poria ارسال شده در 18 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 18 ساعت قبل اولش فقط سکس بود بعد عاشقش شدم منو ندا دختر عمه ام تازه ازدواج کرده بودیم و یه فروشگاه اینترنتی زده بودیم که طبقه همکف ساختمان ما بود که یه خونه یه خوابه بود و خودمون توی طبقه 4 همون ساختمون ساکن بودیم که پول رهن اون ساختمونم بابام داده بود که هر جور شده منو از سر خودش باز کنه چون رفته بود زن جوان گرفته بود و حضورم اونجا دیگه خستشون کرده بود که با این ترفند دیگه کامل خودشونو راحت کرده بودن خواهر بزرگه ندا،سمیه تازه طلاق گرفته بود بشدت عصبی بود و خونه رو جهنم کرده بود براشون مادر زنم پیشنهاد داد که سمیه بیاد توی فروشگاه ما سفارشات ثبت و ارسال کنه بهم گفت قبول کن تو رو خدا بذار کار کنه شاید اخلاقش بهتر بشه گفتم باشه مشکلی نداره خدایش دختر قشنگی بود اما از ندا تپل تر بود و کون برجسته تری داشت ماه اول خیلی خوب کار نمی کرد یه چند بار بهش تذکر دادم یه بار گفت پریودم یه بار گفت پام گرفته و… اما کم کم به کار وارد شد و بهتر کار می کرد همیشه هم مانتو کوتاه و شلوار مشکی می پوشید که موقع خم شدن زیباترین تصویر دنیا بود بخصوص زمانی که جنس شلوارش نازک بود و شورت سفید زیر شلوارش می پوشید دلم می خواست بهش بچسبم اما می ترسیدم ندا هم بهمون سر میزد اما سمیه با گند اخلاقیاش فراریش میداد و اکثرا من و اون ساعتها تنها بودیم اونم به عمد یا غیر عمد خیلی خم میشد یا جوری می نشست که توجهم به وسط پاش باشه با اینکه گاهی خیلی بد نگاش میکردم که خجالت بکشه اما پاشو بازتر میکرد و منم حسابی دید میزدم بعد یه مدت با کت و شلوار میومد سر کار زیر کتش یه تاپ داشت و دکمه کتش باز بود و سینه های خوشگلش پیدا بود و شلوارشم جوری بود که قشنگ کوسش مشخص بود و وقتی تنها بودیم شلوارشو یه جوری بالا می کشید که موهای کوسشم پیدا بود از اون زمان اکثرا کیرم راست بود چون از صبح تا ظهر انقدر جلوم رژه میرفت که واقعا راست میکردم و منم تلافیشو توی کوس ندا در میاوردم اما فکرم پیش کوس و کون خوشگل سمیه بود چون ندا از کوس خیلی می کردم بیشتر دنبال کون سمیه بودم البته کوسشم محشر بود اما دلم کون می خواست اونم فقط کون سمیه چون اون زمان هنوز ندا از کون نکرده بودم کم کم سعی کردم باهاش صمیمی بشم با اینکه اخلاقش خیلی بد بود و بشدت بد دهن بود و بخاطر همین اخلاق گندش و بد دهنی هاش شوهرش طلاقش داده بود با من کمتر بد دهنی می کرد و بیشتر پررو بازی درمیاورد به شوخی بهش گفتم لباس بهتری نداری؟ با این لباسات آدم یه حسی میشه گفت هر حسی بشی من جوابشو دارم بگو چه حسی؟ گفتم اینکه آدم میگه این دختره چه دافیه گفت بده با یه داف هر روز صبح تا شب تنهایی؟ خیلیا آرزوشونه این داف فقط بهشون بخنده چه برسه پیششون باشه اونم از صبح تا شب گفتم اینم پاداش همه خوبیامه که خندید و آروم گفت بلدم نیستی استفاده کنی گفتم چی گفتی؟ گفت هیچی سینا خان هیچی شروع کردم اذیت کردنش و بهش تیکه انداختن و اونم با حاضر جوابی هاش گاهی هم با تیکه های تند جوابمو میداد گاهی هم تیکه هام خیلی تند بود و تا مرز گریه کردن میبردش تا اینکه یه بار دیدم رفت توی آبدارخونه و نیومد رفتم دیدم داره گریه میکنه از پشت بغلش کردم و گفتم ببخشید فکر نمی کردم ناراحت بشی و لپشو بوسیدم گفت اشکال نداره میدونم واقعا دوستم داری گفتم باور کن خیلی دوست دارم که انقدر باهات صمیمی شدم انقدر که با تو