه مقدار از خط سینه ام پیدا بود حتی یه مقدار از سوتین قرمزم هم دیده میشد و اگه خم میشدم کل چاک سینه های گنده ام معلوم میشد چندبار امتحان کردم اگه میشستم تیشرفت می‌رفت بالا و مقداری از کمر و پهلوهام هم معلوم میشد مطمعن بود آرش عاشق این استایلم میشه انگار فتیش عجیبی رو این قسمت داشت یه آرایش ملایم هم کردم رفتم بیرون به محض اینکه آرش و علی منو دیدن چند ثانیه بهم خیره شدن فهمیدم کارم درست انجام دادم بی توجه رفتم سمت آشپزخونه و مشغول چای ریختن شدم چای آوردم و یه کم صحبت کردیم من هم کلا بی خیال لباسم شده بودم خم میشدم کل سینه هام معلوم میشد لباسم اینقدر رفته بود بالا که چند انگشت از کمر و پهلوهام مشخص بود بعد یه مدت دیگه شلوارم هم از پشت سر خورده بود پایین و احتمالا حتی چاک کونم هم معلوم بود علاوه بر آرش که فقط منتظر فرصت بود منو دید بزنه شوهرم علی هم بدجوری چشمام هیز شده بود خواستم یه مقدار جلو تر برم رفتم جارو شارژی رو برداشتم و به بهونه اینکه رو فرش اشغال ریخته مشغول شدم خودم کش میدم که جارو بزنم اینجوری کونم بیشتر معلوم میشد خودم هم بدجوری حشری شده بودم گفتم یه کم بیشتر کرم بریزم چرخیدم جوری که کونم دقیقا نیم متری دید اونا باشه مشغول جارو کردن شدم فکر کنم شلوارم تا نصف لپ کونم اومده پایین و دیگه قشنگ چهار انگشت از چاک کونم معلوم بود خوب که کونم نشون دادم چرخیدم رو به اونا این دفعه چهار دست و پا حالت داگی قمبل کردم و مشغول شدم تقریبا جفت سینه هام تو سوتین افتاده بود بیرون مشغول بودم که یک دفعه علی بلند شد رفت سمت اتاق خواب من که چشم علی رو دور دیدم یه جارو گذاشتم کنار در حالی که تو چشم های ارش نگاه میکردم دست انداختم بند های سوتینم باز کردم همونجا جلو آرش از دستم رد کردم در آوردم انداخت دقیقا رو مبل کنار آرش با خنده گفتم اوووف چقدر تنگ بود خفه شدم ارش در حالی که آب دهنش رو قورت میداد یه لبخند مصنوعی زد آروم بهش گفتم
+حالت خوبه آرش جان؟
-اره آره ممنون
+مطمئنی؟
-اره قطعا چطور مگه؟
در حالی که یکی از کوسن های مبل دستم بود خودم آروم کوسن گذاشتم روی خشتک شلوارش و با یه عشوه گفتم واسه این میگم سریع متوجه شد شق بودن کیرش معلومه تا خواست حرف بزنه بلند علی رو صدا کردم عشقمممممم…حرفم تموم نشده بود آرش دست منو گرفت کشوند روی پای خودش با کون نیمه لخت افتادم رو پاش اصلا انتظار همچین کاری رو نداشتم تا اومدم اعتراض کنم گفت غلط کردم به علی چیزی خیالم راحت شد طفلی ترسیده بود فکر کرده بود میخوام به علی بگم واسم شق کرده خیلی خونسرد با یه لحن سکسی گفتم دیوونه ولم کن الان بیاد ببینه واسه زنش شق کردی بعد هم کیرتو گذاشتی لای کونش بدتر میشه بعد هم بلند هم شدم تو نگاه آرش تعجب می‌دیدم تا حالا اسمی از کس و کون جلوش نبرده بودم یه نگاه با شیطنت بهش کردم و سر تکون دادم رفتم سمت علی تا وارد اتاق شدم دیدم شرت منو که رو تخت افتاده گرفته جلو صورتش و داره جق میزنه یه نگاه با حالت تحقیر و تمسخر کردم میدونستم عاشق تحقیر شدنه خودم جلوی آینه دیدم اوه اوه وضعم خیلی خراب بود نصف کونم و کمر و پهلوهام مشخص بود نوک سینه هام هم از زیر تیشرت زده بود با حالت شاکی به علی گفتم بیشعور چرا نگفتی لباسم درست کنم جلو آرش ابروت رفت علی در حالی که تو نگاهش خواهش و تمنا موج میزد گفت فرشته تو رو خدا ارضا کن دارم دیوونه میشم در حالی که لباسم درست کردم رفتم سمتش شرتم از دستش گرفتم گفتم امشب تا منو ارضا نکنی خبری از ارضا شدن نیست علی دوباره گفت فرشته دارم دیوونه میشم تو رو خدا ارضام کن میدونستم اگه دست به کیرش بزنم آبش میاد واسه همین بهش گفتم قمبل کن کونی ابتو بیارم علی بدون فکر کردن سریع رو تخت قمبل کرد رفتم پشت سرش یه مقدار وازلین برداشتم مالیدم سوراخ کونش شله شل شده بود جوری داگی قمبل کرده بود انگار پورن استاره آماده دادن بعد چند ثانیه خودش التماس میکرد انگشتم کن منم اذیتش میکردم فقط سوراخشو میمالیدم روش با انگشت ضربه میزدم با خودم گفتم شاید اگه ارضا بشه پشیمون بشه شبو خراب کنه بهش گفتم شرت منو بپوش بیا تو هال ارضات کنم بعد هم سریع رفتم بیرون تا چشمم به آرش خورد دیدم سوتین من جلو صورتشه چشماش هم بسته داره بو میکشه با خنده یه سری تکون دادم و اشاره کردم الان علی میاد آرش هم هول شد سوتین قرمز گیپور منو انداخت رو مبل کناری
علی اومد مشخص بود خیلی حشریه آرش هم معلوم بود حشری شده منم البته کمی از اون دو تا نداشتم لای پام خیسه خیس بود وقتش بود مرحله دوم اجرا کنم رفتم با آرش صحبت کردم که باز چی شده و چرا دعوا کردین آرش هم هی طفره می‌رفت چیزی نمی‌گفت بهش گفتم شاید جلو علی معذبی مشکلتون رو بگی بیا بریم تو اتاق خصوصی صحبت کنیم علی یه کم پکر شد ولی خوب یکی از دلایلی که هنوز باهاش موندم همینه که رو حرف من نه نمیاره به آرش گفتم برو الان میام وقتی رفت به سوتینم اشاره کردم و به علی گفتم عه سوتین زنت کنار باجناقت چیکار می‌کنه آقای بی غیرت؟حس کردم علی دوباره شهوتی شد چشماش خمار شد گفت فرشته خیلی جنده ای منو واقعا بی‌غیرت کردی دیگه حداقل جمعش میکردی وقتی من اومدم در حالی که آروم با نوک انگشتام کیرش رو لمس کردم گفتم
+آخه چقدر هم بدت اومده دودول ده سانتیت تو شورت زنت راست شده بعد دم از غیرت میزنی؟
-فرشته خیلی جنده ای بخدا
+بشین اینجا سوتین زنه جنده ات رو بو بکن جق بزن تا من برم ببینم مشکل این دو تا بچه چیه
-خواستین بیاین بیرون یه صدایی بکن ارش منو تو این وضع نبینه
+کدوم وضع؟همین که شرت زنت رو پوشیدی و داری با عشق بی غیرتیت جق میزنی بی عرضه؟
بعد هم راهم رو کشیدم رفتم سمت آرش مشخص بود قیافه اش جدی شده و داره مشکلاتش با نازی فکر می‌کنه گفتم باید دوباره یه کاری بکنم یخش باز شه حشری بشه همینجوری در حالی که باهاش حرف میزدم مشغول مرتب کردن اتاق شدم بعد چند دقیقه اینقدر تکون خوردم دوباره لباسم رفت بالا و شلوارم سر خورد اومد پایین تقریبا نصف کونم لخت بود و کمر و شکم و پهلوهام و کل چاک سینه ام مشخص بود آرش اصلا تمرکز نداشت نمیتونست درست حرف بزنه ولی داشت می‌گفت نازی خیلی سرده باهاش و اصلا به سر و وضع خودش تو خونه نمی‌رسه من هم مردم نیاز دارم بهش گفتم واقعا بهت حق میدم آرش ولی نازی میگه تو یک ساعت با اون بعد به کیرش اشاره کردم بیست سانتی میوفتی روش طفلک خواهرم اذیت میشه زیرت ارش با یه حالت افتخاری گفت بخدا همه آرزو دارن شوهرشون مثل من باشه ولی نازی شاکیه مگه دست منه چیکار کنم قطعش کنم؟با خنده بهش گفتم نه قطعش نکن ولی سعی کن یه کم زودتر تمومش کنی آرش گفت مرض که ندارم الکی کش بدم بخدا نمیاد بهش گفتم یعنی میگی هر کاری بکنی ۵ دقیقه ای نمیاد؟ارش گفت نه بخدا اصلا زیر نیم ساعت امکان ندارد ارضا بشم پرسیدم مطمعنی؟گفت شک ندارم همینجوری که وضعیت لباس هام مثل جنده ها بود با یه نگاه شیطنت آمیز رفتم سمتش و در حالی که لبه تخت نشسته بود هولش داد و خوابید روی تخت بعد نشستم روش جوری که کیرش دقیقا چسبیده بود به کسم چشم های ارش از تعجب گرد شده بود در حالی که کسم روی کیرش تکون میدادم و جلو عقب میکردم لبام نزدیک لباش کردم و آروم گفتم
+ببینم چند دقیقه میتونی دووم بیاری اقا پسر اینقدر ادعا داری
-فرشته فرشته اگه علی بیاد…
+سعی کن زودتر ارضا بشی وگرنه اگه ارضا نشی حتی علی هم بیاد من ول نمیکنمت
آروم یه لب خیلی یواش ازش گرفتم گفتم
+بالاخره به آرزوت رسیدی؟مگه چشمت دنبال من نبود از اول؟
-اووف چرا من عاشقت شدم فرشته اصلا با نازی ازدواج کردم تا بتونم تو رو ببینم
+میدونم عزیزم ولی تو سنت خیلی از من کمتره بعدش هم من شوهر دارم قربونت بشم
-بیا طلاق بگیریم با هم باشیم
+می‌دونی اگه من این کارو بکنم چه بلایی سر نازی میاد؟
-ولی من عاشقتم فرشته
+میدونم عزیزم ولی چاره ای نیست
خودم هم یه کم احساسی شده بودم از مالش کسم به کیرش بدجوری حشری شده بودم
آروم در گوشش گفتم اگه واقعا دوستم داری زندگیتو با نازی درست کن آرش گفت
+آخه من فکرم همیشه پیش توئه
-منکه همیشه هستم هر موقع دوست داشتی بیا بالا
+علی چی؟
-نگران علی نباش عزیزم من اونو درست میکنم
+جدی میگی؟
-قول میدم عشقم
+فرشته واقعا عاشقتم
-اگه عاشقمی چرا این همه خودمو میمالم بهت آب نمیاد
آرش چشماشو بست منو محکم گرفت تو بغلش انگار اصلا یه آدم دیگه ای شده بود با دستاش تمام بدنم رو لمس میکرد اینقدر منو دستمالی کرد دیگه نتونستم طاقت بیارم روی کیرش ارضا شدم و ولو شدم تو بغلش وقتی فهمید منو ارضا کرده چند ثانیه بعدش هم خودش ارضا شد چند ثانیه ای اصلا انگار رو زمین نبودیم اگه علی در باز میکرد میومد تو چی؟سریع به خودم اومدم پاشدم خودم مرتب کردم قسمت خشتک شلوارم کاملا خیسه خیس شده بود جلوی شلوار آرش هم رد اب کمرش مشخص بود امکان نداشت کسی ببینه و متوجه نشه بهش گفتم من که رفتم چند دقیقه دیگه صدات میکنم بیا خودتو مرتب کن بیا
رفتم دیدم علی در حالی که رو مبل نشسته پکره حتی بهم نگاه هم نکرد بدون اینکه چیزی بگم شلوارم تا زانو کشیدم پایین جلوش داگی قمبل کردم گفتم تا پشیمون نشدم بکن ابت بیاد علی با استرس گفت دیوونه الان آرش میاد
+پس زودتر بکن وگرنه بیاد از خیر کس تپل و خیس خواهر زن گوشتیش نمی‌گذره
-اووف تو چرا اینقدر حشری شدی جنده
+بکن حرف نزن بچه کونی
-اووف چقدر خیسه کست فرشته چیکار کردی
+کاری نکردم من همیشه کسم خیسه خیسه
-آب کست تا وسط رونت رفته جنده خانوم
+واسه کیر کلفت آرش خیس کردم بی‌غیرت
-اووف خیلی جنده ای
علی طبق معمول در کمتر از یک دقیقه آبش اومد و همه اش رو خالی کرد تو کسم من ارضا نشده بودم یه کم عصبی بودم نمیدونستم باید چیکار کنم مغزم دیگه رد داده بود علی رفت دستشویی خودش رو بشوره منم شلوارم کشیدم بالا و لباسم مرتب کردم آرش رو صدا زدم وقتی اومد خیلی مشخص نبود جلو شلوارش خیسه بهم گفت چیکار کنم؟گفتم مثل یک پسر خوب و حرف گوش کن میری خونه از نازی عذر خواهی می‌کنی دیگه هم اصلا به پر و پاش نمیپیچی آرش گفت منو تو قراره…حرفش قطع کردم آروم در گوشش گفتم از امشب من میشم زن دومت…آرش یه لبخند بزرگ رو لباش نشست و با خوشحالی رفت خونه خودش
در ادامه ماجراهای خیلی سکسی بیشتری اتفاق میوفته که اگه تمایل داشته باشین میتونم اون ها رو هم بنویسم بیشترش حول رابطه فرشته و آرش و سکس های مخفیانه وقتی علی هم خونه است و قسمتی هم در مورد درتی تاک بین فرشته و علی هست

نوشته: علی بابا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.