صمیمی ام با ندا نیستم و یه بار دیگه لپشو بوسیدم بار دوم لبشو آورد و از هم لب گرفتیم دو سه بار اینکارو کردیم و بعدش زنگ زدن و ندا بود یکم نشست و گفت می خواد بره خونه مامانش اگر سمیه میاد تا با هم برن که سمیه گفت خیلی کار داره و عصر خودش میاد ندا که رفت سمیه رفت توی آبدارخونه منم رفتم دنبالش و بغلش کردم و از هم لب گرفتیم لب های طولانی و سفت بی اختیار دستمو بردم سمت سینه هاش و مالیدمشون اونم تاپشو داد بالا و گفت بخور آروم سینه هاشو می خوردم گفت نوکشونو گاز بده گفتم نه دردت میاد گفت نه حال میده و منم گازشون می گرفتم و با دستم کوسشو میمالیدم که دیدم زیر شلوارش شورت نپوشیده انقدر سینه هاشو خوردم و کوسشو مالیدم که شلوارش خیس شده بود که یهو دوباره زنگ زدن ندا بود سمیه همون توی آبدارخونه موند ندا گفت کیفمو جا گذاشتم کیفشو برداشت و رفت درو بستم و رفتم توی آبدارخونه سمیه شلوارشو تا نصفه کشیده بود پایین و داشت کوسشو میمالید گفت بیا بریم توی اتاقت روی مبل بزرگه رفتیم توی اتاقم گفت بشین نشستم و انگشت های خیسشو می گفت لیس بزنم گفت بخور آب کوسه بخور پسره دیوث زن زلیل بعدش نشست روی مبل گفت شلوارمو دربیار شلوارشو کامل از پاش کندم گفت حالا بیا بخورش منم بیشتر چوچولشو لیس میزدم گفت آخ جون دیوث خوب بلدی ندا یادت داده گفتم اوهوم گفت مرد متاهل همینش خوبه کار بلده دو بارم انگشت وسطمو کردم توی کوسش که دیگه نمی تونست چشاشو باز نگهداره گفتم حالا که پسر خوبیم میدی از کون بکنم؟ گفت اگه از کوس بکنی تا همیشه بهت میدم اما اگر از کون بکنی دیگه بهت نمیدم گفتم خب من کون می خوام گفت کون بهت میدم اما نه الان دیوث بازی درنیار گفتم باشه جنده خوشگلم گفت جووووون پاشو جندتو بگا گفتم قبلا بهت گفتم جنده گریه کردی الان خوشت اومد؟ گفت من الان بهت میگم دیوث ناراحت میشی؟ گفتم نه گفت زن جنده چطور؟ خوار کوسده چطور؟ مادر جنده چطور؟ چون میدونی همش از شهوت بالای منه واسه همین به تخمتم نیست این فحشا حالا فهمیدی چه زمانی باید به یه زن بگی جنده؟ گفتم آره جنده خوشگلم داگی شد گفت پس کوس جندتو جر بده کیرمو کردم توی کوسش گفت سینا سینا سینا عجب چیزیه خوش به حال ندا بکن تا ته نگهدار بذار حسش کنم جووووووووون جوووووووون به این کیر میدونستم میدونستم حالا جرش بده شروع کردم تلمبه زدن دوتایی از لذت زیاد زبونمون بند اومده بود سمیه حتی نمی تونست ناله کنه آبم اومد و ریختم توی کوسش و ازش لب گرفتم گفتم محشر این کوس خاک بر سرش طلاقت داد من بودم از این کوس نمی گذشتم بوسیدم گفت پس مرده و حرفش ببینم راست میگی یا نه گفتم چیو؟ گفت اینکه ازش نمی گذری گفتم از الان تا ابد خودم این کوسو میکنم خود خودم گفت باشه ماله خودت بلند شدم و رفتم دستشویی برگشتم گفتم بیا برام بخور گفت دوست ندارم شلوارشو پوشید کشیدش بالا گفت اما خوب بلدم کاری کنم راست بشه گفتم آخ جون رفتم روی مبل نشستم و سمیه نشست روی کیرم و انقدر کوس و کونشو بهش مالید که دوباره راست کردم و اون روز تا شب فکر کنم دو یا سه بار کوسشو کردم و شب با هم رفتیم خونه مادر زنم تازه اونجا هم جشن تولد خواهر زنم شیرین بود و کلی رقصید همه می گفتن اخلاق سمیه بهتر شده چقدر شاد شده مادر زنم گفت آره از وقتی کار میکنه هر روز داره بهتر میشه دو سه بار دیگه از کوس کردمش انقدر برای کونش گفتم گفت خواهرمو گایدی باشه فردا بهت کون میدم کون پرست بدبخت فردا خواهرتو می گام گفتم من فردا 8 صبح اینجام فردا 9 صبح از خواب بیدار شدم چون شبش ندا می خواست و با هم سکس داشتیم و صبح کمی دیرتر بیدار شدم لباس پوشیدم رفتم پایین در زدم یکم طول کشید درو باز کرد دیدم یه شورت و سوتین توری بنفش تنش کرده نیشم باز شد گفت بیا کون پرست باید حسابی بهم حال بدی کونشو بهم کرد گفت شروع کن ببوسش کون گنده و سفیدشو می بوسیدم و لیس میزدم شورتشو کندم گفت سوراخ کونمو لیس بزن سوراخش قرمز بود و بوی بدی نمیداد منم لیسش میزدم گفت دوست داری؟ کونم خوشگله؟ گفتم خیلی گفت دلت میاد بکنیش؟ فقط باید ببوسیش و بهش ادای احترام کنی گفتم تو بده من براش تعظیم می کنم گفت 3 بار اون داگی شد و من سه بار برای کونش تعظیم کردم گفت خیلی خوشم اومد 3 بار دیگه گفت پس حسابی قدرمو بدون وقتی انقدر کونم برات عزیزه گفتم همه چیزت برام عزیره نه فقط کونت گفت روغن آوردم باید با روغن بکنی اینجوری دوست دارم گفتم باشه اما قبل از روغن زدن گفت باید حسابی سوراخ کونشو لیس بزنم بعدش با روغن کیرمو چرپ کرد و توی دستاش مالیدش داگی شد گفت بکن توش کیرمو کردم توی سوراخ کونش اول تا نصفه بعد کامل گفتم جوووووون چه تنگه گفت فقط یکی دو بار از کون دادم گفتم فدای کونت واقعا اینکه اون مرتیکه تونسته از این کوس و کون بگذره واقعا خر بوده گفت گاو بود گفتم مشخصه و شروع کردم تلمبه زدن اونم فقط فحش میداد که آرومتر می گفت زن جنده آرومتر کوس مادرت کوس خواهرت خوارکوسده دیوث مادرجنده مادر قهوه آرومتر منم فقط توی کونش تلمبه میزدم از تنگیش معلوم بود داره جر میخوره واسه همین فحش میده تازه فحش دادناش بیشتر بهم حال میداد گفتم بگو زن جنده اینو بیشتر دوست دارم گفت زن جنده آرومتر دو سه بار تا ته کردم توی کونش و نگه داشتم گفتم بگو زن جنده بگو زن جنده اونم میگفت کوس زنت زج جنده دیوث مادر جنده منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کونش گفت سیر شدی؟ گفتم الان آره اما بعدا بازم می خوام گفت خرج داره گفتم باشه این کون ارزش خرج کردنو داره کونشو بوسیدم بعدشم از سمیه لب گرفتم و رفتیم دنبال ارسال سفارشات واقعا لذت بخش بود کردن کوس ندا و کردن کوس و کون سمیه البته بیشتر از ندا با سمیه حال می کردم و سکسم با ندا فقط هفته ای یه بار بود اما با سمیه حسابش از دستم در رفته بود یه بار من می خواستم یه بار سمیه می خواست ترکونده بودیم همدیگه رو . سمیه بخاطر کون دادنش ازم زیاد باج می گرفت از پول تا لباس و کیف و… اما خدایش هر وقت کون می خواستم میداد که واقعا لذت بخش ترین کون دنیا بود یه سال گذشت که ندا حامله شد 5 ماهه بود که رفت خونه مادرش اونجا راحت تر بود و منم سمیه میاوردم توی خونه و روی تخت سکس میکردیم که یه روز موقع سکس با سمیه مادر زنم اومد و مچ مونو گرفت چون با کلید ندا اومده بود داخل البته اون فکر کرد چون ندا حامله بوده و نتونسته بهم بده با سمیه خوابیدم و کلی با منو سمیه دعوا کرد بعدش رفتیم بیمارستان چون ندا دردش گرفته بود برده بودنش بیمارستان بعد از اون ماجرا دیگه نذاشت سمیه بیاد پیشم سر کار اما دیگه اون روزو به روم نیاورد اما من با سمیه همچنان سکس داشتیم. الان 5 سال از اون ماجرا میگذره و مادر زنم مرده و منم همچنان بعضی روزا که ندا سرکاره سمیه میارم خونه و سکس می کنیم تا الان که کسی نفهمیده امیدوارمم که کسی نفهمه چون رابطه منو سمیه فقط سکس نیست و واقعا عاشق هم شدیم. نوشته: سینا لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده